مرور یکی از مناظرات و محاجات مکتوب «یحی بن أکثم» با امام هادی (ع)؛
یکی از قاضی القضات حکومت مأمون و از بزرگان اهل سنت پرسش‌هایی را از امام هادی علیه‌السلام درباره ماجرای سجده یعقوب نبی بر یوسف علیهما السلام و علم آصف بن برخیا پرسید.
به گزارش «سدید»؛ نقد و مناظره در تاریخ بشر سابقه‌ای طولانی دارد. تاریخ ادیان توحیدی نشان می‎دهد که پیامبران بزرگ الهی همواره در موقعیت‎های گوناگون‌ تبلیغی، از این ویژگی عمومی و فطری بشر بهره‎های فراوان برده‎اند. احتجاج‎های پیامبر اکرم(ص) با مشرکان عـرب، مـسیحیان نجران، یهودیان و منکران معاد در بسیاری از آیات و منابع حدیثی‌ انعکاس‌ یافته است.

از دیگر سو حفظ بنیان‌های اصیل و باورهای عمیق، یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های برپایی مناظرات علمی و سیاسی است که این مبانی و بنیان‌ها، در قرآن و سیره اهل‌بیت (ع) قابل ردیابی است؛ لازم به ذکر است اکثر این مناظرات از سوی دشمنان درجه اول اهل عترت(ع) و با قصد تخریب چهره علمی و معرفتی این انوار مقدس الهی شکل می‌گرفت که با علم لدنّی اهل بیت وحی این توطئه‌ها نه تنها خنثی می‌شد بلکه موجب اشاعه فضیلت ایشان در بین عموم مردم می‌شد؛ از این جهت لذا از این مناظره‌ها می‌توان الگوهای مناسبی را برای استفاده در محافل علمی و سیاسی و نیز با مخالفان به کار برد. 

علمی که نزد آصف بن برخیا بود

در یکی از این مناظرات و محاجات که به صورت مکتوب از سوی «یحی بن أکثم» با امام هادی علیه‌السلام صورت گرفت، جلوه‌ای از برتری علمی و معرفتی معصومین علیهم السلام را مشاهده می‌کنیم. یحیی از بزرگان اهل سنت بود که توانست منصب قاضی‌القضات را در زمان مأمون به دست آورد. او ضمن سؤالاتی از امام هادی (ع) درباره این آیه از قرآن پرسید: «وَ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتابِ انا آتیکَ بِهِ قَبْلَ انْ یَرْتَدَّ الیکَ طَرْفُکَ؛ کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى‏] بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى‏‌آورم.». به این صورت که «سلیمان تخت بلقیس را خواست و آصف بن برخیا ، تخت را پیش از آنکه سلیمان چشم بر هم زند حاضر کرد، چگونه سلیمان که پیغمبر بود، بر علوم آصف بن برخیا بی‌اطلاع بود و خود نتوانست تخت را حاضر کند؟»

حضرت پاسخ داد: آنکه علمى از کتاب داشت «آصف بن برخیا» بود و حضرت سلیمان از شناسایى آنچه آصف مى‏‌شناخت عاجز نبود، بلکه قصد داشت به امت خود از جن و انس بفهماند که حجت بعد از او آصف است و آن علم را سلیمان به امر خدا به وى سپرده بود و تعلیمش کرده بود تا در امامت و رهنمایی‌اش خلاف نکنند، چنان که در زمان حضرت داود هم (مسائلى از جانب خدا) به حضرت سلیمان تعلیم شده بود تا پیامبرى و پیشوائى او پس از پدر معلوم شود و حجت بر خلق مستحکم شود؛ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏ فَهُوَ آصَفُ بْنُ بَرْخِیَا وَ لَمْ یَعْجِزْ سُلَیْمَانُ ع عَنْ مَعْرِفَةِ مَا عَرَفَ آصَفُ لَکِنَّهُ ص أَحَبَّ أَنْ یُعَرِّفَ أُمَّتَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَنَّهُ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ سُلَیْمَانَ ع أَوْدَعَهُ عِنْدَ آصَفَ بِأَمْرِ اللَّهِ فَفَهَّمَهُ ذَلِکَ لِئَلَّا یَخْتَلِفَ عَلَیْهِ فِی إِمَامَتِهِ وَ دَلَالَتِهِ کَمَا فُهِّمَ سُلَیْمَانُ ع فِی حَیَاةِ دَاوُدَ ع لِتُعْرَفَ نُبُوَّتُهُ وَ إِمَامَتُهُ مِنْ بَعْدِهِ لِتَأَکُّدِ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْق‏

ماجرای سجده یعقوب نبی بر یوسف (ع)

یحی بن اکثم در بخش دیگری از نامه خود درباره  این آیه از قرآن مربوط به ماجرای سجده یعقوب نبی (ع) بر یوسف (ع) پرسید: «وَ رَفَعَ ابَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرَّوا لَهُ سُجَّداً»؛ وی نوشت «چرا یعقوب با اینکه پیغمبر بود به یوسف سجده کرد در حالی که سجده و خضوع و خشوع مخصوص پروردگار است؟»

حضرت پاسخ داد: سجده یعقوب و فرزندانش براى اطاعت خدا و اظهار محبت به یوسف بود (نه براى یوسف) چنان که سجود ملائکه هم براى آدم نبود، اطاعت فرمان خدا بود و اظهار علاقه به حضرت آدم. سجده یعقوب و فرزندانش در کنار یوسف نیز به شکرانه گرد هم- آمدن دوباره و پایان دوران فراق بود، نمى‌‏بینى که (یوسف) همان دم در مقام شکر مى‏‌گوید: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیث ...؛ پروردگارا، مرا پادشاهى دادى، و علم تعبیر خوابها آموختى.» (یوسف: 101).

وَ أَمَّا سُجُودُ یَعْقُوبَ ع‏ وَ وُلْدِهِ فَکَانَ طَاعَةً لِلَّهِ وَ مَحَبَّةً لِیُوسُفَ ع کَمَا أَنَّ السُّجُودَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لآِدَمَ ع لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ ع وَ إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ طَاعَةً لِلَّهِ وَ مَحَبَّةً مِنْهُمْ لآِدَمَ ع فَسُجُودُ یَعْقُوبَ ع وَ وُلْدِهِ وَ یُوسُفُ ع مَعَهُمْ کَانَ شُکْراً لِلَّهِ بِاجْتِمَاعِ شَمْلِهِمْ أَ لَمْ تَرَهُ یَقُولُ فِی شُکْرِهِ ذَلِکَ الْوَقْتَ- رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیث‏. (تحف العقول، ص: 478)

انتهای‌پیام/

ارسال نظر
captcha