مروری بر بحث جبر و اختیار در اندیشه شهید بهشتی؛
در اندیشه‌های شهید بهشتی «انسان» جایگاهی ویژه و بسیار مهم دارد. به‌طوری‌که اسلام را دین «انسان‌ساز» معرفی می‌کند. وی در برداشت‌های متعدّد خود تعریفی خاص از انسان ارائه می‌دهد؛ و او را دارای ویژگی‌هایی چون «اختیار» می‌داند که در آثار خود به انحای مختلف بر آنها تأکید می‌کند.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ رحمت مهدوی: علم کلام علمی است که یکی از موضوعات اساسی آن بحث «جبر» و «اختیار» است. ارزش بحث «جبر» و «اختیار» در تعریف علم کلام تا جایی است که عدّهای معتقدند این علم از آن علم کلام است که مثلاً متکلّم در آغاز سخن خود میگفته است: «کَلامنا الیَومَ فیالجبرِ و الاختیارِ» یعنی امروز سخن ما درباره «جبر» و «اختیار» است. در بحث آزادی نیز زمانی که این مفهوم در چارچوب دیدگاه «متکلّمین» مورد بحث قرار می‌گیرد، مفهوم محوری و کلیدی، «اختیار» است. هنگامی که «آزادی» در علم «کلام» مورد بحث قرار می‌گیرد، در واقع آزادی در معنای داشتن قوّه «اختیار» مطرح میشود. به‌عبارتی هنگامی که بحث بر سر این است که انسان در سرشت خود، خلقت خود، در اعمالش، رفتار و کردارش، مختار و دارای «اختیار» است، آزادی به لحاظ کلامی مطرح میشود. نخستین بار در عالم اسلامى بحث آزادى در میان متکلّمان پدیدار شده است، اما این بحث تأثیرات شگرف خود را بر سایر مباحث نهاده است. مباحث «جبر» و «اختیار» بیش از آن‏که در فقه و فلسفه مورد توجه قرار گیرد در میان «متکلّمان» رونق داشته و آثار بى‏شمارى از متکلّمان در این‏باره بر جاى مانده است. حتّى باید اشاره کرد که، فلاسفه نیز به اقتداى متکلّمان به این بحث پرداخته و آن‏را پردامنه ساخته‏اند. تا جایى که به متکلّمین مربوط مى‌‏شود، مشهورترین مکتب میان آنها یعنى اشعرى، به ‏طور کامل آزادى انسان (اختیار) را به نفع جبرى همه‏ شمول و فراگیر رد مى‏کند. دیگر مکتب‏‌هاى کلامى نظیر معتزله و بیشتر مکتب‌‏هاى شیعى معتقد به آزادى انسان بوده و جبر مطلق اشاعره را رد مى‌‏کنند.(نصر، 1381: 17-22) بحث مربوط به اراده آزاد و جبر یک بحث مرکزى در علم کلام است. مباحث مزبور، از بسیارى از جهات، با آنچه که امروزه در میان فلاسفه دیده مى‏‌شود متفاوت است؛ برخى به‌دنبال حمایت از اراده آزاد فرد، در قالب یکى از اشکال جبر مادّى اعم از زیست‏‌شناختى، رفتارى یا چیز دیگر بوده و برخى دیگر سعى در دفاع از این اشکال جبر دارند. بدیهى است که در میان متکلّمین مسلمان هیچ بحثى از یک عامل مادى خارجى که تعیین کننده آزادى انسان باشد به میان نیامده است.(نصر، 1381: 17-22)

به عبارتی می‌توان گفت هنگامی‌که بحث بر سر این است که انسان در سرشت خود، خلقت خود، در اعمالش، رفتار و کردارش، مختار و دارای «اختیار» است، «آزادی» به لحاظ «کلامی» مطرح می‌شود. «آزادی» به لحاظ «کلامی» مسبوق به این پیش‌فرض است که «انسان» را موجودی «مختار» و نسبت به اعمال و انتخاب‌های خود دارای مسئولیت اخلاقی بدانیم. (آرمین، 1388: 22) شهید بهشتی نیز در مباحث «انسان» خود بر بحث «اختیار» تأکید زیادی داشته است و در اکثر آثاری که از وی تاکنون چاپ‌شده است همواره به شکل‌های گوناگون و در بحث‌های مختلف بر این ویژگی انسان تأکید کرده و آن را جدا از مباحث دیگر می‌بیند: «بحث اختیار چیز خاصی است. حتّی بعضی از اساتید و متفکّران که در این زمینه نوشته‌اند چندان روشن بحث نکرده‌اند. خود ماهم که در مواقعی در خدمت آنها بوده‌ایم، در برابر سؤالات پی در پیمان این مسئله چندان روشن نشد.»(بهشتی، 1388:175)

در اندیشه‌های شهید بهشتی «انسان» جایگاهی ویژه و بسیار مهم دارد. به‌طوری‌که اسلام را دین «انسان‌ساز» معرفی می‌کند. وی در برداشت‌های متعدّد خود تعریفی خاص از انسان ارائه می‌دهد؛ و او را دارای ویژگی‌هایی چون «اختیار» می‌داند که در آثار خود به انحای مختلف بر آنها تأکید می‌کند؛ انسان دارای اندیشه دوربرد، قدرت تشخیص نیک و بد، قدرت «اختیار» و قدرت سازندگی و ابتکار را دارد و در سرشت او جاذبه‌ها و ابزارهایی برای حرکت پویایی، و فرا راه او حقیقت و کمال مطلق و در خمیرمایه‌ی ذاتش تلاش برای رسیدن به آن وجود دارد.»(بهشتی، 1386:26) شهید بهشتی همچنین در کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» بزرگ‌ترین مسئله نظام سیاسی اسلام را پرورش انسان‌های مختار (صاحب‌اختیار) و آزاد می‌داند. وی اساساً «انسان» بودن را مترادف با «مختار» بودن می‌داند: «...... و تو معلّم و مربی، می‌خواهی بچه‌ها را مجبور کنی مؤمن و خوش‌رفتار باشند؟ قیمت این آدمک‌های مصنوعی ظریف و زیبای دلربا از قیمت یک مجسمه قشنگ بیشتر نخواهد بود! بیایید همه باهم تصمیم بگیریم بچه‌هایمان آدم باشند. آدم باشند یعنی چه؟ یعنی «مختار» باشند؛ «آگاه» و «مختار»[(اختیار)]...... در نظام سیاسی و اجتماعی اسلام مسئله بزرگ و اساسی، مسئله‌ای که نقش تعیین‌کننده و شکل‌دهنده دارد، این است که انسان‌های پویای آزادی بسازد که با «اختیار» خویشتن به راه حقّ، به راه خدا، به راه پاکی، فضیلت و تقوا درآیند.»(بهشتی، 1388، 18)

شهید بهشتی همچنین معتقد بود برای زندگی در این دنیا انسان دارای مسئولیت‌هایی است که انجام دادن آنها صرفاً با داشتن «قوه‌ی اختیار» میسّر است: «همراه باروح الهی که به انسان داده‌اند. یک مسئولیت کوچک هم به او داده‌اند؛ گفتند: تو با این روح الهی مسئول آن هستی که از لابه‌لای بندها و پیچ و خم‌هایی که در پیکرت و در رابطه‌ی پیکرت با محیط طبیعت و محیط اجتماع وجود دارد با «اختیار» و انتخاب راه را به‌سوی آینده‌ی تاریک یا روشن بگشایی.»(بهشتی، 1386:134)

در دین اسلام بهطور کلی بین «آزادی» و «اختیار» ارتباط مستقیمی وجود دارد. اختیار که آموزههای شیعه از آن حکایت دارد عامل مهم و مؤثّری در بهرهگیری از آزادی است و انسان در آموزههای شیعی، با «اختیار» نسبی که دارد خود را محقّ در سرنوشت خویش میداند و در صورت لزوم از آن دفاع میکند. اختیار هر چند از بعد کلامی یکی از مبانی انسانشناختی آزادی در آموزههای شیعی است.(شیرخانی، 1386: 95) در دین اسلام دخل و تصرّفات فرد انسان در امور و شئون شخصی خویش ناشی از اختیار و آزادیای است که وجود برتر (خداوند)، از آغاز آفرینش به او بخشیده و مرز این اختیار، محدود بر رفتار و حیات فردی است (اَلنّاسَ مُسلَّطون علی اَموالهُم و اَنفُسِهم)، آن هم مشروط به عدم اضرار به خود و دیگران (لاضرر و لاضرار فیالاسلام) (قائم مقامی، 1377: 247) در اندیشهی شهید بهشتی نیز آزادی در معنای داشتن قوّهی «اختیار» به کار برده شده است. وی در بحثهای خود اهمیّت خاصّی برای آزادی قائل است و آن را در معنای «کلام» (آزادی به معنای اختیار) بارها مورد تأکید قرار میدهد. از جمله برجستهترین نگاههای شهید بهشتی در بعد فرهنگی، نگاه عملی – دینی به مقولهی آزادی است. او که متفکّری احیاگر، مبلغ، مفسّر، سیاستمدار و دینمدار بود؛ همیشه در فکر تحقّق زمینههای لازم برای آزادی بشر و سعادت او بود.(موسوی مقدّم، 1387 :233) دلیل اهمیّت فوقالعاده آزادی برای شهید بهشتی بر اساس مبانی اسلامی (نظام توحیدی و مذهب تشیع) است که بر اساس این مبانی انسان موجودی صاحب «اختیار» است. ارتباط «اختیار» و «آزادی» در اندیشهی شهید بهشتی تا آنجاست است که وی اعتقاد داشت اگر بحث «جبر» در مورد انسان مصداق داشته باشد، آن جبر در «اختیار» و «آزادی» است: «انسان «آزاد» و صاحب «اختیار» است، امّا این آزادی را خدا به او داده است و به قول بعضی از نویسندگان معاصر: «انسان محکوم به آزادی است». هیچ مکتبی نمیگوید که این آزادی را انسان خودش به خویشتن داده است، بلکه همه میگویند؛ به او داده شده است و از جای دیگر بر او تحمیل شده است.... اگر جبر الهی در مورد انسان وجود داشته باشد، جبر در داشتن «اختیار» و «آزادی» است.»(بهشتی، باهنر، غفوری، 1386: 200) شهید بهشتی معتقد بود؛ اسلام، آزادی انسان را بهعنوان نقطهی قوّت آفرینش انسان میشناسد و انسان، گوهر تابناک هستی است؛ وی دلیل آزاد بودن انسان را بهخاطر مختار (صاحب اختیار) خلق شدن آن توسط آفریدگار هستی میداند. وی معقتد است؛ خداوند مختار مطلق است، و در آفرینش انسان نیز مهمترین چیزی که به انسان اعطا کرده است؛ «اختیار» است: «مبدأ هستی و آفریدگار جهان، خدای ادیان، بزرگترین وجه امتیازش از مبدأ هستی در مکتبهای دیگر این است که «مختار» است، فَعّالِ لِما یُرید است. مشیتی نافذ و قاطع دارد، فوق هر چیز دیگر است. حال این خدای فَعّالِ لِما یُرید، یک موجود آفریده به نام انسان. به این انسان «اختیار» داده است. خودش به  این موجود اختیار داده و گفته تو را آفریدم تا در این پهنهی هستی به شکل مختار زندگی کنی.»(بهشتی، 1388 :14) وی معتقد است بر پایهی تعالیم اسلام، انسان آزاد است که حتّی خدا را اطاعت کند و یا اطاعت نکند. حتّی معتقد است، نمازی که انسان از روی اجبار بخواند نماز نیست؛ و برای این اعتقادش از آیات الهی بهعنوان مرجع نظر یاد میکند. آنجا که خداوند به پیغمبرش میفرماید: تو حقّ نداری انسانها را به ایمان وادارسازی، تو باید راه ایمان را به انسانها نشان دهی، زمینههای محیطی ایمان پیدا کردن و آزادانه به راه ایمان گام نهادن را فراهم کنی.(کبیرتاج، 1387 :373)

«از دیدگاه اسلام، انسان دین را آزادانه [به اختیار خود] انتخاب میکند کسی بر او دین را تحمیل نمیکند؛ «لا اِکراهَ فیالدّینَ قَد تبین الرٌشد من الغی» «انّا هَدیناهٌ السّبیلَ امّا شاکراً و امّا کفوراً» «و قُل الی حقّ مِن رَبکُم فَمَن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفُر» وحی از جانب خدا میآید هر کس که دلش میخواهد ایمان بیاورد، میخواهد نیاورد. ایمان آوردن به اسلام الزامی و اجباری و اکراهی نیست[بلکه اختیاری]. این آزادی در اسلام را تشریح میکند.(بهشتی، 1390: 219-220، ج:7)

 از نظر وی انسان باید از قوهی «اختیار» برخوردار باشد؛ چرا که اساساً به لحاظ فطری موجودی است که در برابر مسیرهای مختلف قرار خواهد گرفت. بهعبارتی آن چیزی که در این مسیر چند راهه منجر میشود، انسان یکی از راهها را بر دیگری ترجیح دهد؛ قدرت «اختیار» است. در ارتباط با بحث مذکور شهید بهشتی اشاره میکند: «قرآن به ما میآموزد که پس از آفرینش زمین، آسمان، گیاهان و جانداران دیگر خداوند خواست موجودی بیافریند که در این عرصهی پهناور با [اختیار] خودش و به پای خودش حرکت کند؛ هدف و جهت را نیز خودش انتخاب کند.»(بهشتی، 1388 :58) جدا از اینکه شهید بهشتی در «انسانشناسی» خود همواره در بعد «خصوصی» و «عبادی» به مسئلهی «اختیار» اهمیّت میدهد، در مسائل اجتماعی نیز بر قوهی «اختیار» انسان تأکید میکند: «خلاقیّت فنی و صنعتی و چارهاندیشیهای پیشرفتهی انسان در رویارویی با شرایط طبیعی در برخورداری او از قوهی انتخاب و آزاد بودن آن است. او در یک محیط گرمسیر میتواند هوای سرد مطبوع بسازد و از آن بهرهور شود و در پای کولر آبی یا گازی بنشیند و به طبیعت گرم منطقه خویش بگوید؛ من زیر سلطهی سوزان تو نیستم و آزادم. همهی اینها در پرتو قوّهی انتخابگر و «مختار» بودن آن است.»(لکزایی، 1387 :55) در ارتباط با «محیط اجتماعی» نیز، وی همانند «خویشتن انسان» و «محیط طبیعی» بر اهمیّت قوهی «اختیار» انسان تأکید دارد. وی رابطهی انسان را با محیط اجتماعی دو طرفه میداند. به این معنی که علاوه بر اینکه انسان از محیط اجتماعی تاثیر میپذیرد، بهدلیل برخورداری از قوّهی «اختیار» این قدرت را دارد، هر طور که خود میخواهد با آن رفتار کند، و بر آن تأثیر بگذارد: «آری تاریخ ساخته میشود؛ امّا با انسانها، ارادهی آنها، خصلتها[اختیار، انتخاب] و انگیزههایشان. نقش انبیا، بعثت و هدایت و عرضه کردن ارزشها و نمودن راه و پرده بر گفتن از چهرههای شیطانی است و این مردماند که با شعور و تشخیص و جوشش درونی و «انتخاب» آزادشان راه حقّ را بر میگزینند.»(بهشتی، 1388 :275) شهید بهشتی با اعتقاد راسخ به «اختیار» انسان، به آزادی او در انتخاب راه زندگی معتقد است.(کبیرتاج، 1387:367) وی بهدلیل اعتقاد داشتن به «مختار» بودن انسان هر گونه جبری علیه او را رد میکند، و بر اساس همین اعتقاد، آزادی انسان در همهی حوزهها را مطرح میکند: «انسان محکوم جبر اجتماعی نیست؛ بلکه در برابر حاکمّیت آن قوانینی که به نام قوانین اجتماعی و سنّتهای اجتماعی و مکانیزم اجتماع و ماتریالیسم تاریخی و جبر تاریخی، جبر اجتماعی و جبر اقتصادی مطرح میشود کاملاً آزاد است؛ و نه تنها محکوم به این قوانین نیست، بلکه حتّی میتواند بر پدیدهها و بر تنگناهایی که در پرتو حاکمّیت همین قوانین بهوجود آمده بهشورد و در برابر آنها بایستد و معادله را برهم زند.»(بهشتی، 1386 :28) به‌طورکلی شهید بهشتی اعتقاد دارد؛ هم محیط طبیعی و هم محیط اجتماعی محدودیت‌هایی برای انسان ایجاد می‌کند؛ امّا انسان نه محکوم‌به جبر طبیعی است و نه محکوم‌به جبر اجتماعی و تاریخی، بلکه آدمی در برابر محدودیت‌هایی که محیط طبیعی و نظام اجتماعی و سیاسی ایجاد می‌کند «قدرت مخالفت» دارد. دلیل آن‌هم به خاطر بزرگ‌ترین امتیاز انسان، یعنی «آزادی» است که از ویژگی‌هایی چون قوّهی «اختیار» او برخاسته است که ریشه در جنبه‌ی استثنایی (دمیده شدن روحی الهی) او دارد. «از دیدگاه اسلام یکی از بزرگ‌ترین امتیازات انسان همین است که آزاد آفریده‌شده است.»(بهشتی، 1386:28) آزادی از مفاهیم هنجاری در اندیشه‌ی شهید بهشتی است. وی معتقد بود انسان آزاد است چون دارای ویژگی «اختیار» است. بر همین اساس در این نوشتار، این نکته مورد تأکید قرار گرفت که در اندیشه‌ی شهید بهشتی آزادی دارای خاستگاه کلامی است، چراکه اشاره شد آزادی در علم کلام، آزادی است که بر حول محور «جبر» و «اختیار» شکل می‌گیرد. بر همین اساس باید گفت آزادی در اندیشه‌ی شهید بهشتی دارای خاستگاه «کلامی» است، چراکه همان‌طور که در آزادی به معنای کلامی بر «اختیار» انسان تأکید می‌شود، شهید بهشتی نیز آزادی را مترادف با صاحب «اختیار» دانستن انسان می‌داند. جدا از بحث «آزادی» اساساً شهید بهشتی اساساً انسان را موجودی صاحب حقّ «اختیار»، انتخاب، آگاهی و.... می‌داند.

  • آرمین، محسن، جریان تفسیری معاصر و مسئلهی آزادی، نشر نی، تهران، 1388، چاپ اوّل.
  • حسینی بهشتی، سیّدمحمّد، نقش آزادی در تربیّت کودکان، نشر بقعه، تهران، 1388، چاپ پنجم.
  •  مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی، نشر بقعه، تهران، 1388، چاپ اوّل.
  • شیرخانی، علی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386.
  • حسینیبهشتی، سیّدمحمّد حسین- باهنر، محمّدجواد- گلزاده غفوری، علی، شناخت اسلام، نشر بقعه، تهران، 1386،
  • قائم مقامی، سیّدعباس، حقوق طبیعی انسان، نشر قطره، تهران، 1377، چاپ اوّل.
  • کبیرتاج، فاطمه، آزادی اجتماعی در اندیشهی شهید بهشتی، نشر بقعه تهران، 1387، چاپ ششم.
  • لکزایی، شریف، تاملی در آرای شهید بهشتی؛ (مجموعه مقالات به کوشش قاسمی، نشر بقعه تهران، 1387، چاپ ششم.
  • موسوی مقدّم، سیّدرحمتالله، آزادیهای اجتماعی در اندیشهی شهید بهشتی؛ (مجموعه مقالات به کوشش صدّیقه قاسمی)، نشر بقعه تهران، 1387، چاپ ششم.
  • نصر، سیّد حسین، آزادی به مثابه رهایی، مجله بازتاب اندیشه اسفند 1384 شماره 71.

رحمت مهدوی عضو انجمن علوم سیاسی ایران

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha