در گفتگو با یک نمایشنامه نویس وکارگردان تئاتر مطرح شد؛
جنگ همیشه ویرانگر بوده و هست. انگشت‌شمارند کشور‌هایی در دنیا که درگیر جنگ نبوده و نشده باشند. ایران خودمان نیز درطول قرن‌ها جنگ‌های زیادی به خود دیده و آسیب‌های فراوانی از آن برده است.
به گزارش «سدید»؛ جنگ در هنر نیز جایگاه مهمی دارد. ادبیات دفاع مقدس خود بخشی است مختص این موضوع. در تئاتر نیز جشنواره مقاومت به کار‌هایی با محوریت دفاع مقدس و جنگ اختصاص دارد. نمایش‌های زیادی نیز با این محوریت و همین‌طور شخصیت‌های مرتبط به جنگ و دفاع به روی صحنه رفته‌اند. نمایشنامه «چند هیچ» از جدیدترین نمایشنامه‌های چاپ‌شده در نشر «نیو» است که به روایت آدم‌هایی درگیر جنگ می‌پردازد. در این مجال «مریم یاسین‌زاده»، نویسنده نمایشنامه «چند هیچ» از بدترین اتفاق دنیا یعنی جنگ به «صبح‌نو» چنین می‌گوید:

نمایشنامه «چند هیچ» جایزه اول جشنواره افرا را در کارنامه دارد. ایده این نمایشنامه چطور شکل گرفت و چگونه به آن چیزی رسید که این روز‌ها در کتاب می‌خوانیم؟
در سال ۹۸ تصمیم داشتم برای جشنواره مقاومت نمایشنامه‌ای آماده کنم. در این رابطه با یکی از دوستانم که کارگردان هستند صحبت کرده و قرار شد نمایشنامه‌ای مونولوگ‌محور بنویسم. بعد از اینکه نمایشنامه تکمیل شد برای جشنواره مقاومت ارسال نکردیم، اما متن آماده اجرا بود. آن را به جشنواره افرا فرستادیم که آقای «داود نامور» برگزار کرده و در بخش نمایشنامه‌نویسی نیز آقای «مهرداد کوروش‌نیا» داور بودند. در این جشنواره این متن جایزه نخست را به دست آورد و پس از آن ازسوی نشر «نیو» چاپ شد.

شما در نمایشنامه «چند هیچ»، پنج مونولوگ نوشته‌اید. چرا این گونه نمایشی را برای این نمایشنامه برگزیدید؟
این یک روایت از زندگی چند شخصیت است. دراین‌باره چندین مونولوگ دیگر نیز نوشته بودم که نه اجازه اجرا گرفتند و نه در این کتاب امکان چاپ داشتند. ایده به این صورت بود که می‌خواستیم این آدم‌های مختلف را روی یک صحنه کنار هم جمع کنیم تا روایت‌های‌شان را برای مخاطبان تعریف کنند. آدم‌هایی که دغدغه و درد مشترکی دارند، اما داستان‌شان از دیگری متفاوت است.

در مورد جنگ نمایشنامه‌های زیادی پیش‌از‌این نوشته شده‌اند. چرا شما نیز نمایشنامه‌ای دراین‌باره نوشتید و چقدر سعی کردید زاویه نگاهی جدید به مساله جنگ داشته باشید؟
در این پنج مونولوگ احساسات حرف اول را می‌زند. در هر روایت فرد با درونی‌ترین حس‌های خود از اتفاقاتی می‌گوید که برایش رخ داده است. به نظر من بدترین و زشت‌ترین اتفاق در دنیا جنگ است. در سال ۹۸ قرار بود این مونولوگ‌ها نمایشنامه‌خوانی شوند. در آن سال از هشتگی که استادم دکتر حاجیان استفاده می‌کردند، استفاده کردم: #برنگردد_جنگ. این شخصیت‌ها از اتفاقاتی که برای‌شان در طول جنگ رخ داده حرف می‌زنند، از عزیزانی که از دست داده‌اند. برخی از این شخصیت‌ها به‌طور مستقیم در جنگ حضور نداشتند، کنار جنگ ایستاده بودند و به همین خاطر اتفاقات‌شان گاه با دیگران متفاوت است، اما در همه آن‌ها احساس حرف اول را می‌زند.

یکی از ویژگی‌های نمایشنامه شما گسترده‌کردن جنگ در بازه‌ای میان افغانستان تا عراق است. شما روایت‌هایی را از زن افغانی، زن آبادانی، مرد تهرانی، مرد کُرد و مرد عراقی انتخاب کردید. چرا این‌قدر به جنگ وسعت داده‌اید؟
در کشور ما، حضور عزیزان افغانستانی امری طبیعی است و این عزیزان همیشه در کنار ما بوده‌اند. در این میان عاشق‌شدن و ازدواج کردن دختران و پسران ایرانی و افغانستانی اتفاقی غیرمنتظره نیست. شخصیت اولین مونولوگ زنی افغانستانی است که با مردی ایرانی ازدواج کرده و این ازدواج همراه می‌شود با روزگار جنگ. زن همراه شوهرش به جبهه می‌رود و از او می‌آموزد که چطور پرستار باشد و به مجروحان برسد. داستان آن‌ها داستان عشق است و عشق حدومرز نمی‌شناسد. او به‌خاطر عشق به جنگ می‌رود و این جنگ اتفاقات عجیبی را برایش رقم می‌زند. همان‌طورکه می‌دانید در طول جنگ ایران و عراق همه قومیت‌های ایرانی با هم متحد شدند و از کشور دفاع کردند. در این میان، عزیزانی که در جنوب و غرب کشور زندگی می‌کردند بیشتر از همه از جنگ آسیب دیدند. همه ایرانیان جنگ را لمس کردند، اما آنچه آن‌ها حس کردند با دیگران فرق داشت. به همین خاطر شخصیت دوم را از هموطنان جنوبی انتخاب کردم و شخصیت چهارم را از مردان کُرد. تهران نیز بی‌نصیب از جنگ نبود. بمباران‌ها و آژیر‌های قرمز اثراتش را روی مردم تهران گذاشته بود، پس شخصیت سوم را مردی تهرانی انتخاب کردم؛ و شخصیت آخر را مردی عراقی انتخاب کردید.
شخصیت آخر مردی عراقی بود که دلش نمی‌خواست به جنگ برود، اما نمی‌توانست مانع این امر شود؛ زیرا از یک سنی به بعد همه باید به جنگ می‌رفتند و امکان انتخاب وجود نداشت. این مرد بچه‌دار شده و همسرش را از دست داده بود؛ به همین دلیل بچه‌اش را دوست نداشت و او را کسی می‌دانست که زندگی همسرش را از او گرفته است، اما از جایی به بعد عاشق پسرش می‌شود، پسری که به‌اجبار راهی جنگ شده، گم و سپس اسیر می‌شود و مرد همه کار می‌کند تا پسر را پیدا کند.

تفاوت نمایشنامه شما با نمایشنامه‌های دیگری که درباره جنگ نوشته شده این است که شما در آخرین روایت سراغ مردی عراقی رفته و سعی کرده‌اید از زاویه نگاهی خنثی تاثیر جنگ را بر او و زندگی‌اش روایت کنید. چرا به آن سوی جبهه رفته و روایتی از مردی عراقی را انتخاب کردید؟
موضوع این مونولوگ‌ها جنگ است و به نظر من جنگ بدترین اتفاق دنیاست. هیچ فرقی ندارد که ما ایرانی باشیم یا از کشوری دیگر، جنگ به ذات خود کریه و زشت است. یک فرد عراقی هم خانواده و عزیز دارد، اما مجبور است به دستور قدرت برتری که به او فرمان می‌دهد راهی جنگ شود. این قدرت است که این بلا‌ها را بر سر انسان‌ها و سرباز‌های بی‌نام‌ونشانی می‌آورد که هیچ‌چیز جز جان‌شان ندارند و باید از آن مایه بگذارند. برای قدرت‌ها و به دستور آن‌ها جنگیدن بدترین اتفاق دنیاست. جنگ را باید در همه دنیا محکوم کرد. هر انسانی از هر ملیت و قومیتی، با هر دین و مسلکی باید جنگ را محکوم کند. جان آدم‌ها حیف است و نباید به همین راحتی با کلی امید و آرزو و فقط به دستور قدرت‌ها از بین برود. من مرد عراقی را برای روایت انتخاب کردم؛ زیرا او هم مسلمان است، خانواده و فرزند دارد و به دستور قدرت‌ها مجبور به جنگ شده است.

هرکدام از شخصیت‌های قصه دیالوگی مخصوص خود دارند و به جنگ لعن و نفرین می‌فرستند.
دقیقا. مثلا مرد کُرد دیالوگی دارد بدین مضمون که لعنت بر جنگ که مرا بی‌غیرت می‌کند. مرد عراقی جنگ را لعنت می‌کند که او را از پسرش جدا کرده و زن افغان جنگ را لعنت می‌کند که باعث جدایی عشاق می‌شود.

برای اجرای این نمایشنامه چه برنامه‌ای دارید؟ آیا خودتان آن را اجرا خواهید برد یا کارگردانی دیگر اجرای آن را برعهده خواهد داشت؟
سعی دارم این نمایشنامه را به شکلی جدید که تابه‌حال کسی به سمت آن نرفته است به اجرا برسانم.
 
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha