یادداشت//درآمدی بر جایگاه مردم در تبلیغ شهید
مدیریت مردمی در عرصه تبلیغ و ترویج افکار شهدا و بزرگان عبارت است از اجازه بروز و ظهور دادن به روایت های مردمی و غیر رسمی تر، باید گذاشت تا مردم خود روایتشان را از شخصیت ها به دست بیاورند، نه آنکه با رسانه و سرمایه روایت چهارچوب بندی شده بنیاد خود را بر مردم دیکته کنیم.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ علی عسگری: همانطور که در یادداشت پیشین بیان شد، هرچند که فرهنگ ملک طلق حضور مردمی است اما همواره دست هایی در صحنه حاضر بوده اند تا مردم را از حیطه مدیریت فرهنگ عقب برانند. اکنون و در این بخش در صدد آنیم تا با نگاهی به حوزه بازنمایی، نشر و تبلیغ شهدا، مقوله مردمی زدایی در حوزه فرهنگ را با یک مصداق عینی(یعنی مقوله شهادت و شخصیت های شاخص انقلابی) توضیح دهیم. پیش از شروع لازم به تذکر است که هدف این نوشتار، نه بررسی کارنامه بنیادها، انتشاراتی ها و ... منسوب به شهدا و نه نبش قبر برخی از اتفاقات و جنجال های گذشته، که هدف آن تبیین دو شیوه مدیریتی در خصوص بازنمایی چهره شهید، نشر و تبلیغ آن است؛ دو شیوه ای که از آن به مدیریت مردمی و مدیریت سازمانی یاد می کنیم از همین رو اگر به مصداقی در ادامه یادداشت ورود می کنم برای توضیح بهتر مفاهیم و تنها جنبه مصداقی آن مد نظر بوده است.

مدیریت سازمانی وارثان شهدا بر میراث شهید

در حقیقت میراث شهدا، اعم از سیره و فکر، متعلق به کیست؟ چه کسی مسئول آن است که به ما بگوید سیره شهید چگونه بوده؟ و یا شهید چه تفکراتی داشته؟ بنیادی که توسط خانواده شهدا ساخته شده و یا همراهان و پیروان و مشتاقان وی؟ به نحو قطع هیچ کس با وجود بنیاد برای شهدا و یا انتشاراتی که تمام همتش انتشار آثار قلمی شهیدان اهل قلم بوده مخالفتی ندارد، اما اشکال از آنجا شروع می شود که بنیادها تلاش دارند گفتمان ترویجی خویش از آن شهید را به عنوان گفتمان اصیل جا انداخته و دیگر تصویر ها را مخدوش، جعلی و غیر قابل تطبیق بر شهید معرفی کند. این عمل با ادله ای از جمله جلوگیری از تحریف میراث شهید صورت می گیرد. برای نمونه طبق قانون حقوق مولف و مصنف مصوبه سال ۱۳۴۸، حق انحصاری آثار شخصیت ها پس از فوتشان، تنها ۳۰ سال در اختیار وارثین آنان قرار داشت. در سال ۱۳۸۹ اصلاحیه ای بر این قانون از طرف علی مطهری راهی صحن مجلس شد که طبق آن آثار شهید مطهری از ذیل این قانون خارج شده و بیست سال دیگر حق انحصاری پخش آثار در اختیار وی باقی می ماند. در نهایت نیز این قانون در صحن تغییر کرده و حق مادام العمری برای وارثان لحاظ می کرد. مهم ترین ادله ای که مستمسک علی مطهری برای این قانون قرار گرفت، جلوگیری از تحریف اندیشه های پدر شهید بود. این وضعیت در ادامه و با تاسیس انتشارات واحه توسط خانواده شهید آوینی، برای سید شهیدان اهل قلم نیز اتفاق افتاد. آورده مالی این آثار عاملی بود که برای حفظ آن تقریبا به هر اصل و اصولی چنگ آویخته می شد. در پس این گفتمان انحصار طلبی، گویا این ایده نهفته بود که خانواده شهید، وارث سیره و اندیشه شهید بوده و این ما هستیم که حق انتشار این میراث هر آنگونه که بخواهیم را داریم و دوستان و کسانی که سال ها در آثار آن شهید تحقیق داشته اند، نباید در دسته بندی و عرضه افکار شهید نقشی داشته باشند.

آفت های مدیریت غیر مردمی

این شیوه از مدیریت که مرکزی وابسته به خانواده شخص مدیریت تصویر سازی، نشر و تبلیغ را بر عهده بگیرد دارای آفت هایی است که به برخی از آنان می پردازیم:

  • ناکارامدی: اولین آفت مدیریت انحصار طلب، ناکارآمدی است، در همان برهه جنجال قانون مادام العمر شدن حق انحصاری انتشار آثار شهید مطهری، یادداشتی از دکتر حسین سوزنچی در هفته نامه پنجره منتشر شد که بخشی از آن را در اینجا به اشتراک می گذارم: « اولا در پياده کردن نوارها و تنظيم يادداشت‎هاي استاد مطهري «كم‌كاری» شديدي مشاهده مي‌شود؛ خصوصا اگر دقت كنيم كه اين انتشارات به‌ويژه در سال‎هاي نخستين آن مورد حمايت ويژه نهادهاي دولتي بوده است. مثلا تمامي سخنراني‌ها و مكتوبات دكتر شريعتي، حتي يادداشت‎هايش، تنها پس از دو سال از وفات ايشان به‎طور كامل در قالب مجموعه آثار و بدون تحريف[!] چاپ شد، با اين‌كه نه از حمايت آن‎چناني دولتي برخوردار بود، و نه‎ناظر آن‎چناني داشت؛ اما در مورد آثار شهيد مطهري كه اين‎چنين مورد تأكيد رهبران نظام اسلامي بوده، پس از 30 سال (دقت کنيد: 30 سال!) هنوز هم نوارها و يادداشت‎هاي منتشر نشده‎اي باقي مانده و در انتظار تنظيم و چاپ است! و انتشارات صدرا هر سال با افتخار[!] چاپ آثار جديدي از استاد را اعلام مي‌كند (مثلا از سه مجموعه يادداشت الفبايي، موضوعي، و كتابچه‌اي ايشان، تاكنون فقط «يادداشت‎هاي الفبايي» منتشر شده؛ و يا از سه سلسله سخنراني‎های ايشان در موضوع «فطرت»، كه استاد شهيد آن را زيربناي معارف اسلامي مي‌دانست، تنها يك سلسله منتشر شده است) »[1]

این ناکارامدی در دیگر بنیاد ها و انتشاراتی های دیگر نیز وجود دارد. با گذشت چند دهه از وفات حضرت امام خمینی، هیچ اثر جریان ساز و موثری از ناحیه این انتشارات در جهت نشر اندیشه های امام منتشر نشده است. کتاب هایی نظیر «جدال دو اسلام» که قدمی در جهت معرفی امام راحل به جوانان بود خارج این مجموعه ها و توسط جوانان این مکتب نگارش یافتند.[2] علاوه بر این موضوعات، این انتشاراتی ها حتی از عرضه آثار متناسب با زمان نیز غافل بوده و نرم افزار جدی که آثار امام راحل و یا شهید مطهری را  در آن می توان یافت، توسط مجموعه کامپیوتری نور تولید شده اند. این موضوع در خصوص اندیشه های شهید آوینی نیز وجود دارد. کتاب های جریان ساز در خصوص اندیشه شهید، در جایی غیر از «واحه» تولید و منتشر می شوند.

  • تحریف: بحث از تحریف در اندیشه های بزرگان توسط وارثان آنها فراوان است، در این زمینه یادداشت ها و گزارش های گوناگونی کار شده که برای پرهیز از اطاله کردم، از ورود به این موضوع خودداری می کنیم.
  • مرگ خرده روایت ها: غرض اصلی از نگارش این متن رسیدن به این بخش است، از مطالب پیش گفته که بگذریم مهم ترین آفت این بنیاد ها و موسسات، مرگ خرده روایت ها و کنار گذاشتن مردم در روایت گری از آن شخصیت شاخص است. چنین وضعیتی به مرور موجبات جدایی و از دست دادن جذابیت آن شخصیت شاخص و تبدیل آن به ورقی از تقویم تاریخ را فراهم می آورد. در این خصوص در ادامه توضیحاتی خواهیم داد.

مدیریت مردمی در عرصه تبلیغ شهید چگونه است؟

مدیریت مردمی در عرصه تبلیغ و ترویج افکار شهدا و بزرگان عبارت است از اجازه بروز و ظهور دادن به روایت های مردمی و غیر رسمی تر، باید گذاشت تا مردم خود روایتشان را از شخصیت ها به دست بیاورند، نه آنکه با رسانه و سرمایه روایت چهارچوب بندی شده بنیاد خود را بر مردم دیکته کنیم البته این موضوع به فراخور هر شخصیت متفاوت است، در خصوص شهدای اهل اندیشه و قلم مانند شهید مطهری و شهید آوینی، مسئله دعوت از اهالی فکر، دوستان و شاگردان شهید، همراهان وی و پژوهشگران مرتبط و شنیده شدن و نشر قرائت های آنان و در خصوص شهدایی که جنبه مجاهدت و جهاد در آنان غلبه داشته، رجوع به خاطرات و روایت های مردمی موضوعیت دارد. برای نمونه آنکه شهید سلیمانی را «مرد میدان»، « ولایت مدار»، « عمار رهبری» ، «شهید تمدنی»، «شهید پیشرفت» و... بنامیم مهم نیست بلکه مهم آن هشتک های فوق را با قدرت رسانه ای و لشگر سایبری به مردم دیکته نکنیم، بلکه بگذاریم هر کس روایت خود از شهید سلیمانی را بسازد. نمونه  بسیار مفیدی که می تواند به عنوان یک الگو برای عرصه تبلیغ مردمی و دخیل دانستن مردم در تبلیغ شهید معرفی کرد مستند «مکتب سلیمانی در روستای قنات ملک»[3] است. در این مستند ما می بینیم که هر فرد روستایی چگونه سلیمانی خود را روایت می کند. طبیعتا در این رویکرد بنیاد ها از بین نمی روند بلکه بلندگویی هستند برای ضریب بخشی به روایت های ناب مردمی از شهید.

 

[1] https://b2n.ir/q51481

[2] https://b2n.ir/s00222

[3] http://www.doctv.ir/Program/175972

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha