وجه تمایز شعر اعتراض شاعران دهه‌های شصت و تا حدودی دهه هفتاد با شاعران دهه‌های بعد، این است که در شعر دهه شصت شاهد نوعی «خودنقدی» هستیم و در مواردی نیز انگشت‌اشاره شاعر به سمت دشمنان خارجی و ضدانقلاب است.
به گزارش «سدید»؛ اعتراض، فرزند «درد» است و درد نشانه بیماری و ناهنجاری در ارگانیسم بدن انسان و جامعه. شما وقتی دست‌تان لای در می‌ماند، چه کار می‌کنید؟ طبیعی‌ترین واکنش انسان در چنین مواقعی «فریاد» کشیدن است. این فریاد کشیدن یعنی اعتراض. شعر اعتراض نیز نوعی فریاد کشیدن است. به صدا در آوردن «زنگ خطر» است. اعلام وضعیت قرمز است. در دوران دفاع مقدس نیز به صدا درآمدن «آژیر قرمز» از رادیو، نشانه قرار گرفتن در وضعیت مخاطره آمیز بود. نشانه شلیک موشک‌های دشمن. نشانه تجاوز به خاک میهن. در آن روز‌ها وقتی آژیر قرمز از رادیو پخش می‌شد، به این معنا بود که وضعیت امنیت قرمز است و باید برای در امان ماندن از خطرات احتمالی دشمن متجاوز به پناهگاه رفت.

بله، اعتراض فرزند درد است. درد بی‌عدالتی، درد جهل، درد تبعیض، درد دروغگویی و بی‌اخلاقی، درد نفاق و دورویی و مقدس مآبی، درد تحقیر، درد بی‌وطنی، درد استبداد و استعمار و استکبار، و... البته شعر اعتراض باید چیزی بیشتر از اعلام وضعیت قرمز باشد. چیزی بیشتر از تشخیص درد و فریاد کشیدن. شاعر اعتراض برای اینکه به «سیاه‌نمایی» و «نق زدن» متهم نشود، باید گاهی علاوه‌بر تشخیص درد و فریاد کشیدن، به درمان هم بیاندیشد. راه‌حل ارائه بدهد. برای درد‌های اجتماعی نسخه بپیچد. در این صورت است که شعر اعتراض سازنده است و باعث اصلاح ناهنجاری‌ها و التیام درد‌های اجتماعی می‌شود. البته ارائه راه‌حل به همین آسانی نیست. مشروط به داشتن دانش و بینش علمی، اجتماعی و دینی است. اینجاست که رسالت شاعر اعتراض سنگین می‌شود. یعنی برای تاثیرگذاری در حیات اجتماعی، باید قبل از هر چیز دنبال «خودسازی» باشد و لازمه این خودسازی علاوه‌بر «دردمندی»، «درک مندی» و شناخت است. یعنی شاعر باید مثل بزرگانی، چون مولانا و سعدی و حافظ، علاوه‌بر شاعری، «حکیم» و جامعه‌شناس و مردم شناس هم باشد. قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی – اجتماعی را داشته باشد. فلسفه بداند. سواد دینی داشته باشد.

متاسفانه در روز و روزگار ما، بعضی تعریف غلطی از شعر و شاعری دارند و شاعری را در طبع روان و تسلط بر وزن و قافیه خلاصه می‌کنند. فکر می‌کنند کار شاعر فقط «دل‌ای دل ای» کردن و آه سوزناک از سویدای دل کشیدن در فراق یار است. چنین ذهنیتی از شاعری کاملا غلط است. شاعری علاوه‌بر «طبع روان»، زخم زبان هم می‌خواهد.

️دهه شصت: تکوین شعر اعتراض مسلمانی
با یک آمایش دقیق و علمی، به این نتیجه خواهیم رسید که جریان شعر اعتراض که یکی از زیرشاخه‌های قابل تامل و تاثیرگذار شعر اجتماعی – سیاسی است، در دهه اول انقلاب و در دوران دفاع مقدس توسط نسل اول شاعران انقلاب شکل گرفت و در دهه‌های هفتاد و هشتاد سیر تکوینی و روند تکاملی خود را طی کرد و به اوج رسید.

بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پایان یافتن جنگ تحمیلی، و آغاز دوران سازندگی که کم‌کم برخی آرمان‌ها و ارزش‌ها رو به افول می‌رود و بخشی از جامعه در سرازیری سیاست زدگی و تبعیض و تجمل، تعادل و توازن خود را از دست می‌دهد، بسیاری از شاعران نسل اول انقلاب، برای صیانت و پاسداری از آرمان‌ها و ارزش‌های برآمده از بطن و متن انقلاب، هوشمندانه به حوزه «شعر اعتراض» ورود پیدا می‌کنند.

در شرایط بحرانی بعد از جنگ که کشتی انقلاب گرفتار تلاطم‌های سیاسی و نابسامانی‌های اقتصادی شده بود، این تغییر مسیر، امری مقبول و متناسب با مطالبات مردمی بود. مردمی که با قیام خود، پشت غول استبداد را به خاک ذلت مالیده بودند و با شعار «برادری، برابری، حکومت عدل علی»، جامعه‌ای توحیدی و عاری از فقر و فساد را انتظار‌
می‌کشیدند.

در این مقطع، شاعران در مقام سخنگویی مردم، و بر اساس رسالتی که بر دوش خود احساس می‌کردند، با شعر «اعتراض» به میدان آمدند و دولتمردانی را که مسبب این وضعیت آشفته و نابسامان بودند، مورد عتاب و خطاب قرار دادند.
 
شاخص‌ترین چهره‌های شعر اعتراض
احمد زارعی، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امین پور و محمدرضا عبدالملکیان از شاخص‌ترین شاعران جریان شعر اعتراض در دهه شصت هستند. احمد زارعی که خود از بنیانگذاران کنگره شعر جنگ بود - کنگره‌ای که پس از مدتی به کنگره شعر دفاع مقدس تغییر نام یافت – از اولین شاعرانی بود که به حوزه شعر اعتراض ورود پیدا کرد. بیت‌های زیر که از مثنوی «شبگردی در کوچه باران» انتخاب شده، گواه صادقی بر این ادعاست:
پیش از این راه صفا این همه دشوار نبود
بین میخانه و ما این همه دیوار نبود
کاخ با کوخ؟ چه می‌بینم؟ یاران، یاران!
این قصوری است که از ماست، نه از هوشیاران
تیغ و اسب است که پوسیده به میدان، یا رب
کاخ‌ها سبز شد از خون شهیدان، یا رب
آی مومن! به کجا؟ دین تو اینجا مانده است
پشتِ دیوارِ درِ قصر، خدا جا مانده است
حق نه این است که با قصر نشینان باشیم
وای بر ما اگر از زمره‌ی ایشان باشیم
حق در این است که تیغ علوی برگیریم
رخصت از شیر خدا، فاتح خیبر گیریم
بسیاری از شعر‌های معروف و شاخص سلمان هراتی، قیصر امین پور، سیدحسن حسینی و محمدرضا عبدالملکیان که در شمار شاعران شاخص و برجسته شعر انقلاب و دفاع مقدس‌اند.
لهجه‌ای معترض و ستیهنده دارند، از جمله شعر‌های «از بی‌خطی تا خط مقدم» و «یک قلم ناسزا به محتکر قربتاً الی الله» سلمان هراتی، «خیابان هاشمی» محمدرضا عبدالملکیان، و «منظومه مرداب‌ها و آب ها»‌ی سیدحسن حسینی.

️شعر اعتراض در چهارچوب گفتمان انقلاب
وجه تمایز شعر اعتراض شاعران دهه‌های شصت و تا حدودی دهه هفتاد با شاعران دهه‌های بعد، این است که در شعر دهه شصت شاهد نوعی «خودنقدی» هستیم و در مواردی نیز انگشت‌اشاره شاعر به سمت دشمنان خارجی و ضدانقلاب است. به قول زنده یاد سیدحسن حسینی «اعتراض و هوشیاری نسبت به کجروی‌های داخلی و روند زراندوزی فرصت‌طلبان و تاجران خون در شعر جنگ کمتر دیده می‌شود... برخلاف شعر جنگ - شعر دوران جنگ - شعر دفاع مقدس کم و بیش از این معنی سرشار است.
شاعران به بهانه نجوا با شهیدان از رنگ پریدگی ارزش‌ها و کجروی‌های مرسوم گاه و بی‌گاه تقلیدی و ابتکاری پرده برمی دارند». عنوان آن دسته از شعر‌هایی را که شاعر به انتقاد از خود می‌پردازد، می‌توان «شعر حسرت» نامید. برای نمونه پروانه نجاتی در غزلی گفته است:
اینک که شهر شعله‌ور بی‌خیالی است
جای برادران غیورم چه خالی است
جای برادران غیوری که بعدشان
این شهر در محاصره‌ی خشکسالی است
بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند
ردّ عبور صاعقه شان این حوالی است...
دکتر محمدرضا سنگری از مولفه «خودنقدی» با عنوان «خود اتهامی» نام می‌برد و در این خصوص می‌گوید: «یکی از مضامین پر کاربرد در شعر انقلاب اسلامی مضمون و مفهوم اعتراض یا نقد اجتماعی است. در کنار این مضمون و مفهوم، نوعی مضمون دیگر که از آن به خوداتهامی یا خودانتقادی می‌توان یاد کرد، به کار گرفته شد.
خوداتهامی یا خودانتقادی در موقعیت‌هایی، چون مشاهده عظمت رزمندگان، شکوه ایثار شهیدان، صبوری و پاکبازی مردم چهره نشان می‌دهد. «خوداتهام نشانه خضوع شاعرانه، دنیای آرمانی شاعر و نوعی توصیف غیرمستقیم عظمت جامعه است. این ویژگی هم در دوره نسل اول شعری و در هشت سال دفاع مقدس، هم در نسل میانین شعری، در طول جنگ و پس از آن و هم در شعر نسل جوان انقلاب تداوم و استمرار یافته است...»
(شعر خوداتهامی یا خودانتقادی، دکتر محمدرضا سنگری، اقلیم نقد، خرداد ۱۳۹۲، شماره ۱۰، صص ۱۲۳ تا ۱۳۵.)
محمود اکرامی نیز در شعری با انتقاد از خود و تمام کسانی که از قافله شهیدان جا مانده اند، می‌گوید:
رفتند و رفتند و رفتند، ماندیم و ماندیم و ماندیم
آن قدر از نان سرودیم، تا شعرهامان کپک زد
انگشت اشاره علیرضا قزوه، اما در شعر معروف «مولا ویلا نداشت» به سمت موش‌های سکه خوار است:
بیا به آفتابی نهج‏البلاغه برگردیم
چرا نهج‏البلاغه را جدی نمی‏گیریم؟
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می‏بست
امام سیب‏زمینی می‏خورد
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار می‌دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می‌روند.
پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید
من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‏ام
من دو شاهد عادل دارم:
قرآن و نهج‏البلاغه...
شعر اعتراض شاعران انقلاب در چهارچوب گفتمان انقلاب اسلامی معنا پیدا می‌کند. این شعر منطبق بر آرمان‌های والا و متعالی انقلاب و از جنس «امر به معروف و نهی از منکر» است. شعری که هدف غایی و نهایی آن «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» و «عدل» است. شاعران انقلاب، شاعرانی مومن و آرمان خواه‌اند و مطالبه اکثر آن‌ها «عدالت» است. ولی مطالبه شاعرانی که خارج از این دایره قرار می‌گیرند چیز‌های دیگری است که... بگذریم.

دهه هشتاد: اعتراض به لهجه طنز
در دهه هشتاد هم شعر اجتماعی – سیاسی انقلاب با پیشانی نوشت «شعر اعتراض» به صورت قدرتمندتر به راه خود ادامه می‌دهد و به بالندگی بیشتری می‌رسد. حتی بعضی از پژوهشگران حوزه شعر انقلاب، دهه هشتاد را اوج جریان شعر اعتراض انقلاب می‌دانند. در دهه نود جریان شعر اعتراض متوقف نمی‌شود، بلکه به اقتضای شرایط جدیدی که بر حیات اجتماعی - سیاسی جامعه حاکم می‌شود، پوست اندازی می‌کند و در قالب شعر «طنز» اعلام موجودیت می‌کند.

در این دهه شاعرانی که به وجود تبعیض، بی‌عدالتی و فاصله طبقاتی معترضند، برای فرو کاستن از دامنه گزندگی و آزار دهندگی شعر اعتراض، تغییر لهجه می‌دهند و شعر‌های خود را به شیرینی طنز می‌آمیزند تا با امنیت خاطر بیشتری پُتک اعتراض را بر سر دولتمردان مُسامحه گر بکوبند. آنان به خوبی در می‌یابند که برای تاثیرگذاری بیشتر، تلخی اعتراض را باید با شیرینی طنز تلطیف کرد تا آستانه نقدپذیری جامعه بالا رود و بیان ناهنجاری‌ها بر مسئولان گران نیاید. شیوه‌ای که کیومرث صابری (گل آقا) به عنوان پیر و پیشکسوت عرصه طنز، در آن استاد بود. از این منظر، بی‌هیچ شکی می‌توان گفت که شعر طنز شاخه‌ای از شعر اعتراض انقلاب است.

️شاعران شاخص دهه هشتاد
در دهة هشتاد، شاهد ظهور نسلی دیگر از شاعران جوان آرمانخواه و عدالت طلب در عرصه شعر انقلاب اسلامی هستیم. شاعران جوان و پرشوری که با شبچراغ رهنمود‌های حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در مسیر عدالت جویی گام بر می‌دارند. سروده‌های این شاعران مبتنی بر «نقد درون گفتمانی» و به نیت اصلاح و سامان بخشیدن به نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. علی محمد مودب، محمد مهدی سیار، میلاد عرفان پور و علی داودی را می‌توان به عنوان نمایندگان شاخص شعر اجتماعی (اعتراض) دهه هشتاد معرفی کرد.
علی محمد مودب از نسل شاعران آرمانخواه و دردآشنای روزگار ماست. شاعری که در «اعترافات تکان دهنده»
خویش - خارج از چهارچوب‌های استاندارد شعر - مظلومانه، بغض‌های در گلو شکسته‌اش را در گوش زمین و زمان فریاد کرده است. وی برای روشن شدن اذهان در پانوشت این شعر آورده است: «این‌ها را شعر حساب نمی‌کنم، می‌خواهم حرفی بزنم!»
بی‌کارم من می‌فهمی؟
بی‌کارم و از هیچ رنگی، حقوق نمی‌گیرم
پدرم بیمار است
هفتاد و پنج ساله
و در بوستان‌های مشهد بازنشسته نیست
(مجبورم بگویم کار می‌کند
و صاحب‌کار‌ها حق بیمه‌اش را نریخته‌اند
امیرحسین شش ساله است و کفش ندارد
پدرش، دوازده سال پیش معتاد شده است
وقتی که شانزده‌ساله بوده است!
-با عرض معذرت از مجید مجیدی! -
مجبورم بگویم مهدی بیست و پنج سالش است.
اما هنوز فلج اطفال رهایش نکرده!
مجبورم بگویم
اگرچه شعرم خراب شود!)
کلاس موسیقی که سهل است
«اگر پارتی‌بازی نمی‌شد
به پارتی هم می‌رفتم!»
اعتراض، زنگ خطر خروج از مدار حق
اعتراض وقتی شکل می‌گیرد که نقطه‌ای از مدار «حق» خارج شده باشد. مصداق‌های بارز حق نیز عبودیت، یکتاپرستی، انسان‌دوستی، آزادگی، عدالت‌خواهی، راست‌اندیشی و درست‌اندیشی است. اگر جامعه‌ای یا بخشی از جامعه بر مدار باطل حرکت کند، طبیعی‌ترین کنش اجتماعی «اعتراض» است. چون فطرت انسان حق‌جوست و در برابر ناهنجاری، شلختگی و به‌هم‌ریختگی واکنش نشان می‌دهد. جامعه مثل بدن انسان سالم است که وقتی توسط بیماری‌ها تهدید می‌شود، به صورت طبیعی واکنش نشان می‌دهد. بدن این واکنش طبیعی را با به صدا درآوردن آژیر درد نشان می‌دهد. شعر اعتراض نیز آژیر درد است که توسط انسان‌های حق‌جو و عدالت‌خواه – به‌خصوص اصحاب فکر و فرهنگ و هنرمندان جامعه - به صدا در می‌آید.

آنچه که در جان و جهان همه زیرشاخه‌های شعر اعتراض – به طور عام – دیده می‌شود، اعتراض به بی‌عدالتی است. این بی‌عدالتی فقط به بی‌عدالتی‌های اقتصادی محدود و محصور نمی‌شود و شامل انواع بی‌عدالتی از جمله بی‌عدالتی‌های اجتماعی (دروغ، دورویی، نفاق و مقدس‌مآبی)، سیاسی (نابرابری در استفاده از فرصت‌های سیاسی)، فرهنگی (کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی)، علمی، و... است.

️آمیزه «دردمندی» و «درک‌مندی»
چنان‌که قبلا هم اشاره شد، شعر اعتراض باید بر بستر «دردمندی» و «درک‌مندی» شکل بگیرد. درک‌مندی هم بدون داشتن شناخت و معرفت محقق نمی‌شود. کسی که می‌خواهد اعتراض کند باید از فهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار باشد. شاعر و هنرمند معترض باید حکم طبیبی را داشته باشد که ابتدا به تشخیص درد می‌پردازد و در مرحله بعد برای درمان درد نسخه می‌پیچید. بدون دردآگاهی و جامعه‌آگاهی نمی‌توان مطالبه‌گری کرد. شناخت درد‌های جامعه بدون دردمندی ممکن نیست، دردمندی نیز بدون شناخت از جامعه راه به جایی نمی‌برد.

️شاعری «زخم زبان» می‌خواهد
شاعری فقط «دل‌ای دل ای» کردن و آه سوزناک از دل کشیدن در فراق یار نیست. برای شاعری باید «معرفت» داشت. دانش و بینش داشت. برخلاف گفته ایرج میرزا، شاعری فقط «طبع روان» نمی‌خواهد، «زخم زبان»، خون دل خوردن و ریاضت کشیدن هم می‌خواهد. شاعر اصیل و واقعی باید در کنار شاعری «حکیم»، فیلسوف، جامعه‌شناس و مردم‌شناس هم باشد. شاعری که می‌خواهد از «درد» سخن بگوید، باید «دردشناس» هم باشد. مزه درد را چشیده باشد. شاعری که این ویژگی‌ها را نداشته باشد، شعرش فقط به درد خلوت و رخوت می‌خورد. به درد آدم‌سازی و جامعه‌سازی نمی‌خورد.

شاعر واقعی مثل اقبال لاهوری باید «مُصلح» باشد و از سیمای جامعه غبار جهل و خرافه و گزافه را پاک کند. با تحجر، کج‌فهمی‌ها و تنگ‌نظری‌ها بجنگد و شعرش شبچراغ راه باشد و خفتگان را بیدار کند. شاعر باید افق نگاه خود را گسترده‌تر کند و مدام در حال کشف و شهود باشد. کشف و شهودی عینی و کاربردی. شاعر اصیل و واقعی باید با مردم زندگی کند و با اقشار مختلف جامعه حشر و نشر داشته باشد و برای خود رسالت و مسئولیت اجتماعی قائل باشد. شاعر اصیل و آرمان‌خواه نمی‌تواند مثل شاعران عصر سلطان محمود غزنوی باشد که روی پر قو می‌خوابیدند و کاری جز مدح اربابان زر و زور و تزویر نداشتند. چرا که به قول علامه اقبال، شاعری مسند پیغمبری است:
شعر را مقصود اگر آدم‌گری است
شاعری هم وارث پیغمبری است
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha