عوامل سریال «وضعیت زرد» در سخنانی با اشاره به انعکاس آدم‌های مذهبی در این سریال بیان کردند که در تلویزیون و سینما مذهبی‌ها دو بعدی، کاریکاتوری و مقوایی نمایش داده شده‌اند.
به گزارش «سدید»؛  طی شب‌های گذشته سریالی ۱۳ قسمتی با نام «وضعیت زرد» روی آنتن شبکه سه سیما رفت که شاید نام عوامل آن چندان آشنا نبود و یا چهره‌های جدیدی را در بازیگری معرفی کرد با این حال پیشینه‌اش به یک واحد سینمایی در دفتر جبهه فرهنگی انقلاب می‌رسد که قدمتی چند ساله دارد و در سال‌های اخیر بیشتر در حوزه طنز‌های مکتوب و استندآپ کمدی فعالیت داشته است.

حامد بامروت‌نژاد تهیه کننده فیلم‌هایی، چون «منطقه پرواز ممنوع» حالا با ساخت یک سریال به تلویزیون آمده است که اولین تجربه این جبهه فرهنگی در این حوزه محسوب می‌شود. تجربه‌ای که مشخصاً قرار است یک بازنمایی از برخی گروه‌های جامعه باشد که به تعبیر تهیه کننده تاکنون در سریال‌های تلویزیونی دیده نشده‌اند و یا نوعی بازنمایی رسانه‌ای از متدینینی باشد که پیش از این به شکل کاریکاتوری و یک بعدی دیده شده‌اند.

حامد بامروت‌نژاد تهیه کننده، مجید رستگار کارگردان و زین‌العابدین تقی پور بازیگر نقش اصلی سریال «وضعیت زرد» طی نشستی مهمان خبرگزاری مهر شدند و درباره این مجموعه که به سبک سیتکام ساخته شد سخن گفتند.

بخش اول این نشست را در زیر می‌خوانید:

* ابتدا توضیح اولیه‌ای درباره روند شکل‌گیری این سریال بدهید تا در ادامه وارد سوالات بعدی و حتی چالشی شویم.
حامد بامروت نژاد: ما در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب یک واحد سینمایی و همچنین واحد باشگاه طنز انقلاب اسلامی را داریم که حدود هفت یا هشت سال است فعالیت دارد و آقای محمدرضا شهبازی و دوستانشان در آنجا مشغول به کار طنز هستند. ما پیش از این در حوزه طنز ژورنالیستی و استندآپ کمدی از طریق محمدرضا شهبازی کار‌هایی را پیگیری می‌کردیم تا اینکه از حدود یک سال و نیم پیش و با شیوع ویروس کرونا، بحثی شد که به حوزه طنز نمایشی هم با توجه به تأثیری که دارد، ورود کنیم.

مباحثی هم از همان ابتدا درباره اینکه چه قالبی داشته باشیم، شکل گرفت که به طور مثال کار آیتمی باشد یا داستانی کوتاه و در نهایت به قالب سیتکام رسیدیم. یک دلیل انتخاب سیتکام، هزینه تولید پائین آن بود که با توجه به شرایط اقتصادی کنونی برای ما به صرفه بود. این هزینه تولید پائین هم به دلیل لوکیشن‌های محدود و جنس تصویربرداری سیتکام است. نکته دیگر این بود که زمان کمی صرف می‌شد و فاصله بین ایده تا مصرف کوتاه بود و این به لحاظ رسانه‌ای مطلوب‌تر بود، چون برای ما تاریخ اثر و وجه رسانه‌ای آن اهمیت داشت.

ما نمی‌توانستیم سراغ یک سریال مثلاً ۳۰ قسمتی برویم که تولید آن حدود ۶ الی ۷ ماه زمان می‌برد و سرمایه گذاری جدی می‌طلبد. توقعی هم از این کار داشتیم که می‌خواستیم بازنمایی رسانه‌ای جامعه متدین را در رسانه توسعه دهیم. اگر تا الان شخصیت مذهبی صرفاً تیپ‌های معدودی را در رسانه‌ها شامل می‌شدند، قصد داشتیم این شخصیت‌ها را گسترش دهیم.

حامد بامروت‌نژاد
تیپ مذهبی در تلویزیون ما بازنمایی امنیتی و سیاسی داشته است و یا در سینما جنس دیگری از این بازنمایی را شاهد بوده‌ایم، اما هدف این بود که این بازنمایی را به حوزه‌های دیگر هم تعمیم دهیم و از این حیث هم سیتکام قالب مطلوبی بود. سیتکام به دلیل شخصیت محور بودن، فضایی دارد که در دنیا هم بیشتر از اینکه قصه ماندگار باشد، حال و هوای شخصیت‌ها در خاطر مانده است.

ما تعداد قابل توجهی از سیتکام‌های موفق دنیا و حتی سیتکام‌های داخلی را با نقاط قوت و ضعف آن‌ها بررسی کردیم. اولین کاری هم که انجام دادیم این بود که با عوامل یکی از این سیتکام‌های داخلی که به نظرمان هم کار موفقی از آب در نیامده بود، گفتگو کردیم و ضعف‌های کار را درآوردیم. تغییراتی هم در کار داشتیم از جمله اینکه خنده را که یکی از المان‌های سیتکام‌های خارجی است حذف کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این مولفه برای مخاطب داخلی جواب نمی‌دهد.

زین‌العابدین تقی پور: به نظر من برعکس هم جواب می‌دهد و مخاطب نمی‌خندد.

بامروت‌نژاد: تیپ مذهبی در تلویزیون ما بازنمایی امنیتی و سیاسی داشته است و یا در سینما جنس دیگری از این بازنمایی را شاهد بوده‌ایم، اما هدف این بود که این بازنمایی را به حوزه‌های دیگر هم تعمیم دهیم و از این حیث هم سیتکام قالب مطلوبی بودبامروت نژاد: به جای خنده تمهید دیگری داشتیم که در حوزه موسیقی افکت‌هایی را قرار دادیم. با بررسی سیتکام‌ها قدم به قدم طراحی شخصیت و موقعیت صورت گرفت و ما از طریق مسائل و دغدغه‌ها به سمت شخصیت‌ها رفتیم. یعنی با خود گفتیم این کار قرار است چه امکانی به ما بدهد و یا چه می‌خواهیم بگوییم و بر این اساس موقعیت‌ها طراحی شد. در نهایت فصل اول مجموعه «وضعیت زرد» در ۱۳ قسمت به تولید رسید.

* دوست دارم شما هم به عنوان کارگردان به همین بحث ورود کنید و از این بگویید که در تولد این ایده و شکل‌گیری آن، چه سهمی داشتید؟
مجید رستگار: زمانی که پیشنهاد با من مطرح شد، ایده اولیه بین تیم، تهیه کننده و نویسندگان آقای علی عموکاظمی و محمدرضا شهبازی شکل گرفته بود. فکر می‌کنم حدود ۴-۵ قسمت نوشته شده بود و به نظرم با تمام متن‌ها متفاوت بود، بیشتر دیالوگ محور بود و دیالوگ‌های جالبی داشت که پیش از این در تلویزیون کمتر دیده بودیم.

* به لحاظ جسارت یا جنس مزاح؟
رستگار: هم به لحاظ جسارت و هم نوع مزاح متفاوت بود و از همان جا فهمیدیم کارگردانی، میزانسن و حتی فاصله گذاری و اکت‌های بازیگران باید ملاحظاتی می‌داشت تا طنز کار در بیاید.

* با توجه به اینکه ما از شما بیشتر سبقه مستندسازی داریم شما قبلاً تجربه‌ای در ساخت طنز هم داشته‌اید؟
رستگار: من پیش از این مجموعه‌های کوتاهی در حوزه طنز و با موضوعات اجتماعی و اقتصاد مقاومتی ساخته بودم که متأسفانه پخش آن به کرونا خورد. آن زمان یک باره همه آثار درباره اقتصاد مقاومتی جمع شد و همه تلویزیون بسیج شد تا درباره کرونا اثر بسازد. حتی به نظرم در دو ماه اولیه شیوع کرونا، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ اثر کوتاه با این موضوع از تلویزیون تولید و پخش شد که در قالب نماهنگ و یا فیلم کوتاه و آثار دیگر بود و من هنوز منتظرم تا آن مجموعه به پخش برسد.

آن مجموعه ۳۰ قسمت ۲۶ دقیقه‌ای بود و به نظرم فضای دیگری از سیتکام بود که ابتدا تصویربرداری می‌شد و سپس به صورت کروماکی در فضای بیگ پروداکشن به خروجی می‌رسید. در نهایت وقتی در مجموعه «وضعیت زرد» با تهیه کننده و نویسندگان به تعامل رسیدیم حدود یک ماه جلساتی داشتیم و روی شخصیت پردازی‌ها و نکاتی که از لحاظ بصری ممکن بود نویسنده به آن توجهی نداشته باشد، نکاتی را اضافه کردیم.

تقی‌پور: پیش از این فیلمنامه‌های زیادی به من پیشنهاد شده بود که حتی لبخند هم بر لب من نمی‌آورد، اما این فیلمنامه در همین سه قسمت اول باعث شد تا قهقهه بزنم* شما هم لطفاً مقدمه‌ای از ورود این تیم بگویید و درباره اینکه آیا فقط نقش بازیگر داشتید یا مثل تجربه‌های پیشین فراتر از آن هم سهم داشتید، توضیح دهید؟

زین‌العابدین تقی‌پور: خیر؛ بنده فقط بازیگر بودم و حقیقتاً در این کار آقای بامروت نژاد مرا گول زد. ابتدا مرا به دفتر خود دعوت کرد و گفت فیلمنامه‌هایی نوشته شده است و مرا در اتاقی حبس کرده بود تا به دلیل مشغله‌های زیاد از دستشان فرار نکنم. فیلمنامه خوب نوشته شده بود و من هم به عنوان بازیگر دوست داشتم نقش‌های مختلفی را در همان اتمسفری که خودم به آن اعتقاد دارم، تجربه کنم.

سعید شخصیتی است که به خود من خیلی نزدیک است. پیش از این فیلمنامه‌های زیادی به من پیشنهاد شده بود که حتی لبخند هم بر لب من نمی‌آورد، اما این فیلمنامه در همین سه قسمت اول باعث شد تا قهقهه بزنم. به نظرم طنز موقعیتی که در سیتکام وجود دارد، در این فیلمنامه مشاهده می‌شد و از همان ابتدا به دل من نشست. در نهایت آقای بامروت نژاد به من گفت که اگر پیشنهادی برای نقش سعید داری، مطرح کن. من هم حس می‌کردم روی خود من هم نظر دارند، اما جدی نبود و بعد از فراز و فرودی که داشتیم تهیه کننده و کارگردان مرا قابل دانستند و مرا برای نقش سعید انتخاب کردند.

زین‌العابدین تقی‌پور
* در پروسه انتخاب بازیگر چطور نقشی داشتید؟
تقی‌پور: در پروسه انتخاب بازیگر پیشنهاداتی را آنقدر که بلد بودم مطرح کردم. من پیش از این پروژه دیگری را با آقای بامروت نژاد داشتم و شاید به همین دلیل توفیق نبود که انرژی بیشتری در این مجموعه صرف کنم. با این حال این را با قاطعیت می‌گویم که «وضعیت زرد» به عنوان یک دغدغه شخصی و فرهنگی و هنری به گونه‌ای است که اگر من به عنوان بازیگر در فصل دوم این سریال حضور نداشته باشم، دوست دارم در هر بخشی که از دستم بر می‌آید، حتی انتخاب بازیگر یا … کمک کنم. به نظرم این مجموعه با تمام کاستی‌هایش یک اتفاق مبارک است و می‌تواند مولد یک جریان باشد.

* من یک مشکلی با این مجموعه دارم و آن این است که فکر می‌کنم خیلی اصرار دارید نکات مختلفی را مطرح کنید. این «همه چیز گویی» و اینکه بخواهید در همین ۱۳ قسمت همه مسائل را مطرح کنید باعث نوعی تراکم شده است و گویی هر آن چیزی را که در گعده‌های خود می‌توانستید با آن شوخی کنید، رد نکردید. به نظرم این مجموعه می‌توانست یک کمدی درباره انرژی هسته‌ای یا فضای مجازی یا یک کمدی درباره خانواده‌های مذهبی باشد، اما چرا اصرار داشتید در این فرصت اندک همه چیز را به گونه‌ای بیان کنید که انگار به شما گفته‌اند، دیگر فرصتی برای ساخت و بیان دغدغه‌هایتان ندارید.
بامروت نژاد: یکی از دلایلی که سمت قالب سیتکام رفتیم، همین بود. جنس سیتکام این است که پیرنگ اصلی ندارد مثلاً وقتی یک دانشمند هسته‌ای اخراج می‌شود نیازی نیست سراغ خرده داستان‌های مربوط به آنکه چرا این دانشمند اخراج شد، برویم. اخراج این دانشمند فقط ورودی قصه است و صرفاً یکی از شخصیت‌های مجموعه است. جنس سیتکام هم این گونه است که شما به شخصیت‌ها نزدیک می‌شوید و آن‌ها برای شما سمپات می‌شوند. شخصیت‌ها در ادامه سیتکام درباره موضوعات مختلفی حرف می‌زنند وگرنه شما نمی‌توانید مجموعه‌ای مثل فرندز را تا ۱۰ سال ادامه دهید. فرندز هم پیرنگ اصلی ندارد.

پیرنگ اصلی یک قصه در ۲۰ یا ۳۰ قسمت به پایان می‌رسد، اما در سیتکام تا جایی که شخصیت‌ها دوست داشتنی باشند، تا ۲۰۰ یا ۳۰۰ قسمت ادامه می‌یابند و جایی به پایان می‌رسد که مخاطب دیگر شخصیت‌ها را دوست نداشته باشد. حالا وقتی شخصیت شکل بگیرد شما درباره هر مضمونی می‌توانید حرف بزنید. اتفاقاً یکی از مولفه‌هایی که سیتکام را انتخاب کردیم و سراغ سریال ۳۰ قسمتی نرفتیم همین دلیل بود که باید یک قصه‌ای داشته باشید مثلاً یک نفر را اخراج کنید و بعد بگویید حالا قرار است چه اتفاقاتی مثل شکایت و… رخ دهد که ما این‌ها را نمی‌خواستیم. ما در این مجموعه و در هر قسمت به موضوعی مثل ازدواج سامان، بورس، تحریم سعید و ... می‌پردازیم و اتفاقاً می‌خواهم بگویم همه این‌ها از قواعد سیتکام پیروی می‌کند.

* یعنی در بخش‌هایی مجموعه می‌تواند به آثار طنز آیتمی نزدیک شود؟
رستگار: بله سیتکام در کل همین است.

بامروت نژاد: آیتم به چه معنا؟

* بد نیست خود شما به‌عنوان کارگردان در مورد مرز سیتکام و کار آیتمی توضیح دهید و اینکه اصلاً ارتباطی به لحاظ تماتیک دارند یا خیر؟
رستگار: ابتدا این را بگویم وقتی قرار شد این کار را شروع کنیم چندین مدل سیتکام از «فرندز» تا «چگونه مادرت را ملاقات کنم؟» و «تئوری بیگ بنگ» را تماشا کردم. از میان این‌ها تئوری بیگ بنگ مرا بیشتر جذب کرد و، چون فکر می‌کردم سبک ما به آن مجموعه نزدیک‌تر است تا ۵۰ قسمت آن را دیدم و به این نتیجه رسیدم که این‌ها می‌توانند مجموعه‌هایی آیتمی باشند یعنی حتی یک صحنه با صحنه بعد متفاوت است. یکی از سختی‌هایی که ما در این کار داشتیم، این بود که اتفاقی را داشتیم شروع می‌کردیم که شاید ما به ازاء واقعی آن در ایران به این شکل ساخته نشده است و برای همین فکر می‌کنید به کار آیتمی نزدیک است. اما مدل‌های متفاوتی برای سیتکام داریم. یعنی نه قالب یکسانی دارد که حتماً باید در استودیو باشد و نه حتماً لازم است بیرونی باشد. ما حتی مجموعه‌های سیتکامی تماشا کردیم که بین آن‌ها استند آپ وجود داشت.

ممکن است در «سیتکام» هر سکانس با سکانس دیگر قصه‌هایی کاملاً متفاوت داشته باشد که حتی به صورت موازی جلو می‌رود. ما هم چند قسمت را این‌گونه پیش رفتیم. مثلاً گربه‌ای که در خبرگزاری وجود دارد، سعید که با دایی درگیر است یا فرزانه که قصه‌های خود را دارد.

مجید رستگار
* و این‌ها هیچ ارتباطی هم با هم ندارند.
رستگار: این‌گونه می‌توان گفت که در طول ۱۳ قسمت سعید خط اصلی قصه است که از کار خود اخراج شده است و ما هم پیرنگ‌هایی را به آن اضافه کردیم. به طور مثال با پدرزنش درگیری دارد، دنبال ازدواج است، در کل یک خط اصلی وجود دارد درحالی‌که در بسیاری از سیتکام‌ها ممکن است همین خط اصلی هم وجود نداشته باشد و این میان اتفاقات دیگری هم رخ می‌دهد. به طور مثال پدرزن سعید با ازدواج او مخالف است، با هم قرار ملاقات می‌گذارند و باز اتفاقات دیگری رخ می‌دهد. ما در بررسی‌های خود روی آثار سیتکامی به این نتیجه رسیدیم که این آثار چارچوبی ندارند و قواعد خاصی برای ساخت سیتکام وجود ندارد. مجموعه‌های مختلف سیتکامی در دنیا ساخته شده و هر کدام ایده‌ها و آورده‌های مخصوص به خود را داشته است. یکی در اثر خود از استندآپ کمدی استفاده کرده، یکی آن را به فضای استودیویی برده یا دیگری در آن از تبلیغ استفاده کرده است.

تقی‌پور: یعنی بازیگران مستقیم یک محصول را تبلیغ می‌کنند.

رستگار: بعضی از سیتکام‌ها هم هستند که سکانس‌های بیرونی و خیابانی دارند و فضا به یک مجموعه سریالی نزدیک شده است. آنچه که در مجموعه «وضعیت زرد» برای ما اهمیت داشت، دیالوگ‌محور بودن است که این مجموعه را از سریال‌های عادی تلویزیون متمایز کرده است، لحنی که در آن لودگی آن‌چنانی ندارد یا تیکه‌های طنزی که به هم می‌اندازند و این سبک نوشتاری کار را در نهایت متمایز می‌کند.

ما هم حتماً دنبال چنین فضایی بودیم و می‌خواستیم مجموعه‌ای بسازیم که کارکرد رسانه‌ای آن برای ما اهمیت داشت و حتماً قصد ساخت یک مجموعه هنری که ۳۰۰ سال دیگر هم به همین میزان فهم بشود را نداشتیم* با سبقه‌ای که آقای بامروت‌نژاد هم اشاره کرد، این کار بیشتر به طنز مطبوعاتی نزدیک شده است، نکته‌ای که شاید یک ویژگی باشد، اما من آن را نقطه ضعف می‌دانم و در لحظاتی باعث می‌شود کار تاریخ مصرف پیدا کند یعنی اگر از یک دیالوگ سیاسی یا اجتماعی فاصله بگیریم ممکن است دیگر این بار معنایی کنونی را نداشته باشد. این هم جزو ملاحظاتی است که شما آن را کماکان ویژگی سیتکام می‌دانید.

رستگار: ما سعی کردیم فضای سیتکام را مورد نظر خودمان درآوریم مثلاً خنده‌های معمول در کار‌های سیتکامی را حذف کردیم و پیشنهادم به حامد بامروت‌نژاد این بود که از موسیقی آکاپلا استفاده و فرمی را وارد کنیم تا کار را از آنِ خود ما باشد. در تیتراژ هم این آکاپلا را می‌شنوید که از صدا‌های آوایی خاص بهره گرفته است. این کاری بود که شاید در نسخه‌های خارجی و مشابه آن وجود نداشته باشد. این را از حیث تغییراتی که در کار به وجود آمد، توضیح دادم. درباره ژورنالیستی بودن فضا و تاریخ مصرف آن نیز باید گفت می‌تواند برعکس هم باشد یعنی یک فضای تاریخی به مجموعه بدهد که مخاطب وقتی آن را می‌بیند، با خود فکر کند ماجرا چه بوده است و حتی برود قضیه را بررسی کند. من از این بُعد و نقطه مثبت ماجرا، آن را نگاه می‌کنم و در کل آن را منفی نمی‌بینم.

بامروت‌نژاد: جنس سیتکامی که ما انتخاب کردیم و البته وحی‌مُنزل نیست، هنوز قابل بررسی است و حتی ممکن است در فصل بعد به‌روزرسانی‌ها و تغییرات دیگری در این مجموعه داشته باشیم. با این حال یکی از ویژگی‌های سیتکام همین است که کار پر از «جامپ‌کات» است و این یک ویژگی است، چون محوریت کار بر شوخی استوار شده است. همانطور که گفته شد ما سیتکام‌هایی داریم که مثلاً لوکیشن دکور دارد یا ندارد و…، اما در همه سیتکام‌ها شوخی‌محور است و در همه آن‌ها قصد بر خنداندن است و برای همین است که برای مخاطب عام جذاب است؛ بنابراین شوخی‌ها با هم جامپ پیدا می‌کند. گاهی در قصه دو داستان موازی هم دارید که بی ربط است و گاهی هم به هم ربط پیدا می‌کند.

درباره تاریخ مصرف‌دار بودن مجموعه هم باید گفت می‌توان بار منفی آن را دید و می‌توان هم گفت این قضیه، مثبت و مجموعه با اتفاقات جامعه مماس شده است. همین الان سریال «فرندز» را هم نگاه کنید ممکن است بخش‌هایی از شوخی‌های آن را متوجه نشوید، چون کاملاً بر اساس فرهنگ آمریکایی است و مثلاً تکه‌کلام فلان مجری آمریکایی که در زمانی پخش شده است، مورد استفاده قرار می‌گیرد. ما هم حتماً دنبال چنین فضایی بودیم و می‌خواستیم مجموعه‌ای بسازیم که کارکرد رسانه‌ای آن برای ما اهمیت داشت و حتماً قصد ساخت یک مجموعه هنری که ۳۰۰ سال دیگر هم به همین میزان فهم بشود را نداشتیم.

به نظرم این یکی از نقاط قوت این قالب مورد نظر بود. مثلاً قسمت استندآپ کمدی‌هایی که در مجموعه می‌بینید به همین دلیل اضافه شد که اگر فاصله‌ای بین نگارش فیلمنامه تا زمان پخش وجود دارد و یک بازه زمانی چهار تا پنج ماهه را دربر می‌گیرد ما آن را به دو تا سه روز برسانیم. این استندآپ کمدی‌ها دو روز قبل از پخش به هر قسمت اضافه می‌شد. من خودم این را تلخیص کردم و هدفمان این بود که مجموعه با اتفاقات جامعه مماس شود. در نهایت اینکه ما چقدر توانستیم این فضا را خوب یا بد دربیاوریم، نکته‌ای است که می‌توان درباره آن بحث کرد.

آدم‌های مذهبی همیشه دو رو داشته‌اند یا افراد خشک مقدس مذهبی و اعصاب‌خُردکن بوده که از دیدن آن‌ها متنفر می‌شویم و حتی بعضی از بازیگران در این نقش‌ها شهره شده‌اند یا از طرف دیگر افراد خیلی مقدسی را دیده‌ایم که نمی‌توان به آن‌ها دست پیدا کرد. شخصیت‌هایی که بیشتر هم در سریال‌های ماه رمضانی دیده شده‌اند؛ افراد دوبُعدی که نمی‌خندند، شوخی ندارند و کسی را دست نمی‌اندازند* دوست دارم جدی‌تر درباره شخصیت‌پردازی‌های مجموعه صحبت کنید. به نظرم یک ویژگی که در برخی از سیتکام‌ها دیده‌ایم، جنسی از بلاهت است تا بتواند نوعی کمدی را برای کاراکتر‌ها ایجاد کند و همچنین جنسی از کاریکاتوری شدن برخی از نقاط ضعف که در همین شخصیت‌ها هم این اکت‌ها و واکنش‌های اگزجره را می‌بینیم. از این زاویه می‌خواهم به جنسی از فیلمسازی شما بپردازم که یکی از کلیدواژه‌های آن «فیلمسازی ایدئولوژیک» است. آیا فکر نمی‌کنید این جنس از فیلمسازی و محصول هنری ساختن که یک ایدئولوژی و نگاه صریح پشتش است که گفتید از همان اهداف فکری به این قالب و ساختار رسیده‌اید، خیلی با این قالب از سیتکام همخوانی ندارد یعنی من مجموعه‌ای از آدم‌ها را ببینم که باید مخاطب را بخنداند و بعد یکی از همین شخصیت‌ها در اتاقش عکسی از فرج‌الله سلحشور دارد. به نظر شما در اینجا ناهمخوانی ظرف و محتوا اتفاق نیفتاده است؟

تقی‌پور: به نظرم شما به نکته خیلی مهمی اشاره کردید که من می‌خواهم نظرم را از دید بازیگری بیان کنم. یک سوال خیلی مهمی که من همیشه از خودم با دیدن برخی از آثار تلویزیونی پرسیده‌ام این است که من نوعی به عنوان فردی که هر شب نمازم را در مسجد می‌خوانم، سعی می‌کنم هیئتم ترک نشود، دوستانی داریم، همسرانمان احتمالاً پوشش مخصوصی دارند، رفاقت و شوخی‌هایی هم داریم و همدیگر را دست می‌اندازیم و حتی استندآپ بازی می‌کنیم.

من این را در این حوزه می‌گویم، اما شما می‌توانید به حوزه‌های دیگر هم تسری دهید که ما هم عاشق می‌شویم، گاهی زیرآب یکدیگر را می‌زنیم و برای پول درآوردن دو دو تا چهار تا می‌کنیم. با این حال آدم‌هایی از جنس ما خیلی اوقات در طنز‌هایی که در تلویزیون یا شبکه خانگی دیده‌ایم، هیچ‌گاه بازتابی نداشته است. آدم‌های مذهبی همیشه دو رو داشته‌اند یا افراد خشک مقدس مذهبی و اعصاب‌خُردکن بوده که از دیدن آن‌ها متنفر می‌شویم و حتی بعضی از بازیگران در این نقش‌ها شهره شده‌اند یا از طرف دیگر افراد خیلی مقدسی را دیده‌ایم که نمی‌توان به آن‌ها دست پیدا کرد.

شخصیت‌هایی که بیشتر هم در سریال‌های ماه رمضانی دیده شده‌اند؛ افراد دوبُعدی که نمی‌خندند، شوخی ندارند و کسی را دست نمی‌اندازند. یکی از ویژگی‌های جذابی که این سریال برای من به عنوان بازیگر داشت، همین بود که دیدم با بستری مثل هیئت حتی در یک مینی سکانس شوخی کرده است یعنی ما می‌بینیم دو نفر از کاراکتر‌های طنز به هیئت رفته‌اند و آنجا اتفاقات جالبی رخ داده و چه بسا مخاطب بومی ایرانی که هیئتی هم نیست، چنین اتفاقاتی را دیده و خندیده است. یا با موقعیتی مثل دزدیدن کفش در مسجد مواجه شده‌ایم یا حتی در این سریال موقعیتی داریم که دایی در نماز و با یکی از آیه‌ها می‌خواهد حرفی را بگوید. این سکانس بازتابی داشت که خیلی‌ها می‌گفتند مادربزرگ یا پدر و مادر آن‌ها هم این‌گونه رفتار می‌کنند. این‌ها اتفاقاتی است که در شئونات زندگی بسیاری از ما‌ها وجود داشته و به دلیل ترس دوستان یا سازندگان و مدیران از تصویر و آثار طنز ما حذف شده است. اینجا همین سوال پیش می‌آید که ما هم می‌خندیم و شوخی می‌کنیم پس چرا باید منجر به وهن شود؟

* فکر می‌کنم اینجا نکته‌ای خلط شد. اینکه ما بچه مذهبی نشان دهیم که اهل شوخی و خنده است، یک‌طرف ماجراست، این هم که بچه مذهبی نشان دهیم که بشود به او خندید، طرف دیگر ماجراست. نقطه‌ای که به این بچه‌مذهبی‌ها می‌خندند، همان انتقادی است که من و خود شما بار‌ها مطرح کرده‌ایم و مچ خیلی‌ها را هم گرفته‌ایم. همان هیئتی که می‌گویید سوژه فیلم «زهرمار» شد که جواد رضویان که خودش هم اهل هیئت است، ساخت و اتفاقاً مورد انتقاد هیئت‌ها و مداحان قرار گرفت. مادحین بیانیه دادند و انگار ما اجازه آزمون و خطا نداده‌ایم که چنین اتفاقاتی رخ دهد یا زمانی این اجازه داده شده که خودمان پای کار باشیم و اگر کسی دیگر پای کار باشد وجه وهن آن را پررنگ‌تر می‌بینیم.
تقی‌پور: سوال به جایی بود. من واژه «بچه مذهبی» را به عنوان کسی که همه وجودش مذهب باشد، به کار نبردم. منظورم حزب اللهی نیست.

* نوعی زیست را منظور داشتید.
تقی‌پور: بله همین‌طور است. زیست ایرانی اسلامی. به طور مثال ما هنوز هم کسانی را داریم که نماز نمی‌خوانند، اما محرم هیئتشان را می‌روند. ممکن است این‌ها حزب‌اللهی محسوب نشوند، اما زیستی که دارند، ایرانی و اسلامی است. این آدم نذری‌اش را هم می‌دهد و چادر مادربزرگش را هم موقع نماز می‌بوسد. این مقدسات آنجایی مورد هتک قرار می‌گیرد که اغلب فیلمساز‌ها به هر دلیلی نمی‌خواهم وارد نیت‌ها شوم که بلد نیستند یا قصد و غرضی دارند، اما به شکلی مقوایی یا کلیشه‌ای با مقدسات برخورد کرده‌اند و این‌ها منجر به وهن می‌شود.

ما در این سریال آدم‌هایی را می‌بینیم در عین حال که شوخ هستند، در زمینه‌هایی هم خط قرمز‌هایی دارند. این‌طور نیست که بگوییم رضا هر کاری می‌کند و حالا نماز هم می‌خواند و نماز او وهن باشد. یا این‌گونه نیست که سامان دست به هر کاری بزند و حالا هیئت هم برود و این بخواهد وهن هیئت باشد. ما شخصیت‌هایی ذوابعاد ساخته‌ایم و فیلمی که مثال زدید کاملاً مصداق همین ماجراست. زیست مذهبی و دینی به معنایی که صحبت کردیم در کاراکتر‌های این فیلم وجود نداشت و وقتی هیئت به آن شکل نمایش پیدا می‌کند، هیئتی‌ها حق داشتند احساس کنند که نوعی وهن به وجود آمده، چون نگاه یکطرفه، یک بُعدی و مقوایی به ماجرا پیدا شده است. در همین داستان هم که نگاه کنید، این سه کاراکتر به شکل عجیبی پشت هم هستند، خط‌قرمز‌های اخلاقی و حتی اعتقادی و دینی دارند.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha