درباره فیلم ‌«تاکسیدرمی»‌ در گفت‌وگو با محمدجواد موحد؛

با افزودن فضای طنازانه‌ تلخی روایت‌ را قابل هضم‌ کردیم

با افزودن فضای طنازانه‌ تلخی روایت‌ را قابل هضم‌ کردیم
داستان ما، الهام گرفته از تراژدی و فانتزی است؛ اما مقداری فضای طنازانه اضافه کردیم تا تلخی روایت، قابل هضم‌تر گردد. این نکته از اهمیت ویژه‌ای برای ما برخوردار بود؛ از همان ابتدا قصدمان این بود که ضمن حفظ ماهیت دراماتیک و مؤثر داستان، جنبه‌ای ظریف از طنز نیز به آن بیفزاییم تا از ایجاد جلوه‌ای صریحاً کمدی خودداری کنیم.

به گزارش «سدید»؛ سوژه «‌تاکسیدرمی‌» از دل یک واقعیت انتخاب می‌شود، اما کارگردان تصمیم می‌گیرد تا یک کمدی-تراژیک از این سوژه واقعی بیرون بکشد. به بهانه حضور این فیلم در چهل‌و‌سومین جشنواره فیلم فجر، به سراغ محمدجواد موحد، تهیه‌کننده این اثر سینمایی رفتیم تا برایمان از چگونگی ساخت این اثر سینمایی بگوید.

 

آقای موحد، بفرمایید ایده ساخت فیلم سینمایی ‌تاکسیدرمی‌ از کجا سرچشمه گرفت؟

ما در پایان سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتیم به بررسی وقایع دراماتیک یک قرن از تاریخ کشور بپردازیم؛ چه در دوره پهلوی، چه در آغاز انقلاب که مجموعه‌ای از اتفاقات عجیب‌وغریب در کشور رخ داده بود و حتی پس از دوران دفاع مقدس نیز شاهد رویدادهایی با ابعاد زیست‌محیطی، سیاسی و امنیتی بودیم. در همین راستا، داستان فیلم ‌تاکسیدرمی‌ به وقوع پیوست؛ داستانی که نسبت به سوژه‌های پیشین بسیار بکر و نو به‌نظر می‌آمد. به‌عنوان مثال، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حادثه‌ای دراماتیک است؛ اما بارها در محصولات مختلف تلویزیونی و سینمایی به آن پرداخته شده است. یا رویدادهای سال ۱۳۴۲، ۱۳۸۸، حتی اتفاقات جنگ جهانی دوم که مراجعه به محور حمله به ایران را به‌همراه داشتند؛ همگی از سوژه‌های عجیب و دراماتیک بودند که مورد توجه قرار گرفته بودند. سرنخ داستانی که به دستمان رسید، در جریان پژوهش به شکلی گسترده‌تر و جذاب‌تر تکامل یافت و به یک سوژه نو بدل شد که هم‌زمان با ویژگی‌های تاریخی، از جنبه‌های امروزی نیز قابل تأمل بود. در همین راستا، ایدۀ اولیه از این پژوهش شکل گرفت و در ادامه با همکاری آقایان محسن ملکی و محمد پایدار که فیلمنامه را به‌صورت مشترک نگاشته بودند، مورد پرورش قرار گرفت. به‌مدت یک‌سال‌وهفت‌ماه به‌طور جدی روی فیلمنامه کار کردیم. پارسال، در حین پیش‌تولید فیلم «باغ کیانوش»، اولین نسخه سناریوی ‌تاکسیدرمی‌ را در اختیار داشتیم و در نهایت امسال موفق به تولید آن شدیم.

 

این فیلم از بازیگران بسیار خوبی بهره برده و به‌نظر می‌رسد تلاش زیادی شده تا روایت طنازانه‌ای ارائه شود، اما آن چیزی که در اکران دیدیم، آن بود که این لحن طنازانه، مخاطب را به خنده وانمی‌دارَد.

به‌عنوان مثال، در برخی از اکران‌های مردمی شاهد واکنش‌های متفاوتی بودیم؛ جایی که یک گروه کامل به فیلم کمدی خندیدند و جایی دیگر به بیان شما، واکنش طنازانه دیده شد؛ یعنی مخاطبان فقط لبخندی زدند یا اندکی خندیدند. از همان ابتدا در طراحی پروژه، قصدمان این نبود که این ایده را به فیلمی شبیه به آثار کمدی «بفروش پُرخَنده» بدل کنیم؛ چراکه در آن صورت دیگر هدف ما جشنواره نبود و مستقیم به اکران می‌رفتیم. داستان ما، الهام گرفته از تراژدی و فانتزی است؛ اما اگر صرفاً تراژدی یا فانتزی را به نمایش می‌گذاشتیم، به نظر می‌رسید مخاطب از آن دلسرد شود. بنابراین، مقداری فضای طنازانه اضافه کردیم تا تلخی روایت، قابل هضم‌تر گردد. این نکته از اهمیت ویژه‌ای برای ما برخوردار بود؛ از همان ابتدا قصدمان این بود که ضمن حفظ ماهیت دراماتیک و مؤثر داستان، جنبه‌ای ظریف از طنز نیز به آن بیفزاییم تا از ایجاد جلوه‌ای صریحاً کمدی خودداری کنیم. بدون شک هرگاه مخاطب بخندد، برای ما خوشایند خواهد بود؛ اما شیوه شوخ‌طبعی ما بیشتر در راستای برقراری ارتباط و انتقال پیامی دقیق و مدبرانه بوده است.

 

به نظر می‌رسد تلاش زیادی شده تا کاراکتری که آقای مجید صالحی در فیلم ایفای نقش می‌کند، به گونه‌ای ترحم‌برانگیز به‌تصویر کشیده شود؛ شخصیتی که گویا کفاره گناهانش را به نوعی پس می‌دهد و در این سیل وقایع، بی‌تغییر تا پایان می‌ماند.

ما درواقع یک کاراکتر اصلی داریم که محور حرف فیلم ماست. تلاش کرده‌ایم این شخصیت به گونه‌ای به تصویر کشیده شود که در نگاه نخست ممکن است از دیدگاه ترحم‌برانگیز و مظلومانه بنگرد؛ اما این حالت نه به دلیل مظلومیت، بلکه به خاطر بیچارگی و سرنوشت اوست. این کاراکتر که توسط فرزین محدث به ایفای نقش درآمده است، همواره به عنوان نماینده‌ای از وجدان انسان عمل می‌کند؛ وجدانش به شکلی مداوم او را از انتخاب‌هایش آگاه می‌سازد و می‌گوید حواست باشد، به عنوان یک انسان داری به چه کاری دست می‌زنی. داری به ‌تاکسیدرمی‌ می‌شوی! اگر پایان روایت ترحم‌برانگیز به نظر برسد، دلیل آن نه از روی ظلم و ستمی است که بر او روا شده، بلکه ناشی از انتخاب‌ها و شرایطی است که خودش ایجاد کرده است. در یکی از صحنه‌های فیلم، دیالوگی شنیده می‌شود که می‌گوید: «سرنوشت ساخته‌شده؛ تو می‌توانی انتخاب کنی.»

ما با الهام از یکی از وقایع بزرگ تاریخی اسلام، به ویژه واقعه عاشورا و کربلا، سعی کردیم نشان دهیم حتی در مواجهه با دشمنی و فشارهای طاقت‌فرسای زمان، امام حسین(ع) با خطاب مستقیم به یکی از دشمنان، هشدار می‌دهد؛ او با گفتنی مانند «عمر سعد! خیلی‌ها شاید ندانند من کی هستم، اما تو من را خوب می‌شناسی. چرا به من شمشیر می‌کشی؟» بر این باوریم که فروش شرافت، دستاوردهای شخصی یا حتی وطنت، هرگز موفقیت و سربلندی را به ارمغان نخواهد آورد. در فیلم، نماد «گوزن ایرانی» به عنوان تصویری از سرنوشت ناگوار افرادی است که به ارزش‌های ملی خیانت کنند. قابل ذکر است که بیش از ۹۰ درصد روایت داستانی ما از وقایع واقعی تاریخی برگرفته شده است؛ اما تأکید اصلی ما بر این نکته است که در هر شرایط، انسان آزاد است تا انتخاب خود را داشته باشد. در این میان، کاراکتر عبدالرضا نیز سرانجام تصمیم می‌گیرد که خود را به نمادی از این وضعیت تبدیل کند.

 

به‌نظر می‌رسد مفهومی که شما عنوان می‌کنید، در تمامی ابعاد اثر حضور داشته و حتی ساختار فیلمنامه را تحت تأثیر قرار داده است. این ایده بکر و جذاب، که به نظرم تا کنون هیچ فیلم‌سازی با تلاش برای نزدیک شدن به مباحث مربوط به خاندان پهلوی یا محمدرضاشاه و اطرافیانش به طرزی اینچنین پرداخت نکرده است، به وضوح در اذهان حضور دارد. با این حال، به نظر می‌رسد در روند اجرای آن نقص‌هایی وجود دارد؛ به طوری که فیلمساز بیش از حد در ایده خود غرق شده و نتوانسته به صورتی کاملاً هوشمندانه آن را به تماشاچی ارائه دهد. از سوی دیگر، استفاده از جلوه‌های ویژه برای پر کردن خلأهای موجود در فیلمنامه، نقطه قوتی قابل توجه به‌شمار می‌آید. خواهشمندم در خصوص بخش جلوه‌های ویژه توضیح دهید چه تدابیری اتخاذ شده تا به این نتیجه دست یابید؟

مایلم ابتدا به تکمیل گفته‌های قبلی  و سپس به جنبه‌های فنی بپردازم. نکته اصلی ما این بود که پیام فیلم به خوبی به مخاطب منتقل شود؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم از همان ابتدا خط اصلی و حرف فیلم با وضوح بیان شود. از میان مثال‌های متعدد، صحنه کشته شدن کاراکتر «خورشید» نقطه‌عطف و سقوط اخلاقی را به تصویر می‌کشد؛ جایی که یک انسان با کشتن همنوع خود به پست‌ترین لحظه اخلاقی می‌رسد. در این صحنه، نخستین تیر از سوی مجید صالحی اجرا می‌شود و سپس سایر تیرها نیز به تداوم این روند اضافه می‌گردند. آن لحظه که شخصیت اصلی، که در ابتدا حتی نشانه‌هایی از انس و لطافت در خود دارد -جایی که از خانواده جدا می‌شود و اندکی احساساتی به نظر می‌رسد، زیرا هنوز امیدی به بازگشت در او موج می‌زند- به تصمیماتی می‌انجامد که تمامی امیدها را از میان می‌برد. در یک سکانس دیگر که کمتر از بیست و چهار ساعت پس از آن اتفاق می‌افتد، بر اثر تصمیمات سرنوشت‌ساز زندگی او فاجعه‌ای رخ می‌دهد.

از سوی دیگر، در مجموعه «باشگاه فیلم سوره» همواره تلاش ما بر آن بوده است تا سبک جدیدی از فیلم‌سازی ارائه دهیم؛ سطحی یک لایه بالاتر از استانداردهای موجود در کشور. به همین دلیل، فیلم «باغ کیانوش» نیز با ژانری متفاوت و بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه و انیمیشن، تجربه‌ای نوین در محتوای فیلم‌سازی به‌شمار می‌آید. در طراحی پروژه، تصمیم گرفتیم بعد از سال‌ها شاید بد نباشد یک کاراکتر حیوانی به گونه‌ای به تصویر کشیده شود که از ظاهر صرفاً یک حیوان فراتر رفته و حس و حالی انسانی پیدا کند. در نخستین مقطع از این ایده، برخی همکاران ابراز نگرانی کردند؛ مدعی بودند که نمونه‌ای از چنین کاری در ایران انجام نشده و ممکن است ریسک بالایی داشته باشد یا فضای مورد نظر به‌درستی شکل نگیرد. اما الحمدلله، به لطف تلاش‌های پیوسته و همکاری تیم ویژوال درجه یک ما، با استفاده از نرم‌افزارها و هوش مصنوعی یک کانسپت جدی از صفر ایجاد و طراحی کردیم که نهایتاً به تصویری جذاب و نوآورانه تبدیل شد. این دستاورد را یکی از نقاط قوت فیلم می‌دانیم و امیدوارم نتیجه نهایی کارمان هم مورد پذیرش هیئت داوران و هم ناظران قرار گیرد.

 

از نظر من، استفاده از جلوه‌های ویژه نقطه قوت فیلم است؛ مسئله‌ای دیگر؛ بحث زاویه دید در روایت حادثه کشته شدن کاراکتر «خورشید». هنگام مشاهده فیلم، دلم می‌خواست داستان از دیدگاه «خورشید» روایت شود؛ یعنی اگر اتفاقات از دید او رقم می‌خورد، اتفاقاتی که برای کاراکتر عبدالرضا رخ داده، احتمالاً پذیرش بیشتری پیدا می‌کرد و مخاطب نیز بهتر با آن همدردی می‌کرد. البته باید گفت بسیاری هنوز فیلم را ندیده‌اند و در ادامه خواهند دید. آیا تاکنون به این ایده اندیشیده‌اید؟

این در واقع یک انتخاب است. اینکه روایت از چه زاویه‌ای انجام شود، امری است که هر کارگردان آزاد است برای انتقال پیام مورد نظر خود انتخاب کند؛ شاید اگر قصد می‌داشتیم فقط اعلام کنیم که «پهلوی بد است»، انتخاب مناسبی بود که روایت از دید یک کاراکتر بیرونی به جلوه درآید و آن شخص، رویدادها را از فاصله مشاهده کند. اما ما تصمیم گرفتیم کنار کاراکتر عبدالرضا بایستیم؛ چرا‌که سیر تبدیل شدن وی، از انسانی با تمام تیره و روشن‌های وجودش به کسی که به پایین‌ترین درجات اخلاقی فرو می‌رود، قابل بیان‌تر است. انتخاب ما این بود که در روایت سقوط او، از داخل داستان به سراغ حس و حال وی رفتیم؛ برخلاف رویکرد کاریکاتوری که ممکن است صرفاً سقوط را به عنوان یک حادثه نمایان کند. به عبارت دیگر، در زمان‌هایی که برخی از همکاران پیشنهاد دادند زاویه دید روایت برای عبدالرضا از دید «وردست» (شخصیتی مکمل یا مشاهده‌گر) باشد، ما از روی این اصل عمل کردیم که اهمیت اصلی در نشان دادن تحولات درونی و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز اوست. شاید در نگاه اول این نکته برای برخی نامفهوم به نظر برسد، اما هدف ما انتقال پیامی است که همزمان هم پیام فردی و هم اجتماعی را در بر گیرد.

 

بنده مفهوم اثر را درک کرده‌ام؛ اما منطق داستان‌پردازی فیلم را از این سیر به‌طور کامل برایم قابل درک نبود. با این‌حال، از خارج از اثر بگویم که برداشت من بسیار جالب است. در همین راستا، اگر نکته یا پرسشی از جانب شما باشد، در خدمت هستم.

این پروژه برای ما بسیار حیاتی بود؛ هدف اصلی، ارتباط برقرار کردن با مخاطب عام و جذب نگاهی نو به سینما بود. شاید بخشی از این اهمیت ناشی از استفاده از سبک انتخاب بازیگری، تولید لوکیشن‌های متناسب با فضای بصری و لحن نسبتاً طنازانه‌ای باشد که در گفتار مطرح شد. هدفمان این بود که با رویکردی متفاوت، مخاطب را به تجربه‌ای نو دعوت کنیم. از همگان دعوت می‌کنیم تا بدون پیش‌فرض‌های احتمالی درباره تاریخ گذشته کشور، فیلم را تماشا کنند؛ سخنان ما را یک‌بار بردارند، نقد کنند و اگر ایرادی دیدند، به صراحت بیان کنند. پیشنهاد می‌کنم همگان تا زمانی که فرصت است، آن را تماشا کنند و از تماشای آن لذت ببرند.

/انتهای پیام/