گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ پررنگ شدن نقش چهرههای مشهور در فضای مجازی و همچنین الگوسازی آنها برای جوان موجب شده بسیاری از تصمیم گیران و مسئولین فرهنگی کشور نسبت به این موضوع احساس خطر کنند. تغییر کنش الگو پروری از گروههای مرجع متخصص بهسوی گروههای مرجع ناپایدار و غیرمتخصص موجب آسیبهای اجتماعی فراوانی در جامعه شده است. در همین راستا در گپ و گفت با اصغر مهاجری جامعهشناس واستاد دانشگاه به چرایی علل بروز گروههای مرجع مجازی و گرایش مردم به این افراد پرداختهایم. به اعتقاد آقای مهاجری علیرغم فالوورهای فراوان سلبریتی ها، اثرگذاری این افراد عمیق نبوده و از میرایی زمانی بسیار پایینی برخوردار است.
به عنوان اولین سوال، به نظر شما مداخله تکنولوژی و سلبریتی پروری موجب شده تا گروههای مرجع مجازی جایگزین گروههای مرجع سنتی شود؟ابتدا میخواهیم یک تقسیم بندی موضوعی پیرامون گروههای مرجع داشته باشم. گروههای مرجع اجتماعی، مدنی (سمنها و رفتارهای شهرنشینی) و هنری به ترتیب در شرایط فعلی در میان پیروان خود در ساحت اجتماعی از اثرگذاری بیشتری نسبت به سایر گروههای مرجع برخوردار هستند. از آن جایی که ضریب نفوذ این گروههای مرجع بیشتر از سایر گروه هاست هرجا که شاهد گروههای مرجع اجتماعی قوی در جامعه بودیم به همان میزان آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا کرده است.
در ادبیات عامه به سلبریتیها همان گروههای مرجع ناپایدار میگوییم که میزان زمان اثرگذاری آنها در ساحت اجتماعی بسیار کوتاه و با ضریب اثرگذاری پایین است. این نوع گروههای مرجع مدساز بوده و متاثر از مدها به چرخش فرهنگی میپردازند
هرجا که گروههای مرجع رقیق یا ناپایدار (اصطلاح مجازی پرور هم میتوان گفت) به عنوان گروه مرجع قالب بوده به همان میزان نیز آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کرده است. ما در ادبیات عامه به سلبریتیها همان گروههای مرجع ناپایدار میگوییم که میزان زمان اثرگذاری آنها در ساحت اجتماعی بسیار کوتاه و با ضریب اثرگذاری پایین است. این نوع گروههای مرجع مدساز بوده و متاثر از مدها به چرخش فرهنگی میپردازند. در شهرها این گروههای مرجع از دامنه جنسی و سنی خاصی برخوردار هستند که به ترتیب نوجوانان، جوانان و زنان مخاطبین اصلی گروههای مرجع ناپایدارند. با اینکه عدهای میگویند میزان فالوورهای این گروههای مرجع بسیار زیاد بوده، ولی با این حال در اینکه بتوانند تاثیرات عمیقی در جامعه ایجاد کنند ایهام و ابهام وجود دارد. سخنرانیهای این افراد بیشتر با هیاهو همراه بوده و نهایتا یک روز یا دوروز فضای مجازی را ترند میکند و پس از آن خاموش میشود.
آیا میتوان با توسعه مدرنیته نقش گروههای مرجع را نسبت به گذشته کمرنگتر توصیف کرد؟نه من این مساله را قبول ندارم که گروههای مرجع سنتی کمرنگ شده اند. مثلا ما در گذشته گروه مرجعی همچون فتوت مردان یا پهلوانان داشتیم که دستگیر و کمک مردم بودند. الان با وضعیت کرونایی که بوجود آمده و رکود اقتصادی که شکل گرفته بسیاری از مردم نیازمند این نوع کمکهای مومنانه هستند که سردمداری این کمکها نیز برعهده همین گروههای مرجع فتوت مردان است تا با رهبری و مدیریت کمکهای مردمی ضمن تشویق آنها برای دستگیری نیازمندان بتوانند انسجام و هم افزایی ایجاد کنند؛ بنابراین هنوز برخی از گروههای مرجع سنتی از دیرباز تا به امروز کارکردهای مناسب خود را دارا میباشند.
این مساله را قبول ندارم که گروههای مرجع سنتی کمرنگ شده اند
اصلیترین نقش گروههای مرجع پایدار در جامعه در چه حوزه نمود پیدا میکند؟پایداری گروههای مرجعی که بتوانند الگوی رفتاری باشند در بخش تمشیت اقتصادی، تربیت اجتماعی، قناعت جویی، درامدها و انجام کارها بر اساس وظایف یک شهرنشین معیار نمود پیدا میکند. در واقع این گروهها سرمایه فرهگنی را تقویت میکند و همین امر باعث پایداری آنهاست. به طور کلی اگر دانش جامعه نسبت به گروههای مرجع افزایش پیدا کند و به تبع آن اثرگذاری این گروهها بیشتر شود شاهد افزایش تاب آوری اجتماعی در نظام حکمرانی کشور هستیم.
شما به مساله رابطه گروههای مرجع و مدل حکمرانی اشاره کردید. طبیعتا در هرکشوری از نخبگان و گروههای مرجع در راستای حکمرانی صحیح استفاده میشود. در نظام حاکم ما این مساله چگونه برنامه ریزی و هدایت میشود؟
اگر بخواهم یکی دیگر از نهادهای مقصر در وضعیت فعلی یعنی عدم آشنایی مردم با سرمایههای نمادین و فرهنگی را نام ببرم بدون شک نظام آموزشی ما چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح تحصیلات تکمیلی است
نکته ظریفی اشاره کردید، ولی پاسخ شما برای بهره برداری از این گروهها توسط حاکمیت منفی است. در حال حاضر سکانداران کشور به سرمایههای فرهنگی و نمادین توجهی ندارند. گروههای مرجع جزو سرمایههای نمادین هستند که قابلیت تبدیل شدن به سرمایههای اجتماعی و اقتصادی را دارا میباشند. برنامه ریزان فرهنگی به توانش و قدرت گروههای مرجع آگاه نیستند. در مطالعه اخیری که بر روی گروههای مرجع و بازآفرینی شهری با تمرکز بر منطقه ابوذر تهران انجام داده ایم، متوجه شدیم که مسئولین فرهنگی نه تنها نسبت به سرمایههای فرهنگی آگاه نبوده اند بلکه به این مساله ایمان هم ندارند. نکته بعدی در عدم توجه به گروههای مرجع در حکمرانی به نگاه جناحی بر میگردد. نگاه جناحی موجب شده که گروههای مرجع توسط احزاب تخریب شوند. البته این نکته را بگویم فعالیتهایی به منظور شناسایی گروههای مرجع و سرمایههای فرهنگی توسط شهرداری تهران انجام شده، ولی طبیعتا شهرداری از قدرت کافی و وافی برای شناسایی همه گروههای مرجع برخوردار نیست.
ولی رسانه ملی مراسم تقدیری از نخبگان برگزار میکند که بخشی از آن شامل شناسایی این افراد است. این مساله با صحبتهای شما تناقض دارد؟اتفاقا به نظرم یکی از ضعیفترین نهادها همین سازمان صداوسیماست. این مراسم تقدیر از سرمایههای فرهنگی که مقطعی نیز بوده شامل افرادی است که در انتهای عمر خویش به سر میبرند و دیگر شاید نتوانند به عنوان گروههای مرجع کشگری مناسب داشته باشند. اگر بخواهم یکی دیگر از نهادهای مقصر در وضعیت فعلی یعنی عدم آشنایی مردم با سرمایههای نمادین و فرهنگی را نام ببرم بدون شک نظام آموزشی ما چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح تحصیلات تکمیلی است. اینکه ما دنبال یک یا دونفر بگردیم به عنوان سرمایه فرهنگی آن را معرفی کنیم که اثری در جامعه ندارد، همانطور که از اسمش پیداست ما باید به گروههای مرجع اولویت ببخشیم. کدام نظام آموزشی نوجوان و جوان را با سرمایههای نمادین یک جامعه یا همان گروههای مرجع آشنا کرده است! پاسخ مشخص است هیچ کدام از این نظامها نتوانستند به خوبی نسل آینده را با گروههای متخصص آشنا سازند.
شما در بخشی از سخنانتان عامل حزب گرایی و همچنین عدم توجه و اعتقاد به گروههای مرجع را عامل عدم بهره برداری حاکمیت از این گروهها دانسته اید. آیا راه حلی برای این مشکل فعلی وجود دارد؟در ۴۰ سال اخیر جامعه ما بیش از اندازه سیاست زده شده است. سیاست زدگی گروههای مرجع را تهدید کرده و در نهایت موجب شده تا گروههای مرجع در بازیهای سیاسی ذبح شوند. بعضی از صاحب قلمان از این نوع اقدام حاکمیت در ۴۰ سال اخیر اصطلاح نخبه کشی را به کار برده اند. برای حل این مشکل اول باید معضل ۴۰ ساله را حل کرد تا زمانی که بازیهای سیاسی و سیاست زدگی از لایههای اولیه جامعه تا لایههای زیرین رسوخ کرده است نمیتوان امیدوار بود که برنامه ریزی حاکمیت در راستای بهره مندی از گروههای مرجع نقش ببندد.
در حال حاضر سکانداران کشور به سرمایههای فرهنگی و نمادین توجهی ندارند. گروههای مرجع جزو سرمایههای نمادین هستند که قابلیت تبدیل شدن به سرمایههای اجتماعی و اقتصادی را دارا میباشند. برنامه ریزان فرهنگی به توانش و قدرت گروههای مرجع آگاه نیستند
آیا نمیتوان با حضور گروههای مرجع متخصص در فضای مجازی؛ آنها را جایگزین گروههای مرجع ناپایدار کرد؟ این استراتژی با اقبال مخاطبان مجازی روبرو میشود یاخیر؟اتفاقا وزن یافتگی گروههای مرجع در پویایی و ارتباط مستمر با مخاطب است که فضای مجازی این بستر را فراهم کرده است. سرمایههای فرهنگی برخلاف سایرسرمایه هانظیر اقتصادی و... هرچه بیشتر مورد استفاده قرار بگیرند وزن خورده و وزنشان و اثرگذاریشان افزایش پیدا میکند. همواره یک سری گروههای متخصص وجود دارند ه مسائل اصلی کشور را احصا میکنند که مساله فرسایش سرمایه اجتماعی در ده سال اخیر سه یا نهایتا پنج مساله اصلی کشور بوده است. وقتی اعتنایی به گروههای مرجع متخصص نمیشود طبیعتا شاهد اضمحلال سرمایههای اجتماعی خواهیم بود. وقتی اعتقادی به وزن گیری گروههای مرجع نمیشود طبیعتا سکههای تقلبی یا همان سلبریتیها جایگزین سکههای ناب میشوند. اینکه با کنشگری مجازی گروههای مرجع شاهد اثرگذاری هستیم صد در صد درست است، ولی اعتقاد و اهتمامی در میان مسئولین در راستای این رخداد وجود ندارد.
شما سیاست زدگی را عامل اصلی ذبح گروههای مرجع عنوان کردید. با این حال آیا نمیتوان با تغییر گفتمانهای موجود و رفع مساله سیاست زدگی (به مرور زمان و با فرهنگ سازی) دوباره به الگوسازی از طریق گروههای مرجع دست پیدا کرد؟واقعیت امر به نظرم رفع این مساله به این آسانیها نیست و اصلا کسانی که در راس قدرت هستند اجازه چنین چیزی را نمیدهند. ما در موضوع گروههای مرجع در یک مثلث برمودایی گرفتار شده ایم که سیاست زدگی، شیوه مدیریت و چرخش فرهنگی از جمله اضلاع این مثلث هستند. با ذکر یک مثال خیلی دقیق موضوع را برای شما میشکافم وقتی علی دایی به دلیل اعتقادات سیاسی خود با وجود اقدامات خیرخواهانه بسیار در سیل و زلزله مورد تفقد قرار نمیگیرد؛ جای او را فردی به نام تتلو خواهد گرفت. اینکه میگویم ذبح گروههای مرجع منظورم همین مثال هاست یعنی حاکمیت حاضر است که فردی همچون تتلو الگو باشد، ولی علی دایی به دلیل اختلاف نظرهای سیاسی مورد توجه قرار نگیرد.
در یک مثال دیگر، ما در وزارت کشور سمنهایی داریم که در حوزه تقویت رفتارهای شهرنشینی و زیست محیطی فعالیت میکنند و اتفاقا اقدامات آنها بر اساس ادبیات غنی دینی ما یعنی امربه معروف و نهی از منکر تطبیق داده شده است، ولی مجوزهایی که برای این سمنها نیازاست حتی از وزیرکشور نیز گرفته نمیشود! حال شما نگاه کنید گروههای مرجع تقلبی، چون برای هرگونه کنش نیازی به مجوز نداشته و به راحتی در فضای مجازی سخنرانی میکنند بنابراین جایگزینی آنها به عنوان گروههای مرجع مردم راحت میشود. در بحث چرخش فرهنگی هم میتوان به شرایط اقتصادی کشور مراجعه کرد، در حال حاضر بیکاری بیداد میکند و سرگرمی خاصی برای جوانان نیست و از طرف دیگر گروههای مرجع ناپایدار با ترویج مدگرایی و سرگرمیهای مختلف راحت میتوانند جانمایی رسانهای را ایجاد کنند.
/انتهای پیام/