بررسی نقش شبکه‌های اجتماعی در مشارکت شهروندان؛
یکی از اپلیکیشن‌هایی که به‌صورت زیرپوستی در جامعه نخبگانی کشور محبوبیت زیادی کسب کرد و در طول ۵ سال گذشته پذیرای دیگر اقشار کشور بود، توئیتر است. پلتفرم خاص توئیتر با ۲ ویژگی بارز متن‌محور بودن و محدودیت کاراکترهای هر توئیت هر چه بیشتر ذائقه اعضایش را به‌سوی فعالیت سیاسی سوق داد.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ سیدمحمدرضا دادگستر: نقش شبکه‌های اجتماعی در مشارکت شهروندان در جریان سیاست‌ورزی امروزه به‌شدت قوی و اثرگذار است. بیشتر شهروندان با فعالیت مجازی خود دست به تعریف و تبلیغ هویت سیاسی و اجتماعی خود می‌زنند. در نزد ایشان شبکه‌های اجتماعی بستری برای گردهمایی و تبادل نظر در خصوص مسائل سیاسی روز بدون دغدغه نسبت به سانسور و پیامد‌های تعقیبی از سوی حکومت است.
ایران نیز در دهه ۹۰ انفجار ورود شهروندان به فضای مجازی را تجربه کرد. به صورت مشخص از نیمه دهه کنونی تلگرام و اینستاگرام تبدیل به محبوب‌ترین نرم‌افزار‌های موبایلی در ایران شدند و ایرانیان تصمیم گرفتند تا بخشی از وقت خود را به صورت روزانه در این شبکه‌ها بگذرانند. این پرسه‌زنی مجازی فارغ از تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر امر سیاسی نبود.
یکی دیگر از اپلیکیشن‌هایی که در طول این سال‌ها به صورت زیرپوستی در جامعه نخبگانی کشور محبوبیت زیادی کسب کرد و در طول ۵ سال گذشته پذیرای دیگر اقشار کشور بود توئیتر است. پلتفرم خاص توئیتر با ۲ ویژگی بارز متن‌محور بودن و محدودیت کاراکتر‌های هر توئیت هر چه بیشتر ذائقه اعضایش را به سوی فعالیت سیاسی سوق داد. در توئیتر هر کاربر می‌تواند به راحتی دست به خلق روایت بزند و سپس دیگر اعضا را با این روایت‌ها همراه کند. اگر برای فعالیت در تلگرام تولید محتوای چندرسانه‌ای و متنی به صورت مداوم شرط موفقیت و کسب سهم از اقتصاد توجه مخاطب است و در اینستاگرام کسانی کامیاب‌اند که تصویرسازی بهتری از سبک زندگی خود به نمایش بگذارند، توئیتر الزام شهروند ثروتمند اینستاگرامی و تیپ شخصیتی ادمین‌محوری تلگرامی را به کناری نهاد و بر تولید کوچک‌ترین متون و در عین حال موثرترین آن‌ها تمرکز کرد.
اما چگونه از دل صدهاهزار و حتی میلیون‌ها توئیت در روز می‌توان به موج مشارکت ناظر بر حفظ، تغییر یا حذف سیاست، روند یا حتی مقامی حکومتی رسید؟ چگونه می‌توان دیگر افراد همفکر را یافت و از بستر توئیتر کنشی اجتماعی همچون کنش سازمان‌های جامعه مدنی، احزاب سیاسی و تشکل‌های صنفی خلق کرد؟ پاسخ را می‌توان در واژه کمپین مجازی یا واژگان مشابه یافت. در دنیای حقیقی انتخابات‌ها موسم انباشت منافع و حمایت‌هاست؛ حمایت افراد شاخص و توده مردم از اقشار گوناگون برای به قدرت رساندن گروه یا فردی مشخص. فعالان حزبی برای عمل به این کارکرد مهم از ابزار کمپین‌های سیاسی استفاده می‌کنند. آنان با استفاده از کمپین‌ها موجی را در جامعه درست می‌کنند که در آن تفسیر خاصی از مشکلات موجود در سطح جامعه، عوامل و ریشه‌های به‌وجودآمدن آن‌ها، راهکار‌های حلشان و فرد یا افرادی که می‌توانند این راهکار‌ها را اجرایی کنند به مخاطبان ارائه می‌شود. موفقیت یک کمپین انتخاباتی در اینست که روایتش در طیفی از پذیرش منفعلانه تا همراهی فعالانه از سوی مخاطب پذیرفته شود.
این الگو با تغییراتی بر بستر توئیتر اجرا شده و می‌شود.
در توئیتر برای جلب توجه مخاطب عادی که مسائل سیاسی برایش در درجه اول اهمیت قرار ندارند و احتمالاً برای وقت‌گذرانی و سرگرمی به این شبکه اجتماعی آمده است، از ابزار‌هایی استفاده می‌شود که در وهله اول چندان رنگ و بوی اعلام نیاز برای حمایت سیاسی در جهت منافع گروهی ندارند. مخاطب برای همراه‌شدن باید خود را در آن موقعیتی ببیند که توسط توئیت‌کنندگان ترسیم شده است. برای تحقق این امر باید سیاست از مکان اعلای خود در نزد نخبگان به زیر کشیده شده و با معنای برخاسته از زیست روزمره ممزوج شود. اگر هدف اعتراض به حکمی قضایی است مخاطب باید خود در جایگاه مجرم بعدی بنشیند که در صورت اجرای حکم فعلی نفر بعدی که حکم برایش اجرا می‌شود قطعاً او خواهد بود. اگر هدف نقد یکی از سیاست‌های اقتصادی دولت است باید ارتباط این سیاست با رفاه او و قدرت خریدش در زندگی روزمره نمایش داده شود. کمپین‌های توئیتری بستری برای ایراد سخرانی‌های طولانی در مورد مسائل تخصصی نیست. فعالان رسانه‌ای کمپین‌ها برای آنکه مسئله‌شان در خیل مسائل فراوان دیگر در توئیتر به فراموشی سپرده نشود باید در مدتی زمانی بسیار کم که به زمان طلایی معروف است پیام خود را به مخاطب برسانند. سپس این مخاطب پیام را به اعضای اجتماع خودش در توئیتر که ممکن است خویشاوندان، همکاران، هم‌کلاسی‌ها یا هم‌شهری‌ها باشد انتقال می‌دهد. با افزودن بر این زنجیره‌های خلق و انتقال پیام موجی به راه میفتد که بر اثر آن مقامات مسئول در حوزه سیاست رسمی مجبور به پاسخگویی می‌شوند.
در ایران سال‌های اخیر شاهد خلق چنین کمپین‌هایی با موضوعاتی مانند حقوق زنان، اعتراض به اعدام زندانیان امنیتی و سیاسی، مقایسه وضعیت رفاهی ایران و کشور‌های اروپایی، سربازی، فقر، اعتراض به حجاب، اعتراض به حرکات نادرست نمایندگان مجلس و... هستیم. شاید اگر امروزه از کاربری باسابقه فعالیت چندساله در توئیتر بپرسند که آیا از وجود این کمپین‌ها اطلاع داشته و خود در آن‌ها شرکت کرده چندان پاسخ روشنی دریافت نشود. علت اینست که تکثر و حجم عظیم پیام‌ها در توئیتر پس از مدتی وجود و تاثیر کمپین‌های توئیتری را به بوته فراموشی کاربران می‌سپارد. اما این به معنی عدم اثرگذاری آن‌ها در زمان حیات‌شان نیست. بلکه شاید این وضعیت دوگانه‌ی اثرگذاری در زمان کم-فراموشی در بلندمدت حتی مشوق پیوستن کاربران به کمپین‌های توئیتری باشد. گمان کاربر عادی اینست که با حضور در موج توئیتری به اصلاح وضع موجود در جامعه خود یاری رسانده، اما در عین حال صد‌ها کاربر دیگر مانند او نیز مشارکت می‌کنند و پس از مدتی کل ماجرا فراموش می‌شود. از این لحاظ دیگر لازم نیست نگران پیامد‌های سیاسی و پرونده‌سازی از سوی برخی نیرو‌های ذی‌نفوذ سیاسی دارای جایگاه در دولت باشد.
به دلیل پلتفرم خاص توئیتر نمی‌توان با کمپین‌های توئیتری با منطق غیرتوئیتری مواجهه داشت. حتی اگر استدلال‌ها و مسائل مدنظر فعالان کمپین‌ها اموری اشتباه و بر خلاف منافع ملی کشور باشد، فرم جلب توجه مخاطب‌شان هوشمندانه است و مخالفت زیاد و پرفشار با آن نیز منجر به حساسیت بیشتر مخاطبان عادی و به نوعی ایفای مجانی کارکرد جلب توجه مخاطب می‌شود. به نظر می‌رسد راهکار جایگزین کمپین‌های ادواری‌ای باشد که مسائل روز به درستی در آن‌ها بررسی و ریشه‌یابی شده و نوعی مطالبه هدفمند از مقامات برای حل و یا حداقل کاهش دامنه‌شان صورت پذیرد. در این صورت مخاطب عادی نیز در فضایی موثرتر و شفاف‌تر کنش‌گری سیاسی معطوف به تغییرات بهینه را تجربه می‌کند.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha