وضع شناسی نظریات پیرامون جامعه ایران معاصر، از تجدد عریان تا تمدن اسلامی
تعداد اخبار:۶

وضع شناسی نظریات پیرامون جامعه ایران معاصر، از تجدد عریان تا تمدن اسلامی

پرسش از وضع ایران در دنیای جدید و افقی که با توجه به تجدد در پیش پای آن قرارگرفته را می‌توان مهم‌ترین سؤال نخبگان فکری جامعه طی دو قرن گذشته دانست. به‌نوعی همه جریان‌ها در تلاش بوده‌اند تا با توجه به ظهور تمدنی جدید در عرصه جهانی که همه ساحات جوامع بشری را در نوردیده، تعریفی از ایران ارائه بدهند که بتوان امتداد آن را تضمین کند. در تمام این تعاریف ارائه‌شده البته تعیین نسبت با مفاهیمی همچون تجدد، دین، تاریخ و... هندسه هویت مطلوب ما را ترسیم می‌کرده است. برخی در این نظریه‌پردازی‌ها بر آن هستند که تنها با تمسک به مفهوم ملیت و بازتعریف هویت ایرانی بر محور آن می‌توان در عصر جدید پابرجا بود. برخی دیگر نیز معتقدند تجدد تا مغز استخوان ما رسوخ داشته و نوع نگاه ما به خویشتن متأثر از تجدد است. این گروه با تکیه‌بر متکثر بودن جامعه تحت تأثیر مواجهه با غرب، بر آن هستند که هیچ‌یک از مؤلفه‌های هویتی جامعه ایرانی نباید بر دیگری غلبه پیدا کند. در مقابل گروه دیگری معتقدند جامعه هرچند از تجدد متأثر شده است، اما همچون گذشته می‌توان رکن اصلی شاکله شخصیت انسان ایرانی را دین دانست. این موضوعات البته که در حد مسائل انتزاعی نبوده و اثر مستقیم بر سیاست‌های ما دارد. از باب نمونه ایران در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان از کدام کشور باید دفاع کند؟ از شیعیان آذری‌زبان که مشابهت‌های فرهنگی گسترده‌ای با مردم ما دارند یا ارمنی‌هایی که هرچند از منظر هویت دینی و قومی دارای مشابهت کمتری با آنان هستیم اما به لحاظ منافع ملی لازم است تا از آنان حمایت کنیم. این مثال و ده‌ها مثال دیگر از این جنس همگی هنگامی پاسخ خود را می‌یابد که بدانیم ما که هستیم؟ در کجا ایستاده‌ایم و به کجا باید برویم؟
زنان و تجددی که از روی سر آغاز شد!

زنان و تجددی که از روی سر آغاز شد!

دوازدهم خرداد ۱۳۱۳ شمسی، تنها مسافرت خارجی رضاخان به ترکیه آغاز شد. این سفر یک ماهه، انگیزه‌های او را برای تقلید ناقص از آتاتورک تشدید کرد. رضاشاه پس از بازگشت از ترکیه دست به اقدامات زیادی زد تا به‌اصطلاح ایران نیز همانند ترکیه به تمدن و پیشرفت رهنمون شود.
آیا فرهنگ ایرانی سرانجام راه خود را در دل تجدد باز می‌کند؟

آیا فرهنگ ایرانی سرانجام راه خود را در دل تجدد باز می‌کند؟

ادبیات توسعه در جهان سوم بسیار گره خورده با مقوله هویت و فرهنگ است. به هر صورت توسعه از ناحیه کشور‌هایی طراحی شده بود که به لحاظ فرهنگی، نقش بیگانه را برای جهان سوم ایفا می‌کردند. همچنین توسعه نیز در سیر تطور خود به آن پی برد که بدون توجه به أمر فرهنگ نمی‌تواند امیدی به تحقق خود داشته باشد.
عاقبت کار ما با غرب چیست؟

عاقبت کار ما با غرب چیست؟

یک جریان با عنوان منورالفکری و روشنفکری، تجدد را نوش دارو و اکسیر حیات جامعه ما می‌دانستند. جریان دوم در واقع جریان دربار بود که راه‌حل مشکلات را در تمدن می‌دانست. از منظر آنان فرهنگ ایرانی-اسلامی عاری از هرگونه خطا بوده و همچنین در قیاس با غرب فرهنگ برتری است، اما مشکل ما در تمدن و یا به بیان ساده‌تر فن است. جریان سوم، اما ریشه مشکلات را در دوری جوامع اسلامی از باور‌های خود می‌دانست. آنان راه‌حل مشکلات را در بازگشت به اسلام، وحدت کشور‌های اسلامی و... جست‌وجو می‌کردند.
چگونه می‌بایست ایرانی بود؟

چگونه می‌بایست ایرانی بود؟

مسائل کشور ما پاسخ درست خود را نیافته و حل نمی‌شوند، چرا که مسئله کیستی خود ما و آینده ما پاسخ نیافته است. اما می‌توانیم بگوییم که بحث از «وضع شناسی جامعه ایران معاصر» یا همان پرسش از چگونه ایرانی زیستن و از اساس ماهیت و چیستی ایرانی بودن أمری بسیار ضروری و مهم است.
جامعه ایرانی پساانقلاب اسلامی دارای چه مختصاتی است؟

جامعه ایرانی پساانقلاب اسلامی دارای چه مختصاتی است؟

هنگام صحبت کردن از وضع شناسی جامعه ایران امروز، سر و کار ما با مختصاتی است که در این برهه از زمان و مکان تعین یافته، لذا حتی اگر به تاریخ و وجوه ثابت هویت ایرانی نظر کنیم، برای معنادار کردن امروز آن است. ما می‌خواهیم بفهمیم جامعه‌ای که اکنون وارد قرن جدید چهاردهم میلادی شده دارای چه مختصاتی است.
حکایت تجدد ایرانی و همسایه غربی آن

حکایت تجدد ایرانی و همسایه غربی آن

فهم روشنفکران ما از تجدد نیز برگرفته از امپراطوری عثمانی است. بسیاری از روشنفکران ما در استانبول زیسته و آثار قلمی خود را در آنجا نگاشته‌اند، همچنین درک و تلقی آنان از تنظیمات، اصلاحات و تجدد نیز بر اساس آن چیزی اتفاق می‌افتاده که در استانبول مشاهده کرده‌اند. برای نمونه زین العابدین مراغه‌ای، نویسنده کتاب سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ، یکی از این شخصیت‌ها است. نسبت کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ برای مشروطه از منظر برخی همچون نسبت مبحث قرارداد‌های اجتماعی روسو برای انقلاب فرانسه است.