سخنان علیمحمد باب شیرازی در کتاب خود: بیان فارسی، مشهور است که میگوید: «گرفتن اموال کسانی که به این فرقه ایمان ندارند واجب است»[4] و نیز: «بر هر پادشاهی که در این فرقه به سلطنت میرسد واجب است یک نفر غیر مؤمن [بخوانید: غیربابی] را بر روی زمین زنده نگذارد و همچنین این حکم برای همه پیروان واجب است».[5] چنانکه در قیّومالاسماء (موسوم به تفسیر سوره یوسف) نیز به اتباع خود دستور میدهد: «تمام مشرکین را بکشید و زمین را از ایشان پاک نمایید»، که قاعدتاً مقصود، مسلمانانی است که سر تسلیم در برابر او فرود نمیآوردند! و پیدا است که حاصل این احکام تند و خشونتبار، جز ایجاد درگیری و آشوب خونین در کشور نبود و صاحب آن را جز به نام تئوریسین و نظریهپرداز خشونت چیز دیگری نمیتوان نامید. بیجهت نیست که نبیل زرندی، مورخ سرشناس بهایی، در کتاب خود، با اشاره به سرکوب آشوب بابیان توسط نیروهای امیرکبیر در مازندران و نیریز و زنجان، «سبب اصلیِ» این شورشها را شخص باب میشمارد.[6]
مهمتر از این، سخن عباس افندی (پیشوای بهائیان) است که صراحتاً اعتراف میکند که: «در یَوم ظهور حضرت اعلی [=باب] منطوق بیان، ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتلعام الا مَن آمن و صدّق بود».[7] یعنی، دستور صریح باب در کتاب بیان به پیروانش آن بود که گردن مخالفین را بزنند، کتابها و اوراق آنها را بسوزانند، و اماکن ایشان را ویران سازند.
آن سه تن نیز که آدمیت از آنها بهعنوان «پیروان سخت متعصب و ستیزهجو» باب یادکرده و آشوب بابیان را بهپای آنها مینویسد، از نزدیکترین یاران و دُعات باب بودند و بهویژه ملاحسین بشرویهای، بهتصریح بابیان و بهاییان: نخستین شخصِ مؤمن به باب (اولُ من آمَن)، و به قول خود آدمیت: «بابالباب» یعنی واسطه باب با دیگران بود، و باب نه تنها هیچگاه عملیات این سه تن را محکوم نکرد بلکه آنها را صراحتاً تأیید کرده و در مرگ قدوس و بشرویهای که پیش از وی به قتل رسیدند، بهشدت اظهار اندوه کرد.
[1]. اميركبير و ايران، ص 444.
[2]. همان، ص 313.
[3]. برای الواح غلاظ و شداد باب راجع به حاجی میرزا آقاسی صدراعظم وقت کشور که بلافاصه پس از مراجعت به چهریق از مجلس گفتوگو با علمای تبریز صادر کرد و در آن از آقاسی بهعنوان کافر، مشرک، و مظهر ابلیس! یاد نمود، ر.ک: الکواکبالدریهًْ، آواره، 1/100 ـ 105؛ حضرت نقطه اولی...، محمدعلی فیضی، صص 304ـ 306، مطالعالانوار، ص 297.
تاریخ معاصر ایران: درباره نامهها و نوشتههای تند و آشوبانگیز باب بر ضد علما و رجال سیاسی وقت، در مقاله «بابیت و بهائیت؛ نمای دور، نمای نزدیک» (از مجموعه حاضر)، فصل: «آیینی که میخواست با «قتلعام» مسلمین، ایران را تسخیر کند!»، به تفصیل بحث شده است.
[4]. بيان فارسى، ص 157.
[5]. همان، ص 262.
[6]. مطالعالانوار، ص 492: «هنوز سبب اصلى اين وقايع، معدوم نشده بود... زيرا افراد مؤمنين كه در هر گوشه و كنار بودند، اوامر مولاى محبوب خود را كه در حبس آذربايجان بود اطاعت مىكردند».
[7]. مكاتيب عبدالبهاء، 2/266.
/انتهای پیام/