به گزارش «سدید»؛ همزمان با میلاد باسعادت کریمه اهلبیت حضرت معصومه(س) کتاب «عروس یمن» به قلم خانم زینب پاشاپور ازسوی انتشارات روایت فتح در ۲۴۰صفحه و ۳۶فصل منتشر شد. این کتاب، حکایت مردمانی است که با عقلهای بیدارشدهشان دوشبهدوش هممسلکان خویش، قدم درراه پرپیچوخم، اما روشن گذاشتهاند. داستان مردمی که پیامبر ندیده، عاشقش شدهاند و با تلنگر بیداری اسلامی، پرچم حقطلبی را برافراشتهاند. مردمی از سرزمین خوشبوی یمن که با دستهای خالی و خنجرهای آخته حرفشان را به کرسی نشاندهاند و تا پیروزی نهاییشان یکقدم باقیمانده؛ قدمی که امید دارند آنها را به خیمه سبز امام عصر(عج) برساند. در بخشی از کتاب آمده است: شبیه غریبهای که از یکزمان و دنیای دیگری افتاده باشد وسط یک معرکه، دور خودم چرخ میخورم. نام فاطمه حتی برای لحظهای از خاطرم دور نمیشود. انگار از یک خواب عمیق و طولانی بیدار شده باشم و توی بیداری بهدنبال چیزی بگردم که تصویر محوی از آن در خاطرم مانده است. به همین مناسبت با زینب پاشاپور، نویسنده کتاب گفتوگویی انجام دادهایم.
خانم پاشاپور! دومین کتاب شما به نام «عروس یمن» ازسوی انتشارات روایت فتح منتشر شد، کتاب قبلیتان هم توسط همین موسسه سال گذشته منتشر شد، بفرمایید اساسا چطور شد که شما از «بیتو پریشانم» به «عروس یمن» رسیدید؟
با عرض تبریک و احترام به مناسبت دهه کرامت، این ایام (میلاد حضرت معصومه(س) و آقا امامرضا(ع) ، این خواهر و برادر کریم)، را خدمت همه خوانندگان محترم تبریک و تهنیت عرض میکنم. درباره سوال اول که چطور شد از «بیتو پریشانم» به «عروس یمن» رسیدیم، فکر میکنم درباره کتاب بیتو پریشانم، من بارها گفتهام که ورودم به این عرصه اولا به خواست همسرم بود و تعهدی که به ایشان داده بودم برای نوشتن کتاب زندگیشان و شهادت ایشان و لطفی که در حق من کردند، بهواسطه شهادتشان باعث ورود من به دنیای نویسندگی شد.
و اولین کتاب من اگرچه کتاب زندگی خودم بود، ولی درباره شهیدی که توفیق داشتم چند سالی حضورش را درک کنم، درباره این شهید نوشتم و این را به فال نیک گرفتم که اولین حضورم در عرصه نویسندگی در کنار نام یک شهید است و دوست داشتم حق مطلب را درباره ایشان ادا کنم، فارغ از اینکه این کتاب اولین یا دومین تجربه است یا هر چیزی که هست، این را بهصورت یک کار اول ندیدم و خودم را نوقلم تصور نکردم و سعی کردم اولا حق مطلب را درباره ایشان ادا بکنم و نهایت احترام را به خواننده بگذارم و چیزی را که درخور و شایسته وقت و توجه آنهاست، تقدیم کنم.
حضور من با این کتاب بود، ولی دوست نداشتم که به همین حد بسنده کنم و باب نویسندگی که بهواسطه خواست خود شهید برایم باز شده و با عنایت خودش ادامه پیدا کرده بود، دوست نداشتم این باب بسته شود و دوست داشتم حالا که توفیقی حاصل شده و عنایتی دست داده و نگاهی به قلم من شده است، با آن درباره ارزشها بنویسم.
پس از «بیتو پریشانم» کمکار شدید؟
در این سالها و بعد از «بیتو پریشانم» از فضای نوشتن فاصله نگرفتم و سعی کردم بیشتر و بیشتر یاد بگیرم و در کنار نوشتن بهصورت حرفهای دوست داشتم درباره محور مقاومت و درباره ادبیات پایداری بنویسم که مدتی حدود یکسالونیم است که در ماهنامه فکه مطلب مینویسم و فضاهای مختلف این جبهه را سعی کردهام که از بحث شهدای مدافع حرم، دفاع مقدس، شهدای برونمرزی و حتی بحث کرونا نیز تجربه کنم و قلم خودم را در این فضا پرورش بدهم. اما بهصورت خاص دوست داشتم وقتی که برای نوشتن کتابهایم میگذارم، این کتابها درباره محور مقاومت و کشورهای محور مقاومت باشد. اگرچه مرزهای جغرافیایی کشورها را از هم جدا کردهاند، ولی ما در حقیقت یک امت واحده هستیم که آرمانها و اهداف مشترک، پیامبر مشترک، هدف مشترک و دشمن مشترک داریم.
چه شد که سراغ «عروس یمن» رفتید؟
اینها همه باعث شد ضمن اینکه به این موضوع علاقه شخصی دارم، ولی بهواسطه همسرم و برادرم ارتباط عمیق و دلی با موضوعات محور مقاومت پیدا کردهام و احساس میکنم این خون زنجیر یا وسیله ارتباطی است که ما را به این محور وصل میکند و حتی اگر خودمان هم بخواهیم نمیتوانیم از این فضا دور بمانیم.
چون بهنوعی به موضوع محور مقاومت احساس دین میکردم دوست داشتم بیشتر در این زمینه فعالیت کنم و قلبا دوست داشتم که بیشتر بتوانم درباره کشورهای محور مقاومت بنویسم و بار آشنایی با موضوع یمن، اگرچه من پیگیر اخبار منطقه و مخصوصا در زمانی که به تعبیر اندیشمندان مسلمان، قضیه «بهار عربی» در حال شکلگیری بود، دورادور در جریان مسائل بودم و قضیه برایم مهم بود و اینطور نبود که فقط اخبار را بشنوم. برای من سرنوشت کشورهایی که شبیه ما هستند و همه به هم وصل هستیم، مهم است. دوست داشتم کاری فراتر از پیگیری اخبار و نهایتا جمع کردن کمکهای مالی برای آنها داشته باشم.
برخوردتان با مساله یمن از کجا آغاز شد؟
به خاطر دارم زمانی که بحثهای مربوط به کشور یمن، شکل و قالب رسانهای به خود گرفت و از سکوت خبری فاصله میگرفت و خبرگزاریها به آن میپرداختند و احیانا خبری از آن را پردازش و منتشر میکردند، من تصمیم گرفتم نسبتبه ظلمی که حکومت سعودی و همپیمانانش در حق مردم این سرزمین روا میداشتند، بهنوعی واکنش نشان بدهم. به یاد دارم یکسری کمکهای مالی را برای آنها جمعآوری میکردیم و دنبال یک کانال امن و مطمئن میگشتیم که بتوانیم این کمکها را به دست آنها برسانیم. در مراسمی که بهواسطه همسرم بهعنوان خانواده شهید دعوت شده بودم، جمعی از خانوادههای شهدای یمنی هم حضور داشتند و جمع کثیری بودند که اکثر آنها را همسران و فرزندان شهدا تشکیل میدادند و رابطی داشتند که خانوادهها را معرفی کرد و به افرادی که در جلسه حضور داشتند گفت که این خانوادهها خیلی دوست دارند که صدایشان شنیده شود و ارتباطشان با این جبهه و با هم قطع نشود. من همانجا این موضوع را به فال نیک گرفتم و این جلسه نقطه شروع و اتصالی شد و یادم هست که من شماره تلفن این فرد رابط (خانم فاطمه پورحاجاحمد «مؤمنی») را گرفتم و یکی دو مرتبه در قالب کمکهای مردمی که جمع میکردیم، ایشان به من اطمینان دادند که کانال مطمئنی را دارند و این اتفاق افتاد و گفتند که خانوادهشان در یمن هستند و میتوانند کمکهای مالی را به دست این افراد برسانند و حتی برای اطمینان ما، مدارک مستند، فیلم و عکس و هر چیزی که لازم باشد از خود یمن برای ما مخابره کنند.
پس بهنوعی شروع مساله با این کار خیر بود.
این خیلی باعث دلگرمی ما شد که بتوانیم سهمی هرچند اندک در این ماجرا داشته باشیم. یادم هست که از خانواده و دوستان شروع کردم و دامنه کار وسیعتر شد و در ابتدای امر مبلغ قابلتوجهی را جمعآوری و به آنها کمک کردیم. درگیرودار رساندن همین کمکهای مالی من در جریان زندگی ایشان هم قرار گرفتم و دیدم که چه حرفهای جالب و شنیدهنشدهای درباره تمام جریاناتی که در حال اتفاق افتادن بود، دارند و خودشان هم تمایل داشتند و هنوز این انحصار و محدودیت خبری کامل رفع نشده بود و در رسانهها به این موضوع پرداخته نمیشد، عربستان هم از نظر رسانهای و هم نظامی، دوستان و همکارانی داشت که او را در اعمال این سکوت خبری کمک میکردند؛ یمن از این بابت هم مورد ظلم و ستم واقع شده بود. در فرصتی که این خانواده در ایران بودند من سعی کردم این کتاب را بنویسم؛ لذا برای آن وقت گذاشتم و با عنایت آقا امام زمان؟ عج؟ موفق به نوشتن کتاب شدم.
بهعنوان نویسندهای که این دومین تجربه نگارشتان هست، بفرمایید برای نوشتن «عروس یمن» چه مقدار زمان صرف شد و چه تغییراتی بین زینب پاشاپور «بیتو پریشانم» با «عروس یمن» به وقوع پیوست؟
درباره شخصیتهای جذاب کتاب «عروس یمن» باید بگویم که من قبل از اینکه کار را شروع کنم، فکر میکردم نهایتا با یک راوی در ارتباط هستم که اهل یمن است به نام آقای حسن العماد و همینطور همسر ایشان، خانم فاطمه مؤمنی که ایشان ایرانی هستند. واقعا تصور میکردم من فقط با همین دو نفر سروکار دارم، ولی ماجرا وقتی برای خودم جالبتر شد که متوجه شدم این خانواده، یک خانواده چندملیتی یا اصلا یک خانواده مقاومت هستند. چراکه مادر این خانم از شیعیان عربستان بود، پدرشان از شیعیان عراقی بود و همسرشان یمنی و خودشان متولد ایران بودند. همه اینها در کنار هم دقیقا یک دورنما و تصویری از فضای مقاومت بود. افرادی که با فرهنگها و زبانهای مختلف و در فضاهای متفاوتی رشد پیدا کرده بودند و هرکدام عادات و رسوم منحصربهفردی داشتند و در کشورهای خودشان شاخص بودند، ولی همه درعینحال که تفاوتهایی داشتند، ولی اشتراکاتی هم داشتند و سرنوشتشان به هم گره خورده بود. از مرزهای مشترک یا کیلومترها فاصله زندگی اینها به هم گره خورده بود و چند نسل کمک کرده بودند و چند نسل نقش داشتند تا این اتفاق بزرگی که در این کتاب روایت شد، رقم بخورد.
از جذابیتهای شخصیتها بفرمایید.
جذابیت شخصیتها برای من که اصلا توفیق نداشتم که با تکتک این شخصیتها صحبت کنم و همه را از زاویه دید خانم مومنی شناختم، با آنها آشنا شدم و عکسهای آنها را دیدم و زیر نظر ایشان شخصیتپردازی کردم تا از واقعیت فاصله نگیرم، ولی هرکدام از آنها برای خود من که راویهای فصلهای مختلف کتاب هستند، یک شخص منحصربهفردی است و شخصیتی است که برای من جذاب بوده و سعی کردهام آن شخصیت را در قالبهای مختلف نشان بدهم. مثلا اگر یک زن روستانشین و یک زن روستایی عراقی با مردی که در مجلس علمای یمن صاحبمنصب و بهنوعی رییس است و از این نظر خیلی بین آنها تفاوت وجود داشت و این افراد خیلی با هم بعد شخصیتی داشتند، ولی همه اینها در این کتاب کنار هم قرار گرفتند و داستان این کتاب را ساختند.
جذابیت ماجرا از این بابت بود که من خیلی هم دوست ندارم درباره آن صحبت کنم و دوست دارم چیزی را که نوشتهام خود خوانندگان بخوانند و لذتی را که سعی کردهام در لابهلای صفحات و خطبهخط کتاب این جذابیت را ترسیم کنم، خود خوانندگان این را کشف کنند و به دست بیاورند. علت جذابیت این شخصیتها برای من اولا تفاوت این افراد و همینطور فرهنگهای متفاوت بهویژه فرهنگهای دور از ما که فرهنگهای قشنگی هم هستند و همینطور خصوصیات و حتی تکهکلامهای مختلف و متفاوت این افراد که همه آنها یک اشتراک و یک هدف مشترک دارند که سعی میکنند در لابهلای فصلهای این کتاب به آن هدف برسند.
به نظر شما، استقبال مخاطبان از «عروس یمن» چگونه خواهد بود و در این شرایط بهجز ارائه شیوه فیزیکی راه دیگری برای تهیه آن پیشبینی شده است؟
سعی کردم این مرتبه از همان ابتدای نگارش، مخاطبان را در جریان بگذارم. جدا از سیاستهایی که هر موسسه انتشاراتی برای خودش دارد، من بهعنوان نویسنده کتاب از همان ابتدا خوانندگان را در جریان گذاشتم که قرار است یک اتفاق دیگری بیفتد و قرار است درباره یمن بگویم و حتی موضوع اصلی را که یمن است به آنها گفتم و آنها آماده بودند. یعنی مدتی قبل از چاپ، همانطورکه خودم شوق و انتظار چاپ را داشتم، این شوق را به خوانندگان هم منتقل کردم و در واقع خیلی از آنها منتظر بودند که این اتفاق زودتر بیفتد و کتاب چاپ شود. وقتی کتاب چاپ شد، جدا از اطلاعرسانی خوبی که انتشارات از طریق خبرگزاریها و منابع مختلف داشت، سعی کردم خودم نه زبان این کتاب، بلکه زبان مردمی شوم که صدایشان خیلی شنیده نمیشود و بهواسطه مطالعه این کتاب در جریان ظلمی قرار بگیرند که دارد در حق یک ملت مظلوم اعمال میشود.
اتفاقات خوبی برای کتاب افتاده است؟
خدا را شکر از همان ابتدای انتشار خبر چاپ کتاب، از همه نظر، هم از نظر جلد، جلدی که برای آن طراحی شده، اسمی که برای کتاب انتخاب شده و اعتمادی که بهواسطه روایتگری شهدا ایجاد شده، فکر میکنم که همه این عوامل به اضافه اینکه من این کتاب را نذر آقا امام زمان؟ عج؟ کردم و این تحفه ناچیز را دودستی خدمت ایشان تقدیم کردم و هر اتفاق خوبی را که قرار است برای این کتاب بیفتد، امیدوارم زیر سایه ایشان، آن اتفاق بیفتد و فکر میکنم اگر توزیع و اطلاعرسانی خوبی انجام شود، مخاطبان استقبال میکنند.
«روایت فتح» نشر شناختهشدهای است که مردم به آن اعتماد دارند و حال خوب و حس خوبی نسبت به آثار این نشر دارند و این موسسه برای آنها یادآور روزها و لحظات خوبی است.
از همکاری با مجموعه راضی بودید؟
عواملی که باید دستبهدست هم بدهند و این کتاب را خوب تولید کنند، خدا را شکر عوامل خوبی بودند و فکر میکنم اگر توزیع خوبی شود و معرفی بهتری صورت بگیرد، قطعا مخاطبان استقبال میکنند و با توجه به جدید و بکر بودن و بهروز بودن موضوع، علاوه بر چاپ فیزیکی و نسخه کاغذی کتاب، راههای دیگری هم وجود دارد و من خودم بارها کتابهای الکترونیک را خریداری کردهام و همینطور کتابهای صوتی و رادیویی را.
پادکستهای کوتاه که میتواند کتاب را معرفی کند، در فضای رسانهای امروز فکر میکنم که همه اینها در کنار هم باعث میشوند که خواننده علاقه و انگیزه پیدا کند نسبتبه خرید نسخه کاغذی و فیزیکی کتاب. فکر میکنم اینها لازمه تبلیغ این نوع کتابهاست و معرفی کتاب به شیوههای مختلف و خلاقانهتر که میتواند اتفاق بیفتد و درنهایت همان چیزی که خواست امام زمان؟ عج؟ است انشاءالله برای این کتاب اتفاق بیفتد.
انتهای پیام/