چگونگی مواجهه اخلاقی با فقر، از نگاه پیتر سینگر؛
تصور کنید برای گردش به باغی رفته اید. در وسط باغ حوضی کم عمق وجود دارد که بچه‌ها در کنار آن در حال بازی هستند. ناگهان یکی از بچه‌ها درون حوض می‌افتد، و در حال دست و پا زدن و غرق شدن است. در چنین حالتی شما با وجود اینکه اگر بخواهید او را نجات دهید لباستان خیس می‌شود، آیا در قبال نجات کودک وظیفه اخلاقی دارید؟
گروه راهبرد «سدید»؛ پیتر سینگر یکی از فیلسوفان معاصر استرالیا و استاد دانشگاه پرینستون در ایالات متحده است. او در زمینه‌ی کمک به فقیران در سراسر جهان، گیاه‌خواری و حمایت از حیوانات مقالات و کتاب‌های مختلفی به نگارش درآورده است. از آثار منتشرشده او می‌توان به: «قحطی، رفاه و اخلاق»، «دیگردوستی مؤثر»، «یک جهان، اخلاق جهانی‌شدن»، «هگل» و «مارکس، درآمدی بسیار کوتاه» اشاره کرد. او معتقد است اخلاقی زیستن تنها یادگیری و آموزش گزاره‌های اخلاقی نیست. او در حوزه مبارزه با فقر از استعاره کودک و حوض بهره می‌گیرد تا وظیفه اخلاقی و تعهد انسانی ما نسبت به فقرا را به صورت یک استدلال ابطال ناپذیر صورت بندی کند. در این یادداشت براندن باوش، استادیار فلسفه در کالج مورنینگ ساید تقریری از نظریه سینگر و مخالفانش ارائه می‌دهد که با هم به مطالعه آن می‌پردازیم.


تصور کنید برای گردش به باغی رفته اید. در وسط باغ حوضی کم عمق وجود دارد که بچه‌ها در کنار آن در حال بازی هستند. ناگهان یکی از بچه‌ها درون حوض می‌افتد، و در حال دست و پا زدن و غرق شدن است. در چنین حالتی شما با وجود اینکه اگر بخواهید او را نجات دهید لباستان خیس می‌شود، آیا در قبال نجات کودک وظیفه اخلاقی دارید؟
اگر بتوانیم از اتفاق بدی جلوگیری کنیم و برای این کار مجبور نباشیم امر مهم دیگری را فدا کنیم، از نظر اخلاقی موظف هستیم تا جلوی رخ دادن اتفاق بد را بگیریم

حالا تصور کنید که روزانه میلیون‌ها نفر در جهان بر اثر فقر و نابرابری در رنج و بیماری هستند و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. در سال ۲۰۱۷ طبق آمار‌های جهانی بیش از ۷۰۰ میلیون نفر در جهان با درآمد روزانه کمتر از ۲ دلار زندگی خود را اداره می‌کردند و این یعنی آن‌ها از تامین حداقل‌های یک زندگی استاندارد برای خود عاجز هستند. بیش از ۸۰۰ میلیون نفر آب آشامیدنی و غذای سالم در دسترسشان نیست. خوب است بدانید که  بیش از ۵ میلیون کودک در سال ۲۰۱۹ بر اثر بیماری‌هایی که قابل پیشگیری و درمان بودند جان خود را از دست دادند.

پیتر سینگر فیلسوف اخلاق معاصر، در این خصوص معتقد است اگر شما خودتان را در خصوص نجات کودکی که در حوض افتاده است مسئول می‌دانید، با همان منطق، مسئولیت اخلاقی بیشتری در قبال مردمی که در رنج و عذاب فقر هستند و از فقر جان خود را از دست می‌دهند، دارید.

این جستار به تبیین استدلال سینگر و بررسی برخی انتقاداتی که به او شده است می‌پردازد. استدلال سینگر در این زمینه به یک اصل اخلاقی نسبتاً شفاف و فطری بر می‌گردد: اگر بتوانیم از اتفاق بدی جلوگیری کنیم و برای این کار مجبور نباشیم امر مهم دیگری را فدا کنیم، از نظر اخلاقی موظف هستیم تا جلوی رخ دادن اتفاق بد را بگیریم.

این اصل به سادگی توضیح دهنده این مطلب است که چرا ما باید کودکی که در حوض در حال غرق شدن است را نجات دهیم. چون قطعا خیس شدن و پاره شدن لباس ما اهمیتش کمتر از غرق شدن کودک است.

حالا باید به این نکته توجه کنیم که در حال حاضر میلیون‌ها نفر در جهان از فقر جان خود را از دست می‌دهند درحالیکه ما می‌توانیم با کمک‌های خود در راه جلوگیری از این پدیده شوم، قدمی برداریم. خصوصا با توجه به اینکه این اقدام ما باعث فدا کردن چیزی با اهمیت اخلاقی مشابه نمی‌شود و در حقیقت برای ما هزینه زیادی ایجاد نمی‌کند. فقط کافیست برای این کار، پول کمتری برای چیز‌هایی که قطعا اهمیت شان از جان انسان کمتر است، خرج کنیم. چیز‌هایی مانند قهوه اسپرسو یا اشتراک نتفلیکس و...
تلاش برای حل مشکلات ساختاری و پیگیری مطالبات قانونی برای اینکه دولت‌ها به وظایف خود عمل کنند لازم و واجب است، اما این کار هیچ منافاتی با کمک کردن برای کاهش رنج فقرا به صورت انفرادی ندارد


پیتر سینگر می‌گوید در صورتی که به فقرا کمک نکنیم این کار ما دقیقا به معنی این است که، چون نمی‌خواهیم لباسمان خیس و چروک شود، اجازه داده ایم کودکی که در حوض افتاده بود، غرق شود.

استدلالی که سینگر ارائه می‌دهد از آنجاییکه مصرف گرایی افراطی در کشور‌های ثروتمند را شدیدا مورد هجمه قرار می‌دهد، اعتراض‌های زیادی را برانگیخته است.

برخی در انتقاد به سنگر گفته اند در این صورت زندگی انسان‌ها خالی از نشاط و شور خواهد شد، زیرا همه باید به حداقل‌های ضروری زندگی اکتفا کنیم و هیچ خرج و هزینه‌ای برای تفریحات و تجملات و ... نمی‌توانیم بکنیم.

پاسخ سینگر به این انتقاد عوامانه این است که گاهی اوقات زندگی اخلاقی به شدت چالش برانگیز است، ولی این دلیلی نمی‌شود تا اخلاق را زیر پا بگذاریم. اگر استدلالی که بیان شده است درست باشد، اینکه چه تاثیراتی روی زندگی ما دارد یا تا چه میزان رادیکال است دیگر اهمیت ندارد.

برخی دیگر استدلال سینگر را می‌پذیرند، اما می‌گویند شاید بهتر باشد تا حدودی شدت و تندی آن را کمتر کنیم برای مثال بگوییم هر شخصی کمتر از ۱۰ درصد درآمد خود را به فقرا بدهد. در این صورت اهداکننده نیز علاوه بر احساس شادی درونی، فشار مالی زیادی را متحمل نمی‌شود. در عین حال همین کمک‌های اندک هم می‌تواند مشکلات زیادی را برطرف کند.

در این میان برخی دیگر از منتقدین نگاه جهانی سینگر را مورد نقد قرار میدهند و می‌گویند: درست است که ما  ما موظف هستیم تا به کودکی که در حال غرق شدن است کمک کنیم، اما این به این دلیل است که آن کودک بخشی از جامعه محلی ما هست و در جلوی چشمان ما قرار دارد. آن‌ها معتقدند که تعهدات اخلاقی ما ناشی از روابطی است که با دیگران داریم پس بنابراین ما موظف نیستیم به فقرایی که در دیگر کشور‌ها زندگی می‌کنند هم کمک کنیم و در واقع تعهد اخلاقی نسبت به آن‌ها نداریم.

سینگر در پاسخ به این گروه از منتقدینش، می‌گوید: دور یا نزدیک بودن به موضوع، دلیلی برای عدم انجام وظیفه اخلاقی نیست. فرض کنید یک دکمه در حوضچه وجود دارد که اگر فشار داده شود، جان یک کودک در کشور دیگری نجات می‌یابد. اگر همچنان معتقد هستید که باید برای نجات آن کودک داخل حوض رفته و دکمه را فشار دهید و نگران خیس شدن لباستان نباشید، پس در واقعیت هم در قبال کودکان و زنانی که در کشور‌های دیگر زندگی می‌کند مسئول هستید.

جالب است برخی از منتقدین بدون توجه به اصل ماجرایی که در حال رخ دادن است بر روی دیگران تمرکز می‌کنند و معتقدند وقتی تعداد زیادی از مردم اهمیتی به این مباحث نمی‌دهند و کمکی به فقرا نمی‌کنند پس ما هم وظیفه‌ای در این خصوص نداریم. سینگر در پاسخ به این افراد می‌گوید در فرض استدلال شما اگر در کنار حوض ایستاده باشید و شاهد غرق شدن کودک باشید آیا انفعال دیگرانی که در باغ در حال قدم زدن هستند مانع این می‌شود که برای نجات دادن کودک وارد حوض شوید؟ قطعا در آن موقعیت، انفعال دیگران، نمی‌تواند مانعی برای انجام وظیفه انسانی و اخلاقیتان شود. پس در این مورد هم انفعال و بی توجهی دیگران رافع مسئولیت اخلاقی شما در کمک به فقرا نیست.

اما شاید یکی از جدی‌ترین انتقاد‌ها به سینگر این باشد که وظیفه فقرزدایی و مبارزه با فقر مطلقی که تعداد زیادی از مردم در کشور‌های مختلف از آن رنج می‌برند بر عهده دولت‌ها است. این دولت‌ها هستند که باید با تخصیص منابع و سیاست گذاری‌های هدفمند برای نجات انسان‌ها و شهروندانشان از دام فقر تلاش کنند. علاوه بر اینکه فقر محصول مشکلات ساختاری در سیاست و اقتصاد و فرهنگ است و برای مبارزه با آن باید به فکر حل مشکلات ساختاری باشیم نه اینکه به کمک‌های مردمی دلخوش کنیم.

پاسخ سینگر در غالب همان مثال کودک و حوض است. او می‌گوید تصور کنید درست در کنار آن حوض یک زمین بازی کودکان وجود دارد که استاندارد نیست و دور تا دور حوض هم، متاسفانه و به دلیل اشتباه سازندگان آن یا تخلف آنان از قوانین، هیچ حصاری کشیده نشده است و این امر باعث شده تا در طول زمان کودکان زیادی در حوض افتاده و دچار آسیب شوند. اما آیا همه این موارد دلیل موجهی است تا در آن لحظه حساس که کودک داخل حوض در حال دست و پا زدن است شما برای نجاتش اقدامی نکنید؟ قطعا عقل سلیم چنین چیزی را نمی‌پذیرد. بله تلاش برای حل مشکلات ساختاری و پیگیری مطالبات قانونی برای اینکه دولت‌ها به وظایف خود عمل کنند لازم و واجب است، اما این کار هیچ منافاتی با کمک کردن برای کاهش رنج فقرا به صورت انفرادی ندارد. ما از لحاظ اخلاقی ملزم به انجام وظیفه خود هستیم و نمی‌توانیم در برابر رنج دیگران سکوت کرده و برای رفع آن هیچ تلاشی نکنیم.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha