به گزارش «سدید»؛ طی یکی - دو سال اخیر که همه فعالیتهای فرهنگی - هنری کشور متأثر از بحران جدیدی به نام کرونا شده است، برخی نویسندهها و ناشران کشور تصمیم گرفتند به جای خانهنشینی، تهدید کرونا را به فرصت تبدیل کنند و با پرداختن به موضوعات مرتبط با شرایط کرونایی، آثاری را همسو با این حال و هوا روانه بازار نشر کردهاند، البته بسیاری هم این روزها آثار مختلفی را در دست تهیه و انتشار دارند که طی روزها و ماههای آینده روانه بازار نشر خواهد شد. در میان آثار منتشرشده مرتبط با ویروس کرونا، کتابهای متنوعی به چشم میخورد؛ از انتشار کتاب «در وصف مدافعان سلامت» گرفته تا کتاب «درباره مراقبتهای حرفهای بهداشتی در پیشگیری از بیماری کرونا»، در سبد متنوع کتابهای کرونایی وجود دارد. در ادامه نگاهی شده است به کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» در ۱۰۴ صفحه با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه که توسط انتشارات راهیار منتشر شده است. علاقهمندان جهت تهیه این کتاب علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر نسبت به سفارش آن اقدام کنند.
اما درباره کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» باید گفت شاید الان راحتتر بتوان به اسفند ۹۸ و هجوم ویروس کرونا اندیشید؛ روزهایی که ترس و وحشت زیاد بود و «ما» در جهانی که بعضی آدمهایش از ترس و مرگ ایرانیها حتی لذت هم میبردند، «خیلی تنها» بودیم. از همان نخستین روزها بود که هستههای مردمی مبارزه با کرونا پا گرفتند و چرخهای خیاطی خانگی، ماسکها را یکییکی دوختند و به مردم و بیمارستانها رساندند. حالا که دیگر غم ماسک و گان نیست و کار کمتر شده است، میتوان بیشتر درباره آدمهای این پایگاهها دقیق شد و پای قصه کسانی نشست که از ترس و تنهایی مردم بیشتر از کرونا ترسیدند.
کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» روایت این آدمهاست؛ دخترانی که با خانوادههایشان جنگیدهاند تا بتوانند بیایند و نخ و کش ماسکها را قیچی کنند، زنان پا به سن گذاشتهای که فکر و خیال بیمار شدن همسران جانباز و فرزندانشان را با کار و ختم قرآن فرومینشانند و مادران شهیدی که دوباره، خانهها و حسینیههایشان را کارگاه و ستاد پشتیبانی جنگ کردهاند.
کتاب با دوری از تک خاطرهگویی مینیمال که این روزها با وجود فضای مجازی کلیشه شده است؛ به ۱۰ نفر از زنان فعال مقابله با کرونا نزدیکتر شده و روایتهای آنها از این روزها را طرح کرده است. همچنین روایتهایی از گذشته آنها را تصویرسازی کرده. برای مثال مهربانی و مجاهدت آدمهایش را تا حسینیه و خیریه و موکب، تا قاب عکس شهیدان و اردوهای راهیان، تا محراب خونین آیتالله صدوقی و حالوهوای ستادهای پشتیبانی مردمی زمان جنگ دنبال کرده است. کتاب البته خالی از خردهروایتها نیست؛ کسانی که ماشین و کارت سوختشان را دادند، رانندگی کردند، برای تقویت خیاطها ارده آوردند یا ختم قرآن قبول کردند به نیتشان، با یک واسطه، در دل قصهها حاضرند. اگرچه اکنون که همچنان در محاصره آمارهای روزانه واکسنهای وارداتی و تولیدی و هجوم موج خودتحقیری و ناامیدی واکسنی گرفتاریم، به نظرمان بیاید که مرور خاطرات همین یک سال پیش، حرف تازهای برایمان نخواهد داشت؛ اما اشتباه همینجاست که فقط از دست دادنها را ببینیم و همه امیدمان به بازگشت به وضعیت عادی بماند. باید در دل همین امواج کرونا، روزهایی را پیش چشم بیاوریم که چراغ دعا، نذری و ختم قرآن، پای چرخهای خیاطی همین پایگاههای ساده روشن مانده بود و آمار ماسکهای تولیدی آنها، مردم و کادر درمان را دلگرم میکرد. آن وقت، شاید پیش از آنکه باز هم دیر شود و مرثیهخوان همراهی و همدلی این روزها بشویم، به صرافت بیفتیم تا بگردیم و ببینیم چطور میشود این مسیر آمده را تا همیشه امتداد داد و بستری آماده کرد که «مردم بیشتری» این قصهها را زندگی کنند.
نگاهی به کتاب «سلولهای بهاری» سند توان ایران
حجتالاسلام محمدرضا فلاحشیروانی: خودانگاره نیروهای انقلاب درباره خودشان باید تغییرات جدی پیدا کند. این خودانگاره درست میتواند باعث انگیزه نیرومند و پایدار و همچنین باعث راهنمایی و هدایت درونی ایشان بشود. طبعا یکی از خطوط این انگاره، تصور درست درباره توان خود است. یکی از انگارههای مورد نیاز نیز تصور درست درباره کاری که به ثمر خواهد رسید (الگوی درست) است. این انگاره را الگوهای واقعی پیشرفت به ما میدهد.
هدف این انقلاب «تمدن نوین اسلامی» است، ولی تصویری که از خالصترین نیروهای این انقلاب ارائه کردهایم تنها «مدافع نظام» و کسانی است که در شرایط نظامی یا امنیتی داخلی یا خارجی سراغ انواع و اقسام دشمنان میروند و برای کشور و نظام امنیت و ثبات میآورند. این یک راهبرد خطاست.
ما نیازمند انگارهای اسلامی و انقلابی درباره «هویت تمدنی فردا» هستیم. این هویت مطلوب و شیرین و خواستنی را اگر جامعه مذهبی و انقلابی ننگارد، مصیبت بزرگی نصیب کشور خواهد شد. الان چنین نیست، مربوطترین اقشار به مقوله پیشرفت «نیروهای انقلاب» نیستند. ما موظفیم هر چه زودتر درباره این چهره و برند فکری کنیم.
ما در گام اول موظفیم پیشرفتهای جبهه انقلاب را ببینیم، زیرا ناخودآگاه روی طنین باورهایمان و حتی روی باورهایمان و روی شماری از انگارههای ضروری و مورد نیاز تأثیر میگذارد.
به همین جهت باید «روایت پیشرفت» به یکی از شغلهای اصلی جبهه انقلاب و مطالعه این روایتها به یکی از عادات و سطور ثابت سبک زندگی جامعه انقلابی تبدیل شود. جامعه انقلابی باید اشتغال ذهنی و روحی با جریانهای فاسد سیاسی را از اولویت نگاه خود بیندازد و درباره پیشرفت بسیار بیشتر از پیش بخواند و بسیار بیشتر از پیش بگوید و بنویسد. باید همه آنها که در جبهه انقلاب مؤثرند جهان معنایی آنها را با سرعتی بالا تغییر دهند و همه عناصر تمدنی و دغدغه «پیشرفت همهجانبه و حقیقی» را به صورتی کاملا زنده و ملموس به ستارههای آن تبدیل کنند.
واحد تاریخ شفاهی «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» چندی است با همکاری «مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه» این واجب - روایت پیشرفت- را شناخته است و به منظور انجام وظیفه در آن میدان قدم گذاشته و آثار ارزشمند متعددی پدید آورده است. یکی از این آثار به یک توفیق بزرگ ملی یعنی «ساختن سلولهای بنیادین» توسط مؤسسه رویان، پرداخته است. نام این اثر «سلولهای بهاری» است که با همت «بهنام باقری» طی مصاحبه با دکتر بهاروند ـ محقق اصلی این پروژه ـ و تنی چند از محققان این پروژه بزرگ در قالب روایت زندگی دکتر بهاروند تنظیم شده است.
کتاب درباره پیشرفتی است که بارها رهبر انقلاب به آن بالیدهاند و از آن به عنوان سند توان جبهه انقلاب بهره گرفتهاند. ضمن اینکه در این کتاب معلوم میشود که اساسا سلولهای بنیادین چیست و چرا ارزشمند و کلیدی است، نکاتی نیز بیان میشود که برای جوانان نیازمند الهامهای درست، بسیار سودمند است. در این اثر، روحیات و برخی عناصری که باعث پیگیری و توفیق کار شده، نشان داده شده است؛ حال و هوای علمی این پیشرفت و اینکه درد دانستن، چطور یک پیشرفت را پیریزی کرده، تصویر شده است.
همچنین این اثر، گامهای توسعه یک کار را نشان داده است: پیوند دانش و تکنولوژی، شاخه زدنهای یک کار ریشهای، تحقیقات بین رشتهای، پیوند خوردن با صحنه و بر اساس اقتضائات رشد کردن و وادیهایی که میتوان به آن پیوند خورد، تعامل با حاکمیت، تعامل با دانشمندان داخلی و خارجی، ارتباط با خیران و ... در مجموع مثال خوبی از نتیجه دادن جدیت و توجهات انسانی در کار است و به ترسیمی از حاصلخیز بودن حال و هوای ایران امروز پرداخته است.
این اثر یک روایت خشک علمی و تکنولوژیک نیست، بلکه در حد خوبی، روایت یک زندگی است و روابط گرم انسانی و مسائل عاطفی راوی داستان را نیز بیان کرده است. جای تأسف است که هنوز به اندازهای که لایق این اثر و وظیفه جبهه انقلاب است، دیده نشده و بازتاب پیدا نکرده است. عادت کنیم خود کتاب را بخریم و مطالعه کنیم.
انتهای پیام/