مهندسی فرهنگی نباید به عنوان فعالیتی بالا به پایین و سریع قلمداد شود؛
در حوزه فرهنگ عمومی غالباً برای غیر متخصصان، مشکلات روبنایی قابل مشاهده است حال آنکه این مشکلات دارای ریشه‌هایی از جنس مسئله فرهنگی و اجتماعی هستند و تا زمانی که مشکل به مسائل تشکیل‌دهنده‌ی آن تجزیه نشود، نه تنها مشکلی حل نمی‌شود بلکه امکان تبدیل آن به بحران نیز وجود دارد.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ علیرضا حدادی: برای مفهوم فرهنگ تعاریف بسیار متعددی در سنت‌های گوناگون فکری بیان شده است. «فرد و جامعه با اخلاق و ادب» در دوران کلاسیک، «انسان بودن و حد عالی از پرورش روحی و روانی» در دوره روشنگری، «محدد مرز‌های هویتی جوامع» در دوره دولت-ملت‌ها، «شیوه زندگی اهالی یک جامعه»، «فعالیت‌های ذهنی و هنری و محصولات آن‌ها»، «راه و رسم زندگی، باورها، آداب و رسوم و کنش‌ها»، «روحیه جهان‌شمول و فراموقعیتی» در دوره مدرنیته تشدید شده و جهانی‌شدن و از این قبیل از جمله تعاریف فرهنگ هستند. پیچیدگی این واژه تا حدی است که اندیشمند شناخته‌شده‌ای، چون ویلیامز در آثار مختلفش، معانی متعارضی از فرهنگ را همچون «فرهیختگی و صاحب تمدن»، «آوانگارد و ضد تمدن» مراد کرده است.

فرهنگ را می‌توان بر اساس معیار‌های مختلفی دسته‌بندی کرد. بر اساس ماهیت (توصیفی، تاریخی، هنجاری، روان‌شناختی، ساختاری)، بر اساس موضوع (فرهنگ آزادی، فرهنگ استبداد، فرهنگ صلح و ...)، بر اساس مبانی (فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی، فرهنگ ایرانی و...)، بر اساس حوزه متعلق غایتی و کارکردی کنش (فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی و...)، بر اساس سطح نخبگانی (فرهنگ کارشناسی، فرهنگ مردم)، بر اساس سطح بررسی (کلان، میانی، خرد)، بر اساس گستره و شمولیت (فرهنگ دولتی، فرهنگ خصوصی، فرهنگ همگانی)، بر اساس تجسم عینیت (فرهنگ مادی و غیرمادی)، بر اساس نوع اجبار پشتیبان (فرهنگ رسمی و فرهنگ غیر رسمی)، بر اساس عمق و پایداری (فرهنگ هویت‌بخش، فرهنگ امروزین) دسته بندی کرد.

فرهنگ عمومی [۱] در کتب متعدد در مقابل فرهنگ والا و خلّاق منحصر بفرد، به معنای فرهنگ توده، فولکلور، فرهنگ محبوب طیف وسیعی از مردم، فرهنگ تحت کنترل هژمونی، فرهنگ مسلط و رایج گروه‌ها و طبقه‌های تأثیرپذیر و پیروی جامعه، تجلی رابطه مردم و دولت، فرهنگ عامه‌پسند و... مراد شده است. وجه ممیزه فرهنگ عمومی، اجبار غیر رسمی اجتماعی و عمومی است که از آن حمایت می‌کند. این اجبار غالباً از سوی آحاد مردم، تشکل‌ها، جنبش‌ها و سازمان‌های مردمی است و عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات حقوقی را در پی ندارد. این فرهنگ در تمام حوزه‌های زندگی جامعه حضور دارد و از این‌رو نمی‌توان آن را به حوزه شخصی محدود کرد. همچنین مجامع بین‌المللی همچون بانک جهانی شاخص‌هایی همچون مسئولیت‌پذیری، ثبات سیاسی، میزان تأثیرگذاری دولت، کیفیت نظارت، حاکمیت قانون، کنترل فساد (کوفمن و همکاران ۲۰۰۷؛ ۲۰۱۰) و متفکرانی همچون هافستد، شاخص‌هایی، چون فاصله قدرت کم/ زیاد، فردگرایی/جمع‌گرایی، مردانه‌طبعی/زنانه‌طبعی، ابهام‌گریزی کم/ زیاد، افق دید کوتاه‌مدت/ بلندمدت، خویشتن‌داری/ افراط‌گرایی (هافستد، ۱۹۸۳) (هافستد و بوند، ۱۹۸۸)، (هافستد و همکاران، ۲۰۱۰) را برای سنجش و کمی‌سازی بررسی فرهنگ عمومی درنظر گرفته‌اند.

