گفت‌وگو یا خوانشگر کتاب «جشن حنابندان»؛
کتاب صوتی «جشن حنابندان» با صدای ایوب آقاخانی منتشر شد که از کتابخوان اختصاصی سوره مهر، سایت سماوا و فیدیبو قابل دریافت است. «جشن حنابندان» عنوان کتابی است از محمدحسین قدمی که وی در این اثر گزارش‌هایی را از وضعیت جبهه‌های جنگ و حاشیه‌های میدان نبرد ارائه کرده است. یازدهمین چاپ این اثر توسط انتشارات سوره مهر صورت گرفته است.
به گزارش «سدید»؛ کتاب «جشن حنابندان» به قلم محمدحسین قدمی، شامل ۲ گزارش از خاطرات‌های عملیات کربلای ۵ و بیت‌المقدس ۴ است. در گزارش اول کتاب با ذوق و علاقه شخصی نویسنده در طول عملیات کربلای ۵ مطالبی نوشته و جمع‌آوری شده است. گزارش دوم نیز مربوط به عملیات بیت‌المقدس ۴ در مناطق غربی کشور و بخشی از خاک عراق (از جمله حوادث مربوط به بمباران شیمیایی حلبچه) است که به سفارش سیدمرتضی آوینی و برای مجموعه روایت فتح تهیه است.

کتاب در گزارش اول که مربوط به وقایع ۱۰ آذر ۱۳۶۵ تا ۹ بهمن ۱۳۶۵ است سعی می‌کند مراحل ثبت‌نام و اعزام به جبهه، آماده شدن و آموزش دیدن در پادگان، نحوه آشنایی نویسنده با همرزمانش، توضیحاتش از شب‌ها و روز‌های اردوگاه، نامه‌های بچه‌های دبستان به رزمندگان، شوق‌شان برای رفتن به مناطق عملیاتی و لحظه‌شماری برای اعزام به خط مقدم و روحیات و فضایل اخلاقی رزمندگان را گزارش کند.

در بخش دوم کتاب که مربوط به وقایع اول آذر ۱۳۶۶ تا ۱۳ فروردین ۱۳۶۷ است، نویسنده موضوعاتی همچون عملیات والفجر ۵ و اوضاع و احوال شهر حلبچه، فرماندهان و مناطق عملیاتی، آسیب دیدن چشم‌هایش، شهادت رزمندگان و وصیتنامه‌های‌شان و خداحافظی‌اش از جبهه را شرح داده است.

خاطرات مورد استفاده نویسنده در این کتاب، اغلب کوتاه و با زبان ساده و صمیمی بیان شده است به طوری که خواننده از خواندن آن خسته نمی‌شود، چراکه هر موقعیت و لحظه‌ای را دقیق و خلاصه مطرح کرده و از شرح جزئیات اضافی پرهیز کرده است. خاطرات رزمندگان در شب‌های قبل از عملیات و شوخی‌ها و حالات و روابطی که تنها و تنها در آن موقعیت‌ها اتفاق می‌افتاد بخوبی در این گزارش‌ها به تصویر کشیده شده است.

محمد‌حسین قدمی که سال‌ها معلمی کرده است، سال ۱۳۵۴ فعالیت فرهنگی خود را به سفارش شهید محمد‌علی رجایی آغاز کرد. او از سال ۶۷ به جمع نویسندگان دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری پیوست و از سال ۷۱ مسؤولیت برنامه «شب خاطره دفاع مقدس» این دفتر را عهده‌دار شد. وی در حال حاضر مشغول نگارش خاطرات شخصی خود از سال ۶۳ تا وقایع‌نگاری در جنگ ۳۳ روزه در لبنان است.

قدمی درباره چگونگی شکل‌گیری این اثر می‌گوید: «سال ۱۳۶۵ مسؤول صفحه جبهه و جنگ روزنامه «صبح آزادگان» بودم. تشویق و ترغیب دوستان نویسنده، مرا وادار به نوشتن خاطرات و گزارش‌های مستمر کرد تا جایی که توسط این نوشته‌ها با شهید مرتضی آوینی آشنا شدم و به سفارش ایشان این مطالب در قالب کتاب «جشن حنابندان» در سال ۱۳۶۸ به چاپ اول رسید. کار را از خانه، مدرسه، مسجد و محل کار شروع کردیم. زندگی با آنان را در پادگان‌ها، رزم‌های شبانه، لحظات تنهایی و راهپیمایی‌های روزانه در سرما و سختی و در غم و شادی بررسی کردیم که حاصل کار در قالب کتاب جشن حنابندان آورده شد و از آن فیلم مستند ۴ قسمتی «دسته ایمان» تولید و در برنامه‌های روایت فتح پخش شد».

همچنین رهبرحکیم انقلاب در تقریظی بر این کتاب نوشته‌اند: روز و شبی چند در لحظه‌های پیش از خواب، در فضایی عطرآگین و مصف‍ّا و در معراج شور و حالی که سطور و کلمات نورانی این کتاب به خواننده خود عطا می‌کند، سیر کردم و خدا را سپاس گفتم، هم بر آن قطره عشقی که در جان این نویسنده افکنده و چنین زلال‌ِ اندیشه و ذوقی را بر قلم او جاری ساخته است، و هم بر آن دست قدرتی که نقشی چنان بدیع و یکتا بر صفحه تاریخ معاصر پدید آورده و صحنه‌هایی که افسانه‌وار از ذهن و چشم بشر این روزگار بیگانه است، در واقعیت زندگی این نسل از ملت ایران نقش زده است... له الحمدالحامدین ابدا لآبدین.
در ادامه ایوب آقاخانی، نویسنده، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتگو با «وطن‌امروز» از تجربیات خود در خوانش کتاب «حنابندان» برای ما گفت.

* شما تا به حال کتاب‌های مختلفی را خوانش کرده‌اید؛ خوانش این کتاب به لحاظ تکنیک و بعد حس و حال چه تفاوتی با تجربه‌های گذشته‌تان داشت؟
بله! من کتاب‌های زیادی در ژانر‌های مختلف از خارجی و ایرانی خوانده‌ام و کتاب‌هایی را نیز در دست خوانش دارم که بزودی آماده خواهد شد. البته این نکته را هم بگویم که کتاب «جشن حنابندان» نخستین کتاب صوتی من در حوزه دفاع‌مقدس نبوده، بلکه عجیب و غریب‌ترین تجربه من به ۵-۴ سال پیش برمی‌گردد و آن مربوط می‌شود به خوانش کتاب «پایی که جا ماند» که کتاب بسیار تاثیرگذار و غریبی برای من بود و می‌توانم بگویم خواندن این کتاب با تمام سلول‌های مغزم بازی کرد بویژه اجرای آن، اما «جشن حنابندان» به نظرم چنین جایگاهی ندارد، اما همان فضا و ژانر یعنی خاطره‌نویسی و ادبیات برآمده از مستندات جنگ را دارد، البته صادقانه بگویم که خوانش آن از خوانش کتابی مانند «پایی که جا ماند» یا «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» که خوانش هر دو را برای رادیو نمایش انجام دادم، به مراتب پیچیده‌تر بود. دلیل آن هم این است که ۲ کتاب قبلی بار ادبی و قابل تکیه بیشتری داشتند، ولی «جشن حنابندان» خلوص و صمیمیتش بیش از اندازه خط‌کشی‌های مرسوم ادبیات بود. به این معنا که ما در «جشن حنابندان» با یک ضعف ادبی جدی مواجه بودیم که انگار با آن مبارزه‌ای هم نشده تا اشکالات آن رفع شود. کتاب «دا» نیز چنین ویژگی‌ای دارد. با وجود اینکه کتاب پرتوفیقی است، اما احساس می‌شود اصراری در پشت‌پرده نگارش کتاب وجود داشته تا ضعف‌های آن پیراسته نشود و حالا وقتی شما با چنین اثری برای خوانش مواجه می‌شوید، بدون تردید به عنوان کتابخوان مسیر پیچیده‌تری پیش‌رو دارید، به این دلیل که شما باید ضعف این ماجرا را نیز جبران کنید. کتاب بسیار صمیمی، ساده، صادق و با خلوص نوشته شده و قرار است برخی رشادت‌های صمیمانه جاری در زمان آن سال‌ها را برای مخاطب خود زنده کند، اما من ادعا می‌کنم خوانش این کتاب‌ها به نحوی که قابل شنیدن و قابل دفاع باشد و بشود روی آن سرمایه‌گذاری کرد تا مخاطب این اثر را بشنود، تحت تاثیر قرار بگیرد و احتمالا بخواهد آثار مشابه را نیز بخرد، کار هر کسی نیست و قاطعانه ادعا می‌کنم که خوانش تاثیرگذار این کتاب‌ها، یک فوت کوزه‌گری غریبی دارد که افراد دیگر بدون این مهارت ممکن است خوانش خود را تبدیل به یک کمدی ناخواسته کنند.

* با توجه به شرایط کرونایی و استقبال بیشتر مخاطبان از کتاب‌های صوتی بر اساس آمار‌هایی که اپلیکیشن‌های کتاب‌خوان می‌دهند، به نظرتان این تغییر ذائقه پس از کرونا نیز ممکن است ادامه داشته باشد؟
ما بعد از کرونا هم با بسیاری از وجوه و زوایای جاری شده و متولد شده در دوران کرونا همچنان دست‌و‌پنجه نرم خواهیم کرد و برخی را چه خوب و برخی را چه بد، همچنان در کنار خود خواهیم داشت. یکی از مصادیق اتفاقا خوب دوران کرونازدگی همین افزایش بیلان و آمار مطالعه و مخصوصا مطالعه شنیداری و صوتی است و این با ما خواهد ماند و گریز‌ناپذیر است. قبول کنیم که ذائقه مخاطب و نگاه او نسبت به خیلی چیز‌ها تغییر کرده است. ما خواه‌ناخواه با فضایی مواجهیم که دیگر عادت‌هایش وارد شریان‌های حیاتی مخاطب شده است. مثلا اینکه شما دیگر نمی‌توانید بعد از رخت بربستن این پاندمی منحوس، به نقطه صفر قبلی برگردید. به عنوان مثال درباره آموزش آنلاین، شما دیگر نمی‌توانید برخی وسوسه‌ها و سهولت‌های این نوع آموزش را از برخی فراز‌ها و بخش‌های زندگی آموزشی انسان امروز حذف کنید و خواه‌ناخواه این آموزش آنلاین در جا‌هایی با ما خواهد ماند. بدون تردید گوش دادن به کتاب‌های صوتی نیز با ما خواهد ماند که البته این اپلیکیشن‌های کتاب‌خوان و صوتی به اندازه «VOD»‌ها در زمینه فیلم و سریال نتوانستند به لحاظ تجاری موفق باشند، اما باز هم اقبال مواجهه با جامعه وسیع‌تر مخاطبان برای آن‌ها هم رقم خورد.

* کتاب‌های صوتی در این سال‌ها تا چه اندازه توانسته‌اند جایگاه واقعی خودشان را بین مخاطبان پیدا کنند؟ برخی‌ها تمایل دارند کتاب را حتما با ورق زدن مطالعه کنند.
قطعا به نسبت نسخه فیزیکی کتاب‌هایی که با آن‌ها مواجه بودیم، علاقه‌مندان و مخاطبان نسخه‌های صوتی بیشتر شده‌اند و با اینکه شخصا یکی از طرفداران جدی این نوع کتاب‌ها هستم، ولی هنوز خودم بیمار بوی کاغذ و عاشق ورق زدن کتاب هستم! نمی‌توانم ادعا کنم کتاب‌های فیزیکی حذف و نسخه‌های صوتی جایگزین آن خواهند شد، هرگز! اما بدون تردید اگر این موضوع را با دهه ۷۰ مقایسه کنیم، قطعا اوضاع بسیار فرق کرده است. الان بسیاری عضو کانال‌های کتاب‌های صوتی هستند و با همه این توصیفات به عقیده من این‌ها به صورت موازی به کار خود ادامه خواهند داد و فکر می‌کنم هیچ‌کدام نافی ارزش‌های یکدیگر نیستند، اما اگر بخواهم ساده‌تر و صریح‌تر به این پرسش پاسخ دهم، باید بگویم الان مخاطبان وسیع‌تری برای کتاب‌های شنیداری وجود دارد.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha