در گفتگو با پیشکسوت هنر‌های تجسمی و سفال‌گری مطرح شد؛
نسرین زر افشان گفت: ابتدا خیلی ساده کار می‌کردم. بیشتر شمعدان می‌ساختم و با ظرافت آن‌ها را خالی و مشبک می‌کردم. چنین مدل‌هایی را در زمان ساسانیان هم داشته‌ایم، ولی آن‌ها با طلا و زیورآلات کار می‌کردند و من با گِل. باید اعتراف بکنم کودک درونم هنوز بیدار است. شاید به همین دلیل بداهه کار می‌کنم. مثلا وقتی کار‌های خانمی را می‌بینم، سعی می‌کنم زیبایی‌ها را ببینم، ولی تاثیر نگیرم. بعضی‌ها می‌آیند کار‌ها را می‌بینند و ناخودآگاه تاثیر می‌گیرند، اما در واقع باید بروند دنبال حس و سبک اصلی خودشان تا بدانند چه‌کار کنند.
به گزارش «سدید»؛  در این جهان خاکی، انسان‌هایی هستند که زندگی‌شان را صرف شناخت و ساخت‌وساز با خاک و گل کرده‌اند. اگر اندکی گل به آن‌ها بدهید، دقایقی بعد به شما اثر هنری زیبا و چشم‌نوازی تقدیم می‌کنند. این هنرمندان در کشور ما کم نیستند؛ یکی از آن‌ها، نسرین زرافشان، هنرمند مجرب و پیشکسوت این رشته که بیش از ۲۰ سال مشغول کار با سفال و سرامیک است. هم خلق می‌کند و هم آموزش می‌دهد. او تاکنون نمایشگاه‌های بسیاری در ایران و جهان دایر کرده و زیباترین دست‌ساخته‌های هنری‌اش را به نمایش گذاشته است. با این هنرمند نامدار عرصه هنر‌های تجسمی، درباره کار‌ها و دغدغه‌هایش گپ زده‌ایم.

سبک‌تان در سفالگری را چطور انتخاب کردید؟ از چه چیز‌هایی تاثیر پذیرفتید؟
ابتدا خیلی ساده کار می‌کردم. بیشتر شمعدان می‌ساختم و با ظرافت آن‌ها را خالی و مشبک می‌کردم. چنین مدل‌هایی را در زمان ساسانیان هم داشته‌ایم، ولی آن‌ها با طلا و زیورآلات کار می‌کردند و من با گِل. باید اعتراف بکنم کودک درونم هنوز بیدار است. شاید به همین دلیل بداهه کار می‌کنم. مثلا وقتی کار‌های خانمی را می‌بینم، سعی می‌کنم زیبایی‌ها را ببینم، ولی تاثیر نگیرم. بعضی‌ها می‌آیند کار‌ها را می‌بینند و ناخودآگاه تاثیر می‌گیرند، اما در واقع باید بروند دنبال حس و سبک اصلی خودشان تا بدانند چه‌کار کنند.

شما نمایشگاه‌هایی هم با آثاری برای کودکان کار کردید. دراین‌باره توضیح بدهید.
آقای شروه همیشه وقتی کارهایم را می‌دید، خیلی خوشش می‌آمد و تشویقم می‌کرد. می‌گفت «دیگر کلاس نیا». برای آموزش لعاب می‌رفتم پیش ایشان. لعاب‌های قدیمی مربوط به سه یا چهارهزار سال پیش را با ما کار می‌کرد. می‌گفت «شما دیگر آرتیست هستید. نیا اینجا». من می‌گفتم «تا وقتی زنده‌اید، به کلاس‌های‌تان می‌آیم». می‌گفت «خطوط کار‌های تو خیلی ساده است و، چون از دلت برمی‌آید، به دل مردم هم می‌نشیند. این کار را ادامه بده». ایشان همیشه می‌گفت «آموزش‌وپرورش کشور به چنین هنر‌هایی بها نمی‌دهد. حتی کلاس نقاشی را برمی‌دارند و جای آن با بچه‌ها ریاضی کار می‌کنند». به من می‌گفت «ولی تو کار کن. می‌دانم دوست نداری به آموزش‌وپرورش بروی به‌خاطر حقوق و این‌جور چیزها، ولی در راه پرورش بچه‌ها کاری کن که جذب بشوند.»

براساس طرح آثارتان می‌توان حدس زد از دنیای پرتخیل کودکان زیاد استفاده می‌کنید. طرح روی سفال‌های شما به نقاشی «گبه» در قالیبافی عشایری نزدیک است. این نگاه از کجا ناشی می‌شود؟
به همان کودک درونم برمی‌گردد؛ البته نقاشی‌های من هم کودکانه است و در اروپا خیلی طرفدار و فروش خوبی دارند.

گویا کارهای‌تان با هدف کاربرد ظروف سنتی در اتاق کودک ساخته شده‌اند؛ مثل آویز‌هایی که برای بالای تخت بچه‌ها ساخته‌اید.
دقیقا. در قسمت بالای آویزها، سوراخی طراحی شده که می‌شود سیم برق و لامپ را از آن عبور داد. در کاسه‌ها هم می‌توان غذا خورد یا در آن‌ها میوه گذاشت و آجیل ریخت، چون خیلی‌ها در این ظروف غذا می‌خورند. سعی کردم از موادی استفاده کنم که برای مردم ضرر نداشته باشد. حتی برای بزرگسال‌ها که بشقاب و کاسه کار می‌کنم، تلاشم این است از لعابی استفاده کنم که سرب نداشته باشد.

به نظرتان چه باید کرد که سفال کودک در ایران جای خود را پیدا کند؟
خیلی از معلم‌های سفال در نمایشگاه من کارهایم را دیده و گفته‌اند ما هم شروع می‌کنیم به کار برای بچه‌ها. باید دید تا چه حد روی حرف‌شان باقی می‌مانند، ولی خیلی‌ها نمی‌توانند. من خیلی شاگرد دارم. بیشترشان را دیده‌ام که می‌خواهند یک طرحی را بگذارند جلوشان و از روی آن کپی کنند. درصورتی‌که باید کم‌کم الگو را بگذارند کنار و بداهه کار کنند. معلمی را می‌شناسم که به بچه کلاس دوم دبستان می‌گوید عکس کوزه را نقاشی کن. این روش هنوز جا نیفتاده. حتما باید برای معلم‌هایی که با بچه‌ها سروکار دارند، کلاس بگذارند.

تکنیک چقدر در جلب بچه‌ها به سفالگری تاثیرگذار است؟ آیا آموزش سفال برای بچه‌ها با بزرگسال فرق دارد؟
بله. در آموزش کودکان همیشه با دست کار می‌کنیم؛ با شیوه‌ای به نام «انگشتی» که یک تکه گل را می‌گیریم در دست و با شست آرام‌آرام آن را بالا می‌آوریم. بعد آن را می‌بندیم و سر یک پرنده می‌شود یا می‌توان آن را به‌شکل سر هر حیوانی درآورد. بعد از آن، شیوه فیتیله است. به بچه‌ها می‌گوییم بیایید با هم قورباغه یا سنجاقک درست کنیم. آن‌ها دیگر خودشان کار را ادامه می‌دهند. بچه‌ها خیلی خلاق‌اند. کافی است کاری را از روی دست معلم ببینند. بیشتر اوقات ما معلم‌ها از بچه‌ها یاد می‌گیریم. بعضی‌ها خجالت می‌کشند بگویند ما از شما یاد گرفتیم، ولی خجالت ندارد. خیلی هم جالب است.

بچه‌ها به خاک‌بازی خیلی علاقه دارند. خودتان هم از کودکی و بازی با گل به این هنر علاقه‌مند شدید. چرا در جامعه و خانواده‌های ما بازی کودکان با خاک و آموزش هنر‌های تجسمی و سنتی، از بین رفته است؟ چرا بچه‌ها را برای آن تربیت نمی‌کنند، با آنکه ذوقش در آن‌ها وجود دارد. بچه‌ها هنوز وقتی به دریا می‌روند، در ساحل با شن‌وماسه بازی می‌کنند. برای ورود هنر سفال به خانه‌ها چه پیشنهادی دارید؟
خب باید فرهنگ‌سازی شود ...
بله، ولی واژه «فرهنگ‌سازی» راهکاری ساده است که درمورد همه‌چیز به‌کار می‌رود. فرهنگ‌سازی به زمینه و شیوه نیاز دارد. در فرهنگ‌سازی مدنظر شما، چطور می‌شود بچه را علاقه‌مند کرد سفال را ببرد به اتاقش و جای عروسک «اسپایدرمن»، در تزیین اتاق استفاده کند یا به‌جای بازی‌های کامپیوتری و گوشی موبایل، سفالگری کند.
من همیشه قیمت کارهایم را در نمایشگاه خیلی پایین می‌گذارم. با اینکه چندبار به‌کوره رفته و آمده‌اند. از جیبم پول می‌گذارم که قیمت را پایین بیاورم تا کار‌ها برود داخل خانه مردم و به قول شما، فقط عروسک «اسپایدرمن» برای بچه‌های‌شان نخرند. خانواده‌ها معتقدند گل کثیف است. لباس بچه کثیف می‌شود. اگر لباس کار و گل تمیز بدهند به بچه‌های مهدکودک، این تصور رفع می‌شود. اینجا چنین چیزی نیست؛ البته شاید در مهد‌ها از گل تمیز استفاده می‌شود، ولی ما خاک‌ها را از جا‌هایی می‌آوریم که شاید خانواده‌ها حق داشته باشند، نگران آلودگی گل باشند!

تفاوت فرهنگ‌سازی برای هنر‌های تجسمی در ایران و خارج از کشور چیست؟ آنجا بیشتر هنر‌های ما را نشان می‌دهند و خیلی‌ها طرفدار هنر‌های ما هستند، ولی بچه‌های ما اینجا به هنر‌های دستی و سنتی خودمان علاقه ندارند.
بله، بعضی کشور‌ها می‌گویند سفالگری از کشور ما برخاسته است. نمی‌دانند ما هشت‌هزار سال سفالگری داشته‌ایم در تپه‌های سی‌یل یا شوش. آن‌ها این هنر را نداشته‌اند، ولی معتقدند سرامیک و سفالگری از کشور خودشان برخاسته است. آنجا بیشتر فرهنگ‌سازی می‌شود؛ برای مثال می‌گفتم «این مدل مربوط به دوره ساسانیان یا هخامنشیان است». برای‌شان مدرک می‌بردم. باورشان نمی‌شد. عکس‌های کتب میراث فرهنگی را کپی کردم و بردم که ببینند. آن‌ها بیشتر اهمیت می‌دهند. ما سعی داریم درس نقاشی را حذف کنیم، اما آن‌ها نقاشی، سفال، نجاری و ساخت وسایل تزیینی را به بچه‌ها یاد‌می‌دهند. آنجا چرخ سفالگری از مقطع دبستان تا سال‌های بالاتر در اختیارشان است.

از مشکلات دیگر اینکه در ایران هرگز هنر‌های تجسمی مثل هنر‌های عمومی‌تر سینما، تئاتر و موسیقی معرفی نشده است. فکر می‌کنید می‌شود سفال و سرامیک را هم مثل سینما و تئاتر در خانواده‌ها معرفی کرد تا مخاطبان گاهی به نمایشگاه و موزه‌های هنری بروند؟
بله، منتها باید در تلویزیون تبلیغ شود. در بوفه خانه‌ها پر از ظروف کریستال است. خانواده‌ها باید یاد بگیرند در خانه از ظروف سفال و سنتی استفاده کنند. در خارج زیر ظروف نام هنرمند را حک می‌کنند و نشان می‌دهند که مثلا این کار دست فلان شخص فنلاندی است! به بچه یاد می‌دهند از کودکی تشخیص بدهد کدام کار قالب‌گیری و کدام کار اصل است. می‌بینند که امضا دارد یا نه، کار چرخ و دست است یا نه؟ در ویترین‌های آن‌ها همه ظروف سفال و سرامیک بوده، چون تبلیغات زیادی روی این قضیه شده است. در کلاس‌های من، بچه‌هایی هستند که کارهای‌شان را جمع می‌کنند و می‌گویند «اگر نمایشگاه گذاشتید، ما هم کارهای‌مان را می‌آوریم». خیلی کوچک‌اند، ولی این را می‌گویند. بعضی‌ها برای‌شان مهم نیست آثارشان بشکند یا هر اتفاقی بیفتد. من به کشور‌های مختلف که می‌روم، از بچه‌های آنجا یا بچه‌های کنار دریا عکس می‌گیرم و به شاگردانم نشان می‌دهم. می‌گویم «این‌ها ایتالیایی هستند یا مکزیکی‌اند و مثل شما کار می‌کنند». در ایران فقط می‌توانم با استناد به دانسته‌هایم و به ساده‌ترین شکل ممکن با بچه‌ها کار کنم تا علاقه‌مند شوند، ولی سفال جزو هنر‌هایی است که بین بزرگسالان، آن‌ها که وضع مالی خوبی دارند، دنبالش می‌روند.

انگار تنها جایی که در کشور ما هنوز سفال نقش اساسی دارد، قهوه‌خانه‌ها برای خوردن دیزی است.
بله، اما مثلا در هند برای خورد و خوراک‌شان از سفال استفاده می‌کنند، به‌ویژه برای خوردن چای. جالب است که این ظروف سفالی را پس از مصرف می‌اندازند در سطل‌های زباله یا در طبیعت، بعد با آن‌ها دیوار درست می‌کنند! یعنی یک استفاده دیگر هم از آن‌ها می‌شود؛ هم چای‌شان را خورده‌اند و هم می‌رود برای دیوارسازی.

معمولا اساتید هنر در جریان آموزش هنر سفال و سرافیک چطور عمل می‌کنند؟
متاسفانه گاهی همه‌چیز را یاد نمی‌دهند. یک چیز‌هایی را نگه می‌دارند و می‌گویند: «فوت کوزه‌گری مال خودمان است». این اشتباه است. آقای شروه می‌آمد دنبال شاگرد، می‌گفت: «بیا این سبک را به شما یاد بدهم. این یک شیوه جدید است». وقتی برای اولین‌بار هم می‌آمدی، سعی می‌کرد یک چیزی یادتان بدهد. استاد وقتی آموزش می‌دهد، باید از درست ایستادن تا باقی چیز‌ها را بیاموزد.

منظورتان از «درست ایستادن» چیست؟
ایستادن صحیح برای ورزدادن گل. بعد باید یاد بدهد چطور از دست‌ها استفاده کند تا دست‌ها آسیب نبینند. خودم بیش از ۲۰ سال است کار می‌کنم و دست‌هایم آسیب ندیده‌اند.

توقع شما به‌عنوان یک هنرمند تجسمی از جامعه و همکاران‌تان چیست؟
به نظرم مراکز صنایع‌دستی و میراث‌فرهنگی باید به هنرمندان کمک کنند. من برای‌شان پوستر و دعوت‌نامه می‌برم، ولی معمولا هیچ‌کدام نمی‌آیند کار‌ها را ببینند. دوست دارند به آن‌ها هدیه بدهیم! می‌پرسند هفت‌سین دارید امسال؟! برای انجمن سفالگران پوستر بردم، اما نیامدند کار‌های من را که عضو انجمن هستم، ببینند. آن‌ها باید ببینند چه کرده‌ام. شاید کار افتضاحی انجام داده باشم. انتظار ندارم پول بدهند یا حمایت مادی کنند، ولی فقط کار‌ها را ببینند. من ایرانی هستم و در کشور‌های دیگر خارجی حساب می‌شوم، اما آنجا خودشان کار‌ها را می‌خرند و در جا‌های دولتی من را جا می‌دهند. قیمت آثارم را بالا می‌گذارند! جا‌های دولتی مثل شهرداری کار‌ها را می‌خرد تا به هنرمند کمک کنند. اینجا حتی نمی‌آیند نمایشگاه را ببینند.

من همیشه قیمت کارهایم را در نمایشگاه خیلی پایین می‌گذارم. با اینکه چندبار به‌کوره رفته و آمده‌اند. از جیبم پول می‌گذارم که قیمت را پایین بیاورم تا کار‌ها برود داخل خانه مردم و به قول شما، فقط عروسک «اسپایدرمن» برای بچه‌های‌شان نخرند.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha