کارگردان و تهیه‌کننده «هیچ و پول» ضمن اشاره به فرآیند تولید این مستند کوتاه با موضوع عملکرد مدارس غیردولتی، درباره میزان تأثیرگذاری یک مستند در اصلاح سیاست‌های کلان توضیحاتی ارائه کردند.
به گزارش«سدید»؛  نیرو‌های تازه‌نفسی که در سال‌های اخیر وارد میدان مستندسازی شده‌اند، گام‌به‌گام هم در انتخاب سوژه و هم در نوع پرداخت و روایت، صریح‌تر از قبل می‌شوند و دامنه ورودشان به حوزه‌های تأثیرگذار و تعیین‌کننده، گسترده‌تر از قبل شده است.

مرکز مستندسازی سفیرفیلم یکی از مراکزی است که به‌صورت ویژه تبدیل به خاستگاه ورود و عرض‌اندام این گروه از مستندسازان به میدان شده است و هر از گاه، عرضه رسمی تازه‌ترین محصول این مرکز تبدیل به بهانه‌ای برای توجه ویژه به یک موضوع خاص در محافل رسانه‌ای می‌شود و این قدرت غیرقابل کتمان مستندسازی است که می‌توان برای اصلاح بسیاری از معایب، روی آن حساب ویژه‌ای باز کرد.

مستند «هیچ و پول» به کارگردانی مهدی خرمی و تهیه‌کنندگی محمد صفا یکی از تازه‌ترین محصولات «سفیر فیلم» است. یک مستند کوتاه با موضوع آسیب‌شناسی و مرور فرآیند شکل‌گیری مدارس غیردولتی از ابتدا تاکنون و تفاوت آن با مدارس دولتی و تاثیرگذاری آن‌ها بر امر حیاتی تعلیم و تربیت نسل‌های جدید طی چند دهه اخیر.

به بهانه عرضه اینترنتی این مستند کوتاه، میزبان مهدی خرمی کارگردان و محمد باصفا تهیه‌کننده آن شدیم تا درباره تجربه ساخت مستندی مطالبه‌گر و صریح از جنس «هیچ و پول» بیشتر صحبت کنیم.

* برای شروع توضیح دهید که مستند «هیچ و پول» را چقدر باید یک مستند مستقل بدانیم و چقدر آن را قسمتی از یک مجموعه؟ یعنی به یک مجموعه مستند در این زمینه فکر می‌کنید و یا با همین نیم ساعت می‌خواستید همه حرف خود را بزنید و الان این مستند یک پروژه تمام شده به شمار می‌رود؟
محمد باصفا: ما در واقع این مستند را یک اثر پازلی دیدیم و می‌خواستیم چند مستند دیگر در موضوع خصوصی‌سازی در حوزه آموزش بسازیم که این مستند قدم اول بود. در موضوعات دیگر حوزه تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش نیز تولیداتی داشتیم که یکی از آن‌ها به زودی و در فروردین ماه رونمایی می‌شود، همچنین یکی دو کار دیگر نیز تقریباً آبان و آذرماه سال جاری منتشر می‌شود که با موضوعاتی، چون معلم، نظام تعلیم و معلم و پرورش استعداد است.

* یعنی مدل کار سفیر فیلم این است که یک پروژه کلان را با اسم «آسیب‌شناسی نظام آموزشی» روی میز می‌گذارد و روی آن تحقیق و پژوهش می‌کند؟
باصفا: بله و «هیچ و پول» اولین گام در این زمینه است. البته ما به تربیت کارگردان در این حوزه دقت می‌کنیم و دوستانی که کار اولی هستند با ما همکاری می‌کنند. آن مستندی که قرار است فروردین ماه منتشر شود، توسط دومین گروه مستندساز است که تربیت کرده‌ایم تولید می‌شود، همچنین کار‌های دیگری در حوزه نهضت سواد آموزی و دیگر موضوعات کار می‌کنیم.


* آقای خرمی این موضوع و مدل پرداختن به آن چقدر برای شما به‌عنوان کارگردانی که اولین فیلم مستند خود را ساخته‌اید، دغدغه بود؟
خرمی: از همان ابتدا که وارد سفیر فیلم شدم و گروه فیلمسازی شکل گرفت، از سوژه‌هایی که در مورد مسائل آموزش و پرورش و نظام آموزش‌ی وجود داشت، این سوژه دغدغه من به شمار می‌رفت، چرا که تجربه تحصیل در مدارس غیر انتفاعی را داشته‌ام، یعنی ۳ سال راهنمایی‌ام را در مدرسه غیرانتفاعی بودم و تجربه ۳ نوع مدرسه را داشتم به گونه‌ای که ابتدایی شاهد، راهنمایی غیرانتفاعی و بعد هم نمونه دولتی بودم.

این را هم باید بگویم که در حال حاضر هم «دانشجو معلم» هستم و کلاً مسائل نظام تعلیم و تربیت برای من دغدغه است، اما این بحث با توجه به ارتباطی که با عدالت آموزشی داشت و تجربه‌ای که خود نیز داشتم، برایم بیشتر پررنگ شد و با گروه فیلمسازی این سوژه را انتخاب و به سراغ پژوهش آن رفتیم. در پژوهش اولیه به یک سری نتایج کلی رسیدیم و بعد با ورود به جزئیات یک سری پژوهش‌های دیگر به‌دست آوردیم البته این را هم باید بگویم که به یک سری از منابع دسترسی نداشتیم، با اینکه دسترسی کمی نسبت به یک سری پژوهش‌ها داشتیم، باز هم توانستیم آنچه را که می‌خواهیم به‌دست آوریم.

البته این را هم باید بگویم که ما حتی به ««سالنامه آماری آموزش و پرورش» هم به سختی دسترسی پیدا کردیم، با تمام این سختی‌ها احساس می‌کنم پژوهش کاملی پشت کار بود. علی رغم تمام کمبود‌هایی که از طرف سیستم آموزش و پرورش بود، ولی باز توانستیم مدارک لازم را جمع‌آوری، نتیجه‌گیری و تبدیل به یک محتوای رسانه‌ای مستدل کنیم.

* سوژه‌هایی که انتخاب کرده‌اید ظرفیت‌هایی دارد که می‌توانست به لحاظ ژورنالیستی مستند شما را پرسروصداتر کند، به خصوص در بخش مدارس لاکچری و تفاوت آن با مدارس کپری، شما روی عدالت آموزشی دست گذاشته‌اید و این شکاف می‌توانست بسیار پررنگ‌تر تصویر شود، تعمدی داشتید که فضای این مستند ژورنالیستی نشود و یا سراغ این نوع از سرفصل‌ها نروید و صرفاً به روایت تاریخی این آسیب‌شناسی متمرکز شوید؟
خرمی: البته که در این زمینه تعمد بوده است، ما چه تیم پژوهشگرمان و چه آقای باصفا تهیه کننده فیلم، هدفمان این بود که اگر قرار است حرفی زده شود، هم حرف جدیدی باشد و هم حرفی باشد که در اولویت باشد، مهم باشد و در فضا‌های داغ ژورنالیستی نیامده باشد، به عنوان مثال در نیمه اول مستند دغدغه و مساله‌ای که روایت می‌شود، بحث واقعیت مدارس غیرانتفاعی است، بحثی که کمتر به آن اشاره شده است، به قول شما در فضای ژورنالیستی بحث شهریه و لاکچری بودن مدارس می‌آید و موضوع فوکوس می‌شود روی مدارس خاصی که اسم آن بزرگ شده است، اما طیف عام و عظیمی از مدارس غیرانتفاعی وجود دارد که اتفاقاً امکانات مدارس خاص را چه به لحاظ آموزشی خروجی آن‌ها ندارد، این مدارس چه به لحاظ تربیتی و چه به لحاظ امکانات رفاهی تفاوت چندانی با مدارس دولتی نداشتند، یعنی عمده‌ای از مدارس غیرانتفاعی بخش عظیمی تفاوتی با مدارس دولتی ندارند حتی برخی از آن‌ها از مدارس دولتی پایین‌تر هستند، ۸۰ درصد از این مدارس استیجاری هستند و ساختمان‌های این مدارس آپارتمانی و کوچک‌کوچک است.

دغدغه اول ما این بود که این واقعیت کمی روشن شود و فاصله موجود بین این مدارس به چشم بیاید و از تمرکز روی مدارس خاص که البته شکاف اصلی را این مدارس ایجاد کرده‌اند، فاصله بگیریم، منتهی در ادامه در شیب توسعه مدارس غیرانتفاعی می‌بینیم که مدارسی زیاد می‌شوند که خاص نیستند و برگ برنده‌ای نسبت به مدارس دولتی ندارند و هزینه گزافی برای شهریه می‌گیرند که واقعاً با امکاناتشان همخوانی ندارد.



* این مستند حتی وارد حیطه افشاگری هم نمی‌شود، مثلاً زمانی که از گفتگوی آقای رنجبران با وزیر استفاده کرده‌اید و می‌گوید مدیری را در آموزش و پرورش نمی‌شناسم که مدرسه خصوصی نداشته باشد، شاید برای یک گروه از مستندساز جالب‌تر بود که از همین زاویه دست روی جریان عدالت‌خواه بگذارند. تا چه اندازه آگاهانه از این فضا فاصله گرفتید، که مثلاً یک فهرستی بیاورید از چندین چهره شاخص نظام آموزش‌ی در یک دهه گذشته که هر کدام مدرسه خود را دارند، شهریه ثبت‌نام‌شان چقدر است، این نوع افشاگری‌ها در این مستند نیست، می‌خواهم بدانم این روند از سر محافظه‌کاری است و یا دنبال آن نگاه و یا سیاست دیگری است که دنبالش بودید.
خرمی: مساله ما برای ساخت این مستند مشخص بود، مساله ما بحث واقعیت این نوع از مدارس است و در نیمه دوم به جریان شناسی سیاست گذاری در زمینه مدارس غیرانتفاعی از سال ۶۷ تا الان پرداخته‌ایم، با توجه به زمان محدودی که داشتیم، موضوعات را اولویت بندی کردیم. در اولویت‌بندی‌ها مساله تعارض منافعی که در آموزش و پرورش است، ظرفیت ژورنالیستی و افشاگری بسیاری دارد و روی آن کار هم شده است، منتهی نکته‌ای که وجود دارد در سیری که با خودمان مشخص کردیم، سراغ این مساله به صورت خاص نرفتیم و از آن گذرا رد شدیم تا آن را در پازل جریان شناسی قرار دهیم.

اگر هم می‌خواستیم روی این موضوع افشاگری کنیم، که البته تعارض منافع دغدغه شخصی‌ام است، اگر بخواهم کار بعدی را ادامه دهم روی این مساله کار خواهیم کرد چرا که مساله بسیار مهمی در آموزش و پرورش است و در سیستم‌های مختلف جمهوری اسلامی تعارض منافع مطرح است، اما مساله ما این بود که موضوع را سیاسی نکنیم و تمرکز خود را گذاشتیم روی اصل مساله که وجود تعارض منافع در آموزش و پرورش تا چه اندازه می‌تواند ضربه زننده باشد و تا چه اندازه آینده آموزش و پرورش را وارد بحران می‌کند، اگر هم در آینده وارد شویم بی شک با این نگاه وارد می‌شویم.

کسی از آموزش و پرورش مایل نبود که اطلاعات مورد نیازمان را به ما بدهد و ممانعت جدی در این زمینه وجود داشت، بیشتر شدن تعداد مدارس غیردولتی باید با منطق همراه باشد که متاسفانه این منطق را توضیح نمی‌دهند، آمار بیشتر شدن مدارس غیردولتی که معلوم است، اما اینکه با چه منطقی این اتفاق رخ داده مشخص نیستباصفا: همانطور که آقای خرمی گفت یک بخشی از داستان این بود که دیدیم مردم به مدارس غیردولتی میل دارند و فکر می‌کنند که بهتر از مدارس دولتی است، ما گفتیم در بخش اول مستند با مردم صحبت کنیم و مساله را خود نظام تعلیم و تربیت قرار دهیم، فکر کردیم مساله عدالت خواهی در این مستند، باعث شود ما را به ورطه دیگری ببرد که مساله بیشتر سیاسی جلوه کند تا بگوییم که واقعیت این مدارس چه چیز است و طی چه جریانی وارد آموزش و پرورش شده و هر روز هم تعداد آن بیشتر می‌شود، هدف اصلی ما این بود، نه اینکه بگوییم فلان مدرسه برای چه کسی است، تاکید می‌کنم که بحث تعارض منافع بسیار جدی است.

طبق آماری که ما از مسئولان آموزش و پرورش با واسطه شنیده‌ایم، در ۲ سال گذشته می‌گفتند از ۵۱ عضو ارشد آموزش و پرورش، ۴۸ نفر یا خودشان، یا همسرشان یا بچه‌هایشان مدرسه غیردولتی دارند و این مساله نشان می‌دهد که موضوع این مدارس برای آن‌ها جدی است و جلوی آن را نمی‌گیرند و کاری می‌کنند که این مبحث رشد پیدا کند، تصمیم گرفتیم یک جریان شناسی کنیم تا ببینیم واقعیت این مدارس چه چیز است.

* مستند نشان می‌دهد که برای ساخت آن چندان با وزارت آموزش و پرورش همکاری نداشته‌اید، درباره منابعی که در این مستند از آن استفاده کرده‌اید توضیح می‌دهید؟
باصفا: منابعی که بیشتر با آن در تعامل بودیم و از آن اطلاعات گرفتیم، منابعی بوده است که در فضای وب و فضای معمول به دست آوردیم، اطلاعات خاصی که بخواهیم به دست آوریم و کسی از آموزش و پرورش به ما اطلاعات دهد وجود نداشت، در واقع باید بگویم کسی از آموزش و پرورش مایل نبود که اطلاعات مورد نیازمان را به ما بدهد و ممانعت جدی در این زمینه وجود داشت، بیشتر شدن تعداد مدارس غیردولتی باید با منطق همراه باشد که متاسفانه این منطق را توضیح نمی‌دهند، آمار بیشتر شدن مدارس غیردولتی که معلوم است، اما اینکه با چه منطقی این اتفاق رخ داده مشخص نیست.

گفته می‌شود که مدارس غیردولتی برای این آمد که کیفیت را بالا ببرد و نیاز آموزش و پرورش را برطرف کند، اما نقض غرض شد و کلاً به این سمت رفت که آموزش و پرورش پولی شود. اگر می‌توانستیم با مسئولان نظام آموزش و پرورش صحبت کنیم و از آن‌ها اطلاعات دقیق بگیریم می‌توانست به مستند کمک کند، اما این اطلاعات را به ما ندادند.

البته این را هم باید بگویم که بحث آمار در آموزش و پرورش یک مقدار ضعف هم دارد، حتی اطلاعات آماری در سالنامه آماری گاهی ناقص و گاهی برای برخی از موضوع‌ها اطلاعات وجود ندارد، مانند نسبت تعداد مدارس غیردولتی به تعداد کل که دیده نشده و برای به دست آوردن آن نیاز به تحقیقات میدانی است. البته این را هم باید بگویم که سالنامه آماری به تعداد محدود و تک تک به افراد خاص داده می‌شود و چندان در دسترس نیست.

خرمی: البته چند سالی است که این سالنامه به صورت عمومی منتشر نمی‌شود. ما به مرکز پژوهش‌ها پیش آقای بیات مسئول کارگروه آموزش و پرورش مرکز پژوهش‌های مجلس رفتیم، وی به من گفت که ما هم سالنامه را به سختی گیر آورده‌ایم، به همین دلیل ما همان جا از سالنامه که در اختیارمان قرار دادند استفاده کردیم.

باصفا: البته سالنامه آماری سال اخیر یعنی سال آموزشی ۹۸-۹۹ وجود ندارد.

خرمی: البته تاکید می‌کنیم که سالنامه آماری در خیلی از قسمت‌ها نقص دارد و یک جا‌هایی نیز متناقض هم هست.


* آثار مستند با این هدف تولید می‌شود که آگاهی بخش باشد، از چه راهی قرار است این مستند در اختیار مخاطب قرار گیرد؟
خرمی: برای این مستند یک سری اکران خصوصی برای تعدادی از نمایندگان مجلس و فعالان حوزه آموزش و پرورش داشتیم، به عنوان مثال به سراغ آقای فلاحی در کمیسیون آموزش و احمد نادری رفتیم و مستند را نمایش دادیم، همچنین این مستند را برای آقای میرزاده مشاور آقای نوبخت نیز نمایش دادیم، هدف ما این است که بیش از هر چیز این مستند را برای نمایندگان مجلس به خصوص اعضای کمیته آموزش نشان دهیم، اما بیشتر نیت ما این بود که مخاطب اصلی ما خانواده‌ها، دانش آموزان و حتی دانشجو -معلم‌ها باشند. در همین راستا این مستند در چند دانشگاه فرهنگیان نیز اکران شده است. می‌توان گفت این مستند در بین دغدغه مند‌های آموزش و پرورش دیده شده است و از طریق همین افراد در تلاش هستیم تا مستند به دست مخاطبان اصلی ما که خانواده‌ها است برسد.

* بیشتر خودتان ترجیح دادید که مستند آرشیو محور باشد و یا به این دلیل که نتوانستید به مسئولان آموزش و پرورش دسترسی داشته باشید از منابع موجود استفاده کردید؟
خرمی: از ابتدا می‌خواستیم که این مستند آرشیو محور باشد، البته می‌شد که به سراغ افرادی برویم که در برنامه‌های تلویزیونی صحبت‌های مهمی داشتند و برای این کار تلاش کردیم حتی با ۴ نفر از وزرای سابق صحبت کردیم و از لینک‌های مختلف به آن‌ها پیغام دادیم، اما افرادی مانند آقای حاجی بابایی درگیر مجلس بود و جواب نداد، آقای مظفر و آقای فانی هم به هر دلیلی تمایل به مصاحبه نداشتند.

* قصه‌ای که در مستند روایت می‌شود، به نوعی مافیایی است، تا چه اندازه این امکان وجود داشت که مستند به جای اینکه این قدر خوش رنگ و شاد باشد، شکل تیره‌تری داشته باشد، شما از یک مافیا حاکم بر نظام آموزشی صحبت می‌کنید و صرفاً گزارش ماوقع می‌دهید، می‌خواهم بدانم نگاه مستندسازی شما به این سمت نرفت که کار کمی تلخ‌تر و تیزتر باشد؟ این مستند بسیار خوش رنگ است.
خرمی: البته اواخر این مستند تلخ می‌شود. رنگ و لعاب داشتن تعمدی بود، چرا که مخاطب ما مردم بودند و زمانی که می‌خواهیم سراغ مردم برویم پذیرش تلخی آن بیشتر است، اما نتیجه چه می‌شود؟ آن‌ها حس منفی به دست می‌آورند که موجب تغییر نمی‌شود، ما تلاش کردیم تعادل را در این مستند حفظ کنیم، یعنی آن جایی که مستند با موضوع مدارس غیرانتفاعی است با یک فضای شاد و لاکچری مواجه می‌شویم، اما مستند هرچه به پایان نزدیک می‌شود و وارد لایه سیاستگذاری می‌شود فضا جدی‌تر و تلخ‌تر می‌شود، البته در طول مستند آن فضای طنز حفظ شده است تا مخاطب شاهد یک مستند متعادل باشد.

بحث مافیا هم که به آن اشاره کردید، فکر می‌کنم شاید در اوج‌گیری و توسعه مدارس غیرانتفاعی مافیا دست بیشتری داشته است که این مساله در دوره آقای نجفی بیشتر دیده می‌شود، نکته این است که از دهه ۷۰ و ۸۰ مساله از دست حوزه‌های دیگر خارج شد و مدارس غیرانتفاعی بین مردم پخش شد، مردمی که ارتباط خاصی با دولت نداشته و صرفاً یک سرمایه گذار هستند و نیت بخش قابل توجهی از آن‌ها سود است، آنچه که در پژوهش‌های میدانی به آن رسیدیم آدم‌هایی که معمولاً الگوی تربیتی خاصی نسبت به مدارس دولتی ندارند، زمانی که دغدغه مشخص برای مدرسه نداشته باشید نمی‌توانید به آموزش و پرورش کمک کنید و آینده بچه‌ها را تباه می‌کنید. احساس می‌کنم جریان این نوع از مدارس از دست مافیا خارج شده و بسیار گسترده شده و دست خیلی‌ها در این زمینه باز شده است، اما در لایه سیاست گذاری و تغییر خط مشی مدارس غیرانتفاعی قطعاً مافیا و تعارض منافع دخیل است و کار می‌کند و نمی‌گذارد این جریان تغییر کند، به خصوص در سال‌های اخیر که در مستند نیز به آن اشاره شده است، شیب تند تاسیس مدارس غیردولتی موجود نشان می‌دهد که در ۲۵ سال ۹ درصد افزایش و در ۷ سال ۱۶ درصد شود و الان نیز به ۱۸ درصد رسیده است.

* مستندسازی تا چه اندازه توان تاثیرگذاری در این مدل قدرت‌های مافیا را دارد؟
خرمی: قطعاً آن اتفاقی که باید بیفتد رخ می‌دهد، یعنی ما اگر می‌خواهیم یک جریان عوض شد، رسیدن به آن تحت تاثیر عوامل مختلف است، بی شک یکی از موثرترین‌ها فضای رسانه و مستندسازی است، به این معنا که واقعیتی که نسبت به یک مساله وجود دارد را در ۲ قشر جامعه بیاوریم یعنی مطالبه‌گری از سوی مردم صورت گیرد و یا نخبگان نسبت به این مساله حساس شوند، و اینکه در پلن‌های جریان سازی کار به جایی برسد که آن قدر مستند دیده شود تا مسئولان به گوششان برسد و نسبت به مساله حساس شوند.

باصفا: البته این را باید بگویم که آموزش و پرورش نسبت به رسانه حساس است، چرا که رسانه‌ای در فضای آموزش و پرورش که بخواهد به مسائل خاص و عملکرد آموزش و پرورش حساس شود بسیار کم است، متاسفانه برخی از خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش خبرنگار اجتماعی هستند و خبرنگار اختصاصی بسیار کم داریم.

* در جایگاهی که سفیر فیلم دارد، فکر می‌کنید جریان مستندسازی منشا اثر در این قبیل اتفاقات است؟
باصفا: نکته اینجاست که جریانی نیامده که یک بار این داستان را به صورت پیوسته بیان کند، به عنوان مثال وقتی می‌گوییم از اوایل انقلاب تا الان یک جریانی در آموزش و پرورش خود را نشان دهد، این مستند حتی برای معلمان نیز تاثیرگذار و جذاب بود، به نظر من رسانه تعلیم و تربیت، بسیار می‌تواند در تغییر تحول نظام تعلیم و تربیت موثر باشد. به عنوان مثال در سند تحول می‌تواند یکی از پازل‌های تحول در نظام تعلیم و تربیت همین فضای رسانه و بخشی از آن نیز فضای مستند باشد، اما متاسفانه آموزش و پرورش این قدرت و تاثیر را نمی‌بیند و متوجه آن نیست.

احساس می‌کنم جریان این نوع از مدارس از دست مافیا خارج شده و بسیار گسترده شده و دست خیلی‌ها در این زمینه باز شده است، اما در لایه سیاست گذاری و تغییر خط مشی مدارس غیرانتفاعی قطعاً مافیا و تعارض منافع دخیل است و کار می‌کند و نمی‌گذارد این جریان تغییر کند* برخی از اطلاعات در این مستند تا یک جایی برای مخاطب جدید است، از جایی دیگر اطلاعات آرشیوی است و از آن اطلاع دارد، یکی از مسائلی که می‌شد روی آن تمرکز کرد، تفاوت و مافیایی است که بین مدارس غیردولتی وجود دارد.

باصفا: در بخشی از مستند به این مساله اشاره شده است که برخی از مدارس غیردولتی دانش آموزان را جدا می‌کنند، در جای دیگری نیز به این مساله اشاره می‌شود که بار تبلیغی مدارس غیرانتفاعی روی دوش ۵ یا ۶ درصد از این نوع مدارس است. می‌توان گفت سه دسته مدارس غیردولتی داریم، یک دسته مدارس غیردولتی است که دانش آموزان را جدا می‌کنند که می‌توان به مدارسی، چون سلام و انرژی اتمی اشاره کرد، یک دسته از مدارس غیردولتی هستند که در عین اینکه آزمون‌های خاص نمی‌گذارند، به خوبی کار می‌کنند و هزینه آن چنانی نیز نمی‌گیرند این گروه بیشتر دغدغه‌مندان نظام آموزش و پرورش هستند که آموزش و پرورش نمی‌گذارد این گروه مدارس دولتی بگیرند، گروه سوم که ۸۰ درصد این مدارس را گرفته‌اند مدارس غیردولتی عادی است، که حرف مستند درباره آن‌ها است، یعنی جریان اصلی این مستند مدارس دسته اول و سوم است. برخی از این مدارس برنامه‌های فوق برنامه خاصی دارند، این را باید بگوییم که برنامه‌های فوق برنامه باید در راستای تعلیم و تربیت دانش آموزان باشد، به عنوان مثال کلاس موسیقی یا کلاس شنا خوب است، اما یک اصلی وجود دارد که باید به دانش آموزان اخلاق و صداقت را نیز آموزش داد، این در حالی است که برنامه‌های فوق برنامه برای بچه‌ها بار تبلیغی دارد.

* ساز و کار اقتصادی این مدل مستند مطالبه گر به چه شکل است و تا چه اندازه منطق اقتصادی در تولید آن مدنظر قرار گرفته است و مشخصاً درباره این مستند به ما بگویید برای بازگشت سرمایه آنچه برنامه‌ریزی کرده‌اید؟
باصفا: مخاطبان این حوزه بسیار بالا است، یعنی حدود ۷۰۰ هزار معلم در آموزش و پرورش وجود دارد که می‌تواند مخاطب این مستند باشند، بخشی از مخاطبان ما اولیای دانش آموزان هستند که نیمی از جمعیت کشور درگیر آموزش و پرورش هستند، یک بخشی نیز فرآیند عرضه مستند است که در چه بستر‌هایی قرار است ارائه شود، VOD‌ها و پلتفرم‌های مختلف می‌تواند جای خوبی برای عرضه باشد، اما، چون مستند‌هایی از این دست مخاطب گسترده دارد باید در تلویزیون نمایش داده شود که در این زمینه اقدام کرده‌ایم، البته ممکن است که فقط پخش آن در تلویزیون باشد و امتیازش را به این رسانه نفروشیم. تاکید می‌کنم که تلویزیون برای ما جدی است، زمانی که نصف کشور مخاطب مستند است تلویزیون بهترین گزینه است که می‌تواند به سوددهی مالی نیز برسد. البته این را هم باید بگوییم که پرداخت‌های مالی تلویزیون شوخی است. همچنین با تبلیغاتی که در فضای مجازی انجام می‌دهیم سعی می‌کنیم مخاطب را پای این مستند بکشانیم.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha