وضع شناسی نظریات پیرامون جامعه ایران معاصر، از تجدد عریان تا تمدن اسلامی
تعداد اخبار:۱۷

وضع شناسی نظریات پیرامون جامعه ایران معاصر، از تجدد عریان تا تمدن اسلامی

پرسش از وضع ایران در دنیای جدید و افقی که با توجه به تجدد در پیش پای آن قرارگرفته را می‌توان مهم‌ترین سؤال نخبگان فکری جامعه طی دو قرن گذشته دانست. به‌نوعی همه جریان‌ها در تلاش بوده‌اند تا با توجه به ظهور تمدنی جدید در عرصه جهانی که همه ساحات جوامع بشری را در نوردیده، تعریفی از ایران ارائه بدهند که بتوان امتداد آن را تضمین کند. در تمام این تعاریف ارائه‌شده البته تعیین نسبت با مفاهیمی همچون تجدد، دین، تاریخ و... هندسه هویت مطلوب ما را ترسیم می‌کرده است. برخی در این نظریه‌پردازی‌ها بر آن هستند که تنها با تمسک به مفهوم ملیت و بازتعریف هویت ایرانی بر محور آن می‌توان در عصر جدید پابرجا بود. برخی دیگر نیز معتقدند تجدد تا مغز استخوان ما رسوخ داشته و نوع نگاه ما به خویشتن متأثر از تجدد است. این گروه با تکیه‌بر متکثر بودن جامعه تحت تأثیر مواجهه با غرب، بر آن هستند که هیچ‌یک از مؤلفه‌های هویتی جامعه ایرانی نباید بر دیگری غلبه پیدا کند. در مقابل گروه دیگری معتقدند جامعه هرچند از تجدد متأثر شده است، اما همچون گذشته می‌توان رکن اصلی شاکله شخصیت انسان ایرانی را دین دانست. این موضوعات البته که در حد مسائل انتزاعی نبوده و اثر مستقیم بر سیاست‌های ما دارد. از باب نمونه ایران در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان از کدام کشور باید دفاع کند؟ از شیعیان آذری‌زبان که مشابهت‌های فرهنگی گسترده‌ای با مردم ما دارند یا ارمنی‌هایی که هرچند از منظر هویت دینی و قومی دارای مشابهت کمتری با آنان هستیم اما به لحاظ منافع ملی لازم است تا از آنان حمایت کنیم. این مثال و ده‌ها مثال دیگر از این جنس همگی هنگامی پاسخ خود را می‌یابد که بدانیم ما که هستیم؟ در کجا ایستاده‌ایم و به کجا باید برویم؟
زنان و تجددی که از روی سر آغاز شد!

زنان و تجددی که از روی سر آغاز شد!

دوازدهم خرداد ۱۳۱۳ شمسی، تنها مسافرت خارجی رضاخان به ترکیه آغاز شد. این سفر یک ماهه، انگیزه‌های او را برای تقلید ناقص از آتاتورک تشدید کرد. رضاشاه پس از بازگشت از ترکیه دست به اقدامات زیادی زد تا به‌اصطلاح ایران نیز همانند ترکیه به تمدن و پیشرفت رهنمون شود.
آیا فرهنگ ایرانی سرانجام راه خود را در دل تجدد باز می‌کند؟

آیا فرهنگ ایرانی سرانجام راه خود را در دل تجدد باز می‌کند؟

ادبیات توسعه در جهان سوم بسیار گره خورده با مقوله هویت و فرهنگ است. به هر صورت توسعه از ناحیه کشور‌هایی طراحی شده بود که به لحاظ فرهنگی، نقش بیگانه را برای جهان سوم ایفا می‌کردند. همچنین توسعه نیز در سیر تطور خود به آن پی برد که بدون توجه به أمر فرهنگ نمی‌تواند امیدی به تحقق خود داشته باشد.
عاقبت کار ما با غرب چیست؟

عاقبت کار ما با غرب چیست؟

یک جریان با عنوان منورالفکری و روشنفکری، تجدد را نوش دارو و اکسیر حیات جامعه ما می‌دانستند. جریان دوم در واقع جریان دربار بود که راه‌حل مشکلات را در تمدن می‌دانست. از منظر آنان فرهنگ ایرانی-اسلامی عاری از هرگونه خطا بوده و همچنین در قیاس با غرب فرهنگ برتری است، اما مشکل ما در تمدن و یا به بیان ساده‌تر فن است. جریان سوم، اما ریشه مشکلات را در دوری جوامع اسلامی از باور‌های خود می‌دانست. آنان راه‌حل مشکلات را در بازگشت به اسلام، وحدت کشور‌های اسلامی و... جست‌وجو می‌کردند.
چگونه می‌بایست ایرانی بود؟

چگونه می‌بایست ایرانی بود؟

مسائل کشور ما پاسخ درست خود را نیافته و حل نمی‌شوند، چرا که مسئله کیستی خود ما و آینده ما پاسخ نیافته است. اما می‌توانیم بگوییم که بحث از «وضع شناسی جامعه ایران معاصر» یا همان پرسش از چگونه ایرانی زیستن و از اساس ماهیت و چیستی ایرانی بودن أمری بسیار ضروری و مهم است.
جامعه ایرانی پساانقلاب اسلامی دارای چه مختصاتی است؟

جامعه ایرانی پساانقلاب اسلامی دارای چه مختصاتی است؟

هنگام صحبت کردن از وضع شناسی جامعه ایران امروز، سر و کار ما با مختصاتی است که در این برهه از زمان و مکان تعین یافته، لذا حتی اگر به تاریخ و وجوه ثابت هویت ایرانی نظر کنیم، برای معنادار کردن امروز آن است. ما می‌خواهیم بفهمیم جامعه‌ای که اکنون وارد قرن جدید چهاردهم میلادی شده دارای چه مختصاتی است.
حکایت تجدد ایرانی و همسایه غربی آن

حکایت تجدد ایرانی و همسایه غربی آن

فهم روشنفکران ما از تجدد نیز برگرفته از امپراطوری عثمانی است. بسیاری از روشنفکران ما در استانبول زیسته و آثار قلمی خود را در آنجا نگاشته‌اند، همچنین درک و تلقی آنان از تنظیمات، اصلاحات و تجدد نیز بر اساس آن چیزی اتفاق می‌افتاده که در استانبول مشاهده کرده‌اند. برای نمونه زین العابدین مراغه‌ای، نویسنده کتاب سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ، یکی از این شخصیت‌ها است. نسبت کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ برای مشروطه از منظر برخی همچون نسبت مبحث قرارداد‌های اجتماعی روسو برای انقلاب فرانسه است.
ایران اسلامی، نه این و نه آن بلکه هم این و هم آن

ایران اسلامی، نه این و نه آن بلکه هم این و هم آن

طول بیش از هزار سال مواجهه ایران با اسلام، ما خروجی داشته‌ایم که نه ایران و نه اسلام و هم اسلام و هم ایران بوده است. اسلام مختصات ایران را به خود گرفته است و ایران هم مختصات اسلام را. زبان و ادبیات، نظام ارزشی، آداب و رسوم، پوشش و... به‌واسطه اسلام جابه‌جا شده است. آنقدر این جابه‌جایی زیاد است که به هیچ وجه قابل انکار نیست، لذا پروژه‌هایی که می‌خواهد این دو عنصر را از هم تفکیک کنند و یکی را دور بریزند، خیلی زود به شکست می‌انجامد، پس زده می‌شود و بدنه اجتماعی پیدا نمی‌کند.
مسئله ایران تجدد نیست، در حوزه رابطه با جامعه دچار اشکال شده‌ایم

مسئله ایران تجدد نیست، در حوزه رابطه با جامعه دچار اشکال شده‌ایم

ما هنوز تصور می‌کنیم مسئله دنیا بحث از بازار بزرگ- دولت کوچک است در حالی که این پرسش در واقع قرن هجدهمی است. در طرف مقابل ما جریان دیگری از متفکران را داریم که تصور می‌کنند ما در کشور خود هنوز استبداد داریم و ویژگی اصلی جامعه ایران استبداد زدگی است که البته به اشکال نوین خود هم درآمده و لذا مسئله اصلی ما رهایی از این مقوله است. متفکرینی همچون کاتوزیان ایران را در واقع اینگونه مطالعه می‌کنند. این پرسش‌ها اساسا نادرست است.
ایران امروز و چالش میان گذشته و آینده!

ایران امروز و چالش میان گذشته و آینده!

هویت ایرانی پس از پذیرش اسلام و تشیع به نحو فراگیر دو عنصر هویتی بسیار کلان در آن نقش می‌بندد. نخست مولفه خاتمیت و خاتم پیامبران بودن است. انسان مسلمان در انتهای این نقطه قرار گرفته و انسان ایرانی با قبول آیین اسلام، در انتهای یک نگاه کلی و فراگیر به عالم قرار می‌گیرد. مولفه دوم هم که با تشیع رقم می‌خورد، مسئله مهدویت است. انسان ایرانی همواره در تلاطم یک نگاهی جهانی و ناظر به پایان بخشی به تاریخ بوده و نقش ایفا کرده است.
جامعه‌شناسی ناتوان از فهم گوهره دینی مردم ایران است؟

جامعه‌شناسی ناتوان از فهم گوهره دینی مردم ایران است؟

شناخت ما از جامعه و بلکه ویژگی‌های ایران معاصر، در شرایط عادی شکل نگرفته است. یعنی ما از موضع شناخت نپرسیده‌ایم که ایران و ایرانی چه ویژگی‌هایی دارد بلکه ویژگی‌های ایران و ایرانی را در پاسخ به این سؤال که چرا ما پیشرفت نمی‌کنیم و از اخذ توسعه ناتوانیم شناخته‌ایم. به این موضوع اضافه کنید که ما خود و مسائلی خود را در ۲۰۰ سال اخیر از نگاه خودمان یا از نگاه واقعی ندیده‌ایم، حتی از نگاه مستشرقان هم ندیده‌ایم بلکه از نگاه مستشرق زده دیده‌ایم؛ یعنی حتی ما اگر غربی یا شرق شناسانه به خودمان نگاه می‌کردیم باز فهم ما از خودمان واقعی‌تر بود، ما خودمان را با نگاه شرق‌شناس‌زده دیده‌ایم.
ایرانیان و جستجوهای هویتی ذیل روایت‌ها

ایرانیان و جستجوهای هویتی ذیل روایت‌ها

من تصور می‌کنم آن چیزی که تحت عنوان دینی و غیردینی، باستانی یا غیرباستانی، متجدد یا غیرمتجدد بیان می‌شود، اساساً در غفلت از این مسئله وجود دارد که ما به‌هرحال جستجوهای خود در ذیل یک سری روایت‌ها صورت می‌گیرد، ما باید دقت کنیم این روایت‌ها در مفهوم‌سازی و ادبیات‌سازی نقش ایفا می‌کنند. اگر این کار را نکنیم لاجرم دچار مجادلات سطحی شده که از جایی به بعد دچار خشونت‌های فیزیکی خواهیم شد. این خشونت درواقع ناشی از سطحی بودن است و این سطحی بودن ناشی از عدم توجه به تحولات تاریخی است که چطور معنای انسان را جابه‌جا کرده است.
چرا گفتمان‌های هویتی ایران معاصر دچار انسداد شدند؟

چرا گفتمان‌های هویتی ایران معاصر دچار انسداد شدند؟

گفتمان بازگشت به خویشتن امروز دیگر ایده جدی و نظریه‌پردازی که بتواند مسائل ایران را تحلیل کند ندارد، این گفتمان تقریباً بدون هیچ‌گونه خروجی خاصی رهاشده است. گفتمان شرق و غرب نیز که توسط خود نظریه‌پردازان آن، بنایش تخریب و نابود شد. برای مثال آشوری از این گفتمان در آثاری همچون «ما و مدرنیت» عدول کرد و شایگان نیز با آثاری همچون «نگاه شکسته، اسکیزوفرنی فرهنگی» و... از آن عبور کرد. سنت‌گرایی نیز هرچند هنوز نصر را در جبهه خود دارد، اما کیست که امروز معتقد باشد سنت‌گرایی نقش مؤثری در جامعه ما داشته و یا حتی این جریان توانسته است امثال نصر را بازتولید کند؟
درآمدی انتقادی بر خلقیات ما ایرانیان

درآمدی انتقادی بر خلقیات ما ایرانیان

ژانر خلقیات ما ایرانیان بیش از آنکه درگیر خود انتقادی از مردم ایران باشد، بیشتر درگیر خود تحقیری مردم است. طبیعتا مراد ما از نقد، قدیس سازی از مردم و فرهنگ داخلی نیست، خود انتقادی عامل حیات و بقای کشور بوده، اما ژانر خلقیات ما ایرانیان، پا را فراتر نهاده و در یک ستیز نا خودآگاه با فرهنگ داخلی، ریشه‌های سنت ایرانی-اسلامی را به پای تجدد و توسعه قربانی می‌کند. قطعا لازمه پیشرفت و حضور در عرصه جهانی، نگاه عزت مندانه به خویشتن است.
ایرانیان را نمی‌توان با حقیقت ملی و یا حقیقت دینی تفکیک کرد

ایرانیان را نمی‌توان با حقیقت ملی و یا حقیقت دینی تفکیک کرد

یک وحدت و پیوستگی از ابتدای تاریخ میان این قوم و توحید وجود داشته، لذا نمی‌توان در وجود او حقیقت قومی یا ملی وی را با حقیقت دینی آن تفکیک کرد و از جدایی ایران و اسلام سخن گفت.
جامعه ایرانی را می‌توان در دسته‌بندی‌های جامعه‌شناسانه قرار داد؟

جامعه ایرانی را می‌توان در دسته‌بندی‌های جامعه‌شناسانه قرار داد؟

در جامعه‌شناسی نوعی بی آیندگی وجود دارد. یعنی جامعه‌شناسی فعل انسان را بر عهده نمی‌گیرد. به‌عبارت‌دیگر، در این مسیر قرار ندارد که فعل انسان را رهبری کند. جامعه‌شناسی خیلی از این موضوع فاصله دارد که مسئولیت جامعه را برعهده بگیرد، بلکه بیشتر می‌خواهد جامعه را به نقطه توصیف بکشاند. درواقع اسطوره توصیف خصوصاً درباره انسان، علومی را که درگیر این اسطوره هستند بی‌مسئولیت کرده و در خود توصیف نیز به خطا می‌کشاند.
اردکانی، از نزاع فکری با سروش تا تجلیل از طباطبایی

اردکانی، از نزاع فکری با سروش تا تجلیل از طباطبایی

داوری دوره‌های فکری خویش را در مقدمه‌ای تفصیلی به بحث می‌گذارد. در، داوری دوران نخست انقلاب، مفاهیمی همچون بحران غرب، فروپاشی تمدن غرب، انقلاب اسلامی به عنوان نیرویی که می‌تواند وضع جدیدی در عالم بنیان بگذارد دارای اهمیت است. داوری در این برهه نوک تیز حملات خود را متوجه روشنفکران می‌داند. از منظر وی بی‌مسئولیتی روشنفکران در مواجهه با جامعه أمر مهم غیرقابل چشم پوشی است. اما به اذعان خود او، با ادامه روند تحولات انقلاب اسلامی و خصوصاً پس از دوران دفاع مقدس و ظهور مجدد توسعه در کشور، ایده‌های داوری دچار نوعی چرخش شد
ایران گرایی رمانتیک از رضاخان تا انقلاب اسلامی!

ایران گرایی رمانتیک از رضاخان تا انقلاب اسلامی!

گفتمان ایران‌گرایی در عصر پهلوی با عنوان ایران گرایی رمانتیک و یا ایران گرایی باستانی شهره است. علت این نام‌گذاری‌ها طرح‌های تخیلی آنان برای اثبات خلوص نژاد آریایی طی چند هزار سال و دست‌نخورده ماندند آنان تا امروز و همچنین تأکید فراوان بر گذشته تاریخی کشور است. با پیروزی انقلاب اسلامی درواقع سکته‌ای نسبت به برنامه‌های ملی‌گرایانه پهلوی‌ها وارد شد. ناسیونالیسم در بدو تولد خود در ایران رویکردی ضددینی داشت.