نظری مقایسه‌ای میان مبارزات شمال و جنوب کشور علیه چپ‌ها؛
مقال پی آمده، درصدد بازخوانی و مقایسه یکی از فراز‌های مقاومت ملت مسلمان ایران در برابر یکی از فِرَق دست نشانده و وابسته به بیگانگان است. اهمیت خوانش مقاطعی اینچنین از تاریخ کشورمان، در آن است که گرایش عمومی و قاطع ملت در برابر اینگونه بیرق افرازی‌ها را باز می‌نمایاند. امید آنکه مقبول آید.
به گزارش «سدید»؛  مقال پی آمده، درصدد بازخوانی و مقایسه یکی از فراز‌های مقاومت ملت مسلمان ایران در برابر یکی از فِرَق دست نشانده و وابسته به بیگانگان است. اهمیت خوانش مقاطعی اینچنین از تاریخ کشورمان، در آن است که گرایش عمومی و قاطع ملت در برابر اینگونه بیرق افرازی‌ها را باز می‌نمایاند. امید آنکه مقبول آید.


اصالت واکنش‌های ضد چپ در آذربایجان نسبت به اعتراضات جنوب ایران
بی‌تردید گسترش فعالیت نیرو‌های چپ در مناطق مختلف ایران، واکنش مردم مسلمان و دین مدار ایران را در پی داشت. با گسترش فعالیت فرقه دموکرات در آذربایجان، شاهد اقدامات گوناگون مردمی، برای مقابله با این جریان دین ستیز بودیم. همان گونه که می‌دانیم، بسیاری از حرکت‌های اعتراضی به ویژه در سال‌های پایانی اشغال ایران توسط متفقین، از جمله نهضت جنوب و اقدامات اعتراضی عشایر قشقایی و بختیاری، با ادعای مقابله با نفوذ توده‌ای‌ها در کابینه قوام السلطنه شکل گرفت. با این حال و با مروری بر نوع مناسبات حاکم بر رفتار رهبران غائله فارس در قیاس با نهضت‌های مردمی ضدچپ در اعتراض به غائله آذربایجان، به نظر می‌رسد اقداماتی که در جنوب ایران با ادعای مبارزه با نفوذ کمونیست‌ها در ساختار سیاسی ایران صورت گرفته، اصالت حرکت‌های اعتراضی ضدچپ مردم در آذربایجان را ندارد. این موضوع زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که بار دیگر رفتار‌های متغیر رهبران نهضت جنوب در برخورد با توده‌ای‌ها _که شرح آن آمد و می‌آید- را مورد بازخوانی قرار دهیم.

چند و، چون شکل‌گیری «نهضت جنوب»
همان گونه که آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» اشاره می‌کند، برادران قشقایی از جمله ناصرخان را، باید گردانندگان و رهبران اصلی غائله فارس یا به تعبیر دیگر شورش جنوب به شمار آورد. به عبارت دیگر، برادران قشقایی با ادعای مبارزه با گسترش حضور کمونیست‌ها در دولت ائتلافی قوام السلطنه، ضمن ایجاد پیوند و ائتلاف با ایلات مجاور خود، بساط نهضت جنوب را به راه انداختند. البته این ادعا تنها از سوی آبراهامیان مطرح نشده و بسیاری دیگر از مورخین، بر این موضوع تأکید کرده‌اند. برای مثال محمود طلوعی نیز در کتاب خود با عنوان «پدر و پسر:ناگفته‌ها از زندگی و روزگار پهلوی» معتقد است که: برادران قشقایی، در رأس شورش جنوب قرار داشته‌اند. همچنین در کتاب «معماران عصر پهلوی» آمده است: «محمدناصر قشقایی... در اواسط سال ۱۳۲۵ هم... نهضت جنوب را بر پا داشت». همان گونه که پیداست، برادران قشقایی برای عملی کردن طرح خود در راه اندازی غائله فارس، با بسیاری از ایلات و عشایری که تا پیش از آن با آن‌ها اختلاف داشتند، دست به ائتلاف زده و موجبات آغاز شورش جنوب را مهیا می‌کنند.

عیارسنجی نهضت جنوب
یکی از نکات مهم در غائله جنوب آن است که سران این حرکت با تأکید بر «ضدکمونیستی» بودن حرکت خویش، برخی علما و مردم دین مدار را نیز با خود همراه کردند. این ادعا‌های پرطمطراق ضدکمونیستی برادران قشقایی، در حالی است که یک سال قبل از آغاز نهضت جنوب، هنگامی که ابراهیم خان قوام‌الملک شیرازی طبق دستور دولت مرکزی و با حمایت و هدایت انگلستان، برای جلوگیری از گسترش فعالیت حزب توده در جنوب ایران، از هندوستان به فارس آمد ناصرخان قشقایی و برادران وی به مخالفت شدید با او و همراهی با نیرو‌های چپ جنوب ایران پرداختند. بر این اساس، هنگامی که فعالیت قوام الملک شیرازی بر ضد حزب توده شدت گرفت، برادران قشقایی در حمایت از حزب توده دست به اقدام زدند، به گونه‌ای که خسروخان قشقایی برای آنکه وی را از فارس اخراج کند، به تهران رفت و ملاقات‌هایی با مظفر فیروز انجام داد و بر آن شد تا با سران حزب توده و عناصر دست چپ، نزدیک شود. بر همین اساس بود که قشقایی‌ها به حمایت مادی و معنوی از روزنامه سروش در شیراز و به تبلیغات علیه مقامات کشوری و لشکری پرداختند. نکته جالب آنکه برادران قشقایی در راستای حمایت از حزب توده، دست به ائتلاف با مرتضی قلی خان صمصام و جهانشاه و ابوالقاسم خان رؤسای بختیاری زدند و در راستای تشکیل این ائتلاف، ملاقات‌هایی را با افراد مذکور ترتیب دادند. بنا به ادعای نوری‌زاده بوشهری، اساساً تلاش برادران قشقایی در ایجاد این ائتلاف تشکیل نهضت جنوب، برای تقابل با دولت مرکزی و انگلستان بود. نهضتی که شکل گرفت، اما اهدافش به نحو شگفت انگیزی تغییر کرد. بنا به ادعای نوری‌زاده، برادران قشقایی و متحدینشان در نهضت جنوب، در بادی امر به دنبال آن بودند که ضمن حمایت از اقدامات فرقه دموکرات آذربایجان، اقدامات ارتش ایران در لشکرکشی به آذربایجان را محکوم کرده، اقدام نیرو‌های چپ در آذربایجان و کردستان را به مثابه اقدام و حرکتی مردمی جلوه دهند. پس از احضار قوام الملک شیرازی به تهران، برادران قشقایی دست از طرفداری از حزب توده برداشته و حزبی به نام نهضت مقاومت جنوب به وجود آوردند. خسرو قشقایی پس از ارسال تلگرافی به تهران (وزارت کشور) و درخواست مساعدت از دولت مرکزی جهت همراهی نهضت جنوب، کتباً از قوام السلطنه عفو و آزادی چند تن از سران معروف و راهزنان مشهور فارس را، از زندان شهربانی شیراز درخواست می‌کند. مظفر فیروز نیز دستور استخلاص آن‌ها را، صادر می‌نماید!

فقدان عزم جدی در رهبران نهضت جنوب برای مقابله با چپ
به شهادت تاریخ، رهبران غائله جنوب نه تنها عزمی جدی برای مقابله با نفوذ و گسترش توده‌ای‌ها نداشتند، بلکه در بدو امر، به همراهی و طرفداری از اقدامات فرقه دموکرات در آذربایجان و کردستان پرداخته بودند. با این حال، می‌توان رهبران نهضت جنوب را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
دسته اول: افرادی بودند که از روی بیم و اجبار در این نهضت قبول عضویت کرده بودند، اما دسته دوم به امید رسیدن به وکالت و نمایندگی مجلس شورای ملی، یا فرمانداری یا به ریاست شهرداری و ... به وسیله بسط قدرت سران قشقایی، عضویت هیئت رئیسه نهضت را قبول نمودند که از جمله ابوالحسن رضوی و محمدحسن خان بهبهانی و امام صمدانی و حاج محمدباقر واعظ دستغیب و غلامحسین مهذب و غلامرضا حکیمی و مدیران جراید گلستان و استخر و ... بودند.

عزم جدی آذربایجان در برابر فرقه دموکرات
مروری بر حرکت‌های اعتراضی مردم در آذربایجان علیه فعالیت فرقه دموکرات، نشان از تفاوت‌های ماهوی این دو حرکت ضدکمونیستی در شمال و جنوب ایران دارد. این موضوع به ویژه با بررسی نوع کنشگری علمای آذربایجان، از اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار شده است. در ادامه با مروری گذرا بر تقابل مردم آذربایجان به بررسی این ادعا پرداخته‌ایم. از بدو رواج بلشویسم و کمونیسم در ایران، اولین واکنش‌ها در مقابل آن‌ها توسط علمای آذربایجان صورت گرفت. اعلان جهاد میرزا علی اکبر مجتهد علیه بلشویک‌ها را، می‌توان از اولین اقدامات صورت گرفته در این زمینه دانست. مخبرالسلطنه هدایت در یکی از آثار خود، متن تلگرافی به شرح ذیل از حکم جهاد میرزا علی اکبر مجتهد نقل کرده است: «به واسطه تجاوزات بلشویک طرف نمین امروز از تمام محلات آقازادگان و تجار تحت اسلحه رفتند. میرزا علی اکبر حجت‌الاسلام، نایب الصدر، شیخ الاسلام شمشیر و قرآن حمایل انداخته، نصرمن الله گویان وارد حوزه شدند. حجت الاسلام به منبر رفت و در وظایف دینی سخن گفت. ضمناً گفت: صبر ما نظر به اعلان بی‌طرفی دولت و حفظ مناسبات حسنه بود، اگر روابط حسنه توپ دادن به محمدقلی الاری است و سوختن دهات سرحدی، امروز حکم جهاد می‌دهم. اگر تمام کشته شوید، یک نفر بلشویک نباید به خاک ایران راه دهید، خود من هم فرمانده و پیش جنگ خواهم بود».

علمای دین و حساسیت به نفوذ چپ در آذربایجان
موضوعی که حساسیت بیشتر علما و مراجع دینی را، نسبت به این مرام و مسلک بر می‌انگیخت، این بود که بلشویک‌ها علاوه بر قتل و غارت و تخریب مساجد و بازار‌ها و خانه‌های مردم، درصدد تخریب قوانین دین و آئین اسلام نیز برآمدند. با چنین پیش زمینه‌ای بود که مقامات شوروی از ابتدا بر آن شدند، که برای جلب نظر مساعد علما و فریب افکار عمومی، تلاش‌هایی به عمل آورند. به نوشته جمیل حسنلی: «کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی درباره افزایش کمک‌های مادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان جنوبی قراری صادر کردند. در این قرار قید شده بود که برای تأثیر گذاشتن بر روی اهالی از دین و دین مداران استفاده لازم بشود. در راستای این برنامه در ماه مه ۱۹۴۵/اردیبهشت – خرداد ۱۳۲۴ رئیس مجمع روحانیت ماوراءقفقاز، شیخ الاسلام آخوند علی زاده را به شهر‌های آذربایجان و تهران فرستادند».

مسئله مهم در تحولات آذربایجان در آستانه تسلط فرقه دموکرات، صدور فتوا توسط آیت الله العظمی سیدیونس اردبیلی است. آیت الله اردبیلی که در قیام مسجد گوهرشاد نقش مهمی داشت، از مشهد به اردبیل تبعید شده بود. با گسترش فعالیت‌های حزب توده و آگاهی ایشان از ماهیت فکری آنها، وی با صدور فتوایی آن را باطل و منحل اعلام کرد. این اقدام نقش مهمی در مقاومت و مخالفت مردم و عشایر شاهسون در آذربایجان علیه فرقه دموکرات داشت. درگیری دموکرات‌ها با آیت‌الله مقدس تبریزی، آیت‌الله سیدمرتضی خسروشاهی و دو پسرش، از نمونه‌های دیگر برخورد فرقه با علما و روحانیون آذربایجان است. در این زمینه حتی شایع شده بود در عیدی که توسط فرقه «عید خون» نام گرفته بود، قرار بود همه علما و روحانیون و رجال میهن دوست آذربایجان، در محل استقرار خویش دستگیر و کشته شوند، هرچند اضمحلال فرقه این توطئه را برهم زد. در همین زمینه، رحلت عالم گرانقدر آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی هم، فرصتی پیش آورد تا مردم آذربایجان با بروز احساسات شدید در برپایی مجالس سوگواری متعدد و باشکوه، درصدد مقابله خاموش با دست نشاندگان یک حکومت ملحد برآیند. در این مجالس سوگواری که تا چهلم وی ادامه داشت، مردم با دسته‌جات عزاداری در سطح شهر و بازار، به قدرت نمایی در مقابل فرقه دموکرات پرداختند. در این مبارزه نقش بازار نبایستی نادیده انگاشته شود، بازاریان تبریز به خاطر پیوند‌های دیرین و مستحکم با علما، چهل روز بازار را بستند.

نقش آیت‌الله‌العظمی بروجردی، در شکست فرقه دموکرات
البته باید در این میان، به نقش ویژه آیت‌الله‌العظمی حاج آقا حسین بروجردی در شکست فرقه دموکرات اشاره شود. به عقیده آیت الله بروجردی توده‌ای‌ها نیز، مانند بهائیان مخل امنیت و استقلال ایران بوده و بر همین اساس، ایشان به مخالفت جدی با آن‌ها پرداخت. تحریم انتخابات دوره پانزدهم مجلس از سوی ایشان، به دلیل تحت اشغال بودن آذربایجان، تأثیر زیادی در تسریع و خروج ارتش سرخ از ایران داشت، زیرا قراری که گفته می‌شود قوام السلطنه با روس‌ها در مورد نفت گذاشته بود، بدون تأیید مجلس بی‌اعتبار بود و تا وقتی که انتخابات برگزار نمی‌شد، طرح مسئله موضوعیت نداشت.

اعتراضات عشایر و اهل ادب به حاکمیت فرقه دموکرات
در کنار مقاومت دلیرانه مردم به رهبری علما و روحانیون آذربایجان، در تقابل با فعالیت‌های فرقه دموکرات این منطقه، فعالیت‌های دیگری نیز در اعتراض به فرقه دموکرات، در نقاطی همچون ارومیه و مراغه در جریان بود. عشایر شاهسون و شعرایی مانند: شهریار، بسیج خلخالی، محمد آقاسی خویی، صدیقی نخجوانی، هنرمندی، چون اقبال آذر سلطان آواز ایران، هرکدام به نحوی به تقابل با فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان پرداختند. پس از تشکیل فرقه دموکرات در ۳ سپتامبر ۱۹۴۵/۱۲ شهریور ۱۳۲۴، سه نفر از تبریز جهت تشکیل شعبه فرقه راهی ارومیه شدند. در جلسه‌ای که در ۲۵ شهریور در سالن شیرو خورشید سرخ بر پا شد، گروهی از مردم و شخصیت‌های محلی ارومیه، شرط ورود خود به فرقه دموکرات را حذف سه ماده از شعار رسمی فرقه یعنی «خودمختاری آذربایجان» «رسمیت زبان ترکی» و «تصرف املاک ملاکین» خارج از آذربایجان عنوان کردند، مواردی که از نظر آن‌ها خلاف قانون اساسی ایران بود. پس از تنظیم صورت جلسه و قبول این شرط‌ها توسط نمایندگان اعزامی فرقه به ارومیه، تصمیم گرفته شد چند نفر انتخاب وبه تبریز اعزام شوند، اما قبل از اعزام این افراد، تلگرافی به امضای پیشه وری به ارومیه رسید، که از اعزام نمایندگان خودداری کنند، زیرا نمایندگانی دیگر برای ادامه مذاکرات راهی شده‌اند. نظر پیشه وری آن بود که کمیته ارومیه، بدون قید و شرط مرام و شعار فرقه را قبول کند و سپس نماینده‌ای جهت شرکت در جلسه کمیته مرکزی اعزام شود، و الا نماینده‌ای اعزام نشود! مبارزات و فعالیت‌های سیداسماعیل پیمان، بنیانگذار روزنامه کهنسال مهد آزادی تبریز را، باید یکی دیگر از مخالفت‌های مردمی با فرقه دموکرات به حساب آورد. در خاطراتی که یکی از نزدیکان وی- مرحوم میرعلی اصغر افتخار حسینی- از مبارزات او در مراغه با فرقه دموکرات بازگو کرده است، نکات مهمی از عرق ایرانی و تعصب ملی مردم غیور آذربایجان در طول دوران تسلط عوامل شوروی وجود دارد:
«انتخابات مجلس آغاز شده بود و گویا دوره چهاردهم بود که پیشه وری خودش را کاندیدا کرد و به هر نیرنگی که بود انتخاب شد، ولی مجلس اعتبارنامه وی را رد کرد. پیشه وری ناراحت و عصبانی به تبریز بازگشت و برای انتقام جویی حزب دموکرات را در تبریز راه انداخت. دموکرات فرقه سی، بیانیه‌ای در سطح آذربایجان به نام مردم آذربایجان منتشر کرده و تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی را خواستار شده، ضمناً قید نمود که مکاتبه در ادارات دولتی آذربایجان با زبان ترکی باشد و در مدارس زبان ترکی تدریس شود و روزنامه‌ها به زبان ترکی انتشار یابند. شادروان سیداسماعیل پیمان در مراغه برای مقابله با این بیانیه، بیانیه دیگری هم به زبان فارسی و هم به زبان ترکی منتشر و تأیید کرد: «آذربایجان عضوی از کشور ایران است؛ هیچ گاه ناخن از گوشت جدا نمی‌شود. ما دعوای زبانی نداریم. ما در تمام سطح کشور بزرگ ایران عدالت اجتماعی می‌خواهیم. ما می‌خواهیم حکومت را مردم مسلمان ایران تشکیل بدهند. نمایندگان مجلس منتخب حقیقی از طرف خود مردم باشند. تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی در تمام استان‌ها و ولایات انجام بگیرد. ما دعوا و اختلاف زبان نداریم، ما می‌خواهیم در کشور اسلامی قوانین الهی حکومت بکند...».

انتشار این بیانیه از زبان مردم در مراغه تأثیر عجیبی در سطح آذربایجان به جای گذاشت. در اکثر ولایات که جمعی فریب چرب زبانی بیانیه فرقه را خورده بودند، از خواب غفلت بیدار و متوجه شدند که فریب خورده‌اند و بلافاصله از «دموکرات فرقه سی» استعفا دادند. این حرکت شکست سختی برای پیشه وری و یارانش و حامیانش بود. در یکی از اسناد و مدارک موجود که توسط شهربانی کرمانشاه گزارش شده، در خصوص نگاه مردم تبریز به فرقه دموکرات آمده است: «از قراری که در شهر انتشار می‌دهند، تبریزی‌ها پیشنهادی به دولت مرکزی نموده‌اند که غیر از دولت شاهنشاهی ایران دولت دیگری نمی‌خواهیم و نیز شایع است که آقای سیدجعفر پیشه وری ۶۰۰۰ نفر سرباز حرکت داده که جلوی ارتش اعزامی مرکز بروند. کسان آن‌ها به سربازخانه رفته و گفته‌اند ما نمی‌خواهیم فرزندانمان به جنگ دولت ایران بروند و دست سرباز‌ها را گرفته و همراه خود به منازل برده‌اند. روی این اصل، چهر نفر از بازگانانِ آنجا را به رسم اینکه محرک بوده‌اند به شهربانی جلب و توقیف کرده‌اند. اهالی تبریز شورش نموده و آن‌ها را متحصن ساخته‌اند».

ماهیت و جوهره فرقه دموکرات، نه تنها علما و رجال ملی و مردم را از آن رویگردان کرده بود، بلکه عشایر غیور و وطن پرست شاهسون را نیز، به مقابله با آن‌ها واداشت. تکیه عوامل بیگانه بر زبان، نژاد و قومیت و روابط حکومت پهلوی اول با عشایر، برای متقاعد کردن آن‌ها برای حمایت از تجزیه طلبان مؤثر واقع نشد. قیام عبدالله خان محمد خانلو تنها، یکی دیگر از مصادیق ایران دوستی عشایر شاهسون است. در سال ۱۳۲۲ عبدالله خان محمد خانلو، مطابق معمول برای دیدن پدرزنش یوسف مین باشی، به آن سوی رود ارس می‌رود. دو نفر به عنوان نماینده دولت شوروی پیش او می‌آیند و به وی پیشنهاد رهبری جنبش کمونیستی در ایران را می‌دهند. وی نپذیرفته و بر همین اساس، عبدالله خان متوجه می‌شود که روس‌ها پیشه وری را به جای او انتخاب کرده‌اند، در نتیجه فوراً دست به کار شده و همه طوایف و خوانین شاهسون را، مبارزه با این حرکت کمونیستی به همکاری دعوت می‌کند. در آغاز عده زیادی داوطلب مبارزه می‌شوند و هسته مرکزی «نهضت میهن پرستان ارسباران» تشکیل می‌شود؛ و کلام آخر همان گونه که شرح آن آمد، حرکت‌های مردمی علیه فعالیت کمونیست‌ها در آذربایجان، از اصالت و ماهیت کاملاً مردمی و دینی برخوردار بود، موضوعی که نمی‌توان با جدیت درباره غائله فارس مطرح کرد. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد مجموعه اقداماتی که در جنوب ایران علیه گسترش فعالیت حزب توده و کمونیست‌های مورد حمایت شوروی صورت گرفت، بیش از آنکه خودجوش و دینی باشد، بیشتر تحت تأثیر برخی منافع خاص (انگلیس، قوام، شاه و.) هدایت می‌شد.
 
انتهای پیام/
منبع: جوان
ارسال نظر
captcha