هویت از عینک اندیشمندان؛
از منظر پارسانیا، آگاهی عالمی است که به‌واسطه آن جهان اجتماعی شکل می‌گیرد، عنصری که در جهان نباتات و حیوانات یافت نمی‌شود. هویت با رفت‌وآمد دولت‌ها، شورش و حمله، تغییر زبان و لهجه و رشد و افول اقتصاد تغییر نمی‌کند بلکه برای تغییر هویت یک جامعه، تغییر در لایه‌های بنیادی‌تر آن لازم است، تغییر در لایه جهان‌بینی و ارزش‌های کلان عامل تغییر هویت جامعه خواهد بود.

گروه راهبرد «سدید»؛ امتداد فلسفه اسلامی موضوعی است که طی چند سال گذشته به عنوان یک مسئله  مورد بحث جلوه کرده است. برخی در قیاس با فلسفه غرب بر این باورند که فلسفه اسلامی در کلیات مانده و حتی ظرفیت امتداد و برقراری پیوند با مسائل زندگی، جامعه و کشور را ندارد، در نقطه مقابل برخی معتقدند که فلسفه اسلامی با قرائت صدرالمتألهین شیرازی، توانایی امتداد تا عرصه مسائل خرد را داشته و از اساس، طرح علوم انسانی اسلامی را باید در این چهارچوب دنبال کرد. دکتر حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و به نوعی دنباله فکری حضرت آیت الله جوادی در فضای علوم اجتماعی است. وی در مقوله هویت به درستی توانسته است مصداقی از چگونگی امتداد فلسفه صدرایی را نشان دهند. در ادامه گزارشی از نظریه ایشان در خصوص هویت را مطالعه خواهید کرد.

 

منبع شناسی

دکتر پارسانیا در خصوص ایده خود در زمینه هویت، تاکنون مقالات گوناگونی را ارائه کرده‌اند، مقالاتی همچون «علم و هویت» و «هویت معرفتی دین و سنت» از جمله این تلاش هاست، اما شاید لازمه فهم دقیق تر این مقالات ابتدا مطالعه کتاب «جهان های اجتماعی» وی باشد. دکتر پارسانیا در این کتاب تلاش دارد تا اساس هویت جامعه را توضیح دهد. در انتها نیز برای درک برخی زوایای دیگر نگاه ایشان که در این آثار تفصیل نیافته است، می توان مراجعه ای به کتاب «حدیث پیمانه» داشت.

پیش از شروع بحث باید این نکته را تذکر داد که همانگونه که در مقدمه توضیح داده شد، این ایده ناشی امتداد فلسفه در زمینه مسائل اجتماعی است، از همین رو فهم دقیق آن  متأخر از وجود آگاهی مختصری از فلسفه است، چراکه در ضمن بحث ناچار از استفاده از برخی مباحث فلسفی بوده که یادگیری آن ولو در حد مقدماتی درک دقیق تری را به خواننده خواهد بخشید. البته در این نوشتار ما تمام تلاش خود را کرده ایم تا واژگان و مطالب را توضیح داده و ساده سازی کنیم.

 

هویت یک جامعه چگونه به وجود می آید؟

دکتر پارسانیا در کتاب جهان های اجتماعی خویش، پس از بحث و بررسی از جهان های جمادات[1]، نباتات و جهان انسانی (انسان منفرد)، به جهان اجتماعی (جامعه) می پردازد، جهانی که حاصل اراده انسان برای کنار یکدیگر قرار گرفتن و زیست جمعی است، اراده ای که به نوبه خود جهان متفاوتی از زیست فردی و جهان انسانی رغم می زند. از نظر وی آگاهی عالمی است که به واسطه آن، جهان اجتماعی شکل می گیرد، عنصری که در جهان نباتات و حیوانات یافت نمی شود. به طور خلاصه و مجمل، درک و بینش کلانی که از عالم و هستی، خود و ... وجود دارد، لایه بنیادینی است که هویت جامعه و اساس آن را می سازد. این درک در صورت فراگیر شدن می تواند انسان ها را به وحدت جمعی رسانده و جامعه را شکل دهد. از نظر دکتر پارسانیا، هویت و وحدت دارای تساوق هستند. چنانچه از یک أمر خارجی، دو مفهوم متباین انتزاع شود، به آن مفاهیم مساوق گویند. برای مثال شما در مواجهه با خداوند، از مفاهیم متعدد مانند رحمانیت، رحیمیت، جواد، عادل و... استفاده کنید، اما این مفاهیم همگی مساوق بوده چراکه در خارج، تنها یک متعلق واحد (ذات خداوند) دارند. برای توضیح بهتر این مسئله باید گفت که انسان ها با خصائص متعدد در کنار یکدیگر قرار می گیرند، شکل ها، سلایق، علایق و بعضا ارزش ها و هنجار های گوناگون، اما در این میان عنصری لازم است تا آنها را به یکدیگر پیوند داده، وحدت بخشیده و از این دریچه اصل جامعه که عبارت است از هویت مشترک میان آنها را به وجود آورد. از نظر دکتر پارسانیا، این أمر را بینش کلان از هستی شکل داده، این بینش انسان هارا به یکدیگر پیوند داده، وحدت می آفریند و از این رهگذر جامعه شکل می گیرد:

  • «هویت و وحدت مساوق هستند، در هر موردی که هویتی وجود دارد و مفهوم هویت از آن انتزاع می شود، وحدت نیز تحقق دارد، یعنی مصداق هویت، مصداق وحدت نیز است و اگر اشیاء متعدد دارای هویت باشند، باید در میان آنها یک جهت وحدتی حضور داشته باشد که مفهوم هویت از همان انتزاع می شود و ناظر به جهت کثرتشان نیست.»[2]

 

چرایی ابتناء جامعه بر آگاهی

دکتر پارسانیا تلاش دارد تا ادعای خود را از حد توصیف فراتر برده و دلیلی بر این أمر اقامه کنند. از نظر ایشان ما چه جامعه را حقیقی بدانیم و چه اعتباری، جامعه قسمی از وجود مطلق است. به عبارت دیگر، وجود در یک تقسیم بندی به وجود اعتباری و حقیقی تقسیم می شود، همانطور که ملاحظه دارید، در تقسیم بندی ها، لازم است که مقسم در تمام اقسام حضور داشته باشد، وگرنه تقسیم بندی اعتباری و گزاف خواهد بود. برای مثال نمی توانید بگویید آب تقسیم می شود به آب شور، شیرین و فلز چراکه آب مطلق در فلز وجود ندارد. در اینجا هم چه بگوییم جامعه وجود اعتباری دارد و چه بگوییم که دارای وجود حقیقی است، در نهایت نحوی از وجود را برای آن لحاظ کرده ایم، از طرف دیگر در گذشته علوم اجتماعی را جزء علوم عملی می دانسته اند، یعنی علومی که موضوع آن متأثر از اراده و آگاهی انسان است، برخلاف علوم نظری که وجود انها مستقل از آگاهی انسان هاست. در چنین شرایطی وجود جامعه که موضوع علوم اجتماعی است، قوام یافته و متأثر از آگاهی و اراده انسانی است. به طور خلاصه جامعه نحوی از وجود را داراست و این وجود او قوام یافته از آگاهی انسان است.[3]

 

چه آگاهی هویت آفرین است؟

دکتر پارسانیا با توجه به مبنای خویش مبتنی بر تأثیر گیری علم از فلسفه علم و تأثیر پذیری فلسفه علم از فلسفه[4] معتقد است که فلسفه غربی به علت انکار ساحت قدس که عین وحدت و وحدت محض است، دچار کثرت دنیا و مادی گرایی شده و کثرت در نقطه مقابل وحدت که مساوق با هویت بود قرار می گیرد، در نتیجه اگر جامعه بر مبنای چنین فلسفه های مادی بنا شود ناچار فاقد هویت حقیقی بوده و انسان ها، اشخاص منفرد و از یک دور افتاده ای هستند که صرفا  به دلیل نیاز، به تعامل با یکدیگر می پردازند، این جامعه همان گرگ های مراقب هابز است. در نقطه مقابل اگر فلسفه الهی را صادق بدانیم، آگاهی و دانشی که از آن تولید می‌شود امکان عبور دادن انسان ها از کثرت به وحدت را دارد در نتیجه جامعه ای که با این آگاهی ها سلوک کرده باشد به هویت حقیقی خواهد رسید.[5]

 

هویت گذشته، هویت مبتنی بر آگاهی دینی

امروزه و با وقوع تجدد و عرضه جهانی متفاوت، به آنچه که ماقبل تجدد تولد یافته است را سنت و سنتی می گویند، در اینجا مراد مطلق سنت است و تفاوتی میان سنت های خاص نیست. بنابراین، با چنین زاویه نگاهی جهان پیش از مردن را به نحو مطلق می توان سنت نامید و جوامع شکل یافته قبل از تجدد را جوامع سنتی نام گذاری کرد. سنت از نظرگاه مدرن، قالب های منسوخ و فاقد آگاهی است که تعلق به گذشته داشته اما از ظرف زمانی خود گذر کرده و به امروزه آمده، در حالی که هیچ نوع پویایی و نوزایی نداشته و پیروان آن، صرفا بر اساس عادت و احساس به آن پایبند هستند.

 این نگاه از نظرگاه کسانی که خود پایبند سنت بوده اند، آن هم در هزاره هایی که سنت حاکمیت داشته درست نخواهد بود. از نظرگاه سنت باوران، سنت متناسب با آگاهی شکل گرفته، البته آگاهی که از طریق دین بر پیکره سنت اشراب می شده است. بنابراین هویت سنت نه بر عادت که بر ستون آگاهی قوام یافته و شکل می گیرد.

البته آگاهی که سنت را می سازد، نه دانش های حصولی که با تمرین و ممارست، نوشتن و تعلیم و تعلم حاصل می شود، بلکه دانش حضوری است که حاصل ارتباط وجودی انسان با مبدأ هستی و حقایق رخ داده و انسان واجد صفات شیئی می شود که دانش حضوری وی به آن تعلق گرفته باشد، این لایه از معارف دینی است که سنت را تشکیل می دهد. بنابراین سنت ناشی از آگاهی است که از راه شهود و حضور به دست می آید. شهودی در مرحله اول انبیاء الهی کسب کرده و بعد به باقی آموخته اند. در چنین شرایطی آداب و رسوم سنت، عامل قرب وجودی انسان و تقویت شهودی وی به درگاه باری تعالی می شود. نماز معراج مومن و زکات که فعلی اجتماعی است قربان لکل تقی می شود.[6]

مبتنی بر مطالب فوق، هویت جوامع در عصر سنت، ناشی از آگاهی دینی است، آگاهی که توسط ادیان اصیل و انبیاء الهی اشراب می شده است، هرچند از آنجاکه نسخه های تقلبی برای سکه ای که رواج داشته به وجود می آید، نسخه های تقلبی آگاهی دینی نیز عرضه می شده که حاصل آن مدینه تغلب و هویت موهومی بوده است.

 

لایه های جهان اجتماعی

جهان های اجتماعی از اجزای مختلفی  ایجاد شده اند، برخی از این اجزاء در لایه های بنیادین تر قرار داشته، دیر تر تغییر کرده و بیش از آنکه تأثیر پذیر باشند، تأثیر گذار تر هستند. نماد ها (مانند زبان. اعمال و رفتاری که برای انتقال معنا و یا جهت نمایندگی از چیز دیگری وضع شده اند) در رویین ترین لایه های جامعه، سیال تر و گذرا تر هستند، بعد از آن هنجار ها و ارزش ها در لایه های میانی تر و سپس عقاید و آگاهی های کلان در خصوص جهان، جایگاه انسان در هستی و... آن لایه های بنیادینی هستند که هویت اجتماع را شکل می دهند.[7]

از همین رو هویت یک جامعه با رفت و آمد دولت ها، شورش ها و حمله ها، تغییر زبان و لهجه، رشد و افول اقتصاد تغییر نمی کند، بلکه برای تغییر هویت یک جامعه، تغییر در لایه های بنیادی تر آن لازم است، تغییر در لایه جهان بینی و ارزش های کلان حاکم عامل تغییر هویت جامعه خواهد بود. این آگاهی های کلان هستند که از نردبان سپهر وجودی انسان نازل شده و لایه های رویین جامعه همچون ساختار ها، ارزش ها، هنجار ها و... را می سازند:

  • «صور مجرد علمی از طریق انسان از سپهر وجودی خود نازل می شوند. این صور در پرتو حضور خود، نظم و ساختاری را در بین افراد و اشخاصی برقرار می سازند که از طریق آنها، به عرصه حیات اجتماعی وارد شده اند»[8]

 

هویت اسلامی در گذر تاریخ

مبحثی که در پایان باید توضیح داد، روند هویت اسلامی در طول تاریخ است، جهان اجتماعی اسلام که با اشراب معانی عمیق در نسبت انسان با مبدأ و مقصد بر قلب پیامبر اسلام آغاز شد در مقابله با آگاهی کلانی قرار گرفت که در عرب جاهلیت، مبتنی بر بت، شرک، عشیره و قبیله وجود داشت. آگاهی اسلامی با طرد آگاهی کلان جامعه جاهلی، دیگر عناصر رویین آن را به خدمت گرفته، از معنای قبلی تهی کرده و معنای جدیدی در آن دمید. برای مثال عشیره و قبیله گرایی جای خود را به صله رحم داد، و یا غیرت و حمیت و تعصب بر شمشیر عرب به جهاد و شهادت مبدل گشت. این هویت با گسترش خود توانست به عنوان هویت غالب مردمان منطقه جایگاه خود را تثبیت کند. ایران اسلامی نیز از این موضوع مستثنا نیست.

دکتر پارسانیا حوادث گذشته و حال ایران را نیز مبتنی بر همین چهارچوب تفسیر می کنند. برای نمونه انقلاب مشروطه را حاصل تضاد میان سه بازیگر، با سه هویت متفاوت می دانند، بازیگر نخست، عنصر اسلام که متشکل از مردم و علماست، بازیگر دوم عنصر هویتی غرب که روشنفکران و استعمار از آن نمایندگی می کنند و بازیگر سوم عنصر شاهی که نماینده استبداد است. این سه بازیگر با سه هویت متضاد در مشروطه مقابل یکدیگر قرار گرفته که در نهایت، هویت غربی موفق بر پیروزی بر دیگر عناصر می شود، اما از آنجا که این هویت ریشه در جهان بینی متفاوت و متعارضی از عموم مردم داشت، با فاصله پنجاه سال انقلاب اسلامی ایران علیه آن ایجاد می شود. در نتیجه انقلاب اسلامی حاصل تفوق و پیروزی هویت اسلامی بر دیگر هویت های حاشیه ایست.[9]

 

 

[1] موجودی که دارای حیات، رشد و نمو است اما مانند حیوان قابلیت تحرک نداشته و فاقد روح حیوانی است. مصداق خارجی این مفهوم گیاهان، درختان و ... هستند.

[2] پارسانیا، حمید؛ علم و هویت. فصل نامه اسراء پاییز ۱۳۸۸ شماره یک. ص ۳۰

[3] همان ص ۳۱

[4] این سخن که بسط یافته در اندیشه آیت الله جوادی آملی است را می توانید در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفتی دینی» ایشان پی بگیرید.

[5] پارسانیا، حمید؛ علم و هویت. فصل نامه اسراء پاییز ۱۳۸۸ شماره یک ص ۳۲-۳۶

[6] هویت معرفتی دین و سنت، حمید پارسانیا، فصلنامه علمی پژوهشی ذهن، دوره یک شماره دو. ص ۸۶

[7] همان. ص ۱۳۹-۱۴۰

[8] پارسانیا، حمید. جهان های اجتماعی. ص ۱۲۳

[9] برای مطالعه بیشتر در خصوص این ایده رجوع کنید به کتاب «حدیث پیمانه»

 

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha