شما در سینمایی که هیچ سهمی از شکل‌گیری ساختار آن نداشته باشید، به‌طور طبیعی نخواهید توانست با استخدام موقت نیرو‌هایی که توسط این ساختار پرورش پیدا کرده‌اند و درحال حاضر شما را چیزی جز پلکانی برای صعود نمی‌بینند، به اهداف ایدئولوژیک خودتان برسید.
به گزارش «سدید»؛  به‌قدری سینمای ایران در دهه ۹۰ شمسی حالش بد بود و از لحاظ ساختاری نو به نو ایرادات پایه‌ای پیدا می‌کرد که توقعات و مطالبات از تنها بخش موفق آن یعنی سازمان سینمایی اوج، لاجرم برابر می‌شوند با کل توقعاتی که می‌توان از سینمای ایران داشت؛ حال آنکه ظرفیت‌های این سازمان هم محدودیت‌هایی دارد. اما عده دیگری هم هستند که تنها توقع‌شان از این سازمان وجود نداشتن آن است. تابه‌حال حتی یک خط درباره کیفیت پایین کار‌های اوج، البته به‌طورکلی و نه یک فیلم به خصوص، در جایی نوشته نشده و هیچ‌کس نیست که بتواند از اعتراف به بالاتر بودن معدل کیفی کار‌های این مجموعه نسبت به کلیت سینمای ایران فرار کند. از سینمای خصوصی دفاع می‌کنند و تنها بخش قابل دفاع سینمای ایران در این ۶ سال را با انگ‌هایی مثل دولتی و سفارشی و نفتی می‌کوبند؛ حال آنکه همان بخش به اصطلاح خصوصی، یا به‌عبارتی مدعی خصوصی بودن، به‌قدری ضعیف و فشل است که انبوهی از فیلم‌های آن با دو-سه فیلم سالیانه اوج قابل قیاس نیستند. پس اوج نباید باشد تا استدلال‌های آن‌ها اینقدر پیاپی غلط از آب درنیاید. همان‌هایی که نه‌تن‌ها تا قبل از محکومیت قطعی عده‌ای از سرمایه‌گذاران سینما به ارتکاب جرائم کلان اقتصادی، بلکه حتی پس از محکومیت آن‌ها هم از این جریان آلوده و مشکوک به‌عنوان بخش خصوصی سینمای ایران حمایت می‌کردند، اوج را می‌کوبیدند و روی تولیدات آن برچسب سفارشی می‌زدند و درعین‌حال، اوج در یک مظلومیت محض، عروج کرد.

از ۶۰۶ فیلمی که سینمای ایران بین سال‌های ۹۴ تا ۱۴۰۰ ساخت، تنها ۱۷ فیلم را اوج تولید کرده بود یعنی چیزی کمتر از سه درصد؛ اما همین سه درصد، وزنی به‌مراتب بالاتر از ۹۷درصد باقی‌مانده داشت و به‌عنوان نمونه‌ای عینی، باطل‌کننده خیلی از فرضیات غلط رایج بود. بدون تردید اوج اگر فیلم‌های شاخص و موثری نمی‌ساخت، کسی لااقل تا این حد با آن دشمنی هم نمی‌کرد، اما حالا عمر این سازمان درحالی به ده سال رسیده که کارنامه‌اش از معدل کیفی سینمای ایران چند سر و گردن بالاتر است و این وجود نمادین و موثر، برای خیلی‌ها قابل تحمل نیست.

بی‌تعارفش این است که بخش اعظم این جو رسانه‌ای منفی، از سمت جریان‌های خاص سیاسی شارژ می‌شد و امید است که حالا با کنار رفتن کارگزاران آن وضعیت، فضا کمی بهتر شود؛ همان‌طور که با کنار رفتن آن جریان، نسبت به سروسامان پیدا کردن وضع سرمایه‌گذاری در سینما و خلاصی از شر پول‌های آلوده و مشکوک هم امید‌هایی به وجود آمده است. این، اما باعث نمی‌شود از تک‌افتادگی و حتی به نوعی تک‌بعدی بودن سازمان سینمایی اوج در ساختار سینمای ایران انتقاد نکنیم. با دقت نمی‌توان گفت که این مورد، ایراد خود سازمان اوج است یا دنبال مقصران آن باید در بیرون از این مجموعه گشت؛ اما به هر حال این ایراد وجود دارد.

فیلم خوب، به‌تن‌هایی نمی‌تواند راه خودش را برود و از چرخه اکران گرفته تا جو رسانه‌ای پیرامون، خیلی چیز‌های دیگر هم باید آن را معیت کنند. به‌علاوه، وقتی ساختار یک سینما معیوب باشد، مسلما ورودی و خروجی‌های آن هم معیوب هستند و با نیرو‌های انسانی موجود در صحنه، نمی‌توان کاری خارج از قالب همان ساختار انجام داد. در اینجا به کشف و تربیت نیرو احتیاج است که احتمالا جزء وظایف اصلی اوج نباشد، اما بدون چنین پشتوانه‌ای، چطور می‌توان ساختاری مجزا از ساختار فعلی سینمای ایران را تصور کرد. حمایت رسانه‌ای از یک‌سو و امکانات کشف و تربیت نیرو از سوی دیگر، کمبود‌های امروز سازمان سینمایی اوج هستند و به این‌ها باید نبود گستره‌ای متنوع‌تر در فعالیت‌های این مجموعه و رسیدن به ساحت‌های دیگر فیلمسازی را اضافه کرد که در آن‌ها می‌توان به تبلیغ غیرمستقیم ایدئولوژی پرداخت. اوج اگر چتر خودش را روی فعالیت‌های دیگری مثل تولید علم در سینما و کار در خارج از فضای فیلم بلند، یعنی عرصه‌هایی مثل فیلم کوتاه و مستند هم بگستراند، خواهد توانست به افق‌های بهتری دست پیدا کند و آنچه تابه‌حال انجام داده، تأثیر بادوام‌تری در فضای سینمای ایران خواهد داشت. به‌عبارت ساده‌تر و صریح‌تر اوج باید کاری کند که باقی سینمای ایران هم شبیه خودش شوند و برای رسیدن به این مقصود لازم است که خودش هم مقداری به باقی سینمای ایران شباهت پیدا کند. حالا که این مجموعه توانسته در نیل به هدف اولیه‌اش موفق باشد؛ یعنی ساختن فیلم‌هایی که به لحاظ محتوای سیاسی و ایدئولوژیک، نیاز جامعه ما بود، اما کسی سراغ ساخت‌شان نمی‌رفت، می‌تواند ببیند که اهداف بر زمین‌مانده دیگری هم هستند و جامعه ما نیاز‌های فرهنگی دیگری هم دارد که کسی سراغ‌شان نمی‌رود. ده سال از روزی که سازمان فرهنگی رسانه‌ای اوج تاسیس شد، می‌گذرد و شش سال هم از روزی گذشته که این سازمان پا به عرصه فیلمسازی گذاشت. از بیلبورد‌های میدان ولیعصر (عج) گرفته تا پرده‌های سینما و از سریال‌های نوروزی تا انیمیشن‌های بلند سینمایی، اوج در این سال‌ها کار‌های متعددی انجام داده که به لحاظ کمی فراوان نبودند؛ اما به لحاظ کیفی، خیلی از اوقات خیره‌کننده ظاهر شدند و در غالب موارد از یک سطح قابل‌قبول بالاتر بودند. حالا آن چیزی که باید به باقی سینمای ایران سرایت کند، این معیار‌های فنی و این قالب‌های ساختاری تولید هستند و چیزی که باید گسترش پیدا کند، فعالیت‌های اوج در سایر شاخه‌های سینمایی، غیر از فیلم‌های بلند داستانی با مضامین مشخص و مارک‌دار ایدئولوژیک است. ده سال از عمر اوج گذشته، از روییدن این نیلوفر در مرداب، حالا اوج به تثبیت خودش دست پیدا کرده و زمان گسترش پیدا کردن و افزودن به شاخه‌هاست. در ادامه تلاش شده چند مورد از فعالیت‌هایی که اوج از این به بعد می‌بایست انجام دهد تا هم تجربه‌های موفق آن تکثیر شود و هم تأثیر آن‌ها در فضای فرهنگی کشور نهادینه شود، احصاء شود.

ورود از دریچه خلأ تولید علم
سینمایی که منابع مطالعاتی کافی و قوی درباره آن وجود داشته باشد، بیشتر می‌تواند در بوته انواع قضاوت‌ها و نقد‌ها قرار بگیرد و این نقد‌ها حتی اگر منفی باشد، به مطرح شدن آن سینما کمک خواهد کرد. وقتی صحبت از تاریخ سینمای ایران می‌شود، عموما می‌بینیم که بخش قابل توجهی از مطالعات سینمایی مربوط به آثار قبل از انقلاب می‌شود و بخش دیگر به آثار موج نو و پس از آن به جریان‌های سینمایی پیروی‌کننده از موج نو مربوط است. کسانی هم بودند که درباره افرادی از قبیل ملاقلی‌پور، حاتمی‌کیا و درویش کتاب یا مقالات دقیق و عمیق سینمایی نوشتند، اما شاید این‌ها به قدری کافی نبوده و همین ناکافی بودن باعث شده که امروز در بعضی حوزه‌های فکری و سبکی، خلأ گفتمانی و تئوریک حس کنیم. اینکه منبع تولید علم در سینمای ایران چه کسی یا چه کسانی باشند، در ریل‌گذاری ذهنی آن‌هایی که به این سینما ورود می‌کنند، تاثیر جدی دارد. از بین ۱۷ فیلمی که سازمان فرهنگی اوج تا به حال تهیه کرده، حداقل ۱۰ الی ۱۲ مورد آن قابلیت این را داشتند که مورد تجربه‌نگاری‌های دقیق فنی قرار بگیرند و مستند‌هایی از آن‌ها به بازار عرضه شود. غیر از تولیدات خود اوج، این سازمان می‌توانست روی تاریخ سینمای ایران همچنان سرمایه‌گذاری پژوهشی و رسانه‌ای بکند که مسیر ذهنی افراد را به آثاری که خودش بین سال‌های ۹۶ تا ۱۴۰۰ تولید کرده، برساند. شناخت مخاطبان و علاقه‌مندان ایرانی سینما نسبت به سینمای جهان هم اگر از دریچه مطالعات علمی فراهم شده توسط این نهاد صورت می‌گرفت و می‌توانست افرادی را به جامعه فرهنگی و هنری کشور معرفی کند که با علم و آگاهی و منطق، به یک‌سری ارزش‌ها باور دارند. از تدوین تاریخ شفاهی سینما تا مطالعات تئوریک و از مباحث فنی و تکنیکی تا تجربه‌نگاری‌های مستند، همه و همه فعالیت‌هایی هستند که اوج می‌توانست طی این سال‌ها برای کمک به تولید علم در سینمای ایران و شکسته شدن تک‌صدایی در این ساحت انجام بدهد. اوج اگر با همان کیفیتی که تا به حال فیلم ساخته، به مسائل علمی و تاریخی سینما هم ورود می‌کرد، قطعا می‌توانست اتفاقات خوبی را رقم بزند که تاثیرات بلندمدت و ثابتی بر جای می‌گذاشت. یک نکته قابل تامل این است که اتفاقا سینمای ایران در سال‌های اخیر در این زمینه ضعف‌های جدی داشته و یک دوره خلأ و فترت را طی می‌کرده است؛ بنابراین حالا ورود یک نهاد انقلابی به این حوزه می‌تواند فرصت خوبی برای تاثیر‌گذاری جدی‌تر بر فضا باشد. به عبارتی در این شرایط به دست گرفتن نرم و موثر فضا خیلی راحت‌تر از شرایط دیگر به نظر می‌رسد. تولید دانشنامه‌ها و منظومه‌های مختلف موضوعی و تحلیلی، به علاوه انواع مستند‌های تهیه شده درباره آثار مختلف سینمایی می‌توانند بخشی از این فعالیت‌ها در حوزه تولید علم باشند.

در عرصه تجربه
سازمان فرهنگی و رسانه‌ای اوج تا به حال فعالیت‌هایی در زمینه تولید مستند و فیلم‌های کوتاه انیمیشنی انجام داده، اما فیلم کوتاه و مستند تجربی یا چیز‌هایی که تمرین سینما برای ورود به آن محسوب شوند، تا به حال جزء فعالیت‌های این سازمان قرار نداشته است. پس از آنکه انجمن سینمای جوان ایران رفته‌رفته از رونق افتاد و جای آن را کارگاه‌های گرانقیمت فیلمسازی گرفتند، ورودی سینمای ایران هم رسما تیپ و شمایل یک طبقه اجتماعی به‌خصوص و یک طیف فکری مشخص را پیدا کرد. البته در دوره‌های قبل هم ورودی سینمای ایران به طرز عادلانه‌ای برای همه افراد و گروه‌های اجتماعی تنظیم نشده بود و بهترین استعداد‌های سینمای جوان در راه ورود به عرصه حرفه‌ای دچار مشکلاتی می‌شدند و اکثر آن‌ها از رسیدن به رویاهایشان باز می‌ماندند، اما حالا بی‌عدالتی‌ها شکل صریح‌تر و رسمی‌تری پیدا کرده‌اند. اینکه اوج در تمام استان‌های ایران دفتر و آموزشگاه فیلمسازی کوتاه و مستند تاسیس کند، با توجه به امکانات فعلی این نهاد به نظر قابل تحقق نمی‌رسد، اما ورود اوج به عرصه سینمای تجربی می‌تواند به معنای ارتباط این سازمان با افراد فعال در این عرصه باشد؛ چنانکه آن‌ها بدانند در صورت بروز استعدادهایشان، خواهند توانست توسط این مجموعه دیده شوند یا نهایتا به مراحل کار حرفه‌ای برسند. تجربه چند دهه‌ای سینمای ایران، به کسانی که پس از سال ۱۴۰۰ تصمیم می‌گیرند وارد عرصه حرفه‌ای آن شوند، می‌گوید راه مطمئنی به جز پشتوانه‌های مالی هنگفت برای این قضیه وجود ندارد؛ اما اوج که با همین ۱۷ فیلم، تا به حال نشان داده به فیلمسازان اول و استعداد‌های نو توجه ویژه‌ای دارد، می‌تواند این رویه را ساختارمند کند و به خانه امید خیلی از علاقه‌مندان پرشور و با انرژی سینما تبدیل شود. این کار غیر از اینکه به ساختار سینمای ایران و نهایتا خروجی کیفی آثار آن کمک قابل توجهی خواهد کرد، می‌تواند در بدنه سینمای ایران هم به تربیت نیرو‌های متعهد منجر شود و در صورت استمرار چنین فعالیتی، تک‌صدایی سینمای ایران را به‌هم بزند و به نیرو‌های متعهد آن در هر سطحی، به واسطه حضور همفکران‌شان در سطوح مختلف هنری، اعتمادبه‌نفس بدهد.

ایجاد یک پاتوق سینمایی بزرگ به وسعت تمام ایران، توسط نهادی که کارش را با تولید فیلم‌های بلند شروع کرده و به ساخت آثار حرفه‌ای معروف است، می‌تواند علاقه‌مندان زیادی را با امید فراوان گردهم بیاورد. از صداوسیمای مراکز استان‌ها تا انجمن‌های سینمای جوان در سراسر کشور، نهاد‌های بسیاری می‌توانند فارغ‌التحصیلان دوره‌های فیلمسازی‌شان را برای انجام انواع فعالیت‌ها در حوزه فیلم کوتاه یا مستند، در اختیار سازمان سینمایی اوج قرار بدهند.

آلترناتیوی برای سینمای موسوم به تجربی ایران
در دوره پیش از انقلاب، تقریبا به‌طور مطلق چیزی به‌عنوان سینمای اجتماعی در ایران وجود نداشت. سینمای اجتماعی برخلاف آنچه که امروز برخی تصور می‌کنند، یک ژانر نیست بلکه یک رویه و یک رویکرد است. فیلم‌های قبل از انقلاب ایران، یا آثار سطحی گیشه‌ای بودند یا کار‌های روشنفکری که به مسائل فردی و روانشناختی و درونی توجه ویژه‌ای داشتند. شاید بخشی از این وضعیت به نگاه حکومت قبل و نوع ریل‌گذاری سینما توسط کارگزاران آن برمی‌گشت، اما به هر حال انقلاب شد و سینمای اجتماعی ایران به وجود آمد. سینمای اجتماعی در قالب نقاط دنیا فروش متوسطی دارد و مثل سینمای روشنفکری کاملا فارغ از گیشه رفتار نمی‌کند و نه مثل سینمای تجاری است که به چیزی جز پول نمی‌اندیشد. بخشی از سینمای اجتماعی ایران که لااقل به لحاظ کمیت، بخش بزرگ‌تر آن هم به حساب می‌آید، مسائل اجتماعی را از چشم‌انداز طبقه متوسط شهری و غالبا غربگرا می‌بیند و بخش دیگری از آن، در حقیقت دنباله سینمای دفاع مقدس پس از دوران جنگ است. دو فیلم «بادیگارد» و «خروج» از ابراهیم حاتمی‌کیا و فیلم «روز بلوا» از بهروز شعیبی که همگی در اوج ساخته شده‌اند، به نوعی ذیل تعاریف سینمای اجتماعی هم قرار می‌گیرند و سریال «آقازاده» را هم می‌توان در همین دسته‌بندی گنجاند؛ اما مشخص است که اوج هنوز در ساخت فیلم‌ها و مجموعه‌های اجتماعی به جز نام‌های بزرگ که قبلا برادری‌شان را ثابت کرده‌اند، به افراد زیادی خصوصا جوان‌تر‌ها اعتماد نکرده است و علاوه‌بر آن، مسائل اجتماعی در آثاری که اوج تولید کرده، سویه‌های غلیظ سیاسی دارند که شاید جذابیت‌شان هم همین باشد، اما تمام علاقه‌مندان سینما را نمی‌توان با همین نوع فیلم‌ها راضی کرد. از اینکه اوج بهتر است به کارهایش تنوع ژانری بیشتری بدهد و دایره مخاطبانش را وسیع‌تر کند، پیش از این هم صحبت‌هایی به میان آمده بود، اما بحث سینمای اجتماعی از آن جهت به صورت مستقل طرح می‌شود که اینجا یک گفتمان‌سازی عمیق می‌تواند ایجاد شود. اینکه اساسا دغدغه واقعی اجتماع چیست، تا حد قابل توجهی می‌تواند در سینمای اجتماعی کشور تعیین شود. سینمای اجتماعی می‌تواند چنین بنمایاند که دغدغه غالب مردم ایران، مهاجرت به خارج از کشور یا چیز‌هایی در همین ردیف است و نیز می‌تواند دغدغه آن‌ها را آب برای کشاورزی، نان برای زندگی یا تلاش برای حفظ آرمان‌ها و باور‌های وثیق در دوران مادی شده امروز نشان بدهد و جا بیندازد. جنگ روایت‌ها تا حد قابل توجهی در سینمای اجتماعی کشور است که رخ می‌دهد و اوج به‌عنوان نهادی که لااقل تا به حال نشان داده جرأت خوبی دارد و اهل مسامحه و تعارف با خیلی از افراد و رویداد‌ها نیست، می‌تواند با ورود جدی به سینمای اجتماعی ایران، نیرو و اعتمادبه‌نفس قابل توجهی به جریان‌های متعهد بدهد و خودش هم جریان‌سازی کند.

پشتوانه رسانه‌ای
سینما بدون پشتوانه یک جریان رسانه‌ای قوی، نمی‌تواند چنان که شایسته و مفید است، ارتباط مناسبی با مخاطبانش برقرار کند. در دهه ۶۰ بنیاد سینمایی فارابی از ماهنامه سینمایی فیلم حمایت جدی کرد و جریانی که توسط سیاستگذاران فرهنگی دهه ۶۰ معماری شده بود، به جریان غالب سینمای ایران تبدیل شد. اگر بشود حوزه هنری را آلترناتیو داخلی فارابی دانست، مجله سوره که به همت شهید آوینی منتشر می‌شد هم بازوی رسانه‌ای آن جریان بود؛ اما گفتمان غالبی که باقی ماند، به‌رغم کم‌رونق شدن خود این مجلات، هنوز همان گفتمانی است که از دهه ۶۰ توسط فارابی ریل‌گذاری شد. حالا نمی‌توان به یک‌باره وسط سینمایی که این‌گونه معماری شده پرید و فیلمی ساخت که هرچند با کیفیت، اما مغایر با معیار‌های فکری و نظام ارزشی غالب بر این سینماست. این فهرست بهترین فیلم‌های سینمای ایران از نگاه منتقدان ماهنامه فیلم در سال ۱۳۸۸ است؛ گوزن‌ها، باشو غریبه کوچک، سوته‌دلان، درباره الی، هامون، تنگنا، گاو، ناخدا خورشید، ناصرالدین‌شاه آکتور سینما، آرامش در حضور دیگران و کندو.

در سال ۱۳۹۸ جدایی نادر از سیمین و اجاره‌نشین‌ها به این فهرست اضافه می‌شود و تنگنا و ناصرالدین‌شاه آکتور سینما از آن کم شده است. جنس انتخاب‌های دیگر در مجلات و رسانه‌های دیگر مثل فارن پالیسی، اسکرین اینترنشنال، اگزمینر، وبگاه بی‌بوک و بی‌بی‌سی فارسی هم تقریبا همین است. ظاهرا در سینمای ایران فیلم‌هایی مثل از کرخه تا راین، آژانس شیشه‌ای، سفر به چزابه، بازمانده و خیلی آثار دیگر تولید نشده‌اند. وقتی مرجعیت خبر و تحلیل در دست خودی‌ها نباشد یا لااقل در کنار دیگران، خودی‌ها هم مراجع و منابع قابل اتکایی نداشته باشند، تنها با ساختن فیلم‌های خوب نمی‌توان جو را به دست گرفت. حالا در فهرست بهترین فیلم‌های ایرانی از نگاه منتقدان فارین پالیسی، برزخی‌ها به کارگردانی ایرج قادری، تنها شاید به همین دلیل که در دهه ۶۰ توقیف شده بود، قرار دارد، اما آثار جاودانه‌ای مثل بازمانده یا آژانس شیشه‌ای یا سفر به چزابه نیست. بعد از ۴۰ سال باید نتیجه گرفته باشیم اینکه شما فیلم‌هایی با این کیفیت بسازید یا حتی مردم از این فیلم‌ها استقبال کنند کافی نیست؛ بلکه یک بازوی رسانه‌ای قدرتمند که وجهه علمی معتبری هم داشته باشد، لازم است. عدم ورود جدی و موثر اوج به کار رسانه‌ای، آن هم از نوع علمی و فاخر و تخصصی، یکی از کمبود‌های جدی و قابل توجه این سازمان است که با همین امکانات و ظرفیت موجود هم تا به حال باید محقق می‌شد. نگاه کنیم به حاشیه‌هایی که برای بعضی از آثار ابراهیم حاتمی‌کیا در نشست‌های خبری جشنواره فجر طی سال‌های اخیر ایجاد شد یا انگ‌های نامناسبی که مبنی‌بر سفارشی بودن، به باکیفیت‌ترین فیلم‌های اوج زده شد و پاسخ مناسبی دریافت نکرد. اوج رسانه و به‌خصوص رسانه تخصصی ندارد و تحت این شرایط حتی اگر بهترین فیلم‌های تاریخ سینما را بسازد، در جو رسانه‌ای موجود، نمی‌تواند آن‌ها را به حق‌شان برساند.

تبلیغ غیرمستقیم ایدئولوژی
اوج و اهداف آن را همه می‌شناسند و احتیاجی نیست که این سازمان دست به ریاکاری‌های روشنفکری بزند و برای به دست آوردن دل آن‌هایی که شاید رضایت بعضی‌هایشان هیچ‌وقت به دست نیاید، از اصول خودش عدول کند؛ اما محصولات سینمایی این سازمان را همه با چه عنوانی می‌شناسند؟ به‌عنوان آثار ایدئولوژیک مارک‌دار و مشخص. اوج تا به حال فیلم‌هایش را اگرچه دارای مضامین ایدئولوژیک بودند، اما با ظریف‌ترین قالب‌ها و بهترین فرم‌های زیبایی‌شناختی ارائه کرده است. پس اگر صحبت از تبلیغ غیرمستقیم ایدئولوژی به میان بیاید، اشاره به ساحتی فراتر از این‌ها دارد، چون در این زمینه خوب عمل شده است. مساله مهمی که امروز جامعه و به تبع آن سینمای ایران به آن دچار است، مساله سبک زندگی است. یک فیلم خانوادگی، یک فیلم کمدی، یک فیلم اکشن غیرسیاسی، فیلم‌های معمایی، عشقی و انواع و اقسام ژانر‌های سینمایی، می‌توانند در اوج تولید شوند، اما رویکرد‌هایی که در زیر لایه‌هایشان قرار دارد، با سبک زندگی ایرانی اسلامی همخوان باشد. وقتی نگاه به فیلم‌های گیشه‌ای سینمای ایران طی سال‌های اخیر می‌کنیم، می‌بینیم که حتی نام بخش قابل توجهی از آنها، نام شهر‌های ایالات متحده است. این فقط سینمای جشنواره‌ای یا سفارتخانه‌ای ایران نیست که روی ذهن مخاطبانش تاثیرات منفی می‌گذارد؛ بلکه بخش قابل توجهی از جهان سرگرمی ما را هم همین دست آثار فرا گرفته‌اند؛ آثاری که در آن‌ها روابط اجتماعی بر پایه سودانگاری محض بنا شده و ارزش‌های اشرافی نظام سرمایه‌داری را جا می‌اندازند. آثاری که افراد را فردگرا، سودمحور، خودخواه و دور از ارزش‌های سنتی جامعه ایران بار می‌آورند. این نوع فیلم‌ها و سریال‌ها را با چه نوع فیلم‌ها و سریال‌هایی می‌توان پاسخ داد؟ آیا پاسخ این نوع آثار، ساخت مجموعه‌های سیاسی یا اجتماعی جدی و به‌شدت عمیق است که مخاطبان خاص خود را دارند یا اینکه با نقد آن‌ها و اظهار دلخوری در مجلات و مطبوعات یا رسانه‌های سمعی و بصری، می‌توان شر مزمن و غالبا مستتر آن‌ها را دفع کرد؟ اگر به مردم سریال‌هایی مثل همسران یا خانه سبز و فیلم‌هایی مثل «اجاره‌نشین‌ها» و «مومیایی۳» را ارائه بدهید، چنین آثاری که دارای ویژگی‌های هنری و معنایی قابل توجهی هستند، تبدیل به معیاری برای سنجش نوع سلیقه مردم خواهند شد و وقتی به آن‌ها «رحمان ۱۴۰۰» و «مطرب» ارائه کنید، خواهید توانست با استناد به آمار فروش همین فیلم‌ها بگویید که سلیقه مردم در همین حد است. اما این درواقع به نوع ارائه شما بستگی دارد نه سلیقه مردم. سلیقه مردم را سیاستگذاران فرهنگی می‌سازند و نمی‌توان در جامعه‌ای که معیار‌های هنری آن سقوط کرده و ابتذال گسترش یافته است، توقع داشت که به دلیل مغایرت فحوای بعضی از آثار با سبک زندگی ایرانی اسلامی، مردم خودبه‌خود آن‌ها را نبینند. اوج می‌توانست به عرصه سرگرمی هم ورود کند و هنوز خیلی‌ها چشم‌انتظار ورودش هستند.

پرورش عناصر جدید برای ساختار سینما
غیر از اینکه بخش قابل توجهی از ساختار سینمای ایران با اهدافی که سازمان سینمایی اوج در پیش دارد همخوان نیست، یک مشکل دیگر خروجی‌های این سازمان در طول سالیان پیش رو خواهد بود. این یک بحث جدی است که از ابتدای انقلاب تا به حال دامنگیر خیلی از نهاد‌های هنری انقلاب شده است؛ کسانی که از ابتدا باور و وفاداری واقعی و جدی به آنچه می‌ساختند نداشتند؛ اما برای کسب امکانات و جا افتادن در سینما، ریاکارانه سفارش‌ها را قبول کردند و حتی در دل کار‌هایی که با بودجه یک نهاد انقلابی می‌ساختند، زهر‌های پنهانی علیه اهداف و گفتمان همان نهاد می‌ریختند. اینکه شخصیت و تفکر آدم‌ها در طول زمان تغییر کند، یک بحث است و اینکه افرادی ریاکار که از همان ابتدا عقیده‌ای به آنچه می‌گویند ندارند، به‌عنوان حاملان پیام خودی پذیرفته شوند، یک بحث دیگر. بدون شک راه جلوگیری از چنین وضعی تفتیش عقاید نیست؛ بلکه تنها راه یا لااقل مطمئن‌ترین راه این است که نیرو‌ها را از ابتدا خودتان پرورش داده باشید. به این شکل ریزش‌ها در آینده‌های دور و چشم‌انداز‌های بلندمدت هم به حداقل خواهد رسید و به مواردی استثنایی و خاص تبدیل خواهد شد.

شما در سینمایی که هیچ سهمی از شکل‌گیری ساختار آن نداشته باشید، به‌طور طبیعی نخواهید توانست با استخدام موقت نیرو‌هایی که توسط این ساختار پرورش پیدا کرده‌اند و درحال حاضر شما را چیزی جز پلکانی برای صعود نمی‌بینند، به اهداف ایدئولوژیک خودتان برسید. اگر نیرو‌ها را شما تربیت کرده باشید و به آن چه می‌گویند قلبا باور داشته باشند، حتی اگر روزی اوج، فعالیت خودش را تعطیل کند، گفتمان آن در فضای ساختاری سینمای ایران باقی خواهد ماند. اما وقتی که این سازمان هیچ نقشی در پرورش نیرو‌ها نداشته باشد، حتی جوانان اوج که قابل دفاع‌ترین فیلم‌های آن را ساخته‌اند، ممکن است در آینده‌ای نه‌چندان دور، مواضعی کاملا خلاف آن را اتخاذ کنند. حتی اگر ورود مستقیم به عرصه آموزش سینما برای اوج فراهم نباشد، قلاب انداختن این سازمان برای کسانی که آموزش‌های اولیه را دیده‌اند و پرورش دادن آن‌ها تا رسیدن به مرحله حرفه‌ای، کاری است که از این سازمان برمی‌آید. درحال حاضر بدنه سینمایی ایران به لحاظ ساختار اجتماعی، با باقی جامعه ایران همخوان نیست و این فاصله در جهتی قرار دارد که با اهداف نهادی مثل اوج هم همخوانی ندارد. پس نمی‌توان با این مجموعه به راحتی کار کرد الا اینکه لااقل بخشی از ساختار، به شکل همسو با آن اهداف پرورش پیدا کند.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha