قسط‌وعدالت در عام‌ترین معنای خود بیشترین ارتباط را با متن زندگی و روزمرگی‌های فرد و جامعه دارد. برقراری روابط مبتنی بر عدالت و توجه به حدود قسط، زودتر از آنکه آینده اخروی انسان و "آنجا" را تحت تأثیر قرار دهد، سازنده حال و "اینجای" انسان است. اینکه هدف از بعثت انبیا گسترش و فراگیری عدالت عنوان‌شده علاوه بر اینکه بیان‌کننده حقیقتی مهم در خصوص پیش‌نیازهای واقعی رشد انسان یعنی عدالت است، گویای این نکته نیز است که انسان و زندگی او در مرکز توجه دین قرار دارد.
گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ سعید پروین: عموما نگاه به به دین بیشتر مبنی بر تکالیفی است که فرد و جامعه در قبال خداوند موظف به انجام آن هستند. این شبه تعریف، گرچه در ادبیات دینی با عناوینی مانند تکالیف عباد برای زندگی بهتر مطرح می‌شود، اما شاید توجه عمومی بیشتر بر همان نگاه معامله بهشت و جهنم با زندگی روزمره است.

در چنین نگاهی انسان دین مدار، هرآنچه انجام خواهد داد (با توجه به اینکه ترک فعل نیز نوعی فعل است) در راستای نگاه آخرتی و کسب امتیازات ماورایی در آینده زندگی ابدی‌اش است. این نگاه گرچه در نصوص دینی مورد تایید قرار گرفته است و روایتی واقعی از حقیقت جاری در کائنات است، اما خوب است توجه داشته باشیم که نگاه صرفا اخروی به دین و دستورات الهی می‌تواند به بروز آسیب‌هایی مانند تفرد و آنچه اسلام با عنوان رهبانیت با آن به مخالفت برخواسته است منجر شود.

رهبانیت لزوما گوشه گیری و در کنج خلوت نشستن و به حال و احوال شخصی پرداختن نیست. در زمان رسول خدا نیز شاید کمتر امکان رهبانی گری به مانند آنچه در مسیحیت و دیرنشینی مرسوم بود، وجود داشته است. رهبانیت شاید بیشتر به معنای توجه بیش از اندازه به خود و در نتیجه نفی اجتماع و دوری گزینی از احوال مردم و جامعه باشد. به همین دلیل در روایتی از رسول الله (ص) رهبانیت امت پیامبر، جهاد در راه خدا دانسته شده است. " إِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ‌یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّةَ، إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ:  خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است".

اگر بخواهیم در این خصوص بیشتر بیاندیشیم شاید بتوان گفت بر مبنای همین تاکید میتوان خط سیری از اهمیت داشتن متن زندگی در دستورات دینی را شناسایی کرد.
نگاه دین به انسان نه نگاهی سلطه طلبانه است که بخواهد انسان را تحت سیطره خود قرار دهد و نه نگاهی صرفا اخروی است بلکه خداوند دین را برای بهبود زندگی این دنیایی انسان و بستری برای افزایش کیفیت زندگی او قرار داده است


"متن زندگی" یعنی آنچه ما آن را "زندگی کردن" می‌دانیم. با همه امور سطحی و جزیی تا رفتاری‌های برآمده از عمق تفکر و روابط خاص و عام انسانی.

به همین دلیل است که می‌توانیم بگوییم بی ربط نیست که هدف از بعثت انبیا در قرآن برقراری قسط و عدالت عنوان شده است. " لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ" (حدید آیه ۲۵).

قسط و عدالت در عام‌ترین معنای خود بیشترین ارتباط را با متن زندگی و روزمره‌گی‌های فرد و جامعه دارد. برقراری روابط مبتنی بر عدالت و توجه به حدود قسط در زندگی، زودتر از آنکه آینده اخروی انسان و "آنجا" را تحت تاثیر قرار دهد، سازنده حال و "اینجای" انسان است. اینکه هدف از بعثت انبیا گسترش و فراگیر شدن عدالت عنوان شده است علاوه بر اینکه بیان کننده حقیقتی مهم در خصوص پیش نیاز‌های واقعی رشد انسان یعنی عدالت است، گویای این نکته نیز می‌باشد که انسان و زندگی او در مرکز توجه دین قرار دارد. اساسا آنچه مانع زندگی طبیعی انسان باشد را نمی‌توان خواسته دین پنداشت، زیرا انسان در صورتی می‌تواند و باید دین مدار باشد که بتواند زندگی کند. همین نکته بسیار مهم است که بار‌ها در نصوص دینی تکرار شده است. "زندگی کردن" و چگونگی‌های  یک زندگی انسانی، خواسته خداوند از انسان برای رشد خود انسان است. در این نگاه انسان، محور دین و دستورات دینی است و قرآن نیز برای اشاره به عظمت و اهمیت چنین موجودی به صراحت مسئله کرامت ذاتی انسان را مطرح کرده است. " وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ... وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتیم" (اسرا- ۷۰)

این کرامت ذاتی نفی کننده همه آنچه علیه زندگی طبیعی انسان‌ها در جریان است می‌باشد و به تعبیری بر همه احکام دین، حکومت دارد. تفاسیر و برداشت‌هایی از متون دینی که نافی این کرامت و یا کم توجه به این حقیقت باشند قاعدتا در زمره تفسیر به رای بوده و باطل هستند و شاید به همین دلیل است که مسئولیت شرح و تفسیر و تاویل متن مقدس در انحصار کسانی قرار داده شده است که بر اساس لطف الهی بیشترین شناخت را از حقیقت انسان و کرامت و ارزشش دارند. امامان معصوم علیهم‌السّلام از مصادیق بارز راسخان در علم و عالمان به تاویل قرآن می‌باشند: هو الذی انزل علیک الکتـب... وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم...» (آل عمران آیه ۷)  او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، در حالی که تفسیر آن‌ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند، امام صادق علیه السلام فرمود: ما: "اهل بیت علیهم‌السّلام راسخان در علم و عالمان به تأویل قرآنیم". (اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۲۱۳)
تفاسیر و برداشت‌هایی از متون دینی که نافی کرامت انسان و یا کم توجه به این حقیقت باشند، قاعدتا در زمره تفسیر به رای بوده و باطل هستند، به همین دلیل است که مسئولیت شرح و تفسیر و تاویل متن مقدس در انحصار معصومانی قرار داده شده است که بر اساس لطف الهی بیشترین شناخت را از حقیقت انسان و کرامت و ارزشش دارند


از اینجا روشن می‌شود که چرا اهل بیت توجه ویژه‌ای به ارزش انسان داشته اند و کمترین بی توجهی به انسان را نمی‌توانستند تحمل کنند تا جایی که در برابر رفتار‌های غیر انسانی مرسوم در جامعه تندترین مواضع را اتخاذ کرده اند. زیرا عمیق‌ترین شناخت را از انسان دارند. مروری بر روایاتی که بیان کننده برابر بودن همه انسان‌ها با یکدیگر بر مبنای این که همه مخلوق خدا و فرزندان آدم و حوا هستند، این مطلب را بیشتر روشن می‌کند که نگاه دین به انسان نه نگاهی سلطه طلبانه است که بخواهد انسان را تحت سیطره خود قرار دهد و نه نگاهی صرفا اخروی است بلکه خداوند دین را برای بهبود زندگی این دنیایی انسان و بستری برای افزایش کیفیت زندگی او قرار داده است. این نگاه انسان محوری البته نافی نگاه اخروی به دین نیست بلکه بیان کننده این حقیقت است که زندگی در جهان پس از مرگ در ارتباط مستقیم با زندگی در دنیای کنونی و جهان زندگان است. تاحالا به این فکر کرده اید که چرا جامعه‌ای که در آن روابط از نظم عادلانه خارج شده باشد و عده اندکی از همه مواهب بهره‌مند و تعداد زیادی در فقر و مصائب آن گرفتار باشند جامعه مطلوب دینی نیست؟   چرا قرآن چنین جوامعی را تهدید به عذاب کرده است و یا چرا پیامبر فرمودند جامعه‌ای که در آن انسان ضعیف حق خودش را بدون لکنت نتواند بگیرد، مقدس نیست؟ چرا بزرگترین جهاد و امر به معروف و نهی و از منکر فریاد اعتراض علیه ظلم و بی عدالتی نهاد قدرت دانسته شده است؟ چرا بیشترین تلاش امیرالمومنین در مقام حاکم، برقراری عدالت بوده است؟

شاید اکنون بتوانیم به این سوال‌ها پاسخ روشن تری بدهیم، تنها در بستر عدالت است که انسان می‌تواند زندگی با کیفیتی داشته باشد و به رشد روحی و جسمی و روانی برسد. عدالت مهم است، زیرا انسان و کیفیت زندگی او  اهمیت دارد؛ و به همین دلیل شاید بتوان گفت عدالت ستون خیمه دین و جامعه دینی است و دین و جامعه‌ای که توجهی به عدالت ندارند و یا دچار تفاسیر انحرافی از عدالت شده اند و دلخوش به رواج ظواهر دینی در جامعه خود هستند فرسنگ‌ها با دین الهی و دیانت واقعی، فاصله دارند.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha