گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ سجاد هجری: از پدیدار «تقریب مذاهب اسلامی» که نامهایی دیگر مانند وحدت مذاهب، اتحاد مذاهب، اتفاق مذاهب نیز «بجای آن» یا در «کنارش» بکار میرود، برداشتهایی گوناگون میان مردم و کارشناسان یافت میشود و باید گفت بسیاری از اختلافها در قبول و نکول ضرورت و در نتیجه، اقدام له یا علیهش از این گوناگونی برداشتها و در نتیجه، تعریفها پدید آمده است. میتوان گفت نخستین و ضروریترین سیاست بلکه گام در تقریب، وحدت، اتحاد و اتفاق مذاهب اسلامی (از واژهی تقریب بجای عبارت تقریب مذاهب اسلامی بهره میبریم)، بدست دادن برداشت و تعریفی یکتا، متفاهَم و مجمع علیه از آن است. این نوشتار، گزارشی سیاستپژوهانه و راهبردی دربارهی مقولهی تقریب مذاهب است که همانند همهی گزارشهای از این دست، چیستی وضع موجود و مطلوب موضوع را بررسی و در پایان، سیاست و راهبردهایی جهت تحقق وضع مطلوب، پیشنهاد میدهد. از آنجا که مقولهی تقریب بر اصولی مبتنی است، نخست، به برخی از آنها به اجمال، اشاره میشود و برخی نکتهها دربارهی تقریب، بسیار کوتاه، بیان میشود:
برخی مقدمات و مبانی
چنانچه گفته شد، فرایند سیاستپژوهی چیزی جز شناخت وضع موجود و وضع مطلوب جهت تدوین سیاستها برای عبور از وضع موجود به مطلوب نیست. شناخت وضع موجود بسیار دشوار و سخت است و نیازمند بکار بردن روشهای گوناگون کمی و کیفی است. در ذیل، شمایی از وضع موجود تقریب، معطوف به آسیبهای آن حوزه بیان شده است:
وضع موجود
اگر چه کارهای نظری و علمی همیشه، ضروری است ولی حصر در آنها یا اهتمام بیش از حد بدانها مانع پیشرفت است. سالیانی است که تقریب مذاهب اسلامی بنحوی درگیر فعالیتهای علمی- نظری صرف است و کمتر توجهی به وجوه سیاستپژوهانه و راهبردی این موضوع نمیشود با آنکه جنس موضوع آن را بسیار ایجاب مینمايد. باید گفت که اتاقهای فکر، مؤسسههای سیاستپژوهی و راهبردی و حتا رشته یا گرایش دانشگاهی سیاستگذاری و مانند آن در جامعهی ما بسیار نوپاست و توقع میرود، اکنون که ادبیات این دو موضوع بسیار شایع شده، در مقولهی تقریب مذاهب نیز بدان دو پرداخته و اهتمام شود.
یکی از پدیدارهای روانشناختی و جامعهشناختی جامعهی ایران که ریشه در تاریخ دارد، نحوی عدم اعتماد، سوء ظن و موضع منفی در برابر امور دولتی و حکومتی است. مردم (بنحو مهمله) بیشوکم، حکومت را نه از خود و نه با خود بلکه بر و در برابر خود میبینند. ریشهی این پدیدار فرهنگی گویا، در تاریخ شاهنشاهی و حکومتهای مطلقه در ایران است. با این موضع مردم در برابر امور حکومتی و وابسته بدولت، بسیاری از این امور بسرانجام نمیرسد. یکی از این موارد که همین جهت حکومتی بودن یا دستکم، حکومتی دیدن آن، مانعی بزرگ از پیشرفتش است، مقولهی ضروری و ظریف تقریب است که به تعبیری عرفی، دیگر مردم بدان دل نمیدهند (فتدبر جیدا). در این باره باید گفت: عبارتهایی مانند تشریفاتی بودن، شعاری بودن، سیاسی بودن و ... دربارهی امور حکومتی بسیار از مردم شنیده میشود که همه بداعی مذمت است. آنچه که مردم بدان دل ندهند و با آن همراهی نکنند، امیدی بسرانجام آن نیست. از سوی دیگر، با دقت در جامعهی ایران میتوان دید، امور حکومتی و نهادهای دولتی معمولانه، با دیوانسالاریِ (بروکراسی) لَخت و ناکارآمدی همراهند و افرادِ (agents) این نهادها کارمندانه و مزدورانه با آن امور برخورد میکنند که نتیجهاش بی بازدهای و ناکاراییست. حکومت باید زمینهساز و به تعبیر فلسفی معد و ممد (علل اعدادی و امدادی) و تا حدودی مدیر نرم تقریب باشد، نه متولی آن و این امور باید مردمی و به تعبیر امروز، جهادی (فتأمل) و مردمنهاد پیش رود و اداره شود.
