در گفتگو با یک نمایشنامه‌نویس مطرح شد؛
«محمد نورالدینی»، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است. این هنرمند جوان دانش‌آموخته ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره بوده و به‌تازگی دو نمایشنامه به نام‌های «خطر احتمال برخورد با پرندگان مهاجر» و «شب بخیر عباس‌میرزا» را به چاپ رسانده است. او همچنین اثری از «ادوارد آلبی» به نام «داستان باغ وحش» را نیز ترجمه و کارگردانی کرده است.
به گزارش «سدید»؛ در این مجال با «محمد نورالدینی» گفتگو کرده و او از نمایشنامه‌هایش و همین‌طور چرایی دوری کردن نمایشنامه‌نویسان از چاپ آثارشان به «صبح‌نو» چنین می‌گوید:

شما به‌تازگی دو نمایشنامه در نشر نیو به چاپ رسانده‌اید. چه شد که تصمیم به چاپ آثارتان گرفتید؟
تابستان سال گذشته با آقای پرهام آشنا شده و دوستی‌ای بین ما شکل گرفت. لابه‌لای صحبت‌ها ایشان از برنامه چاپ نمایشنامه‌های فارسی گفتند و خواستند اگر متنی آماده چاپ دارم برایشان ارسال کنم. من نیز یکی از نمایشنامه‌هایم را که به نظرم متنی ضعیف بود برای‌شان ارسال کردم و این متن رد شد. بعدتر در شرایطی دیگر متن جدیدی برای‌شان فرستادم که بعد‌ها نامش به «خطر احتمال برخورد با پرندگان مهاجر» تغییر کرد و با همین نام به چاپ رسید.

چرا در ابتدا متنی ضعیف برای چاپ ارسال کردید؟
من در ابتدا متنی را برای نشر فرستادم که خودم هم خیلی دوستش نداشتم. در واقع هدفم در آن زمان این بود که فقط متنی بفرستم که انجام وظیفه کرده باشم، اما قصد چاپ آن را نداشتم.

یعنی به‌نوعی از چاپ نمایشنامه‌تان فرار می‌کردید؟
بله. دقیقا. گمان می‌کردم وقتی اساتید من که سال‌ها سر کلاس‌های‌شان نشسته‌ام از این موضوع یعنی چاپ نمایشنامه‌های‌شان فرار می‌کنند، من نیز نباید این کار را انجام دهم؟ بعد‌ها نیز که نویسندگان دیگری را برای چاپ آثارشان معرفی کردم متوجه شدم این عزیزان نیز تمایلی به چاپ نمایشنامه‌های‌شان ندارند. هنوز درک نکرده‌ام چرا، اما این ترس به‌نوعی به من هم منتقل شده بود. به همین علت در بحث نمایشنامه فارسی کمبود اساسی حس می‌شد. من برخی نویسندگان را می‌شناسم که با وجود گرفتن جوایز متعدد، آثار کمی از آن‌ها به چاپ رسیده است. به‌عنوان‌مثال، پیش از چاپ نمایشنامه‌های «مسعود هاشمی‌نژاد»، یکی از دوستانم برای پایان‌نامه‌اش به نمایشنامه ایشان «یک زندگی بهتر» نیاز داشت، اما این نمایشنامه در بازار موجود نبود و نمی‌دانست که چطور می‌تواند به این متن دست یابد.

به نظر شما دلیل گریز نمایشنامه‌نویسان از چاپ آثارشان چیست؟
دلیل این موضوع این است که خیلی از بزرگان نمایشنامه‌نویسی ما روی نوشته‌های‌شان وسواس دارند، گویی قرار است تا روز آخر زندگی این نمایشنامه‌ها را بازنویسی کنند، اما با چاپ مجموعه نمایشنامه‌های فارسی فکر می‌کنم در میان نمایشنامه‌نویسان تکاپویی به راه افتاده است تا نمایشنامه‌های‌شان را از گوشه طاقچه برداشته، موردبررسی قرار دهند و در صورت لزوم برای چاپ آن اقدام کنند.

یعنی به نظر شما دلیل اجتناب نمایشنامه‌نویسان از چاپ آثارشان این بود که نمی‌خواستند نسخه نهایی اثر را بیرون بفرستند؟
تنها این دلیل نیست. نمایشنامه‌نویسان به‌نوعی سرخوردگی دچار شده‌اند. به‌جز نوک هرم که چند نمایشنامه‌نویس معروف قرار دارد، بقیه نمایشنامه‌نویسان معمولا اعتمادبه‌نفس لازم برای عرض‌اندام را ندارند. من با وجود اینکه نمایشنامه‌هایم را به چاپ رسانده‌ام، اما احساس می‌کنم هنوز نمایشنامه‌نویس نیستم. نمایشنامه می‌نویسم، چون نوشتن در این قالب را بلدم.
این نوعی فروتنی کاذب است که نمایشنامه‌نویسان به آن دچار شده‌اند و نیاز به‌نوعی تراپی دارد. باید این موضوع بررسی شود که چرا گروهی از هنرمندان دچار این فروتنی کاذب شده‌اند، هنرمندانی از آدم‌های باتجربه و کار بلد گرفته تا تازه فارغ‌التحصیل‌های دانشگاه. این موضوع ریشه‌دار است.

از نمایشنامه «احتمال برخورد با پرندگان مهاجر» بگویید. ایده این نمایشنامه چطور شکل گرفت؟
نوشته‌های من چیزی فراتر از زندگی شخصی‌ام و آدم‌های مختلفی نیست که در دوره‌های متفاوت با آن‌ها برخورد داشته‌ام. در مقاطعی از زندگی با کسانی روبه‌رو شده‌ام که احساس کرده‌ام چقدر درک آن‌ها برایم غیرممکن است. در ۳۰‌سالگی، جوان ۱۸ ساله‌ای را می‌بینم که هیچ درکی از شرایطش ندارم، تنها حس می‌کنم که چقدر با ۱۸ سالگی من متفاوت است. ارزش‌هایی که من با تلاش و گاه عصیان برای خودم بازتعریف کرده‌ام کاملا با ارزش‌های آن‌ها متفاوت است.

حرف زدن با آن‌ها برایم غریبه است و مرا یاد پدری می‌اندازد که گویی هیچ درکی از دنیای ۱۸ سالگی فرزندش ندارد و او را نمی‌فهمد. برخی اتفاقات که در نمایشنامه ذکر شد، اگر برای شخصی، چون من بیفتد کاملا بحران به حساب می‌آید، اما برای برخی آدم‌هایی که گاه با آن‌ها روبه‌رو می‌شوم کاملا عادی و حل شده است. تعجبی که پدر این قصه از رفتار دخترش دارد همان تعجبی است که من از رفتار برخی از جوانان یا نوجوانان امروز دارم. پدر این نمایش سعی می‌کند به‌روز و اهل گفتگو باشد. او در لایه بیرونی، خودش را آدمی راحت نشان می‌دهد، اما من در یک لحظه سعی کردم پرده از این تبلیغ بردارم و نشان دهم که این راحت بودن خودش یک نمایش است. این بهت و تعجب من از روبه‌رو شدن با برخی آدم‌ها بود که به نوشتن این نمایشنامه منجر شد. من برای چیز‌هایی که می‌دانم نمی‌نویسم، برای چیز‌هایی می‌نویسم که نمی‌دانم. وقتی با یک پرسش روبه‌رو می‌شوم سعی می‌کنم این پرسش را در نمایشنامه‌هایم مطرح کنم.

ایده نمایشنامه دیگر شما «شب بخیر عباس‌میرزا» چطور شکل گرفت؟
«شب بخیر عباس‌میرزا» از یک پروژه کلاسی در سال ۹۶ شروع شد. در کلاس نمایش ایرانی این سوال برایم پیش آمد که آیا درسی که به‌عنوان نمایش ایرانی به ما تدریس می‌شود کارکرد اجرایی هم دارد یا بیشتر رویکرد موزه‌ای دارد؟ به نظر زمانه، زمانه ترکیب و تلفیق است. این اتفاق در موسیقی نیز افتاده و فرمی جدید را به وجود آورده است. وقتی این ایده را سر کلاس مطرح کردم گویی کفر گفته باشم. نمایشنامه «شب بخیر عباس‌میرزا» برای من نوعی آزمایش بود که به‌واسطه آن خودم را به اساتید و به خودم ثابت کنم.

چرا عباس‌میرزا را به‌عنوان شخصیت اصلی نمایش انتخاب کردید، درصورتی‌که معمولا شخصیت‌های دیگر قاجار بیشتر موردتوجه نویسندگان هستند؟
وقتی از کلاژ حرف می‌زنیم در واقع داریم از یک فضای پست‌مدرن حرف می‌زنیم. داستان عباس‌میرزا در این نمایشنامه یک داستان تاریخی جعلی است. عباس‌میرزا پسر ناصرالدین‌شاه نیست بلکه عموی اوست. راسپوتین نیز اصلا هم‌دوره عباس‌میرزا نیست و این شخصیت به آن شکلی که در نمایشنامه تصویر شده نیست. نمایشنامه عباس‌میرزا واکنشی بود به تئاتر قجری که تصویر یکه‌ای از تاریخ را نشان می‌دهد. همیشه در این نمایشنامه‌ها یک ناصرالدین‌شاه زن‌باره و شراب‌خوار را می‌بینیم که حکم قتل امیرکبیر را می‌دهد. در این دوران تنها یک شخصیت مثبت وجود دارد و آن نیز امیرکبیر است. در نمایشنامه «عباس‌میرزا» سعی کردم سراغ شخصیت‌هایی بروم که خیلی به آن‌ها در حیطه نمایش پرداخته نشده است؛ شخصیت‌هایی که ویژگی‌های مثبت‌تری نسبت‌به ناصرالدین‌شاه دارند. ما به‌عنوان یک هنرمند نباید تنها روی تصور عموم از یک دوره تاریخی و یک شخصیت صحه بگذاریم، ما باید سوال ایجاد کنیم.

شما این اثر را نمایشنامه‌خوانی نیز کرده‌اید. بازخورد‌ها به نمایشنامه‌خوانی آن چطور بود؟
نمایشنامه‌خوانی «شب‌بخیر عباس‌میرزا» در اوایل نوشتن آن اتفاق افتاد. بیش از ۲۵ بار این اثر را بازنویسی کرده‌ام و اگر چاپ نشده بود، هنوز هم مشغول بازنویسی آن بودم. بازخورد‌ها به این نمایشنامه‌خوانی بسیار ضدونقیض بود. برخی خوش‌شان آمده بود و برخی برخورد تندی با آن داشتند. عده‌ای می‌پرسیدند که چرا سراغ عباس‌میرزا رفته‌ام و من در جواب می‌گفتم اگر شجاعت بیشتر داشتم سراغ امیرکبیر نیز رفته و با این شخصیت شوخی می‌کردم. این فضای شوخی با شخصیت‌ها باید ایجاد شود تا امکان گفتگو‌های بیشتری شکل گیرد.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha