یادداشت// کمیل نقی‌پور‌؛
دستیابی به مرجعیت فرهنگی یک مقدمه لازم و ضروری دارد و آن اینکه صداوسیما باید بر یک تفکر بنیادین استوار شود. نظام اندیشه‌ای صداوسیما باید بازتعریف و یک نگاه تمدنی بر رسانه نظام جمهوری اسلامی مستولی شود.
گروه فرهنگ و هنر؛ کمیل نقی‌پور‌: پیمان جبلی، معاون سابق برون‌مرزی صداوسیما چند روز پس از انتشار اخبار غیررسمی انتصاب او به ریاست سازمان صداوسیما، چهارشنبه گذشته با حکم رهبر معظم انقلاب به ریاست این سازمان منصوب شد. 

حکم رهبر انقلاب اما حاوی نکات مهمی است. آیت‌الله خامنه‌ای در حکم انتصاب جبلی 4 اولویت صداوسیما را هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی و افزایش همبستگی ملی عنوان کردند. در ادامه با اشاره به اولویت‌های رهبر انقلاب، مواردی به منظور دستیابی به این اولویت‌ها می‌آید. 

الف- هدایت فرهنگی 

دستیابی صداوسیما به جایگاه هدایت فرهنگی نیاز به آن دارد که این سازمان شأن مرجعیت فرهنگی را بازیابد و به یک رسانه پیشرو (نه پیرو) تبدیل شود، به‌ویژه آنکه گسترش دسترسی مردم به فضای مجازی و ارتباط و تعامل مستقیم با ده‌ها کانال و صفحه تخصصی و عمومی در حوزه‌های مختلف فرهنگی مانع بزرگی برای دستیابی صداوسیما به چنین جایگاهی به حساب می‌آید. دستیابی به مرجعیت فرهنگی یک مقدمه لازم و ضروری دارد و آن اینکه صداوسیما باید بر یک تفکر بنیادین استوار شود. نظام اندیشه‌ای صداوسیما باید بازتعریف و یک نگاه تمدنی بر رسانه نظام جمهوری اسلامی مستولی شود. حاکم شدن نگاه تمدنی باعث می‌شود تولیدات متنوع صداوسیما در حوزه‌های مختلف خبر، سریال و سرگرمی، برنامه‌های ترکیبی و گفت‌وگو‌محور در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و سایر سبک‌های برنامه‌ای یک تصویر کلی به مخاطب ارائه دهد؛ برخلاف آن چیزی که در سالیان متمادی گذشته بویژه سالیان اخیر شاهد بودیم، یعنی «ناهمخوانی محتوایی» در تولیدات مختلف صداوسیما. به بیان دیگر اگر یک نگاه تمدنی صحیح در این سازمان حاکم شود به مثابه نخ تسبیحی عمل می‌کند که تمام تولیدات صداوسیما را به‌رغم فرم و محتوای متفاوت در جایگاه خود قرار می‌دهد و در برنامه‌های مختلف یک تصویر واضح از پیام کلان مدنظر رسانه اصلی جمهوری اسلامی را به مخاطب منتقل می‌کند. علاوه بر این صداوسیما زمانی می‌تواند مرجع فرهنگی باشد که در شناخت و معرفت مخاطب خود تاثیر مثبت بگذارد و مخاطب را بدرستی به این درک برساند که از برنامه‌های صداوسیما بهره می‌برد؛ اگر چنین درکی ایجاد شود صداوسیما می‌تواند به شأنیت ذائقه‌سازی دست پیدا کند. وقتی رسانه اصلی و ذائقه‌ساز «مردم» صداوسیما بشود، لاجرم سایر مجموعه‌های فرهنگی و رسانه‌ها باید بر مبنای ذائقه مردم که توسط صداوسیما ساخته شده، حرکت کنند یا به دنبال آن باشند که مرجعیت صداوسیما در ذائقه‌سازی یا به معنای دیگر فرهنگ‌سازی را بشکنند، در هر ۲ صورت این صداوسیماست که در جایگاه مرجعیت و پیشرو قرار می‌گیرد. 

 بی‌توجهی به محتوای زرد و سخیف و حفاظت از سازمان صداوسیما در جلوگیری از فرو افتادن در این ورطه خطرناک که البته محدود به حوزه سرگرمی نیست و در سبک‌ها و بخش‌های مختلف برنامه‌ای قابلیت پرداخت و تولید چنین محتوایی وجود دارد، اقدام دیگری است که رئیس جدید صداوسیما و مدیران او باید برای دستیابی به جایگاه مرجعیت فرهنگی به آن توجه ویژه داشته باشند. البته مشخص است دوری از محتوای سخیف و زرد به معنای بی‌توجهی به ذائقه و جلب مخاطب نیست، این گزاره غلط یعنی برقراری ارتباط مستقیم میان جلب مخاطب و بهره‌گیری از محتوای زرد عموما از سوی مدیران و برنامه‌سازانی مورد تاکید قرار می‌گیرد که می‌خواهند خلأ عدم توجه مخاطب به برنامه‌های خود را که در سایه ضعف فرم و محتوای برنامه‌های‌شان به وجود می‌آید با بهره‌گیری از فرم و محتوای زرد پر کنند. 

بهره‌گیری جدی از پژوهشگران و به بیان دیگر پژوهش‌محور کردن برنامه‌های صداوسیما از دیگر اقداماتی است که می‌توان آن را ذیل موضوع مرجعیت فرهنگی قرار داد. همپوشانی محتوا و فرم مناسب در ساخت برنامه‌های صداوسیما در نهایت می‌تواند به جلب نظر مخاطب و ذائقه‌سازی برای آنان منجر شود، چه آنکه تجربه‌های موجود در صداوسیما مؤید این گزاره است. برنامه‌هایی که در حوزه‌های تخصصی خود موج‌ساز بودند یک ویژگی مشترک داشتند و آن اینکه پژوهش‌های محتوایی مناسب برای این دسته از برنامه‌ها صورت گرفته بود. به بیان دیگر هر برنامه در صداوسیما باید برنامه اصلی، مرجع و الگو در حوزه تخصصی خود باشد؛ لازمه اصلی چنین اتفاقی انجام پژوهش‌های مناسب پیش از تولید برنامه‌هاست. 

ب- تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی 

رسانه ملی به عنوان نهاد اصلی فرهنگ‌ساز نظام جمهوری اسلامی باید تعریف دقیقی از مکانیسم معنابخشی به مخاطب و جامعه برای خود ترسیم کند. هویت ملی و انقلابی از جمله گزاره‌هایی است که به‌رغم آنکه باید مورد توجه جدی رسانه ملی قرار داشته باشد، همواره مورد توجه رسانه‌های جریان استحاله‌گر و رسانه‌های ضدانقلاب بوده است به این معنا که تضعیف پایه‌های هویت ملی و انقلابی مردم ایران یکی از اولویت‌های اصلی آنان بوده و است. یک خط محتوایی در جریان رسانه‌ای داخل کشور در امتداد جریان رسانه‌ای خارج کشور در تضعیف هویت ملی و انقلابی مردم ایران ایفای نقش می‌کند و حتی برخی از برنامه‌های صداوسیما در تقویت این خط تولید برنامه می‌کردند! با این حال صداوسیما در مقوله تقویت هویت ملی و انقلابی مردم باید در ۲ سطح کنشی و واکنشی ایفای نقش کند. منظور از سطح واکنشی، تمرکز بر محتوای تولید شده توسط جریان رسانه‌ای رقیب و ایجاد محتوای مناسب برای خنثی‌سازی روندهای محتوایی تولید شده از سوی این رسانه‌هاست. اینجا منظور از جریان رسانه‌ای رقیب رسانه‌هایی است که دانسته یا نادانسته به دنبال تضعیف مؤلفه‌های ملی و اسلامی مردم ایران هستند. مؤلفه‌های هویتی ایرانیان مؤلفه‌های متعدد و متنوعی است که اغلب به عنوان ارزش‌های اصلی جامعه ایرانی نیز شناخته می‌شود، تضعیف این مؤلفه‌های هویتی و ترسیم شهروند ایرانی به عنوان یک شهروند سیاه‌بخت و گریزان از هویت انقلابی، در کانون اغلب برنامه‌های رسانه‌های رقیب قرار دارد. در چنین موقعیتی رسانه ملی به عنوان رسانه اصلی جریان‌ساز جبهه انقلاب باید با این هجمه گسترده مقابله کند و الگوی سایر رسانه‌های انقلابی برای ایجاد محتوای مناسب به منظور خنثی‌سازی روند محتوایی رسانه‌های رقیب باشد. لازمه اصلی چنین رویکردی در ابتدا فهم درست و احصای مناسب مؤلفه‌های هویتی جامعه ایران است. متاسفانه برخی برنامه‌سازان صداوسیما و تولیدکنندگان رسانه‌ای جریان انقلابی فهم صحیحی از مؤلفه‌های جامعه ایرانی ندارند و بعضا فهم آنان از مقوله هویت ایرانیان برساخته از همان تصویری است که رسانه‌های رقیب تولید کرده‌اند. بنابراین در گام اول کسانی باید سرخط برنامه‌سازی در صداوسیما باشند که خود فهم درستی از مؤلفه‌های هویتی ملی و انقلابی داشته باشند. نکته بعدی آنکه «تمام» برنامه‌های صداوسیما باید در جهت تقویت روحیه و مؤلفه‌های هویتی ملی و انقلابی باشد. همانگونه که رسانه‌های رقیب از حوزه سرگرمی و ورزش گرفته تا برنامه‌های سیاسی و اجتماعی و اخبار و... به دنبال سرکوب مؤلفه‌های هویتی ایرانیان هستند، رسانه نظام جمهوری اسلامی نیز باید تمام برنامه‌هایش در جهت تقویت مؤلفه‌های هویتی ملی و انقلابی باشد. بدیهی است نحوه پرداخت و موضوعات هویتی در برنامه‌های مختلف متفاوت است، مثلا در یک برنامه ورزشی رسانه رقیب به دنبال خودتحقیری ایرانیان است و در پوشش خبر و تحلیل برنامه‌های ورزشی با بهره‌گیری از تکنیک‌های محتوایی، بسیار زیرکانه به دنبال القای این گزاره به مخاطب ایرانی است؛ برنامه‌های ورزشی صداوسیما باید خط مقابله‌ای چنین روندی را در پیش گیرند، البته این نکته که با چه ادبیاتی باید به این موضوع پرداخت شود بحث دیگری است که در این مقال نمی‌گنجد، چه آنکه ادبیات نامناسب و گل‌درشت و تصنعی تاثیری در مخاطب ایجاد نمی‌کند. 

صداوسیما علاوه بر نقش‌آفرینی در سطح واکنشی باید در سطح کنشی نیز به ایفای نقش در تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی مردم بپردازد. سوژه‌های بکر بسیاری در جامعه ایران وجود دارد که احصا و پرداخت مناسب این سوژه‌ها (سوژه به معنای مصطلح رسانه‌ای آن) و به نمایش درآمدن آنها از رسانه ملی در قالب برنامه‌های مختلف می‌تواند در جهت تقویت مؤلفه‌های هویتی ایرانیان باشد. طراحی یک نظام سوژه‌یابی فعال، تعیین ارتباط سوژه‌ها با مؤلفه‌های هویتی ایرانیان، تعیین فرم مناسب برای به نمایش درآوردن سوژه‌ها و در نهایت به تصویر کشاندن آنها از رسانه ملی فرآیندی است که می‌تواند اقدامات صداوسیما را در حوزه هویت‌بخشی هدفمند و منسجم کند. 

پ- ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی

ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی از دیگر اولویت‌های صداوسیما از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی است. در حال حاضر سبک زندگی اسلامی- ایرانی در سایه کم‌کاری دستگاه‌های فرهنگی از یک سو و جولان رسانه‌های رقیب و شبکه‌های اجتماعی بویژه اینستاگرام از سوی دیگر با تهدید جدی مواجه شده است. مسائل مربوط به حوزه خانواده، تعامل و نحوه ارتباط میان زن و مرد، پوشش و مد، خوراک و تغذیه و مسائل زیاد دیگری که در حوزه سبک زندگی می‌گنجد نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و مشخص دارد. صداوسیما به‌رغم ساخت برخی برنامه‌های شاخص در حوزه سبک زندگی اسلامی- ایرانی با نقطه مطلوب در این حوزه فاصله جدی دارد. نکته قابل تأمل آنکه در سال‌های اخیر بخش قابل توجهی از سریال‌ها و برنامه‌های سرگرمی از پیشینه مثبت خود فاصله گرفته و در جهت تضعیف سبک زندگی اسلامی- ایرانی قدم برداشتند. نمونه مشهود آن سریال پایتخت است؛ سریالی که در قسمت‌های اول تا سوم معرف یک سبک زندگی در چارچوب معیارهای سبک زندگی اسلامی- ایرانی به حساب می‌آمد اما در فصل‌های بعد به تدریج از فضای فصل‌های ابتدایی فاصله گرفت و در فصل ششم به سریال زننده‌ای تبدیل شد که رئیس وقت سازمان صداوسیما احتمال داد برخی قسمت‌های این فصل سریال در نتیجه فتنه‌انگیزی ستون پنجم دشمن ساخته شده باشد. سریال دودکش از دیگر سریال‌های خانوادگی بود که به‌رغم آنکه در فصل اول و تا حدودی فصل دوم در چارچوب سبک زندگی اسلامی- ایرانی قابل تعریف بود، در فصل سوم شکل دیگری پیدا کرد و کاملا خارج از این چارچوب قرار گرفت یا برنامه خندوانه نیز به همین سرنوشت دچار شد. 

ت- افزایش همبستگی ملی 

رسانه ملی به عنوان یکی از نهادهای اصلی و چه بسا اصلی‌ترین نهاد فرهنگ‌ساز نظام جمهوری اسلامی باید دربرگیرنده احوالات همه مردم ایران باشد. «ایران» یک کلیت واحد است که تمام اقشار و گروه‌های مردمی و قومی موجود در ایران در چارچوب آن معنا پیدا می‌کنند. ایجاد عدالت رسانه‌ای در توجه به تمام استان‌ها و تمام مردم ایران اسلامی و پرهیز از تبدیل شدن رسانه ملی به رسانه چند قشر خاص فرهنگی و سیاسی و... نخستین گام برای افزایش همبستگی ملی به حساب می‌آید. نقطه‌ محوری افزایش همبستگی ملی اما تاکید بر روح و هویت مشترک ایرانیان و به تصویر کشیدن این روح و هویت مشترک در قالب رویدادهای گذشته و حال هر استان است. 

در کنار الزاماتی که برای تحقق 4 اولویت مدنظر رهبر انقلاب گفته شد، رویکرد کلان در مواجهه با این ۴ اولویت باید بر پایه ساخت روایت باشد. روایت ساختن مسیری دوطرفه برای انتقال مفاهیم چندوجهی و قصه‌وار تجربه‌های زیستی و اشتراک آنها میان راویان و مخاطبان است. صداوسیما برای موفقیت باید به یک رسانه فعال روایت‌ساز تبدیل شود و طبیعتا بخشی از اقدامات صداوسیما واکنش به اقدامات رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی در حوزه‌های مختلف است؛ آنچه بیش از همه ما در اخبار صداوسیما شاهد آن هستیم. اما بدنه اصلی محتوای رسانه ملی باید روایت ایران اسلامی باشد. روایت ایران اسلامی به تصویر کشیدن اتفاقات چند شهر اصلی ایران و چند حوزه خبری محدود که عمدتا توسط رسانه‌های رقیب ترسیم می‌شوند و سوژه‌های تکراری فیلم و سریال نیست، روایت ایران اسلامی روایت اتفاق‌های ریز و درشت و تلخ و شیرین بسیاری است که در جای‌جای ایران اسلامی در حال وقوع است اما رسانه ملی به دلایل مختلف نخواسته ـ یا نتوانسته ـ‌آن را در قالب تلویزیون و رادیو عرضه کند. 

یکی از موضوعات اساسی پیش روی رئیس سازمان صداوسیما، تبدیل همین اولویت‌های مورد اشاره رهبر انقلاب به سیاست‌های رسانه‌ای است. صداوسیما برای تحول نیاز به آن دارد که خود زمین بازی رسانه‌ای را بر مبنای روایت‌های دست اول، ترسیم کند؛ خط مشی صداوسیما نباید متأثر از اتفاقات و موضوعات ریز و درشت مطرح شده در فضای مجازی یا رسانه‌های بیگانه تعیین شود (صرف نظر از بخش خبر که لاجرم با فضای مجازی و رسانه‌های بیگانه ارتباط مستقیم دارد) چه آنکه در سالیان گذشته شاهد آن هستیم سوژه‌های برنامه‌های تلویزیونی و حتی برخی سریال‌ها بر مبنای دنیای ساخته‌شده در فضای مجازی است و با واقعیت کلیت جامعه ایرانی فاصله دارد. در عرصه خبر نیز به‌رغم آنکه باید نیم‌نگاهی به رسانه‌های معاند و فضای مجازی داشت اما عموما شاهد آن هستیم اخباری مورد توجه قرار می‌گیرد و به کنداکتور راه پیدا می‌کند که در فضای مجازی یا توسط رسانه‌های رقیب داغ شده است. این در حالی است که صداوسیما باید رسانه پیشرو بویژه رسانه پیشرو در حوزه خبر باشد چرا که روایت مورد پذیرش معمولا همان روایت اولی است که به مردم ارائه می‌شود. البته صداوسیما زیرساخت قوی در حوزه اخبار و برنامه‌های سیما در سراسر کشور دارد که بر اساس آن می‌تواند در احصای سوژه‌ها، تبدیل سوژه‌ها به قالب رسانه‌ای و ضریب دادن سوژه‌ها جایگاه ویژه و دست نیافتنی برای خود ایجاد کند.  

خبرگزاری صداوسیما و باشگاه خبرنگاران جوان که در تمام استان‌های کشور دفتر دارد و در تمام شهرها و حتی بسیاری از روستاها فعال است، در کنار شبکه‌های استانی صداوسیما زیرساخت مناسبی است که می‌تواند به عنوان درگاه جمع‌آوری سوژه برای بخش‌های خبر و برنامه‌های صداوسیما ایفای نقش کند. به معنای دیگر رویکرد کلان برای تحقق 4 اولویت رهبر انقلاب، رویکرد روایت‌پایه است. 

نکته قابل تأمل و امیدوارکننده آن است که سابقه دکتر جبلی نشان می‌دهد او در قامت معاون برون‌مرزی سیما به رسانه نگاه تمدنی داشته و طبیعتا این نگاه در دوران ریاست او نیز تسری پیدا می‌کند. عملکرد شبکه‌های برون‌مرزی صداوسیما بویژه معروف‌ترین آنها یعنی شبکه پرس‌تی‌وی نشان می‌دهد او رسانه را لبه مواجهه و خط مقدم درگیری با تمدن غرب فهم کرده است، همین نگاه تمدنی باعث شده حتی در بزنگاه‌هایی مانند مذاکرات اخیر هسته‌ای در وین نقش خود را در کمال حرفه‌ای‌گری بخوبی ایفا کند. پرس‌تی‌وی بخوبی توانسته است خود را «صدای دیگر» رسانه‌های فعال در غرب معرفی کند و همین امر موجب ایجاد محدودیت‌های گسترده در پخش این شبکه در برخی کشورها شده است. علاوه بر این نکته مثبت دیگر کارنامه جبلی اصالت دادن او به «روایت» به همان معنایی که در بالا به آن اشاره شد، است. در معاونت برون‌مرزی، او از این رویکرد برای به چالش کشیدن تمدن غرب بهره می‌برد. دکتر جبلی در زمان کوتاهی که در معاونت خبر صداوسیما بود نیز مدل جدید پژوهش‌های خبری را پایه‌گذاری کرد. اتصال پژوهشگران با خبرنگاران یک تیم تهیه گزارش حرفه‌ای را به وجود آورد که در همان مدت کم چندماهه اتفاقات بزرگی را در حوزه خبررسانی رقم زد، هر چند پس از ترک معاونت خبر مدیران بعدی از این سبک استقبال نکردند و این سبک خبری کنار گذاشته شد. با توجه به سوابق دکتر جبلی و فهم دقیق او از مقوله خبر و برنامه‌سازی و قوه ابتکاری در حوزه رسانه، امید است رسانه ملی در دوران جدید خود بتواند مرجعیت رسانه‌ای را بازیابد. 
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha