تاریخ درباره حقانیّت گفتمان‌های چپ و مذهبی قضاوت کرد؛
عقاید چپ قوی‌ترین عقیده در میان نویسندگان مطرح قبل از انقلاب بود و انعکاس این تفکرات در نویسندگان مختلف و در برهه‌های زمانی متفاوت به یک اندازه نیست.
به گزارش «سدید»؛ نشست "تاثیر جریانات چپ‌گرا در ادبیات معاصر ایران" روز یکشنبه ۲۱ شهریور ماه در صفحه مجازی کانون اندیشه جوان برگزار شد.

علیرضا سمیعی، پژوهشگر فلسفه و ادبیات، در این نشست به بررسی سیر تحوّل و دگردیسی احزاب چپ در ایران و تاثیر آن بر فضای کلی هنر و ادبیات پرداخت.

به گفته این پژوهشگر جریان‌های فکری چپ‌گرا، ملی و اسلامی که در فضای سیاسی قبل از انقلاب فعال بود، خود را به صورت جریان‌های برجسته‌تر در ادبیات داستانی قبل از انقلاب نشان می‌دهد. جریان چپ‌گرا نه تنها به شکل اندیشه‌های مارکسیستی، بلکه در قالب ادبیات رئالیسم سوسیالیستی فعالیت خود را طرح‌ریزی می‌کرد. عقاید چپ قوی‌ترین عقیده در میان نویسندگان مطرح قبل از انقلاب بود. میزان پای‌بندی هر یک از نویسندگان به عقایده چپ متفاوت بوده است و انعکاس این تفکرات در نویسندگان مختلف و در برهه‌های زمانی متفاوت به یک اندازه نیست.

سمیعی تاکید کرد: نویسندگان و ادبیات و هنر چپ‌گرا را نمی‌شود به احزاب چپ در ایران تقلیل داد، چون همان‌طور که می‌دانیم نویسندگان چپ طیف وسیعی از فضای هنری و ادبی دوران پیش از انقلاب را به خودشان اختصاص داده بودند و میزان تعلق خاطر فکری و عملی آن‌ها به موازین حزبی متفاوت بود، اما به‌طور قطع تشکیل کانون نویسندگان در سال ۱۳۴۷ نقطه عطف مهمی در بررسی جریانات و تحولات ادبی چپ در ایران پیش از انقلاب به شمار می‌آید.


کانون نویسندگان ایران، نقطه عطف تحولات ادبی چپ‌گرا
سال ۱۳۴۷ طی نشستی که با حضور نویسندگان متعددی در خانه جلال آل‌احمد و سیمین دانشور تشکیل شد، کانون نویسندگان ایران رسماً آغاز به کار کرد که سیمین دانشور، محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، نادر نادرپور، سیاوش کسرایی، داریوش آشوری، اسماعیل خویی، غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی از اعضای اصلی آن بودند. نقطه عطف بعدی در تحولات کانون در سال ۱۳۵۸ به وقوع پیوست که تصمیم به اخراج سیاوش کسرایی، به‌آذین، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی و برومند گرفتند. این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء توده‌ای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.

اما برای شناخت مولفه‌ها و ایده‌های اصلی تفکر چپ در ایران باید به برگزاری کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۲۰ شمسی رجوع کرد که در زمان نخست وزیری قوام السلطنه برپا شد. در این کنگره که با حضور طیف وسیع نویسندگان و شاعران آن روزگار برگزار شد برای نخستین بار سخنرانی‌هایی در انتقاد از رضاشاه ایراد شد؛ علاوه بر آن رئوس کلی تحرکات ادبی در سال‌های بعد در همان کنگره به بحث گذاشته شد که سخنرانی‌های فاطمه سیاح و احسان طبری در این زمینه از اهمیت بیشتری برخوردار است.

چرا در مقطع خاصی از تاریخ معاصر، توجه به ایده‌های چپ در بین نویسندگان زیاد شد؟
تعامل و ارتباط مستمر نویسندگان و شاعران با یکدیگر در بسط اندیشه چپ در ایران سهم بالایی داشت. بسیاری از نویسندگان خودشان مستقیماً ارتباط حزبی روشنی با جناح چپ نداشتند، اما تحت تاثیر فضای غالب و از طریق ارتباط با دوستان نویسنده، مترجم و شاعر خودشان تحت تاثیر این فضا قرار می‌گرفتند. به عنوان مثال شما برای خواندن آثار کلاسیک ادبیات دنیا چاره‌ای جز رفتن سراغ ترجمه‌های به آذین نداشتی و خب طبیعی است که او به عنوان یک نویسنده و مترجم چپ‌گرا، خواه ناخواه مخاطبان خودش را با این فضا‌ها درگیر میکرد.

تاثیر حزب توده در رواج ادبیات رئالیستی در ایران
دوران خفقان رضاشاهی اجازه هرگونه ظهور و بروز سیاسی را از نیرو‌های فکری جامعه سلب کرده بود، اما همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره کردم با برافتادن رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضای جوان در مقطع سال‌های ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوعی فضای نسبتا آزاد سیاسی در کشور شکل می‌گیرد که برگزاری کنگره نیز یکی از بارزترین نمود‌های آن به شمار می‌آید. به گواهی تاریخ، حزب توده، جریان اصلی مارکسیسم در ایران، در همان سال‌ها در اوج تفوّق بوده است. طی سال‌های ۱۳۲۰-۱۳۲۸، که این حزب فعالیت آزادانه داشت، اعضای آن به ۳۰۰ هزار نفر می‌رسد که برای جمعیت نه چندان بسیار آن دوران شگفت‌انگیز است. پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ترور بحث‌انگیز شاه، که منجر به منع فعالیت آشکار حزب شد و نیز دست‌کم تا سال ۱۳۴۲، که می‌تواند آغاز گرایش به ایدئولوژی اسلامی دانسته شود، حزب توده و به طور کلی ایدئولوژی کمونیستی- سوسیالیستی نیروی مسلط در فضای سیاسی روشنفکری به شمار می‌رفته و حتی پس از پاگیری جنبش اسلامی، تا انقلاب اسلامی، ادامه تاثیر سوسیالیسم را در این فضا شاهدیم. در نهایت، با نیم نگاهی به تاریخ زندگی ادیبان آن دوران نیز این تاثیر تأیید می‌شود. تقریبا همه نویسندگان و شعرای آن دوران، دست کم برای دوره‌ای، از اعضا (یا هواداران) حزب توده بوده‌اند.

از طرف دیگر رفتارشناسی شاه و دربار در آن سال‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. از آنجا که در تئوری توسعه شاه جایی برای رفاه مردم وجود نداشت، مردم فقیر احساس نوعی یَلگی می‌کردند که در آن فضا جانبداری نویسندگان چپ از طبقات محروم بسیار مورد توجه بود. به عنوان مثال وقتی امروز به آثار کسی مثل غلامحسین ساعدی رجوع می‌کنیم، شاهد انعکاس زندگی فلاکت بار "گدا"ها در آن روزگار هستیم و یا ارجاعاتی به رسم خون‌فروشی در جامعه وجود دارد که همه این‌ها به طور طبیعی مخاطب را به خودش را جذب می‌کند.


آیت‌الله کاشانی، طالقانی و شریعتی نیرو‌های مذهبی را به صحنه آوردند
تا پیش از ظهور کسانی مثل آیت‌الله کاشانی، طالقانی و شریعتی، نیرو‌های مذهبی نماینده‌ای در جهان معاصر نداشتند و زبان آن‌ها برای ابراز درد‌ها و آلام اجتماعی و زیستی خودشان بسیار الکن بود. کتاب "قرآن در صحنه" از آیت‌الله طالقانی و چند اثر دیگر مشابه آن، رفته رفته زبان این طیف را باز کرد و ادبیات دینی متناسب با صحنه و نیاز‌های روز جامعه به میدان آمد، اما تا پیش از آن الگوی فکری مارکس که مبتنی بر پرداختن به واقعیت جهان معاصر بود، تنها گفتمان مسلط بر جامعه بود که جذابیت زیادی هم داشت. این است که ادبیات رئالیستی-مارکسیستی به صورت طبیعی اوج می‌گیرد.

این شریعتی و طالقانی بودند که اوضاع را به نفع مذهبیون تغییر دادند و به تبع آن‌ها کسانی وارد صحنه شدند و حرف زدند که تا پیش از آن به کلی خاموش بودند. این جریان بعد‌ها با ظهور امام خمینی (ره) به اوج خودش رسید و دو گفتار موازی چپ و مسلمان در جامعه شکل گرفت که بعد‌ها تاریخ درباره آن‌ها قضاوت کرد و با پیروزی مذهبی‌ها عملاً گفتمان چپ به حاشیه رانده شد.

۴ مؤلفه فرمی و محتوایی ادبیات چپ
به طور کلی رمان‌های چپ از حیث محتوایی دو ویژگی اصلی دارند که بحث درباره محرومیت و فقر و مخالفت کلّی با گذشته و کلیه مظاهر کهنه‌گرایی رئوس آن است. به همین دلیل هم هست که از نگاه آنان گذشته همیشه محکوم است و این گذشته خرافات، سنت‌های دینی و نظام سلطنتی را یکجا در بر می‌گیرد. وفق تفکر چپ هم سنن ایرانی و نظام پادشاهی محکوم است و هم نظام مذهبی و خرافات دینی و این‌ها به هیچ وجه از هم جدایی‌پذیر نیستند، اما امام (ره) نشان داد که می‌شود با شاه و نظام سلطنتی مخالف بود، اما سنن ایرانی را نفی نکرد و یا می‌شود دین‌دار بود، اما به خرافات دینی باور نداشت.

از حیث فرمی هم دو ویژگی وفاداری به واقعیت و اهمیت دادن به شخصیت‌پردازی دو ویژگی مهم آثار نویسندگان چپ‌گرا محسوب می‌شود که تقریبا در تمام آثار داستانی آن‌ها نمود دارد که بی‌گفتگو بزرگ علوی مهم‌ترین نماینده آن در ایران به شمار می‌آید و کتاب‌های "ورق پاره‌های زندان"، "گیله مرد" و "چشم‌هایش" از موفق‌ترین آثار او در این زمینه است.

مهم‌ترین نویسندگان چپ‌گرا در ایران:

*صمد بهرنگی
بهرنگی یکی از شناخته شده‌ترین نویسندگان چپ در ایران است که جدا از "ماهی سیاه کوچولو" دست کم به خاطر گردآوری افسانه‌های عامیانه آذربایجان اهمیت دارد و مطالعه آثار او برای شناخت هنر و ادبیات چپ در ایران ضروری است.

*به‌آذین
محمود اعتمادزاده (م. ا. به‌آذین) (۱۲۹۳–۱۳۸۵) نویسنده، مترجم و فعال سیاسی بود. به‌آذین فعالیت‌های ادبی خودش را از سال ۱۳۲۰ –و زمانی که به علت جراحت در جنگ جهانی دوم یک دست خود را از دست داده بود– با انتشار داستان‌های کوتاه آغاز کرد. اما به گمان من رمان "دختر رعیت" او یکی رمان‌های خوب ایرانی است که طیّ آن مهمترین اندیشه‌های چپ پرورده شده است.

*احمد محمود
محمود یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبی چپ در ایران شناخته می‌شود که آثارش از هر لحاظ قابل توجه است. من این توفیق را داشتم که از نزدیک با او در خانه‌اش ملاقات کنم و از نزدیک دیدم که چطور برای نوشتن رمان‌هایش دقت و انضباط به خرج می‌داد. او خلاصه آثارش را روی دیوار خانه‌اش می‌نوشت و برای تک تک شخصیت‌های داستانش یک شناسنامه کامل درست می‌کرد. تنها رمان او که من با آن مشکل اساسی دارم "درخت انجیر معابد" است که در آن خرافات و دین با هم درآمیخته شده است.

*جلال آل احمد
آل احمد تمثّل جامع و کامل چپ‌گرایی در تاریخ روشنفکری ایران است. او در سال ۱۳۲۳ وارد حزب توده شد و تا انشعاب حزب توده تمام مراحل تشکیلاتی به سمت بالا را پشت سر گذاشت. پس از انشعاب به همراه خلیل ملکی و افراد باقی مانده از انشعاب به حزب زحمت‌کشان دکتر مظفر بقایی پیوست. عضویت وی در حزب توده به مدت سه سال از بیست تا بیست و سه سالگی به طول انجامید که "زن زیادی" و "سه تار" حاصل آن دوران است. او در این حزب به سرعت سلسله مراتب ترقی را طی کرد و در سال ۱۳۲۵ مامور راه اندازی "ماهنامه مردم" زیر نظر احسان طبری شد. زمانی که وارد حزب توده شد، حزب توده از نداشتن افرادی که دارای سرمایه تئوری و تجربیات مبارزات مارکسیستی باشند رنج می‌برد. هنگامی که در ۲۲ سالگی به عضویت کمیته تهران در آمد، به مدیریت داخلی روزنامه ارگان دانشجویان "بشر" و "ماهنامه تئوریک حزب توده" منصوب شد.

با وقوع کودتای ۲۸ مرداد سیاست را رها کرد و در جرگه روشنفکران و منتقدین قرار گرفت. او مقالاتی را درباره "سوسیالیزم دهقانی اسرائیل" برای نشریه‌ای به نام ایرانیان نوشت و همچنین در سفری به اسرائیل در سال ۱۳۴۱ با این پدیده از نزدیک آشنا شد.

*نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در اشعار قبل از انقلابش چپ است، اما در نوشته‌ها و آثار داستانی پس از انقلابش دیگر کاملاً پوست انداخته و به جناح مذهبی پیوسته. ابراهیمی واقعا مردم را دوست داشت و این امر در آثار او امر برجسته‌ای است. وابستگی و علاقه مندی او به مواریث کهن هم از دیگر نقاط برجسته اوست که البته این دو ویژگی فصل مشترک او و آل‌احمد به شمار می‌آید.

"سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد" درباره امام خمینی (ره) و "مردی در تبعید ابدی" درباره ملاصدرای شیرازی به خوبی نمودار این نحو تفکرات او در سال‌های پس از انقلاب است.


انقلاب اسلامی و پایان سلطه چپ‌ها بر ادبیات
سمیعی در پایان این نشست با استناد به قولی از امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه "روشنفکران (چپ) و وهابی‌ها مثل هم‌اند"، توضیح داد: در بادی امر این سخن امام (ره) خیلی عجیب به نظر می‌رسد، اما با تامّل در آن متوجه می‌شویم که هم چپ‌ها و هم سلفی‌ها در نفی و طرد گذشته با یکدیگر همداستانند. اگر چپ‌ها چشم بسته مواریث کهن را ردّ می‌کنند، سلفی‌ها هم ساده‌انگارانه هر چه پیش از ظهور اسلام و پیامبر (ص) بوده را برنمی‌تابند. انقلاب اسلامی هم برای پر کردن همین خلاء‌ها بود که به میدان آمد و امروزه در نقطه‌ای قرار گرفته‌ایم که به لحاظ تئوریک هیچ حفره و کمبودی احساس نمی‌شود که نیرو‌های اسلام‌گرا نتوانند به آن پاسخ بدهند تا هنر و ادبیات چپ آن را پر کند.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha