در فیلم، یک عشق مثلثی بین فرانکی و لینک و جیک می‌بینیم، لینک و جیک هر دو به فرانکی علاقه دارند، اما لینک یک سلبریتی در فضای مجازی است که چیزی جز شهرتش برایش اهمیتی ندارد و به هرکاری دست می‌زند تا شهرتش را بیشتر کند، اما جیک یک انسان اخلاق‌مدار است که وجدانش به او اجازه نمی‌دهد که هرکاری انجام دهد، فرانکی در طول فیلم علاقه‌اش به لینک کمرنگ می‌شود و به سمت جیک متمایل می‌شود، اگر کمی عمیق‌تر به این رابطه‌ها نگاه کنیم خواهیم دید که خیلی از ما دچار این عشق مثلثی هستیم
به گزارش «سدید»؛ فیلم سینمایی جریان اصلی یک فیلم کمدی- درام آمریکایی است که در سال‌۲۰۲۰ به کارگردانی جیا کوپولا، از فیلمنامه‌ای توسط کاپولا و تام استوارت ساخته شده است. از ستارگان این فیلم می‌توان به اندرو گارفیلد، مایا هاوک، نات ولف، جانی ناکسویل و جیسون شوارتزمن اشاره کرد. جیا کاپولا، نوه کارگردان فیلم پدرخوانده، فرانسیس فورد کاپولاست و فیلم سینمایی جریان اصلی دومین فیلم بلندی‌است که کاپولا کارگردانی کرده است.
داستان این فیلم از جایی شروع می‌شود که دختر جوانی به نام فرانکی تصمیم می‌گیرد از شخصی به نام لینک در فضای مجازی ویدیو بسازد. فرانکی در یک کافه کار می‌کند و به‌دلیل اجاره خانه مجبور به فروش ماشین خود می‌شود. وقتی ویدیو اتفاقی فرانکی از لینک با استقبال خوب بیننده‌های فضای‌مجازی روبه‌رو می‌شود، او این مسیر را مسیر شهرت و پول می‌بیند و تصمیم خود را می‌گیرد. فرنکی از جیک، همکار خود در کافه، می‌خواهد در ساختن این ویدیو‌ها به آن‌ها کمک کند و تیم سه نفره آن‌ها کار خود را شروع می‌کنند، اما شرایط آنطور که فرانکی فکر می‌کرد پیش نمی‌رود.

جوهر کمرنگ، تأثیر در ذهن مخاطب
و باز هم فضای مجازی! رد پای این موضوع را بیشتر درخبر‌ها شنیده‌ایم تا در فیلم‌های سینمایی. فاجعه‌هایی که توسط فضای‌مجازی اتفاق افتاده است غیرقابل اغماز است پس قطعا باید به موضوعی که تأثیر مستقیمی روی زندگی و خانواده‌های‌مان دارد، بیشتر پرداخته شود. کاپولا با فیلمی که ساخته است ما را به فضای سریال
بلک میرور می‌برد، سریالی که فقط راجع به تاثیرات منفی تکنولوزی، با هدفی کاملا مشخص پرداخته است، در هر قسمت از سریال به یک بعد متفاوتی از تأثیر منفی تکنولوژی بر انسان می‌پردازد، چرا می‌گویم با هدفی مشخص؟ چون در جریان اصلی هدف فیلم مشخص نیست، فیلمنامه با موضوعی که آن را خطرناک می‌بیند شوخی کرده است و این باعث شده که تأثیر زیادی روی مخاطب نداشته باشد.

قطعا عوامل این فیلم دغدغه‌ای در این راستا داشته‌اند و نگران نسل آینده بوده‌اند، اما فیلمی که ساخته شده بیشتر شبیه به شوخی بچگانه است. تم فیلم، بیشتر شبیه به یک انیمیشن است تا فیلم سینمایی و به همین دلیل المان‌هایی که نشان داده می‌شود مانند خودخواهی یک سلبریتی به نام لینک و نقش او در مرگ دختری به نام ایزابل، تأثیر زیادی روی مخاطب نمی‌گذارد.

عشق مثلثی مخاطبان فضای مجازی
در فیلم، یک عشق مثلثی بین فرانکی و لینک و جیک می‌بینیم، لینک و جیک هر دو به فرانکی علاقه دارند، اما لینک یک سلبریتی در فضای مجازی است که چیزی جز شهرتش برایش اهمیتی ندارد و به هرکاری دست می‌زند تا شهرتش را بیشتر کند، اما جیک یک انسان اخلاق‌مدار است که وجدانش به او اجازه نمی‌دهد که هرکاری انجام دهد، فرانکی در طول فیلم علاقه‌اش به لینک کمرنگ می‌شود و به سمت جیک متمایل می‌شود، اگر کمی عمیق‌تر به این رابطه‌ها نگاه کنیم خواهیم دید که خیلی از ما دچار این عشق مثلثی هستیم و نمی‌دانیم بین واقعیت و فضای مجازی پرخطر کدام یک را انتخاب کنیم، در واقع لینک، نماد دنیای مجازی و جیک، نماد دنیای واقعی است و فرانکی باید بین این دو دنیا انتخاب می‌کرد.

البته این درست نیست که فضای مجازی را صرفا خطرناک و در انتشار بی‌اخلاقی و پوچ ببینیم، واقعیت فضای مجازی هم نیمه تاریک و هم نیمه روشن دارد و طرز استفاده از آن مهم است. این‌ها حرف‌هایی است که بار‌ها و بار‌ها تکرار شده و به نظر می‌رسد که زمان آن رسیده تا این آگاه‌سازی به صورت آموزش اصولی و مفصل صورت بگیرد.
مرگ ایزابل باعث شد تا فرانکی به خودش بیاید، اما این هزینه بسیار زیادی بود که برای انتخاب مسیر درست، پرداخته شد. متاسفانه هیچ جای دنیا برای اینفلوئنسر‌ها و سلبریتی‌ها قوانین رسمی وضع نشده و فقط در انگلیس و آمریکا قوانینی راجع به تبلیغات اینفلوئنسر‌ها وجود دارد تا مردم را به گمراهی نندازند، اما چون محاکمه‌ای برای آن وجود ندارد در حد تذکر باقی مانده است و اجرا نمی‌شود.

هیچ‌کس خاص یا یک شخص خیلی خاص
نام مستعار لینک در فضای مجازی «هیچ‌کس خاصی» است و این نامی که برای خود انتخاب کرده است دقیقا نقطه مقابل هدف اوست، چراکه لینک به چیزی جز مشهور شدن فکر نمی‌کند او نمی‌خواهد گنگ و بی‌نام باشد، اما در ظاهر، خود را برای مخاطبانش بی‌نام معرفی کرده است گویی نویسنده می‌خواهد تناقضی که ممکن است در ظاهر و باطن اینفلوئنسر‌ها وجود داشته باشد را به ما یادآوری کند، اینکه می‌توانند جلوی دوربین یک شخصیت کاملا متفاوتی از واقعیت‌شان هستند. قطعا همیشه اینطور نیست و تشخیص این موضوع به بینش بالای مخاطبان فضای مجازی بستگی دارد.‌

می‌توان گفت جریان اصلی یک فیلم متوسط با موضوع بسیار مهم است که اگر بخواهیم سکانسی از این فیلم را تحسین کنیم، باید به سکانس آخر آن ستاره بدهیم، چراکه در این سکانس لینک، جلوی دوربین از خودکشی ایزابل اظهار پشیمانی می‌کند و مخاطب فیلم هرچند که هنوز لینک را نبخشیده است او را باور می‌کند، اما وقتی پشتش را به دوربین می‌کند لبخندی شیطانی بر لبانش می‌آید و مخاطب متوجه می‌شود که او باز هم با آن‌ها بازی کرده است.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha