نگاهی به نمونه‌های اقتباسی موفق در سریال‌ها و فیلم‌های خارجی؛
در برخی فیلم‌ها، با یک بررسی و تحقیق سطحی، متوجه این نکته خواهیم شد که مثلا نویسنده فیلمنامه یا کارگردان اثر، با مطالعه یک کتاب و یا حتی یک متن ادبی، ذهنش برای پر و بال دادن بیشتر به آن به تکاپو افتاده و این تکاپو در بلندمدت باعث شده کارگردانان ظرفیت بی‌نظیر رمان‌ها و داستان‌های خلق‌شده توسط ذهن خلاق نویسندگان را بیشتر موردتوجه قرار بدهند و کم‌کم این توجه به کتب و رمان‌ها به یک سبک تبدیل بشود و از داخل آن سبک، ماندگارترین و دیدنی‌ترین فیلم‌ها پدید بیاید.
به گزارش «سدید»؛  حتما برایتان پیش آمده که در میانه تماشای یک فیلم یا سریال، ذهن‌تان به این مورد درگیر بشود که چطور یک فیلمنامه‌نویس یا یک کارگردان، می‌تواند مفاهیمی با این عمق و جزئیات و ریزبینی خلق کند؟ در برخی فیلم‌ها، با یک بررسی و تحقیق سطحی، متوجه این نکته خواهیم شد که مثلا نویسنده فیلمنامه یا کارگردان اثر، با مطالعه یک کتاب و یا حتی یک متن ادبی، ذهنش برای پر و بال دادن بیشتر به آن به تکاپو افتاده و این تکاپو در بلندمدت باعث شده کارگردانان ظرفیت بی‌نظیر رمان‌ها و داستان‌های خلق‌شده توسط ذهن خلاق نویسندگان را بیشتر موردتوجه قرار بدهند و کم‌کم این توجه به کتب و رمان‌ها به یک سبک تبدیل بشود و از داخل آن سبک، ماندگارترین و دیدنی‌ترین فیلم‌ها پدید بیاید؛ آن سبک چیزی نیست جز، سبک فیلم‌های اقتباسی، که جرقه آغاز همه آنها، نه از فیلمنامه، که از ماه‌ها پیش از شروع نگارش فیلمنامه زده شده و می‌شود؛ از لحظه‌ای که نکات و جزئیاتی از یک کتاب، رمان و یا حتی، یک قصه یک خطی، توجه فیلمساز را به خود جلب می‌کند!

در این گزارش سعی کرده‌ایم سه فیلم و سه سریال، از میان شاخص‌ترین آثار اقتباس‌شده از کتاب یا رمان‌های نوشته‌شده را مرور کنیم.

عبور اولین فیلم ربکا هال
فیلم سینمایی «عبور» اولین تجربه کارگردانی ربکا هال و اقتباسی است از رمانی به همین نام به قلم نلا لارسن که در ژانر درام ساخته شده است.

عبور در جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ توجهات زیادی را به خود جلب کرد. یکی از دلایل اصلی موفق بودن فیلم این است که کارگردان درک درستی از حوادث و اتمسفر آن دوران دارد؛ و با توجه به اینکه خود نیز تجربه بازی داشته است، به‌خوبی توانسته احساسات خود را به بیننده منتقل کند.

داستان فیلم با نگاهی منتقدانه نسبت به نژادپرستی حول محور زنی سیاه‌پوست به نام آیرین شکل گرفته است. زنی دورگه که پوستش کمی روشن است و تسا تامپسون بازیگر مطرح آمریکایی اجرای آن را به‌عهده دارد. آیرین در این فیلم با پنهان کردن و پوشاندن صورتش و تظاهر به سفیدپوست بودن، توانسته شغلی مناسبی و جایگاه اجتماعی بالایی کسب کند. ولی کلر، دوست دوران مدرسه آیرین زن جوانی ا‌ست که خواسته از طریق ازدواج با مردی ثروتمند ضعف‌هایش را جبران کند. ربکا هال در این فیلم افکار دو نفر متفاوت را بررسی کرده و حسادت زنانه کلر نه به وضعیت اقتصادی بلکه به طرز تفکر آیرین را روایت می‌کند. نمای کلی فیلم تاریک و محزون است. ولی حال و هوای فیلم با قطعات پیانوی منحصربه‌فرد عوض می‌شود. موسیقی متن فیلم شاهکاری است که توسط دیوونته هاین خلق شده است. در کنار داستان روان فیلم که توانسته تصویر واضحی از فضای نژادپرستانه دهه ۱۹۲۰ در آمریکا ارائه دهد، تصاویر دیدنی، موسیقی متن خوب و صداگذاری عالی در کنار بازی هنرمندانه تسا تامپسون باعث ارتقای کیفیت فیلم شده است.

زنی در پنجره تصویری مهیج از اضطراب
«زنی در پنجره» یک فیلم مهیج روان‌شناختی آمریکایی است که در سال ۲۰۲۱ به کارگردانی جو رایت و نویسندگی تریسی‌لتس ساخته شده و اقتباسی است از یک رمان پرفروش به همین نام که در سال ۲۰۱۸ توسط دن مالوری با نام مستعار A.J.Finn نوشته شده است. آنا فاکس، روان‌شناس کودک، پس از جدا شدن از همسرش ادوارد، به‌تن‌هایی در آپارتمانی در منهتن زندگی می‌کند. آنا که از آگورافوبیا رنج می‌برد و از بیرون رفتن می‌ترسد به‌ناچار در خانه حبس شده و از پنجره خانه‌اش همه همسایگان خود را رصد می‌کند، ازجمله خانواده راسل که به‌تازگی به خانه‌ای در آن‌طرف خیابان نقل مکان کرده‌اند. او شروع به جاسوسی از خانواده راسل می‌کند؛ و یک جنایت را در آپارتمان آن‌ها شاهد می‌شود. درادامه داستان با بررسی این جنایت و اتفاقات ناشی از آن پیگیری می‌شود؛ و نقش اول فیلم نیز در پایان از بیماری فوبیای خود رهایی می‌یابد و بدون ترس وارد محیط بیرون از خانه می‌شود. امی آدامز نقش اول فیلم در طول فیلم از طریق لرزیدن، مصرف دارو‌های فراوان و الکل مضطرب و وحشت‌زده به نظر می‌آید، اما با داشتن یک خرد عمیق، بی‌ثباتی شخصیت خود را نشان می‌دهد. این نوعی تکنیک دقیق است که از شخصیت التقاطی او انتظار داریم. زنی در پنجره را می‌شود تلاشی دانست برای به تصویر درآوردن برداشت‌های انتزاعی از آشفتگی درونی و عذاب‌آور افراد. تاثیرگذاری این تصاویر مدیون ویرایش سریع و موزون آن‌ها توسط والریو بونلی، تدوینگر ایتالیایی است. در ابتدا زنی در پنجره قرار بود در اکتبر ۲۰۱۹ اکران شود، اما پس از ویرایش مجدد فیلم و اکران آزمایشی تاریخ جدید اکران ماه می‌سال ۲۰۲۰ تعیین شد؛ و مجدد در مارس ۲۰۲۰، این فیلم به‌دلیل همه‌گیری ویروس کرونا از تقویم اکران حذف و نهایتا در ۱۴ می‌۲۰۲۱ پخش شد.

بی‌نهایت غلبه اکشن بر محتوا
«بی‌نهایت» یک فیلم اکشن علمی-تخیلی آمریکایی به کارگردانی آنتوان فوکوآ در سال ۲۰۲۱ است؛ که یان شور فیلمنامه آن را براساس مقالات تناسخ دکتر اریک مایکرانز نوشته است. در این فیلم ایوان که نقش اصلی فیلم است طی یک زندگی از بیماری روانی رنج می‌برد و به دارو‌های ضدروان‌پریشی نیاز دارد که هزینه آن را از طریق تجارت سلاح‌های دست‌سازی که با مهارت‌های قدیمی ساخته شده‌اند، تامین می‌کند. توهمات ایوان درواقع خاطراتی از زندگی گذشته او و زمانی است که عضو انجمن بی‌نهایت بوده است. بی‌نهایت یک سازمان مخفی است، که برای توسعه مهارت‌های خاص تناسخ و توسعه قدرتی که از چنین بازآفرینی‌ای حاصل می‌شود، تلاش می‌کند و شعار آن‌ها این است که بی‌نهایت حقایق را آشکار می‌کند. افراد عضو در این انجمن به دو گروه تقسیم می‌شوند: صادقان، یا نقش‌مثبت‌ها که می‌خواهند از بشر محافظت کنند و آن را به یک عصر طلایی سوق دهند، و نیهیلیست‌ها، که توسط باتورست هدایت می‌شوند. باتورست به‌دنبال فرار از چرخه تناسخ است و می‌خواهد با تهیه اسلحه روز قیامت، که یک تخم‌مرغ است، تمام انسان‌ها را برای انجام این کار نابود کند. فقط ایوان که جزء دسته نقش‌مثبت‌ها محسوب می‌شود کلید متوقف کردن او را دارد. گروه صادقان برای یافتن تخم‌مرغ به کمک ایوان نیاز دارند و ایوان، خسته از این قضایا، موافقت می‌کند که به گروه صادقان بپیوندد، تا مکانی را که تخم‌مرغ در آنجا پنهان شده است، بیابد. بی‌نهایت می‌توانست یک فیلم بی‌نظیر باشد، اگر داستان را در ابعاد مختلف کاوش می‌کرد و بیشتر به تناسخ و زندگی گذشته شخصیت‌های داستان می‌پرداخت. اما درنهایت الویت‌های تجاری مثل صحنه‌های کلیشه‌ای تعقیب و گریز ماشین‌های پرسرعت و تیراندازی بر آن غلبه پیدا کرده و به فیلمی تبدیل شده است که برای افراد علاقه‌مند به صحنه‌های اکشن و اغراق‌آمیز لذت‌بخش خواهد بود.

سریال‌هـــایی که از کتاب اقتباس شده‌اند.
اما این مدل اقتباس از کتاب، به فیلم سینمایی محدود نمی‌شود و شاید بتوان گفت دست اقتباس کنندگان و ایده‌پردازان، برای ساخت سریال هم به اندازه کافی باز است، برای نمونه، شاید بتوان سری قسمت‌های هری‌پاتر (۲۰۱۱-۲۰۰۱)، سری قسمت‌های بازی تاج و تخت (۲۰۱۹-۲۰۱۱) و سری قسمت‌های خانه پوشالی (۲۰۱۸-۲۰۱۳) را، از مشهور‌ترین و شاید ماندگارترین سریال‌هایی دانست که از یک کتاب محبوب اقتباس شده‌اند و می‌توان سهم بزرگی از توفیق‌شان را در اثر مکتوبی که از آن اقتباس کرده‌اند، جست‌وجو کرد.

در ادامه به‌صورت خلاصه، ۳ سریال ساخت سال ۲۰۲۱ را که هرکدام اقتباس‌شده از یک کتاب مطرح هستند، بررسی می‌کنیم.

سایه و استخوان (shadow and bone)
«سایه و استخوان»، مینی‌سریالی آمریکایی به کارگردانی لی تولاندکریگر، در ژانر اکشن، درام و فانتزی است که در ۸ قسمت، در پلتفرم نتفلیکس عرضه و اقتباس شده از رمانی با همین عنوان با نویسندگی لی باردوگو است. در خلاصه سریال سایه و استخوان که نمره خوب ۸.۳ را هم از IMDB کسب کرده، آمده است: «یک سرباز، نیرویی جادویی را کشف می‌کند که این نیرو می‌تواند جهان را با یکدیگر متحد کند. اما او مشکلات و موانع فراوانی پیش‌رو دارد و باید با دشمنانش بجنگد تا بتواند از این نیروی خارق‌العاده به‌خوبی استفاده کند و...» درباره رمان موفق سایه و استخوان که نخستین رمان نویسنده، لی باردوگو محسوب می‌شود و نخستین کتاب از سه‌گانه گریشا است، باید گفت این رمان، که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، در همان سال، نامزد جایزه «کتاب رمانتیک تایمز» و «جایزه کتاب کودک کارولینای جنوبی» شد؛ و در ادامه، در جایگاه پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت و شاید همین محبوبیت و مشهوریتش باعث شد لی تولاندکریگر و عوامل سازنده سریال سراغ اقتباس از این کتاب بروند. در این کتاب، خانم نویسنده، باردوگو، با ایده‌گرفتن از امپراتوری ابتدای قرن ۱۸ روسیه تزاری، دنیایی فانتزی ساخته و در این دنیای فانتزی، کشوری به نام «راوکا» اعلام موجودیت کرده که تحولات کتاب، در کشور راوکا جلو می‌رود. نکته‌ای از امپراتوری قرن ۱۸ روسیه که توجه باردوگوی آمریکایی را برای نوشتن این رمان و این خیال‌پردازی هنرمندانه به خود جلب کرده، تاریخ و فرهنگ غنی روسیه آن زمان بوده و او سعی کرده هدف خود را، متفاوت خلق کردن این داستان فانتزی نشان دهد که اگر برخی کلیشه‌ها را نتواند خوب مدیریت کند، ممکن است مشابه سایر هم‌ژانر‌های خود بشود و برای خواننده جذابیتی را که حالا در سایه و استخوان خلق شده، نداشته باشد؛ گفتنی است، جلد دوم و سوم این سه‌گانه، در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، با نام‌های «محاصره و توفان» و «ویرانی و قیام» چاپ و عرضه شدند.

آب‌های شمال (The North Water)
مینی‌سریال پنج قسمتی «آب‌های شمال» که طی روز‌های آینده عرضه خواهد شد، اقتباس‌شده از رمانی موفق و پرفروش با همین نام، اثر ایان مگوایر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلستانی است. در توضیحات این مینی‌سریال آمده: «آب‌های شمال داستان پاتریک سومنر، یک جراح طردشده سابق ارتشی را به تصویر می‌کشد که به‌عنوان پزشک کشتی در یک سفر شکار نهنگ به قطب شمال ثبت‌نام می‌کند.» در هیات‌مدیره او با هنری دراکس، شکارچی، قاتل بی‌رحمی که بی‌نظمی‌اش به شکلی متناسب با سخت‌گیری‌های دنیای او شکل گرفته است، ملاقات می‌کند. سومنر به امید فرار از وحشت گذشته، خود را با یک روانی قاتل در جست‌وجوی رستگاری در یک سفر ناخوشایند همراه می‌کند. داستان وی به یک مبارزه سخت برای بقا در برهوت قطب شمال تبدیل می‌شود. درباره رمان نویسنده انگلیسی، ایان مگوایر که نویسنده رمانی با همین نام است و این سریال اقتباس‌شده از آن است می‌توان گفت یک کتاب به معنای واقعی کلمه پرافتخار و موفق است؛ آب‌های شمال، کتاب برگزیده سال به انتخاب گاردین، وال‌استریت‌ژورنال، شیکاگو تریبون و نامزد جایزه من‌بوکر در سال ۲۰۱۶ است که همین افتخارآفرینی‌ها و دیده‌شدنش را می‌توان از اصلی‌ترین علت‌های جلب‌توجه تیم سازنده مینی‌سریالی با همین عنوان دانست.

در بخشی از این کتاب آمده: «اینک نوبت انتظار برای درآمیختن تن و تریاک بود و سپردن افسارِ افکار به گمان شیرین آزادی. کسی چه می‌داند شاید این بهترین راه برای دریافت و درک حال باشد؛ حال و روز و سرگذشتی لبریز از بدبیاری، خیانت، تحقیر، فلاکت، خفت، رسوایی، پدر و مادری تلف‌شده از تیفوس، هارپر ویلیامزِ غرق در الکل، تلاش‌های بی‌ثمر و شانس‌های سوخته.» سامنر باوجود همه این فراز و فرود‌ها هنوز زنده بود و به نظر می‌رسید بدترین‌ها را پشت‌سر گذاشته است، هرچند پوچی او غیرقابل‌کتمان بود و جراح باید مرتبه پست خود در آن لکنده را می‌پذیرفت. هیچ و پوچی که می‌توانست دریچه‌ای باشد به سوی دنیایی جدید. آنجا که گم نخواهی شد و آزادی متاعی است خریدنی. شاید این ترس لعنتی نیز نشانه غافلگیرکننده‌ای از عدم قطعیت و حرکتی دیوانه‌وار به‌سوی آن جهان بی‌کران بود. داستان آب‌های شمال، در اتمسفر و فضای زندگی شکارچیان نهنگ روایت می‌شود و عصری را توصیف می‌کند که زغال‌سنگ و پارافین، به‌تدریج دارد جای روغن نهنگ را در صنعت سوخت می‌گیرد. به تبع افول این صنعت، شاهد از هم فروپاشیدن از درون شخصیت‌های داخل کشتی هستیم که داستان در آن پیش می‌رود و روایت می‌شود و کتاب، افرادی فروپاشیده از درون و بدون چشم‌انداز روشنی از آینده را برای ما تصویرسازی می‌کند. به گفته منتقدان، این اثر مگوایر، یک ملودرامِ غرق در خون و تاریک است که البته، از بسیاری از داستان‌های ادبی عصر خود و عصر حال‌حاضر، جلوتر است و در ادامه، منتقدان اذعان کرده‌اند که: این روایت زنده و پر پیچ‌وتاب است و کاراکتر‌های قوی کتاب هر خواننده‌ای را مسحور خود خواهد کرد.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha