نقدی بر کتاب «کاهن معبد جینجا»؛
«کاهن معبد جینجا»، سفرنامه‌ای است که سفر حداقل به سرزمین آفتاب را توصیه نمی‌کند و شاید صراحتا این موضوع بیان نشده باشد، اما حس‌های متفاوتی که نویسنده در طول سفر دارد، از بوی ضُخم غذاهای دریایی‌شان گرفته تا تعاریفی که از سبک زندگی و اشتغال و خستگی‌هایشان توصیف می‌کند، همگی حذر از سفر به سرزمین آفتاب را توصیف می‌کند!

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ نسیم اسدپور: کتاب جدید وحید یامین‌پور را که می‌خوانی، آماده‌ای که با یک سفرنامه با تمام ریزه کاری‌هایش روبرو شوی، اگر نیمچه علاقه‌ای هم برای سفر به ژاپن داشته باشی ذوقت برای خواندن یک سفرنامه دو چندان می‌شود.

یامین ‌پور «کاهن معبد جینجا» را با همسفرانش آغاز می‌کند، همسفرانی که قطعا مواجهه بیشتر با آن ها در ادامه سفر، برای خواننده جذاب است اما آن قدر حضورشان و همراهی‌شان در سفر برای نویسنده و البته برای خواننده کمرنگ است که خود یامین‌پور در انتهای کتاب اشاره‌ای به این موضوع کرده و می نویسد که امید دارد رفاقتشان در این حد که شب عید به هم تبریکی بگویند، یا از آثار آینده‌شان تمجیدی بکنند، باقی بماند.

یامین‌پور از زبانی شیرین برای بیان خاطراتش در سفر به ژاپن استفاده کرده و برای خواننده اش طنازی می‌کند، اما حتی همین طنازی‌ها هم نمی‌تواند مزه تلخی را که در اثر تجربه‌هایش از این سفر بر مذاق خواننده می‌گذارد بکاهد، زیرا نگاه یامین‌پور چندان نگاه سیاحتی به این سفر نیست، یا لااقل در نظر خواننده، یامین‌پور با این نگاه غریبه است. او بیشتر با نگاهی هویتی و یا بهتر بگوییم ایدئولوژیک به سراغ بازگویی و بازنویسی خاطراتش از سفر ژاپن رفته است، هرچند توصیف‌هایش از رفتارهای مردم ژاپن یا اتفاقات و مناظر طبیعی و غیرطبیعی، آنقدر دقیق است که خواننده حس می‌کند دارد آن صحنه‌ها را به چشم می‌بیند، اما آنچه برجسته است، همان نگاه ایدئولوژیک در بازگویی خاطرات سفر است.

همین هم باعث شده تا در نهایت دید چندان خوبی از ژاپن و ژاپنی‌ها در ذهن خواننده ایجاد نشود، این در حالی است که چه بسا اگر یک تاجر یا بازرگان و یا حتی یک زبان‌شناس و یا توریست معمولی، از سفرش به ژاپن برایمان تعریف کند، بیشتر ما را مشتاق برای سفر به این کشور کند؛ البته نویسنده در اوایل کتاب این نکته را بیان می‌کند که «دلم نمی‌خواهد دیگران گمان کنند که ما هم توریست هستیم». در هر حال نباید این نکته را فراموش کرد که هر نقطه از دنیای پیرامونمان پر از نکات مثبت و منفی بیشماری است که با سفر کردن به آنجا می‌توان به آن دست یافت، بنابراین یک وجهه بسیار مهم در سفرنامه این است که با دید یک طرفه دیگران را از سفر بازندارد کما این که در قرآن صراحتا به سفر کردن توصیه شده است.

واقعیت این است که هر سفری با هر نوع دیدگاهی می‎‌تواند پر از درس و عبرت، لذت و ذوق برای مسافر باشد، نفس سفر خود آموزنده و آموزگار است و زمانی که ژاپن و یا هر کشور دیگری، سرد و بی‌روح و مردمانش مردمانی غیرمنطقی معرفی می‌شوند که حتی بمباران اتمی کشورشان به دست آمریکا را پذیرفته‌اند و هضم کرده‌اند، این ذوق سفر از بیخ ریشه‌کن می‌شود؛ هرچند یک واقعیت را توصیف کرده باشد.

مقایسه بین سبک زندگی ژاپنی با ایرانی در یک سفرنامه شاید بتواند تجربه‌های مصداقی‌تری به خواننده بدهد، اما در این حدش اصلا قیاس مع‌الفارق است.

قطعا کسی که «کاهن معبد جینجا» را می‌خرد و یا از کتابخانه ای قرض می گیرد و می‌خواند، از همان ابتدا با انتخاب این کتاب نشان می دهد که به سفر علاقه‌مند است و یا خودش به ژاپن سفر کرده و دلش می‌خواهد دیدگاه کسی مانند یامین‌پور را نسبت به این کشور بداند و یا به ژاپن سفر نکرده و ذاتا دلش می خواهد در این سفر با نویسنده همراه شود. اما این حق یک خواننده است که زیبایی های یک سفر ولو اندک را لمس کند، اما در کتاب یامین‌پور آنچه در پایان برای خواننده باقی می‌ماند، شناختی از فرهنگ و آداب و رسوم مردمی است که از نظر نویسنده به نظر کاملا رد شده و حس خوبی به او و در نتیجه مخاطبانش منتقل نمی‌کند.

اما قلم شیوا، زبان شیرین و نگارشی دلچسب، به خواننده اجازه نمی دهد که از اواسط سفر، سیر ماجرا را رها کند. خواننده در برخی جاها از نگاه‌های ایدئولوژیک و تحلیل‌های فرهنگ و سبک زندگی ژاپنی، توسط نویسنده خسته می‌شود اما بازهم قلم زیبایش اجازه نمی دهد کتاب را ببندد و دیگر به سراغش نیاید.

شاید چنانچه یامین پور زبان ژاپنی‌ها را می‌دانست و یا حداقل ارتباط بیشتری با آن‌ها می توانست بگیرد، چیزهای بیشتر و شاید حتی بهتری درباره آن‌ها در می‌یافت.

در نهایت «کاهن معبد جینجا»، سفرنامه‌ای است که سفر حداقل به سرزمین آفتاب را توصیه نمی‌کند و شاید صراحتا این موضوع بیان نشده باشد، اما حس‌های متفاوتی که نویسنده در طول سفر دارد، از بوی ضُخم غذاهای دریایی‌شان گرفته تا تعاریفی که از سبک زندگی و اشتغال و خستگی‌هایشان توصیف می‌کند، همگی حذر از سفر به سرزمین آفتاب را توصیف می‌کند؛ البته شاید هم نویسنده خواسته است در کنار تصویر رویایی و بیش از حد آرمانی را که معمولا از کشور ژاپن و از بچگی در ذهن خیلی از ماها شکل گرفته، تعدیل کند و آن روی سکه سرزمین چشم بادامی‌ها را هم نشانمان دهد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha