بررسی نسبت مدرنیته و هویت جدید جوان ایرانی در یک سدۀ اخیر؛
هویت ایرانی سه رکن اساسی دارد که شامل ملیت، اسلام گرایی و مدرنیته است. تکیۀ بیش از حد حامیان مدرنیته به غرب‌گرایی سبب شده است تا متفکران ایرانی در صدسال اخیر توجه ویژه‌ای به این گرایش افراطی داشته باشند و آثار متعددی در مذمت آن خلق کنند. واقعیت این است که برای ارائه تعریفی مناسب از هویت ایرانی باید هر سه رکن را مورد توجه قرار داد.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دهمین نشست روایت قرن مرکز مطالعات راهبردی ژرفا باحضور دکتر زین العابدین جعفری و با موضوع «مدرنیته و هویت جدید جوان ایرانی در یک سدۀ اخیر» برگزار شد.
 
جعفری در ابتدای این نشست عنوان کرد: ضرورت‌های دنیای امروز و فراگیر شدن مدرنیته سبب می‌شود تا بپذیریم باید نسبت میان مدرنیته و هویت را برای خود و جامعه ترسیم کنیم. برخی معنقدند که هویت یک پدیده ایستا و غیرقابل تغییر است، اما واقعیت زیادی با نظر آن‌ها دارد؛ چرا که بررسی مفهوم هویت در دوره‌های اخیر نشان می‌دهد هویت را باید پدیده‌ای پویا و در معرض تغییر در نظر گرفت. شناخت این نسبت برای ایران اسلامی که همواره در معرض تهدید‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... قرار دارد، اهمیتی دوچندان دارد بنابراین اکنون ضرورت دارد که موقعیت فعلی کشور خود در جامعه جهانی را بشناسیم به همین جهت در ابتدا دو مفهوم مدرنتیه و هویت را تعریف می‌کنیم سپس نسبت آن‌ها با یکدیگر را مشخص خواهیم کرد.

مدرنیته ارمغان رنسانس اروپایی
جعفری در ادامه با اشاره به اینکه مدرنیته در واقع ارمغان بزرگ دوران رنسانس در اروپا است، گفت: این مفهوم نخستین بار در قرن‌های شانزدهم، هفدهم و هجدهم میلادی که معروف به عصر روشنگری و غلبه عقلانیت، نگاه فلسفی و علمی بر دیدگاه‌های سنتی و دینی کلیسا هستند، میان اروپایی‌ها فراگیر شد. ویژگی‌های عصر جکمرانی کلیسا و چالش‌هایی که برای مردم اروپا به وجود آمده بود سبب شد تا امکان تثبیت خود را نیز بین آن‌ها به دست بیاورد. انقلاب روسیه و اصلاحات سیاسی و اجتماعی این کشور همینطور انقلاب صنعتی انگلستان مسیر تکامل این مفهوم را در جهان هموار کرد. مدرنیته عناصر بسیار مهمی را در بر می‌گیرد، این مفهوم دگرگونی‌های فنون تمدنی را در بر می‌گیرد به علاوه مدرنتیه آگاهی ذهنی و جهان‌بینی افراد را در دنیای جدید تحت تأثیر قرار می‌دهد و زندگی اجتماعی مردم تا حد زیادی متحول می‌شود، اما باید دانست که مهم‌ترین عناصر مدرنیته «خردگرایی»، «حاکمیت عقلانیت» و «اصالت فرد» هستند. مدرنتیه «اصالت جمع» و «انسان محوری» را جایگزین «کلیسا محوری» و «خدا محوری» کرد. رکن دیگر این مفهوم «سکولاریسم» است که در اصطلاح «کاهش نفوذ اجتماعی دین» را دنبال می‌کند که ماحصل آن همان جدایی نهاد دین از سیاست است.

جنگ‌های جهانی و جنگ سرد، پایه‌های سست مدرنتیه را فروریخت
وی افزود: تقسیم کار تخصصی بین ارکان حاکمیت از مؤلفه‌های جدانشدنی دنیای مدرن است که بر اساس این اصل شکل‌گیری سیستم‌های اداری و بوروکراتیک در جهان نوین تسریع می‌شود. وقوع مدرنتیه نهاد‌های تخصصی متعددی از جمله آموزش، علم، اداره حکومت و جامعه را پیش از این در اختیار کلیسا و نهاد پادشاهی بود از اختیار آن‌ها خارج می‌کند. واقعیت این است که علاوه بر آن‌چه گفته شد، مؤلفه‌هایی از جمله علم گرایی، تجربه گرایی، آزادی، حقوق شهروندی و قانون گرایی جزء تفکیک ناپذیر مدرنیته در دوران جدید به حساب می‌آیند.

این جامعه‌شناس تأکید کرد: مدرنیته در واقع پدیده‌ای است که امکان بررسی آن در یک سیر تاریخی و تمدنی در دنیای غرب وجود دارد، مطالعه این سیر تاریخی نشان می‌دهد که این پدیده در یک دورۀ زمانی موجب تغییر و تحولات متعددی در جامعۀ غرب شده است که متفکران آمریکایی در چند دهۀ اخیر از تحولات این سیکل زمانی تحت عنوان «مدرنیته متأخر» یاد می‌کنند. نظریه پردازان غربی خود بر این باور هستند که مدرنیته برخلاف ادعای نخستین در قرون نوزده و بیست میلادی که آرمان «سعادت» و «رفاه کامل» شهروندان حاضر در حوزۀ تمدنی خود را مطرح کرد، چنین سرانجامی را برای پیروان خود به وجود نیاورد.

جعفری تصریح کرد: وقوع دو جنگ جهانی در ابتدای قرن بیستم و بعد از آن جنگ سرد بین قدرت‌های بزرگ جهانی به خوبی مؤید این واقعیت است که هویت حاصل از مدرنتیه برای انسان‌ها سعادت و رفاه کامل به وجود نیاورد و اکنون بحران مدرنیته جهان را درنوردیده است. این چالش جهانی سبب شد تا نهضت «پست مدرنیسم» توسط برخی از متفکران در جهان متولد شود، متفکران مختلف به خصوص در ۳ تا ۴ دهۀ اخیر به طور جدی از ارکان مدرنتیه عبور کرده‌اند و به دنبال استفاده از مؤلفه‌های پست مدرنیسم در کنش‌های خود هستند.

هویت مفهومی وابسته به ارتباطات اجتماعی است که تفاوت‌ها و شباهت‌ها را در بر می‌گیرد
وی خاطرنشان کرد: هویت را باید در دو سطح «فردی» و «اجتماعی» بررسی کرد. هویت فردی نشان دهندۀ چگونگی تمایز انسان از همنوعان خود است، روانشناس‌ها یکی از گروه‌های مرجعی هستند که امکان کمک به افراد برای شناخت هویت فردی خود را دارند. هویت جمعی، مفهومی متفاوت از نوع فردی این واژه است، هویت جمعی در حقیقت به بررسی ویژگی‌هایی می‌پردازد که یک فرد به وسیلۀ آن امکان همذات‌پنداری با گروه‌های انسانی دیگر را پیدا می‌کند تا بتواند عضوی از این گروه‌های اجتماعی شود، نکتۀ دیگری که هویت جمعی را بر اساس آن باید بررسی کرد، وجوه تمایزی است که فردی با عضویت در یک گروه در مقایسه با اعضای گروه‌های دیگر پیدا می‌کند بنابراین هویت بخصوص در مفهوم اجتماعی خود، پدیده‌ای دو وجهی است، «شباهت‌ها» که ویژگی‌های مشترک فرد با اعضای یک گروه اجتماعی را بررسی می‌کند تا نشان دهد بر اساس چه علت‌های می‌تواند در آن گروه فعلیت کند و وجه تمایز وی در صورت عضویت در این گروه با سایرین چیست، اما «تفاوت‌های فردی» مؤلفۀ دیگری است که در مقولۀ هویت مورد بررسی قرار می‌گیرد به همین جهت هویت را باید مفهومی دو وجهی دانست که وابسته به ارتباطات اجتماعی است و به طور همزمان شامل تفاوت‌ها و شباهت‌ها می‌شود.

هویت ملی مهم‌ترین رکن هویت اجتماعی است
این کارشناس در ادامه عنوان کرد: بر اساس نظر قاطبۀ کارشناسان «هویت ملی» به عنوان مهم‌ترین رکن از هویت اجتماعی شناخته می‌شود که رتبۀ اول در سلسله مراتب هویتی را دارا است، بر اساس آرای اندیشمندان این حوزه سلسله مراتب هویت انسانی شامل انواع دوستانه، خانوادگی، هویت گروه‌های خاص، هویت کاری، هویت قومی و... است که بر اساس آن افراد، کشور‌ها و جوامع مختلف استقلال خود از دیگر انسان‌ها، سرزمین‌ها و جوامع را تعریف می‌کنند و به عنوان یک ملیت مستقل در جهان شناخته می‌شوند، البته به زعم بنده گاهی هویت دینی این تعریف را نقض می‌کند، بر همین اساس می‌توان ادعا کرد که «هویت دینی» یکی از ارکان «هویت ملی» است.

وی افزود: بر اساس مطالعات کارشناسی «هویت ملی» در دوران مدرنیته بر اساس مدل حاکمیتی «دولت ـ ملت» شکل می‌گیرد که ادارۀ جامعه در آن بر مبنای اصالت بخشیدن به ارائۀ خدمات رفاهی به افراد، حقوق شهروندی و نظام‌های دموکراتیک صورت می‌پذیرد، اما مبنای شکل‌گیری هویت ملی در کشور‌هایی با سبقۀ تاریخی طولانی متفاوت از سرزمین‌های درگیر مدرنیته است، ایران، چین، هندوستان از جمله این کشور‌ها هستند که هویت ملی آن‌ها بر اساس پیشینۀ غنی و فرهنگی که دارند برای جهان تعریف می‌شود. مبدأ هویت تاریخی سرزمین ایران به طور تقریبی مربوط به دورۀ حکومت هخامنشیان است که در دورۀ کسرایان ساسانی تکامل پیدا می‌کند و هویت اصیل ایرانی را شکل می‌دهد همانطور که در شاهنامه فردوسی هم به آن اشاره شده است، ایرانیان بر اساس همین هویت تاریخی خود را متمایز از سایر ملت‌ها می‌دانند.

نخستین بار در دورۀ پهلوی اول از نام ایران به جای کلمۀ پرشیا استفاده می‌شود
جعفری در ادامه تصریح کرد: نخستین بار در طول تاریخ ایران، «پهلوی اول» بود که در اواسط عهد حکومت خود با صدور فرمانی از جوامع بین‌المللی خواست تا سرزمین «پرشیا» را تحت عنوان «ایران» خطاب کنند؛ چرا که معتقد بود کلمه پرشیا فقط به یکی از اقوام ایرانی اشاره دارد، در حالی که جامع بودن نام این کشور باید گروه‌های دیگر ساکن در خود را نیز در بر گیرد، بر اساس همین مسئلۀ تاریخی هویت پارسی سبقۀ بیشتری از آن‌چه تحت عنوان «هویت ایرانی» می‌شناسیم دارد.

این جامعه شناس تأکید کرد: هویت ایرانی سه رکن اساسی دارد که شامل ملیت، اسلام گرایی و مدرنیته است. تکیۀ بیش از حد حامیان مدرنیته به غرب‌گرایی سبب شده است تا متفکران ایرانی در صدسال اخیر توجه ویژه‌ای به این گرایش افراطی داشته باشند و آثار متعددی در مذمت آن خلق کنند که کتاب غرب زدگی اثر “ جلال آل احمد “یکی از مکنوبات به جای مانده در همین خصوص است یاد کرد. واقعیت این است که برای ارائه تعریفی مناسب از هویت ایرانی باید هر سه رکن را مورد توجه قرار داد، هرچند سیاست‌های هویتی کشور در یک سدۀ اخیر را باید به دو بخش مهم و مجزای پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم کردکه البته هرکدام از آن‌ها قابلیت تفکیک به اجزای کوچک‌تری را نیز دارا هستند.

مدرنیته در دورۀ پهلوی ایران را در می‌نوردد
وی در ادامه گفت: پهلوی اول قصد داشت تا ضمن استفاده از زور و استبداد جامعۀ ایرانی را برای تحول و پذیرش مدرنیته آماده کند، او توجه بسیار زیادی به داستان گرایی و ناسیونالیسم داشت. سال‌ها پیش از روی کارآمدن «رضا پهلوی» و در دورۀ مشروطه برخی مانند تقی‌زاده اعتقاد داشتند که اگر ایران می‌خواهد کشور مدرنی باشد، لزوماً باید به طور کامل غربی شود! رضا پهلوی نیز با تکیه بر اندیشه‌ای مشابه اقدام به توسعۀ ساختار‌هایی مانند ارتش مدرن و آموزش نوین برای ایران می‌کند، البته در کنار همۀ این موارد نباید فراموش کرد که وی ضدیت ویژه‌ای با فرهنگ دینی ایرانیان داشت تا جایی که یکی از مهم‌ترین اقدامات منفی او در طول سلطنت صدور فرمان کشف حجاب برای زنان مسلمان ایرانی است! پهلوی اول با این اقدام خود به طور کامل به جنگ ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی ایرانیان می‌رود. نکتۀ دیگری که دربارۀ رضا پهلوی نباید از آن غفلت کرد، علاقۀ ویژۀ او به تمرکز گرایی است که بر همین اساس به طور جدی با حضور خورده فرهنگ‌ها قومی در کشور مبارزه می‌کند. پهلوی دوم با وجود علاقۀ ویژه‌ای که نسبت به باستان‌گرایی و ایجاد تقویم شاهنشاهی داشت و خود را وارث شاهان هخامنشی و ساسانی می‌دانست، اما تلاش می‌کرد تا اینطور به نظر آید که گرایش کوچکی نیز به اسلام و شیعه دارد و هویت دینی نیز در دورۀ زمامداری او مورد احترام است تا جایی که فرقی که مغضوب شیعه بودند در این دورۀ اجازۀ هیچگونه فعالیت علنی ندارند، برای مثال مدارس وهابیت در دورۀ پهلوی دوم از فعالیت منع می‌شوند، البته برخی از تقابل‌ها صرفاً جنبۀ ظاهری داشت و برای راضی نگه داشتن علمای شیعه انجام می‌شد. شیب تند مدرنازیسیون در دورۀ حکومت ۵۰ سالۀ پهلوی به حدی بود که عناصر فرهنگ دینی جامعۀ ایرانی با شدت زیادی به مقابله با آن برخواستند، البته هم‌آوردی بین‌المللی سوسیالیسم با نظام کاپیتالیسم سرمایه داری و گرویدن برخی از نخبگان ایرانی به جریان‌های چپ نیز در ضعف و زوال پهلوی بی‌تاثیر نبود. علمای اسلام به رهبری امام خمینی (ره) دیگر گروهی بودند که مقابل خاندان پهلوی ایستادند و البته نقشی راهبری نهضت اسلامی نیز بر عهدۀ همین قشر قرار داشت، انقلاب اسلامی را در حقیقت باید پاسخی صریح از سوی ملت ایران به خاندان پهلوی دانست که بدون در نظر گرفتن ریشه‌های سنت فرهنگ دینی ایرانیان تلاش داشتند تا ارکان مدرنیته در ایران بر اساس روش حکمرانی بالا به پایین را پیاده سازی کنند.

سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، دوران آرمان‌گرایی انقلابی در کشور بود
جعفری خاطرنشان کرد: پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در دولت‌های مختلف سیاست‌های فرهنگی متفاوتی اتخاذ می‌شود. دورۀ اول جمهوری اسلامی که تا پایان دفاع مقدس ادامه دارد تحت عنوان دورۀ “آرمان گرایی انقلاب“ شناخته می‌شود که در آن انسجام ملی ایرانیان با وجود تمام مشکلات افزایش پیدا می‌کند، جامعه‌شناسان دربارۀ کارکرد تضاد در جامعه اعتقاد دارند که اگر اجتماع انسانی دچار یک جنگ و تضاد ناخواسته شود، انسجام ملی در لایه‌های درونی آن جامعه افزایش پیدا خواهد کرد، بر اساس همین انسجام شکل گرفته ناشی از دوران دفاع مقدس در ایران، دورۀ اول آرمان‌گرایی انقلابی سپری می‌شود. یعد اسلامی در این دوره بر دیگر ارکان هویت ایرانی غلبه دارد تا جایی که اسلامی سازی همۀ عرصه‌های حاکمیتی در دستور کار قرار می‌گیرد. دورۀ بعدی به عصر مدیریت دولت‌های پنجم و ششم یا همان دولت سازندگی است که بر اساس خروج کشور از شرایط جنگی همه چیز فدای سازندگی و آبادانی می‌شود، این دوره را می‌توان عصر “مصلحت گرایی“ در کشور نامید که بازسازی اقتصادی ایران بر تمام مسائل دیگر ارجحیت دارد و توجه ویژه‌ای به مباحث هویتی در کشور وجود ندارد و اسلامی سازی فرآیند‌ها با سرعت کم‌تری دنبال می‌شود، اما به زعم وی سومین مقطع از حکمرانی نظام جمهوری اسلامی در ایران را باید عصر “فرهنگ گرایی“ نام گذاری کرد که دولت بر اساس شعار اصلاحات سیاسی و فرهنگی سکان هدایت کشور را در دست می‌گیرد. زمینه‌های اجتماعی و رشد روزافزون تکنولوژی در این دوره همینطور فراگیری فناوری اینترنت، شکل‌گیری ارتباطات ایرانی‌ها با خارج از کشور، ورود به عصر انفجار اطلاعات و دانش زیادی که جوانان ایرانی از سبک زندگی غربی به دست می‌آورند سبب می‌شود تا بعد ایرانی هویت و مدرنیته در جوان ایران به سرعت رشد پیدا کند، توجه به این دو رکن در سیاست گذاری‌های فرهنگی دولت نیز به سرعت افزایش می‌یابد. جوانان ایرانی و به طور خاص دانشجو‌ها در این دوره علاوه بر این که دارای هویت اسلامی در ذات خود هستند با ابعاد مختلف هویت ایرانی و مدرنیزم نیز آشنا می‌شوند.

هویت بر اساس رابطۀ دیالیکتیکی میان مردم و مسئولان اجرایی کشور قابل تعریف است
این جامعه‌شناس در ادامه عنوان کرد: دورۀ زمامداری دولت‌های نهم و دهم در نظام جمهوری اسلامی مصادف با “بازگشت به آرمان‌های انقلابی“ است که با شعار عدالت گرایی تلاش می‌کند تا بار دیگر به زعم خود آرمان‌های انقلابی و اسلامی را احیاء کند، هرچند که همین دولت در دورۀ دوم مدیریت خود چالش‌های متعددی برای کشور دورۀ بعدی مصادف با مدیریت کشور توسط حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری و دولت وی است به نظر می‌آمد که این دولت تلاش می‌کند به رغم وجود تحریم‌های بین‌المللی به بازسازی «هویت ایرانی و اسلامی» بپردازد. بسیاری متعجب هستند که ایران چطور علیرغم روابط بین المللی بسیار شکنندۀ خود با دنیا، یک هویت واحد ملی با دارا بودن تمام شاخصه‌های ایرانی، اسلامی و مدرنیته ایجاد کرده است. موارد متعددی در جهان وجود دارد که برخی از ملت‌ها بر اثر مواجهه با مشکلات، هویت ملی متفاوتی پیدا می‌کنند، مانند کشور مصر که پس از ورود اسلام به این سرزمین به مرور ساختار گفتاری و قومیتی متفاوتی پیدا می‌کند تا جایی که اکنون این کشور به عنوان سرزمینی عرب زبان در جهان شناخته شود، این در حالی است که ایرانی‌ها در طول تاریخ علیرغم یورش‌های متعدد دشمنان به خاک خود، تسلیم بیگانه نشده‌اند و همچنان هویت تاریخی خود را حفظ کند کرده اند، امروز باید راهکار‌های ایجاد هویت نوین ایرانی اسلامی در کشور شناسایی شود تا در آیندۀ نزدیک با چالشی جدی در جهان مواجه نشویم، واقعیت این است که توجه به یک بعد موفقیتی برای کشور در پی نخواهد داشت همانطور که سیاست‌های هویت سازی در دورۀ پهلوی با تکیه بر یک رکن باستان گرایی موفق نبود، در دورۀ زعامت جمهوری اسلامی نیز در صورت اتکاء صرف به مسائل دینی موفق عمل نخواهد کرد. باید به این نکته توجه داشت که هویت در مدرنیتۀ متأخر به طور کامل سیال است و فقط از طریق رابطه دیالکتیکی (گفتگومحور) بین مردم و نهاد‌ها که متولی فرهنگ کشور هستند قابل دستیابی و بازسازی است.

سه رکن ایرانی، اسلامی و مدرن بودن باید در ساخت هویت ایرانی مورد توجه باشد
جعفری در خاتمه تصریح کرد: مردم به صورت فردی و بدون کمک حکومت امکان تولید هویت و فرهنگ خاص خود در دوران مدرنیته را ندارند، آن‌ها بدون کمک حاکمیت نمی‌توانند وجوه تمایز بین خود و ملت‌های دیگر را مشخص کنند از سوی دیگر حکومت نیز این امکان را ندارد که صرف در اختیار داشتن ابزار قدرت، هویت مدنظر خود را برای مردم ایجاد کند. علیرغم جایگاه جهانی شدن در دنیای امروز و تلاش آن برای یکسان سازی فرهنگی جهان، اما خرده فرهنگ‌ها به سادگی حاضر به تسلیم در مقابل این پدیده نیستند، آن‌ها این امکان را دارند تا نقش بزرگی در اجرای پروژه جهانی شدن و جهانی سازی ایفا کنند بنابراین به طور حتم باید استراتژی‌های کنترل هویت‌های اجتماعی در ایران را مورد بازنگری قرار داد و سه بعد «ایرانی، اسلامی و مدرن بودن» را در ساخت هویت ایرانی و اسلامی به یک میزان شریک دانست.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha