یادداشت// کمیل نقی پور
تحول دائمی یکی از ویژگی‌های اساسی «جامعه انقلابی» به حساب می‌آید. «انقلاب» مفهومی نیست که محدود به یک دوره زمانی‌ای شود که منجر به پیروزی قیام‌های مردمی شده است، انقلاب مفهومی ساری و جاری است که وقوع انقلاب و تغییر ساختار سیاسی و... یکی از مقاطع آن به حساب می‌آید و «صیرورت انقلاب» هر زمان متوقف شود به معنای «ایست انقلاب» یا همان «شکست انقلاب» است.
گروه راهبرد «سدید»؛ کمیل نقی‌پور: در عصری که تمدن غرب آن را عصر مدرن می‌نامد در کشور‌های متعددی انقلاب به وقوع پیوسته است، اما همه این انقلاب‌ها دچار «ترمیدور» شدند، چرا که تحول دائمی در کشور‌هایی که انقلاب در آن‌ها به وقوع پیوست دچار اختلال شد و جامعه در باتلاق رکود به شرایط ارتجاعی پیش از انقلاب بازگشت یا تحت تاثیر شرایط اجتماعی و سیاسی دچار «استحاله» شد. مثال نقض این رویه، اما انقلاب اسلامی ایران بود. با گذشت ۴۱ سال از عمر انقلاب اسلامی مفاهیمی که در منظومه گفتمانی جامعه ایران، در مرکز قرار می‌گیرد همان مفاهیم و ارزش‌هایی است که در آغاز حرکت انقلابی مردم ایران مورد توجه بوده است. در منظومه گفتمانی انقلاب اسلامی «انسان دینی» محوریت دارد. انسان دینی یعنی انسانی که بنا بر آموزه‌های فطری، جهان را فهم می‌کند. باید و نباید‌ها تقسیم‌بندی سختی ندارد، امر خوب امری است که ذات پاک انسان آن را خوب بداند. عدالت مهم است، چرا که ذات انسان عدالت‌طلب است. برای همین تمام ساختار‌ها و قوانین ناعادلانه، ظالمانه و نامشروع به حساب می‌آید. مبارزه با ظلم پسندیده است، چون فطرت پاک انسانی ظالم را پلید می‌پندارد. تقوا و دانش صحیح نیکو است، چرا که مسیر سعادت واقعی را برای انسان ترسیم می‌کند. اما چگونه انقلاب اسلامی توانست تحول مفاهیم را در جامعه طاغوتی ایران رقم بزند و جهان‌بینی مردم را به کلی دگرگون کند.
رهبر حکیم انقلاب در سخنرانی خود در سالروز ارتحال امام خمینی (ره) به مبانی تحول در جامعه ایران در نتیجه انقلاب اسلامی اشاره کردند. ایشان به نقش رهبری پیامبرگونه امام خمینی (ره) در ایجاد تحول و استمرار این تحول اشاره داشتند. این نکته قابل تامل است که تحول منجر به انقلاب، تحول تک‌بعدی نیست. برای آنکه انقلاب به وقوع بپیوندد نیاز به یک سلسله تحول است؛ نکته‌ای که از بیان رهبر معظم انقلاب نیز برداشت می‌شود. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود به ۲ مساله مجزا اشاره کردند؛ اول آنکه شخصیت تحول‌خواه و تحول‌آفرین امام خمینی (ره) چگونه و در نتیجه چه فرآیندی یک سلسله تحول را در حوزه عمل و اندیشه رقم زدند که نتیجه آن در نهایت وقوع انقلاب اسلامی بود و نکته بعدی آنکه روند تحولی که توسط امام خمینی کلید زده شد چطور ادامه پیدا کرد و در آینده چگونه باید ادامه پیدا کند. در ادامه این نوشته اشاره تحلیلی به بخش اول فرمایشات ایشان می‌شود.
رهبر معظم انقلاب در بخش اول سخنان خود فرآیند تحول منجر به انقلاب اسلامی را نتیجه یک تحول درونی با عاملیت امام خمینی (ره) می‌دانند. امام خمینی (ره) انقلاب اجتماعی را با انقلاب در نفوس و جان‌ها آغاز کرد. امام خمینی (ره)، غیر از دروس اخلاقی، در درس‌های معمول حوزه نیز به دنبال تلنگر زدن و بیدار کردن جان‌ها و نفوس مخاطبان خود بود. تلنگر زدن به آدمی برای سرکوب نفسانیت و فائق آمدن بر شیطان، در کلام رهبر معظم انقلاب، انقلاب بزرگ‌تر امام خمینی بود. اما چرا تقویت فضایل و فائق آمدن بر جنود نفسانی شیطان به عنوان مرحله‌ای از انقلاب اسلامی به حساب می‌آید؟
در واقع در اندیشه امام خمینی و رهبر معظم انقلاب هر تحول مثبت و الهی نیاز به عاملانی دارد که در درون خودشان، گوهر الهی فطرت زنده باشد و سرزمین وجودشان تحت حاکمیت الله باشد. این نگاه برگرفته از مفهوم جهاد اکبر است که در مفاهیم دینی به آن اشاره شده است. جهاد اکبر، مقابل جهاد اصغر (جهاد با دشمن بیرونى) عبارت است از ستیز و مخالفت با نفس و خواهش‌هاى آن- که انسان را وادار به مخالفت با خداوند متعال و سرپیچى از دستورهاى او مى‏کند- به ترک شهوت‌های شیطانی و گردن نهادن به دستورهاى خداوند متعال و پیراستن نفس از صفات ناشایست و آراستن آن به صفات نیکو. عنوان یاد شده برگرفته از روایتى از رسول خدا صلّى‌اللَّه‌علیه‌و آله است که به گروهى از اصحاب که از نبرد با دشمن باز مى‏گشتند، فرمود: مرحبا به قومى که جهاد اصغر را به انجام رسانده‏اند و جهاد اکبر بر ایشان باقى است. گفتند: اى پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.
کلاس درس امام خمینی، فرصت مغتنم و ارزشمندی برای تقویت نفس در عرصه جهاد اکبر بود، همین مخاطبان امام خمینی در کلاس‌های حوزوی حلقه اول یاران انقلاب را تشکیل دادند. آیت‌الله خامنه‌ای، شهید بهشتی، شهید مطهری، مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و... که جزو شاگردان امام خمینی (ره) بودند، حلقه اول یاران ایشان و به تبع آن نخستین پیشگامان مبارزه با رژیم پهلوی به حساب می‌آمدند. امام خمینی (ره)، اما خود را محدود به کلاس حوزوی و مخاطبان محدود در حوزه نکرد. شخصیت تحول‌خواه و تحول‌آفرین ایشان در گام بعد مخاطب خود را تمام نفوس مردم ایران اسلامی قرار داد. ملت ایران در نتیجه قرن‌ها خمودگی اندیشه و تحقیر استکبار، ملت سرخورده و تسلیم در برابر استکبار بود، «ملت ایران یک ملتی بود که با مسائل اساسی سرنوشت خودش هیچ سر و کاری نداشت، مردم تسلیم بودند، خمود بودند، نسبت به زندگی شخصی خودشان [بی‌اراده]بودند». امام خمینی (ره)، اما تار و پود تسلیم و تحقیر را از فطرت مردم زدود و «همین ملت خمود و تسلیم را تبدیل کردند به یک ملت مطالبه‌گر». انذار‌های امام خمینی (ره) و دست گذاشتن بر فطرت پاک انسان‌ها، هدایتگر مردم شد، مردم خود خواهان برافتادن ساختار‌های فاسد و طاغوتی و محقق شدن آرمان‌های انسانی شدند. مردم در نتیجه دنیایی که امام خمینی در کلام و رفتار برای آن‌ها ترسیم می‌کرد نگاه‌شان به زندگی دچار تحول شد؛ آرمان‌خواه و مطالبه‌گر شدند. مردمی که سقف خواسته‌شان تغییر ظواهر زندگی شخصی‌شان بود تبدیل به مردمی شدند که اصول انسانی را سر دست گرفتند و علیه ابرقدرت‌ها رجز می‌خوانند. در واقع امام خمینی با آزاد کردن ظرفیت‌های وجودی مردم، مردم را وصل به قدرت لایتناهی الهی کرد. مردمی که از مرگ نمی‌ترسیدند و حتی آن را در مسیر رشد الهی پذیرا بودند، مردمی که از منفعت‌های مادی خود برای دستیابی به یک هدف اصیل و الهی گذر می‌کردند، مردمی که در سر فکر سست کردن پایه‌های استکبار را داشتند، چنین مردمی به صورت بالقوه توان تغییر جهان را - حداقل و در گام اول- در مقیاس کشور خود داشتند. ظرفیت بالقوه‌ای که با رهبری امام خمینی بالفعل شد و معادلات جهانی و محاسبات عقل مادی بشر را بهم ریخت. شاهد مثال، پیروزی ایران اسلامی در نتیجه ۸ سال جنگ عراق علیه ایران بود. به ظاهر و بر مبنای محاسبات مادی، ایران باید در همان ماه‌های اول مغلوب این جنگ می‌شد، اما به ظهور رسیدن قدرت فطری مردم ایران، به‌رغم آنکه دشمن از جهت ابزاری به مراتب قوی‌تر از ایران بود، نتیجه جنگ را به نفع مردم ایران تغییر داد. البته هرچند عقل مدرن توان محاسبه چنین رفتار و چنین نتیجه‌ای ندارد، اما بر مبنای سنت الهی چنین اتفاق و رویدادی قابل محاسبه و قابل پیش‌بینی است. هنر امام آن بود که در دنیایی که عقل محاسبه‌گر مدرن حرف اول و آخر را می‌زند، فاکتوری را وارد معادلات کردند که برخلاف مختصات عقل مدرن، اصالت را به قدرت الهی می‌داد و دیگر ظواهر قدرت در صورتی که در مسیر قدرت الهی بودند مشروعیت پیدا می‌کردند. امام خمینی مردم را اینگونه تربیت کردند که قدرت از آن منبع قدرت یعنی خداوند قادر متعال است، اگر توان و اندیشه آدمی در مسیر قدرت الهی قرار بگیرد و خود را با آن منطبق کند هیچ قدرت دیگری یارای مقابله با آن را ندارد. این نظریه محوری امام مبنای تغییر جهان‌بینی یک ملت بود؛ ملتی که معتقد شد قدرت اصلی در دستان توانمند الهی است و او است که پیروزی و شکست را رقم می‌زند، تلاش و فکر خود را در مسیری قرار می‌دهد که «الله» توصیه و تجویز کرده است.
اینجاست که زمینه تحولی دیگر از سوی امام خمینی (ره) به منصه ظهور می‌رسد. ملتی که اراده کرده است اراده الهی را محقق کند باید بر مبنای دستورات الهی در جامعه عمل کند. دین دیگر محدود به توصیه‌های شخصی برای عبادت خدا نیست، دین تبدیل به برنامه جامعی برای اداره زندگی شخصی و اجتماعی می‌شود. دستورات دینی به‌مثابه نقشه راهی برای آزاد کردن ظرفیت آدمی و دستیابی به سعادت در دنیا و آخرت تعبیر می‌شود. امام خمینی (ره) به درستی به نیاز جامعه برای در دسترس بودن منابع دینی برای اداره زندگی پی برده بود. ایشان از معدود فق‌های تاریخ تشیع به حساب می‌آید که ظرفیت فقه را برای سامان زندگی اجتماعی به میدان آورد. «امام فقه را وارد عرصه نظام‌سازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البته مساله ولایت فقیه، ۱۰۰۰ سال [بود که]در بین فق‌ها وجود داشت و مطرح می‌شد، اما چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقق پیدا بکند، هرگز به جزئیات آن، به مسائل آن پرداخته نمی‌شد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند»؛ بنابراین یکی از مراحل تحولی امام خمینی (ره) تحول در دین به معنای بهره‌گیری از ظرفیت‌های مغفول مانده آن بود. ایشان تحول آدمی را استوار بر تکیه‌گاه محکم دین کرد تا این تحول همواره ادامه داشته باشد و از گزند حوادث و گذر زمان محفوظ بماند.
 
/انتهای پیام/ش
ارسال نظر
captcha