به گزارش «سدید»؛ نیما بحری، آقازاده متمول، به همراه دو کارمندش راضیه و تینا راهی هتل پارسیان آزادی میشوند؛ همان هتل مجللی که در چند سال اخیر به خاطر برگزاری رویداد هنری حراج تهران، در کنار هتل اسپیناس پالاس که میزبان چند نمایش پرفروش چند میلیاردی بوده، سر زبانهای اهالی هنر هم افتادهاند. حراج تهران در حال برگزاری است و آثار گرانقیمت را چکش میزنند. راضیه، یکی از تابلوها را که با قیمت پایه ۳۰۰ میلیون به حراج آمده میپسندد، اما آه در بساط ندارد؛ نیما به راضیه میگوید تابلویی را که در دست دارد بالا بگیرد. اگر تا حالا در حراج تهران شرکت کردهباشید میدانید که این، در وهله نخست و با چنین قیمت پایهای یعنی اینکه شما ۲۰ میلیون گذاشتهاید روی قیمت اثر تا بخریدش. چند بار دیگر تابلوها بالا میروند و راضیه سادهدل که چنین ارقامی را حتی روی کاغذ هم ندیدهاست، با حمایت و توصیه نیما باز تابلو را بالا میبرد و تابلو را با قیمت بیش از ۵۰۰ میلیون میخرد. این و سکانسی دیگر در همین باره، جنجالیترین سکانسهای سریال «آقازاده» اند که این روزها در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود. امیر آقایی، آقازاده ماجراست و تینا با بازی نیکی کریمی و راضیه با بازی پردیس پورعابدینی هم او را در حراج همراهی میکنند. نیما بحری، آقازاده بدنام سریال است و حضور او با کارمند نهچندان خوشنامش در رویداد حراج تهران، سر و صدا به پا کرد. در نگاه نخست اینطور به نظر میرسید سازندگان این مجموعه نمایشی، حملهای اساسی به حراجهای هنری و ساز و کارهای مترتب بر آنها وارد کردهاند. جالب اینکه حامد عنقا به عنوان تهیهکننده این سریال، خود یکی از خریداران آثار هنری در حراج تهران بودهاست. او، اما هفته گذشته با رادیو تهران گفتگو کرده و در پاسخ به همین که چطور وقتی خودش از مجموعهداران و حاضران در رویداد حراج بوده، آن را به انتقاد گرفته، گفته که خیلی از آدمهای کشور سوار پراید میشوند و دارند به پراید و شرکت سازندهاش نقد میکنند! او گفته: «ما درباره حراج صحبت نکردیم بلکه درباره حاشیهای حرف زدیم که نهتنها در ایران بلکه در همه جای دنیا امثال آن رخ میدهد. صرف اینکه در یک مراسم آدمی سودجو حاشیهای را رقم بزند به معنای زیر سوال بردن آن مراسم نیست». اشاره او به اینکه چنین آدمهایی نه فقط در حراج تهران بلکه در همه حراجهای دنیا میتوانند ورود کنند، حرفی است که اتفاقا علیرضا سمیعآذر به عنوان برگزارکننده حراج تهران به آن اذعان کردهاست. او سال ۹۶ در گفتگو با روزنامه ایران در این باره گفتهاست: «شاید یک حراج هیچ گاه نتواند در مقابل اصرار برخی افراد مؤثر راه نفوذ را ببندد. این از جمله انتقادهایی است که مسوول برگزاری هر حراجی آن را میپذیرد، اما برای اینکه چرخ کلی حراج بچرخد مجبور است به نوعی مسامحه تن بدهد. حراج با موزه متفاوت است، در موزه بدون نفوذ هیچ کس و با اختیار کامل میتوان آثار را انتخاب کرد، اما در حراج باید ملاحظات تمام افراد ذینفوذ همچون خریدارها، واردکنندگان آثار و افرادی را که در موفقیت حراج نقشی کلی دارند لحاظ کرد.» با این حال سازندگان سریال «آقازاده» تنها منتقدهای حراجهای هنری در ایران نبودهاند. در سالهای اخیر که این حراجها رونق گرفتهاند، بارها از عملکرد آنها انتقاد شده است. از انتقاد به صحت و سقم آثار گرفته تا اتهام پولشویی. از پیشنهادهای عجیب و غریب از سوی افراد مرتبط با این حراجها به هنرمندان که در این پیشنهادها ذرهای حمایت هنری مشهود نبوده است گرفته تا قیمتهای کاذب آثار. از اینکه در این میان افراد سودجو چطور یکی را از صحنه حذف میکنند و دیگری را بالا میبرند نه به خاطر هنر ایران، بلکه برای پرکردن جیبهای دلالان. ما در این دو صفحه، سراغ همه حرف و حدیثها رفته برای برخی از آنها پاسخی دریافت نکردهایم و برای برخی نیز یافتهایم. هم حرفهای برخی هنرمندان و منتقدان را مطرح کردهایم و هم مدیر یکی از حراجها را پای گفتگو نشاندهایم.
هیاهو برای آپارتمان خیابان فرشته
تا حالا به این فکر کردهاید که چرا این همه پورشه و مازراتی و مرسدسبنز که هر روز از کنارمان رد میشوند، چندان مناقشهای را در ذهنمان برنمیانگیزند، اما سهراب سپهری مدتها مشغولتان میکند که «مگر میشود؟ مگر میشود در همین تهران خودمان یکی پیدا شود و برای خرید یک تابلوی نقاشی از این شاعر و نقاش کاشانی سر کیسه را تا بیش از پنج میلیارد تومان شل کند؟» فرق یک تابلوی سه متری از شاعر «صدای پای آب» با یک خودروی پنج میلیاردی در چیست؟ چرا اولی شگفتزدهمان میکند و دومی دیگر برایمان تعجبی به همراه ندارد؟ چرا سرنوشت، نسخه متفاوتی برای این دو تدارک دیدهاست؛ برای هر دویشان در یک شهر، در ساحت یک پایتخت. مشکل کجاست که مواجهه ما با حراج آثار هنری در تهران که چند سال است برگزار میشود، هنوز مبتنی است بر میزان معتنابهی حیرت؟ پاسخ را اتفاقا میتوان از نگاهی به نمونههای جهانی این رویداد استخراج کرد؛ نکند فکر میکنید در لندن، در پاریس یا در همین دبی، پیکاسو را من و شماییم که میخریم؟ قاعده در همه جای دنیا همین است؛ پیکاسو برای کسانی است که پول پیکاسو را دارند. ورود به بازار هنرهای تجسمی، کار اقلیتهای هنری است. تهران و کریستیز هم ندارد. به نظر میرسد در مواجهه با رویدادهای هنری بهخصوص آنها که مشخصا روی سکهای هستند که روی دیگرشان به توسعه اقتصاد میتواند منجر شود، به نگاهی بالغتر باید مجهز باشیم. برکنار ماندن از قوه تحلیل بازار جهانی هنر، نه تنها دردی از ما دوا نمیکند، بلکه باعث میشود تعویق پروژه ورودمان به این بازار، مداومت پیدا کند. چه بهتر که سرمایهداران ما عادت کنند به جای اندوختن دلار و سکه و سپس انتظار نابهسامانی اقتصادی را کشیدن، آثار هنری را سرمایه آیندهشان کنند. تازه، مگر همه فروش یک حراج هنری در ایران، بیشتر از هزینه خرید یک واحد آپارتمان چندصدمتری در خیابان فرشته است؟ گاهی به نظر میرسد این همه هیاهو برای هیچ است. اما جدای از این نگاه به بازار آثار هنری، انتقادهایی همواره به ساز و کارهای اقتصادی آن وارد شدهاست.
مثلا میفروشند!
در همه این سالها که برگزاری حراجهای هنری، مانند حراج تهران، حراج باران و حراج ملی، در ایران رونق گرفته، این رویدادها منتقدانی هم داشتهاند. هرچند که هرچه از عمر برگزاری این رویدادها گذشته، بهخاطر اصلاح برخی روندها، از تعداد منتقدان آنها کمتر شدهاست، اما هنوز هم هستند کسانی که به سازوکارهای برگزاری این رویدادهاو همچنین حواشی پیرامون آنها انتقاد دارند. حالا یکی از آنها روبهروی ما در دفتر روزنامه نشسته است. اصرار دارد به نام و هنرش اشارهای نکنیم و البته که میگوید انتقادهایش تازگی ندارد و بارها از جانب منتقدان مختلف مطرح شدهاست. این هنرمند خود در حراجها شرکت داشته و ازجمله دستاندرکار برگزاری حراج ملی هم بودهاست. معتقد است حراجها با پاکیزگی کامل مالی برگزار نمیشوند. میگوید قیمتها کاذب است و بهصورت هیجانی بالا میرود. میگوید ورود برخی آثار جعلی به این رویدادها باعث شده هنر ایران که رفتهرفته جایگاه و بازار خوبی در حوزه خلیج فارس پیدا کرده، بدنام شود. میگوید حتی برخی فروشها در این حراجها صوری است و درواقع از فروش خبری نیست. درباره این فقره آخری اینطور توضیح میدهد: «چند سال پیش، پس از برگزاری یکی از این حراجها با صاحبان آثار تماس میگیرند و میگویند که بیایید و اثرتان را ببرید! اینها هم میگویند که یعنی چه! مگر نفروختهاید؟ به آنها گفته میشود که از فروش واقعی خبری نبوده و فعلا برای جلب توجهها به صورت صوری حراج برپا شدهاست. از آنها خواسته شده بود که شرایط را درک و همکاری کنند به خاطر اعتلای اقتصاد هنر ایران. اما خب، کیست که نداند فقط برای این بود که بازی رسانهای راهبیندازند!»
اینها بخشی از انتقادها به برگزاری حراجهای هنری در ایران است.
برای اینکه بدانیم برگزارکنندههای این رویدادها چه پاسخی در مقابل انتقادها دارند، با محبوبه کاظمی که مدیر حراج باران است گفتگو کردهایم. علیرضا سمیعآذر را بهعنوان مدیر حراج تهران پس از بارها پیگیری نیافتیم، اما به پاسخهای پیشین او به برخی از این انتقادها رجوع کردیم. مثلا در یک فقره او در رابطه با احتمال ورود پولهای مشکوک به حراج تهران گفته است: «اولا رقمهایی که در حراج تهران مبادله میشود بههیچوجه قابل مقایسه با ارقام پولشویی نیست. رقم فروش در نهمین حراج تهران ۳۱میلیارد تومان بود که بیش از ۶۳ خریدار آن را پرداخت کردند و بالاترین خرید توسط یک نفر حدود پنجمیلیارد تومان بود و این رقمی است که با آن میشود خیلی چیزهای دیگر را خریداری کرد و لازم نیست جلوی چشمان همه اثر هنری خرید کند. ثانیا پولشویی مربوط به افرادی است که پول و سرمایه کثیف دارند که از راههایی مثل فروش اسلحه، مواد مخدر و دیگر مصادیق مجرمانه بهدستآمدهاست، اما خریداران آثار هنری جزو فرهیختهترین افراد متمول جامعه ما هستند و اینها شایستهترین و معتبرترین افراد به حساب میآیند و خدا کند هرکسی که پول دارد بیاید در این حوزه، سرمایه خود را بگذارد. افرادی که در حضور نمایندگان رسانهها خرید میکنند قطعا از موجودیت مالی و هویت اجتماعی خودشان صددرصد اطمینان دارند و اگر شائبهای در حراج وجود داشته باشد، هرگز به حراج نمیآیند. افرادی که پولشویی میکنند بهراحتی و پنهانی میتوانند پول خود را صرف خرید ملک، جواهر، ماشین و... کنند و هیچکسی هم از این خرید چیزی متوجه نمیشود. شما تابهحال شده به آژانسهای املاک مراجعه کنید و در مورد خریداران و فروشندگان ملکهای دههامیلیاردی سوال کنید؟!» این سوال و چند سوال دیگر را از محبوبه کاظمی، مدیر حراج باران هم پرسیدهایم.
قوه قضاییه نیستیم!
برخی انتقادها به روند برگزاری حراجهای هنری در ایران را با محبوبه کاظمیدولابی، مطرح کردهایم. او که مدیر گالری ترانه باران و بنیانگذار حراج باران است، با راهاندازی این حراج تخصصی خط و خوشنویسی توانسته بازار این هنرها را در این سالها تقویت کند. او هدف اصلی خود از راهاندازی حراج باران را، توسعه هنر ایرانی و اسلامی معرفی میکند و در مقابل انتقادها نیز، پاسخهای سرراستی داده است.
آیا اشارهای را که در سریال آقازاده به حضور آدمی سودجو در یکی از حراجها شده، دیدهاید؟ آیا ساز و کاری برای استعلام چگونگی تحصیل مال از حساب کسانی که به عنوان خریدار در حراج باران شرکت میکنند، دارید؟
حراجها در ایران نه اجازه چنین استعلامی دارند و نه توانایی آن را. ما که قوه قضاییه نیستیم، برگزارکننده رویدادی هنری هستیم. ما حراج را براساس استانداردهایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین میکند، برگزار میکنیم. چنین استعلامی نیز بیفایده به نظر میرسد، چراکه اگر کسی بخواهد با پول ناسالم وارد بازار هنر و به طور مثال یکی از حراجها شود، طبعا به صورت پوششی وارد میشود تا از چنین استعلامی در امان بماند. بروز چنین مسائلی بعید است، چراکه خریداران آثار هنری اغلب آشنا هستند. غریبهها اغلب انگیزهای برای ورود به حراج آن هم به قصد پولشویی ندارند. یکشبه به حراج ورود پیدا نمیکنند که ما نشناسیمشان. طی ماهها و سالهای حضورشان در این حوزه ما آنها را میشناسیم. انتقادی که سریال «آقازاده» در این باب به رویداد حراج وارد کرده، باورپذیر نیست و نشان میدهد سازندگان آن چندان از این ساز و کارها اطلاعی ندارند.
اگر به طور مثال شخصی با حساب مالی مناسب به لحاظ گردش مالی، فرم درخواست حضور به عنوان خریدار در حراج باران را پر کند، نمیتواند وارد حراج شود؟ شما جز همین حساب مالی مناسب، شرایط دیگری برای او تعیین کردهاید؟
شرایطی که باید احراز شود، فقط مالی نیست. او را به نشستی دعوت و سوابق حضورش در هنر را بررسی میکنیم. تا حالا پیش نیامده کسی ربطی به هنر نداشته باشد و از ما خواسته باشد به عنوان خریدار در حراج شرکت کند. بهراحتی نمیگذاریم کسی به صرف اینکه توانایی تزریق پول هنگفتی به بازار هنر دارد، به آن وارد شود.
انتقادها به برگزاری حراجها، مشخصا حراج باران، چند دستهاند. در این سالها کدامها را پذیرفته و درصدد اصلاح برآمدهاید؟
نقدهایی که تابهحال در رابطه با برگزاری حراج باران شنیده یا خواندهام، سه دسته است؛ دسته اول نقد نیست، در بهترین حالت غرولند محسوب میشود. به مواردی اشاره میکنند که بدیهی است و نیازی به پاسخ ندارد. مثلا میگویند چرا در حراج همه هنرمندان حضور پیدا نمیکنند. خب بدیهی است که چنین چیزی امکان ندارد، چون ما هم مثل رویداد دیگری، ظرفیت محدودی داریم. منتقدان دسته دوم، شاید به لحاظ ملاحظات زیباییشناسانه نقدهایی را وارد کنند، اما، چون کار اجرایی تاکنون صورت ندادهاند از دشواریهای اجرای چنین حراجی خبر ندارند. آنها علاوهبر نقد هنری، باید به بصیرتِ موضوعی نیز مجهز باشند. دسته سوم، اما منتقدان حرفهای هستند که با توجه به شرایط موجود نقد میکنند و قصدشان تخریب نیست. ما در حراج باران طبعا با استفاده از این نقدها توانستهایم به اینجا برسیم.
شیوه قیمتگذاری در حراج باران چگونه است؟ قبول دارید که قیمتها در روند حراج به صورت هیجانی بالا میرود؟
روند قیمتگذاری گاه با روش مقایسهای انجام میشود. این روش در دنیا استفاده میشود و به این مساله میپردازد که آثار آن هنرمند پیش از این با چه قیمتی فروخته شده و در کدام موزه نگهداری میشود و از چه جایگاهی در دنیای هنر برخوردار است. با توجه به اینکه در ایران منبع قیمتگذاری مشخصی نداریم، مجبوریم با مقایسه و استفاده از شاخصهای جهانی قیمت آثار را تعیین کنیم. این البته مربوط به آثار قدمایی است و آثار معاصرانی که در قید حیات هستند، به شیوهای دیگر قیمتگذاری میشود.
قیمتهای هیجانی مخصوص حراج هاست و یکی از موضوعاتی که باعث فروش آثار میشود برخوردهای هیجانی و ورود خریداران جدید به این بازارهاست. مهم این است که در این حراجها آثار منحصربهفردی ارائه شود که باعث شور و هیجان در جمع میشود.
انتهای پیام/