تعبیر دقیق «فرهنگ عمومی» در سال ۱۳۶۴ در زمان تشکیل شورای فرهنگ عمومی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی استعمال شده و پیش از آن در هیچ اثری این عبارت استعمال نشده بود؛ لذا بررسی آیین‌نامه این شورا بسیار مهم است. وظایف این شورا حول موضوعاتی همچون جریان‌های فرهنگی جهان، جریان‌های فرهنگی کشور، کوشش‌های فرهنگی، هنری و تبلیغی، پیامد‌های فرهنگی سیاست‌های مختلف کشوری، تبلیغات دینی و امثالهم می‌چرخد. همچنین در نقشه مهندسی فرهنگی مصوب سال ۹۱، فرهنگ عمومی به نظام‌وارۀ باورها، ارزشها، نگرش‌ها و گرایشها، الگو‌های رفتاری و نماد‌ها و مصنوعاتی است که فضای عمومی و مشترک فرهنگی جامعه را در مقاطع زمانی معین شکل می‌دهد. فرهنگ عمومی بر ارزشها، گرایشها، الگو‌های رفتاری و الگوی زندگی آحاد جامعه تأکید و در مقایسه با فرهنگ ملی (اسلامی- ایرانی)، عمق و پایداری کمتری دارد. فرهنگ عمومی تا حدود قابل ملاحظه‌ای تابع مقتضیات زمانی و مکانی جامعه و منعکس کننده عملکرد سایر نظام‌ها همچون نظام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، قضایی، حقوقی و... است.

با گذشت از تنقیح مفهومی فرهنگ عمومی در ادبیات نظری و گزارش‌های نهادی، به‌نظر می‌رسد کاربردی‌ترین امر، تعریف فرهنگ عمومی به مصداق و مسائل باشد. صورت‌بندی مسائل فرهنگ عمومی، آن‌گونه که ابتدا ساده می‌نماید نیست، و پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های خاصی دارد.

دو ساختار متقابل در تعاریف و برداشت‌ها از فرهنگ عمومی در آثار به شرح زیر است.
 
مسائل «فرهنگ عمومی» یک گام عمیق‌تر از مشکلات است
الگوی ساختاری تعاریف فرهنگ عمومی
 
مقایسه این دو دیدگاه با مصوبه‌ها و مستند‌های دولتی در زمینه فرهنگ عمومی، حاکی از گرایش شدید دولت و سیاست‌گذاران فرهنگی کشور به دیدگاه دوم است. اما مروری اجمالی بر آثار علمی، حاکی از این است که بیشتر آثار بر خلاف تصور حاکم بر دستگاه‌های دولتی، فرهنگ عمومی را قابل مدیریت شدن نمی‌دانند. صرف نظر از اختلاف دو دیدگاه، هر دو، نظام ارزشی و اخلاقی مردم را از جمله مهم‌ترین مؤلفه‌های فرهنگ عمومی می‌دانند. این تمرکز بر روی وجه مشترک هر دو دیدگاه، امکان درک بهتری از چیستی فرهنگ عمومی، کارکرد آن در جامعه و فرایند تغییر و تحول آن دارد. بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران بعد از انقلاب شاهدی بر ساختار پیچیده فرهنگ عمومی دارد، که ماهیت سیاست‌ها و برنامه‌ریزی تغییر رفتار اجتماعی را نیز عیان می‌سازد. سیاست‌گذاری فرهنگی، علاوه بر آشنایی با فرایند‌های سیاست‌گذاری عمومی، مستلزم آشنایی با تاریخ و سنت هر فرهنگ و علوم شناختی برای اثرگذاری نرم و غیرمستقیم بر ناخودآگاه افراد است.

دو ساختار در تعریف مسائل فرهنگ عمومی رایج است.
 
مسائل «فرهنگ عمومی» یک گام عمیق‌تر از مشکلات است
مسائل «فرهنگ عمومی» یک گام عمیق‌تر از مشکلات است
(گوهری‌پور، ۱۳۹۲)


در حوزه فرهنگ عمومی غالباً برای غیر متخصصان، مشکلات روبنایی قابل مشاهده است. مشکلاتی از قبیل: افزایش شهرنشینی، توجه به بدن، نوع استفاده از سینما و ذائقه هنری، آمار تصادفات جاده‌ای، طلاق، سبک مصرف موسیقی، بیماری‌ها و مسائل پزشکی، نوع پوشش، نوع مشاغل و... حال آنکه این مشکلات دارای ریشه‌هایی از جنس مسئله فرهنگی و اجتماعی هستند. تا زمانی که مشکل به مسائل تشکیل‌دهنده‌ی آن تجزیه نشود، نه تنها مشکلی حل نمی‌شود بلکه امکان تبدیل آن به بحران نیز وجود دارد. مسأله یک گام از مشکل عمیق‌تر است. وقتی می‌دانیم مشکل چیست و ریشه‌های آن کدام است؛ با مسأله روبرو هستیم. مشکلات حل‌شدنی نیستند، بلکه ابتدا باید آن‌ها را به مسأله تبدیل کرده و سپس مسأله را حل کرد. منظور از مسأله، علت و ریشه‌ی مشکلات کشور است. مجموعه‌ی مشکلات کشور برآمده از عللی هستند که برای رفعشان، باید آن علل و ریشه‌ها برطرف شوند. مشکلات عیان و ملموس هستند، اما مسائل پوشیده بوده و ممکن است به سادگی دیده نشوند. مشکلات متکثر و فراوان هستند، اما مسائل معمولا تعداد کمتری را شامل شده و در صورت حلِ یک مسأله، طیف گسترده‌ای از مشکلات حل خواهند شد.

می‌توان مسائلی از قبیل زیر را در حوزه فرهنگ عمومی برشمرد: بینش‌ها و نگرش‌های مردم، هویت، سرمایه اجتماعی، دین‌داری و معنویت، اعتماد اجتماعی، مشارکت، ارزش‌ها و اخلاق عمومی، سبک‌های زندگی، ناامیدی و نارضایتی عمومی از زندگی، تاب‌آوری اجتماعی، عدم وجود الگوی نشاط اجتماعی، عدم صداقت، خودبینی، عافیت‌طلبی، ساده‌انگاری، بی‌حیایی و بی‌غیرتی، انصاف، بی‌تفاوتی اجتماعی، ایثار، چندچهرگی و تظاهر، تقلب و کلاهبرداری، امانت‌داری، کمک، وفای به عهد، احساس عدم آزادی، احساس عدم رفاه، احساس تبعیض، سلامت و امنیت روانی، شبکه روابط اجتماعی، بی‌تفاوتی اجتماعی، تحقیر اجتماعی، خودسرزنشی، اعتماد به نفس پایین، رشد فردگرایی، منفعت‌طلبی، هراس جمعی، تغییر مرجعیت فکری مردم، فاصله اجتماعی درون ملت، اختلاف قومی، شکاف طبقاتی، حقوق زنان، حجاب، محدوده‌های آزادی، مشارکت اجتماعی بانوان، وحدت و انسجام اجتماعی، فاصله میان اقوام، فاصله نسلی، جمعیت، جنسیت و... از جمله مسائل مربوط به فرهنگ عمومی کشور هستند.

آنچه وظیفه حکومت‌هاست معمولا تحت عنوان مهندسی فرهنگی از آن یاد می‌شود. اما مهندسی فرهنگی نباید به عنوان فعالیتی بالا به پایین و سریع قلمداد شود. بلکه در مهندسی فرهنگی باید تمرکز و تأکید بر فرایندی تدریجی و تغییر رفتار از طریق فرایند‌های غیرمستقیم و ناخودآگاه باشد.

[1] Public culture

ارسال نظر
captcha