متناسب با آسیب پیشین یا به همراه یا بتبع آن، عمومی نشدن تقریب یا بطور سادهتر عدم شیوع آن در فرهنگ عمومی جامعه و در حقیقت، نبودن دغدغهی آن میان مردم (دغدغه نبودن آن نزد مردم) یا حتا نبودن روحیهی تقریب میان مردم شاید اساسیترین عامل در عقبماندگی مقولهی تقریب باشد. باید گفت که روحیهی تقریب همان روحیهی مدارای عاقلانه و زندگی مسالمتآمیز متشرعانه و قبول غیر و پذیرش مخالف است که در زندگی عادی و روزمرهی مردم ما کم دیده میشود. همت و ارادهی جمعی مردم است که باری را میهلد یا میبرد. باید دانست که تقریب، مقولهای صرفا، علمی یا متعلق بسطح یا قشری ویژه نیست بلکه آن در هر زمینی ریشه و در هر آسمانی شاخه دارد! شناخت گسترهی تقریب و مقوله و ناحیهبندی آن و سپردن هر شأنش بحوزهی متناسب و در کل، دغدغهسازی آن در هر بخش و در نتیجه، در همهی میدان گستردهی آن بطوری که فرهنگی عام شود، در پیشبرد پدیدار تقریب ضروری است. باید دانست که «حوزهی عمومی» -سوای همهی نظریاتی که دربارهاش در شرق و غرب بیان شده، سرچشمهی هر جنبش و نهضت یا دستکم، سیلی خروشان برای پیشرفتش است و باید بتقریب بچشم «نهضت»ی پویا و پایا نگریست (فتأمل)
یکی از بزرگترین آسیبها در پیشرفت موضوعی، تکثر و تعدد سیاستگذاران و تصمیمگیران آن است که گاه برایند فعالیتها در موضوع را صفر بلکه منفی میکند. برهان تمانع و تمثیل آن در قرآن به نیکی این مسئله را تبیین مینماید. افسوس که این تزاحمات در جامعهی ما کم نیست. پدیدار گران تقریب نیز دچار این آفت است. نهادها و سازمانهایی گوناگون، خود را متولی آن میدانند و بیهماهنگی با دیگران، سیاست میگذارند و تصمیم میگیرند و نهادی بر همهی اینها مهیمن نیست که آنها را در نسبت هم مدیریت کند و وحدت در سیاست و مدیریت ایجاد کند و حتا فصلالخطابی در اینباره باشد. این تزاحمات در مقام سیاست و تصمیم و حتا اجرا، تلاشها را حبط و بیاثر مینماید. باید گفت: توحد نهاد سیاستگذار و تصمیمگیر، ملازمهای با حکومتی بودن یا کردن تقریب ندارد. در پایان، بطور کلی، شبکه و هماهنگ نبودن اهالی تقریب از اساسیترین علتهای ناکارآمدیها و ناکاراییها در این حوزه است.
یکساننگری در بسیاری از موضوعها مانند نژادها یا اقوام در جامعهی ما شایع و سابقهدارست که یکی از عاملهای آن جهل و نبود شناخت و تمییز است و گاه آن ناشی از نحوی سهلانگاری، تنبلی، مسامحهگری و سادهانگاری است. در موضوع اهل سنت نیز با آنکه دستکم، پیروان دو فرقهی شافعی و حنفی با روحیات گوناگون نژادی و تاریخی- جغرایایی از یک سو و گوناگونی در وجوه کلامی و فقهی از سوی دیگر در ایران میزیند، یکساننگری رخ مینماید که آن، زمینهساز گذاردن سیاستهای واحد و بکارگیری راهبردهای یکسان در تعامل با ایشان است و این خود موجب عقبماندگی مقولهی تقریب است. نگاه امنیتی برخی نهادها نیز از وجوهی ریشه در این یکساننگری دارد.
کشور ما از آنجا که دچار ضرورتهای دفعی و مقطعی است از یک سو و از آنجا که اصولا نگاه درازمدت و آیندهنگرانه و پژوهانه در آن کم است، چندان بامر تربیت نمیپردازد. باید گفت: دغدغهی تربیت را امروزه، بیشوکم در بسیاری از گروهها و طیفها میتوان دید و جامعه کم کم، بضرورت تربیت نیروهای کارا و کارآمد در هر موضوعی رسیده است. حوزهی تقریب نیز گرفتار کمبود نیروهای متخصص کارا و کارآمد و دچار نبود سیاستها و برنامههای کلان و خرد در تربیت نیروست.
یکی ازآسیبهای بسیار زیانآور که کشور ما در ساحتهای گوناگون از آن رنج میبرد، آن است که کارها بیشوکم، بدست متخصص و تربیتشدهی آنها نیست. گاهی نیروهایی متخصص در برخی ساحتها نیست که باید تربیت شود و تا تربیت آنها از روی ضرورت و بتعبیر فقها من باب اکل میته، از نیروهای نامتخصص بهره میرود ولی گاه نیروهایی متخصص هر چند کم هستند که بهرهای در موضوع تخصصشان نمیرود. از ساحتهای دیگر که بگذریم، در حوزهی تقریب نیز بیشوکم، کار بدست کسانی که متخصص و تربیتشدهی آناند، اگر چه کماند (مورد ششم)، نیست و بسیار کسانی که بنحوی دغدغهی تقریب را دارند، بیهرگونه تخصص و فندانی دست بسیاستگذاری، تصمیمگیری و اقدام در این حوزه میزنند که از همهی تبعات منفیاش که بگذریم، عقبماندگی گفتمان تقریب و حتا سوء ظن بمقولهی تقریب را موجب شده زیرا در علوم اجتماعی و دانش مدیریت گفتهاند که ناکارآمدیهای یک سیاست و راهبرد در جامعه نه فقط مشروعیت آن سیاست را زیر سوال می برد بلکه موجب بدبینی و بیاعتمادی باصل موضوع میشود.
هنر و رسانه بیشک، مهمترین نقش در فرهنگسازی (enculturation وacculturation) بلکه تمدنسازی را دارند. هنر تنها پدیداری تمدنی است که در همهی سطوح، طبقات، اقشار و انواع جامعه با هر روحیه، سواد، سبک زندگی و ... تأثیرگذارست. از نظریات رسانه که بگذریم، رسانه که ابزار ابلاغ و تبلیغست، با همهی وسعت آن در جهان امروز، از هر چیزی از وجوهی بسیار، پیشی گرفته و مقدم است. سلبی نیز که بنگریم، دشمن تقریب و وحدت اسلامی چنانچه بسیار روشن و آشکارست، از همهی توان رسانهای خود بهره میبرد و راه مبارزه با آن چیزی جز رسانه نیست. اگر در عنوان باغراق از عدم بهرهگیری سخن رفت، بیوجه نیست زیرا مخالف باشباع، رسانه را بکار میگیرد و از این سو موافق، چندان سرمایهگذاری در آن نمیکند. چه بسیارست شبکهها، خبرگزاریها و ... تفرقهافکن و چه کم است رسانههای تقریبی و مبلغ وحدت اسلامی!
اگر چه اسلامهراسی عنوانی آشنا و مجمع علیهست، باید گفت که وجوهی از این اسلامهراسی مرتبط با شیعه است و بطور کلی شیعههراسی عنوانی از برخی وجوه اعم از اسلامهراسی است زیرا اسلامهراسی میان نامسلمانان است ولی شیعههراسی نه تنها میان نامسلمانانست بلکه میان مسلمانان غیرشیعی نیز یافت میشود. سخن از چیستی شیعههراسی و علتهای آن (یکی از اصلیترین مسئلهها تصویرسازی نادرست از شیعه در جهان اسلام با رمی آنها بشرک و ... است) بسیار است و جای خود دارد و تنها باید گفت که این شیعههراسی میان مسلمانان غیرشیعی مقتضی (زمینهساز) تفرقهی مسلمانان و مانع وحدت آنهاست.
بسیاری از مداحان، خواسته و ناخواسته موجبات تفرقه را ایجاد میکنند. اکنون که به اجمال، وضع موجود تقریب شناخته شد، باید به وضع مطلوب آن پرداخت. سخن از وضع مطلوب نیازمند بررسیهای دقیق کلامی، فقهی و اخلاقی است و البته، با دقت در آسیبشناسی بالا، وضع مطلوب نیز روشن میشود بلکه وضع موجود به نحوی با فهم مجمل از وضع مطلوب نوشته شده است. میتوان باشاره و اجمال، وضع مطلوب را اینگونه تصویر کرد:
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...