جامعه ایرانی در چه مسیری است؛ انحطاط یا ترقی؟
تعداد اخبار:۱۸

جامعه ایرانی در چه مسیری است؛ انحطاط یا ترقی؟

مرور دو صد سال گذشته، بازگوی شرایط جامعه‌ای است که «آنچه می‌خواسته و فکر می‌کرده» نبوده است. شاید امروز درک ما از صحنه اجتماع دو قرن اخیر از جنس «ندانستن» باشد، حال این مسئله ممکن است از جنس تاریخی باشد یا برآمده از قضاوت شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران، گاه ممکن از مقام مقایسه نه چندان دقیق برآییم و گاه متأثر از فضای روشنفکری از در انکار وارد می‌شویم. در تاریخ‌نگاری روشنفکری؛ تقلای تحول و ترقی هنگامی در نهاد جامعه ایرانی تحقق یافت که با ضرب شست غرب در جنگ روسیه؛ متحیر شده و این ندا سر داد که چرا عقب مانده‌ایم، اما آیا به‌راستی تاریخ دویست ساله گذشته ما تاریخ عقب‌ماندگی و انحطاط بوده است؟ در این پرونده تلاش می‌شود تا ضمن بررسی "کلان مسئله ایران" از دویست سال گذشته تا کنون، از جهات مختلف به باور ایرانی در عدم و یا پذیرش مسئله انحطاط یا ترقی ورود کنیم.
روشن‌فکری؛ جریان برآمده از سرخوردگی

روشن‌فکری؛ جریان برآمده از سرخوردگی

پس از جنگ ایران-روس ازنظر فرهنگی دچار انحطاط می‌شویم و وحدت فرهنگی جامعه را برای مقطعی به‌هم می‌ریزد. این شکست در جنگ، شکست روحی، فرهنگی و روانی است که مدت‌ها طول کشید تا ترمیم شد. همینجا جریان بهائیت شکل گرفت. درنتیجه این ضعف استقلال و فرهنگی و اجتماعی دچار بحران هویت شدیم و افکار دیگر آمد و نطفه جریان روشن‌فکری بسته شد.
ایرانیان از چه زمانی در تکاپوی ساخت دنیایی جدید افتادند؟

ایرانیان از چه زمانی در تکاپوی ساخت دنیایی جدید افتادند؟

همواره تعداد سیاحان و کسانی که از غرب برای توصیف و کشف جامعه ایرانی به کشور ما مهاجرت کرده اند بسیار بیشتر از تعداد کسانی است که از کشور ما به غرب سفر کرده اند. با این وجود در اواسط دوران قاجاریه، ارتباطات دربار با اروپا بیشتر شده و در این بین گروه‌هایی به منظور‌های مختلف همچون اغراض سیاسی، علمی و... به غرب و انگلیس سفر می‌کردند.
ریشه‌های گفتمان خود تحقیری در بین روشنفکران ایرانی چه طور پدید آمد؟

ریشه‌های گفتمان خود تحقیری در بین روشنفکران ایرانی چه طور پدید آمد؟

در خصوص شکل‌گیری نطفه ایده عقب‌ماندگی ایران، دو برهه متفاوت بافاصله کمتر از پنجاه سال را ذکر کرده‌اند. برخی بر آن هستند که گفتمان عقب‌ماندگی در حقیقت با شکل‌گیری ادبیات سفرنامه نویسی و مسافرت ما ایرانیان به اروپا آغاز شد. سفرنامه‌هایی همچون حیرت نامه ایلچی و... به‌عنوان مبدأ چنین رویکردی لحاظ شده است. اما در نظرگاه دیگر شکل‌گیری گفتمان عقب‌ماندگی به‌دست ملکم خان و منورالفکران عصر مشروطه رخ‌داده است.
تلاش برای ترقی این مرز و بوم، ایده چه کسانی بود؟

تلاش برای ترقی این مرز و بوم، ایده چه کسانی بود؟

بوم گرایی نوعی «ایدئولوژی خانه» معرفی شده که دارای پارادایم‌های نوستالژیک است. به عقیده رابرتسن بوم، بوم‌گرایی در نگاه به تاریخ به عنوان زوال، احساس از دست رفتن تمامیت و کامل بودن، احساس از دست رفت خویشتن و احساس از دست رفتن استقلال تجسم می‌یابد.
سرنوشت گفتمان عقب ماندگی از تقی زاده تا پایان پهلوی

سرنوشت گفتمان عقب ماندگی از تقی زاده تا پایان پهلوی

 نخستین شخصیت گفتمان عقب ماندگی پس از مشروطه را باید تقی زاده دانست. وی که به اذعان خویش به شدت از آراء ملکم خان در این زمینه تأثیر پذیرفته، نظریه پرداز اصلی ایده مشهور «از نوک پا تا فرق سر غربی شدن» بود. این گفتمان کم و بیش در دل دولت محمد رضا شاه، ادامه پیدا کرد، البته با این تفاوت که صراحت لهجه و بیان خود را از دست داده و به رویکرد‌های نرم تری پرداخت. اما نکته مهم تر، گسترش گفتمان دیگری در دل دولت پهلوی دوم است که به نحوی دارای اختلاف‌هایی با گفتمان عقب ماندگی بوده و به سمت بوم گرایی سوق پیدا می‌کند.
گفتمان بوم گرایی و ایده بازگشت به خویشتن

گفتمان بوم گرایی و ایده بازگشت به خویشتن

اولین شخصیتی که بررسی آراء و افکار وی در این زمینه دارای اهمیت است، فخرالدین شادمان خواهد بود. اهمیت وی از آن جهت است که مفهوم غرب ستیزی و تسخیر دست آورد‌های تمدن غربی را وارد ادبیات اندیشه‌ای کشور نموده و در تربیت نسل بعدی منتقدان غرب همچون سید احمد فردید که به نوبه خود بر شکل گیری مفهوم «غرب زدگی» در اندیشه جلال آل احمد نقش داشت موثر بود.
رسوخ گفتمان عقب ماندگی در دانشگاه‌ها!

رسوخ گفتمان عقب ماندگی در دانشگاه‌ها!

قطعا آموزه زهد افراطی و تقدیرگرایی در تضاد با یک تمدن پویا است، اما آیا آموزه دنیا گرایی و تمایل برای تسلط بر دنیا که در غرب مدرن شکل گرفت، تنها راه نجات یک تمدن بوده که تابع نعل به نعل، ویژگی‌های شخصیت انسان غربی را اصل گرفته و بر اساس آن به نقد انسان ایرانی می‌پردازیم؟
تجدید آگاهی ایرانیان

تجدید آگاهی ایرانیان

ما دست‌کم دو بار به سطح قابل قبولی از خودآگاهی دست پیداکرده‌ایم. طبیعتاً منظور من از این خودآگاهی، خودآگاهی جمعی از نخبگان فکری کشور است و نه خودآگاهی عمومی و اجتماعی که در دوره جدید رخ می‌دهد. هر دو خودآگاهی یادشده محصول نوع و شرایط حکمرانی صفویه است. حکومت صفویان در حقیقت بحران بزرگی را در عرصهٔ حیات داخلی و روابط خارجی جامعه ایران ایجاد کردند. از یک سو، بحرانی درونی و از سوی دیگری بحرانی خارجی که هر دو ایران را در وضعیت تنش داخلی و چالش خارجی با کشورهای همسایه قرار داد. در آن زمان هنوز غرب برای ما نه تبدیل به مساله و موضوع تفکر شده بود و نه اساساً شناختی از ماهیت و مبانی آن داشتیم.
اگر غرب نبود آیا ما به فکر پیشرفت می‌افتادیم؟

اگر غرب نبود آیا ما به فکر پیشرفت می‌افتادیم؟

توسعه نه تنها دردی از این مملکت دوا نکرده، بلکه حتی گره مشکلات آن را کور تر کرده است. از این منظر فرهنگ ایرانی-اسلامی، علیرغم تمام مشکلاتی که داشته، به نحو کج دار و مریز راه تکامل خویش را می‌پیموده، اما توسعه با واردکردن مؤلفه‌هایی ناسازگار با این زیست‌بوم فرهنگی، موجب ایجاد شکاف، تضاد و عمق یافتن بیشتر مشکلات آن شده است.
ایستاده در برابر پسرفت

ایستاده در برابر پسرفت

برخی می‌گویند ما نظریه‌ی انحطاط نداریم برای همین در انحطاط باقی ماندیم، من می‌خواهم بگویم این‌گونه نیست. در پس ذهن فقاهتی علمای ما و کسانی که شاهد شکست بودند نظریه‌ی انحطاط وجود داشت. پاسخ آن‌ها هم به مسئله‌ی انحطاط کم‌کم به سمت نظریه‌ی سیاسی و نظام سیاسی رفت.
عقب‌ماندگی حاصل مشارکت در ساختار جهانی سرمایه‌داری است

عقب‌ماندگی حاصل مشارکت در ساختار جهانی سرمایه‌داری است

اساساً گفتمان توسعه‌گرایی، عقب‌ماندگی را می‌سازد. هم از منظر فکری و هم از منظر اقتصادی. شما ایران قبل از وارد شدن به نظم جهانی را نگاه کنید، همه چیز داشته است. اما از وقتی وارد ساختار اقتصاد جهانی می‌شود، آهسته‌آهسته تبدیل می‌شود به کشور تک‌محصولی. پس عقب‌ماندگی چه در ساحت نظری و چه در ساحت عینی، حاصل مشارکت در توسعه و ساختار جهانی سرمایه‌داری است.
غرب را باید به جان آزمود تا تغییر داد!

غرب را باید به جان آزمود تا تغییر داد!

من نمی‌گویم تمدن اسلامی و الگوی پیشرفت که توسط انقلابیون مطرح می‌شود را باید دور بیندازیم و به درد نمی‌خورد، ممکن است در مورد شخص خاصی بگویم این طرح بحث را بی‌بنیه و بدون پشتوانه مطرح می‌کند، اما در خصوص کلیت بحث چنین چیزی نمی‌گویم، این امتداد یک تاریخی است که امام خمینی (ره) شروع کرده است، موضع من موضع غرب‌گرایی نیست، من هم طرفدار تمدن اسلامی هستم، اما می‌خواهم بگویم مراقب باش در ترسیم تمدن اسلامی تمدن غرب را به‌صورتی دیگر مراد نکنیم. دکتر داوری هم همین التفات را تلاش می‌کند بدهد که وقتی شما به بنیادهای غرب توجه نداری و آن را نمی‌شناسی، نمی‌توانی از آن رهایی پیدا کنی و کسی می‌تواند آن را بشناسد که به جان خود آن را آزموده باشد.
آگاهی ایرانیان در مصاف با جبهه غرب

آگاهی ایرانیان در مصاف با جبهه غرب

ایرانیان زمانی با تمدن غرب به طور مستقیم برخورد کردند که تمدن جدید غرب تا حد زیادی تکامل پیدا کرده و به مراحلی از رشد و بلوغ رسیده بود که نه امکان غلبه بر آن برای ما وجود داشت و نه امکان جبران عقب ماندگی‌ها و پر کردن شکافی که میان جامعه ایران و غرب به وجود آمده بود. اگر ما سه سده پیش از آن یعنی در دوره صفویه همراه با نوسازی‌های غربی و رنسانس اروپایی، تلاش‌هایی را آغاز می‌کردیم شاید می‌توانستیم این شکاف‌ها را پر کنیم، اما اکنون در یک شکاف گسترده تاریخی و تمدنی گرفتار شده بودیم که پر کردن، جبران عقب افتادگی و رساندن ایران به سطح تمدن غرب ممکن نبود.
تاریخ نگاری ایرانیان، تاریخ شکست‌ها بوده است!

تاریخ نگاری ایرانیان، تاریخ شکست‌ها بوده است!

دو قرن سکوت که عبدالحسین زرین کوب می‌نویسد، با منابع تاریخی سازگاری ندارد. اگر شما می‌خواهید تاریخ ورود اسلام به ایران را بازسازی کنید باید توجه کنید که یمن یکی از «ساتراپ‌ها» و یا همان نگهبان قلمرو ایران بوده است و آن‌ها پیش از ورود اسلام به ایران مسلمان شده بودند و پیش از آنکه جنگ‌های دوران اموی و عباسی علیه ایران شکل بگیرد، اسلام به ایران واردشده و در ذهن و زبان ایرانیان جای گرفته بود.
تأملی نقادانه بر گفتارهای عقب‌ماندگی ایران

تأملی نقادانه بر گفتارهای عقب‌ماندگی ایران

یک جریان، جریانی است که می‌خواهد نخود و لوبیای غرب را جدا کند، می‌خواهد به راحتی میان دستاوردهای تکنیکی غرب تفکیک کند که به نظر من نماد اصلی آن در برهه قاجار، خود دربار قاجار است، در دوره پهلوی دربار پهلوی است و در دوره انقلاب اسلامی، جریان کارگزاران سازندگی است که تقلیل می‌دهد ماجرا را و تصور می‌کند به‌راحتی می‌توان نخود و لوبیای غرب را از یکدیگر تفکیک کند. مفاهیمی همچون ژاپن اسلامی، چین اسلامی، مالزی اسلامی و... از دل این ایده متولدشده‌اند.
تاریخ ایران، عرصه تکامل یا پرتگاه انحطاط

تاریخ ایران، عرصه تکامل یا پرتگاه انحطاط

ما در همان برهه صفویه رساله‌ای داشتیم با عنوان رساله «اتصال دولت صفوی به دولت مهدی» که اخیرا استاد رسول جعفریان نیز به آن توجه داشتند، این رساله فلسفه تاریخی است که در آن برهه  مدعی آن است که ما زمینه ساز دولت جهانی حضرت مهدی هستیم و قرار است دولت شیعی صفوی متصل شود به دولت جهانی حضرت مهدی، لذا در آنجا یک نگاه جهانی و یک فلسفه تاریخ وجود داشته است.
درباره‌ جریان موجد تقلید

درباره‌ جریان موجد تقلید

مشکلی که در مواجهه‌ی جریان روشن‌فکری با غرب وجود دارد این است که جریان روشن‌فکری ایرانی که نامش هم تحت عنوان منورالفکری در حقیقت عنوان ترجمه شده از برخی عناوین اروپایی موجود در آن دوره‌ی غرب بود –ترجمه‌ی ذهن روشن یا عقل‌گرایی- کاملا مواجهه‌ی تقلیدی داشت و تحلیلی نبود.