یک‌پژوهشگر حوزه رسانه معتقد است هسته مرکزی گفتمان انقلاب، مفهوم مردم است و بر همین اساس نسبت پدیده‌ها با گفتمان انقلاب، از میزان فاصله‌ای که با مردم دارند، قابل سنجش است.
به گزارش «سدید»؛  در عصر حاضر چه بخواهیم و چه نه آلوده و آغشته به رسانه با تعاریف جدید آن شده‌ایم و گریز از آن اجتناب ناپذیر است. رسانه به راحتی می‌تواند به ماهیت، هویت، الگو و عناصر موجودیت ببخشد یا از دایره وجود حذف نماید. در جهان این عنصر مطلوب به سوی مقبولیت تام در حال پوست اندازی و تغییر نگرشش است تا حدودی هم موفق شده، در ایران، اما رسانه سال‌هاست درگیر یک دور تک بعدی و سیکل فرسوده‌ای شده که نمی‌تواند خودش را در میان افکار عمومی داخلی مقبولیت ببخشد و اعتماد جلب کند.

این‌ضعف در جنگ روایت موجب شکست خواهد شد و در طول سال‌های گذشته این سستی و به آستانه شکست رسیدن حس شده است. آنجا که رسانه حاکمیتی مرجعیت خودش را در جلب اعتماد عمومی از دست داده و رسانه غیر حاکمیتی نیز سردرگم در میان تقلید از سبک غربی و کاربن گذاری روی مدل موجود بومی آن بوده و در بزنگاه‌های مهم اجتماعی و احقاق مطالبات مدنی، ماجرا به بحران امنیتی ختم شده و حکمرانی به چالش بزرگی کشیده شده است. طبعاً این سازوکار نیازمند تحول است و این تحول میسر نمی‌شود مگر در تمام ابعاد معرفتی رسانه یک باز تعریف و بازآرایی رخ دهد.

در این خصوص و در ادامه سلسله گفتگو‌های بازسازی رسانه، گفتگویی داشته‌ایم با عباس رضایی ثمرین پژوهشگر حوزه رسانه که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

رضایی ثمرین در ابتدای گفتگو، درباره وضعیت فرهنگ و رسانه کشور، شرایط آن و این‌که چه مولفه‌ها و نکاتی باید ترمیم و اصلاح شود، گفت: مطلوبیت در فضای رسانه‌ای معمولاً با میزان اقبال مخاطبان و همچنین اثربخشی رسانه‌ها در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سنجیده می‌شود. در هر دو متغیر وضعیت چندان مناسبی نداریم. این روز‌ها رسانه‌های جریان اصلی در کشور هم با افت مخاطب مواجه هستند، هم اثرگذاری و مرجعیت آن‌ها رو به افول رفته است. اگر بخواهیم ریشه‌های این روند را بکاویم، احتمالاً بحث طولانی می‌شود، اما عجالتاً رونق رسانه‌های اجتماعی، برخی اشتباهات بزرگ در سیاست‌گذاری رسانه‌ای در سال‌های گذشته که منجر به مرجعیت‌زدایی از رسانه‌های رسمی شد، عملکرد تحریریه‌ها و مدیران رسانه، مسائل مربوط به اقتصاد رسانه و نهایتاً مواجهه‌های تنگ‌نظرانه و محدودیت‌ساز با رسانه‌ها از جمله مهم‌ترین عوامل بروز وضع نا به سامان فعلی هستند و بدیهی است که برای ترمیم و اصلاح هم باید روی همین نقاط کلیدی دست گذاشته شود.

وی درباره فاصله زیاد حوزه فرهنگ و رسانه با مفاهیم انقلابی، نمود این‌مفاهیم و چگونگی کاهش این‌فاصله گفت: هسته مرکزی گفتمان انقلاب، از دید من مفهوم «مردم» است و بر همین اساس معتقدم نسبت پدیده‌ها با گفتمان انقلاب، از میزان فاصله‌ای که با مردم دارند، قابل سنجش است. پس چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه رسانه، هر کجا رد و نشانی از مردم هست، آنجا فاصله از مفاهیم انقلابی کم است و هر کجا نشانی از مردم نیست، یعنی از مفاهیم انقلابی دور افتاده‌ایم. رسانه اگر صدای مردم باشد، در چارچوب گفتمان انقلاب عمل کرده و اگر شد تریبون جریان‌های سیاسی و گروه‌های ذی‌نفوذ و باند‌های قدرت، یعنی در جهت عکس حرکت می‌کند. قضاوت قالبی درست نیست، اما منصفانه اگر ببینیم، به نظر من نیز گزاره‌ای که شما مطرح کردید درست است. متأسفانه آن‌چنان که باید و شاید نشانی از مردم و سلایق و مطالبات آن‌ها در خروجی رسانه‌ها دیده نمی‌شود و به همین نسبت، می‌توان نتیجه گرفت که رسانه از هسته مرکزی گفتمان انقلاب فاصله گرفته است. در حوزه فرهنگ هم به نظر من همین وضع صادق است. راه علاج این مسئله هم بازگشت به مردم، شنیدن صدای آن‌ها و تبدیل کردن رسانه به تریبونی است که رنگ و بوی مردم دارد.

رضایی ثمرین درباره چگونگی روند و سویه بازسازی و تحول ساختاری در عرصه ارتباطات، فرهنگ و رسانه و زمان حصول نتیجه مطلوب آن گفت: شاقول بازسازی و تحول ساختاری در عرصه فرهنگ و رسانه به اعتقاد من «اعتماد عمومی» است. اعتماد مردم امروز مهم‌ترین نیاز اکوسیستم رسانه‌ای کشور است و بدیهی است که هر نوع طراحی یا کنش‌گری برای تحول یا اصلاح ساختار، اگر در راستای احیای اعتماد عمومی نباشد، چندان مفید نخواهد بود و نتیجه‌ای هم نخواهد داشت. پیش‌نیاز چنین تحولی در درجه اول تغییر نگاه حاکمیتی به رسانه و فرهنگ است و در درجات بعدی نیز متغییر‌هایی نظیر تحول در اقتصاد فرهنگ و رسانه و همچنین تحول در مدیریت رسانه‌هاست. نتیجه مطلوب هم، طبعاً زمانی حاصل خواهد شد که مرجعیت رسانه‌ای در سپهر اطلاع‌رسانی کشور به رسانه‌های شناسنامه‌دار و جریان‌اصلی باز گردد. این‌وضع البته با ساختار فعلی اداره رسانه‌ها و مهم‌تر از آن سیاستگذاری رسمی در حوزه رسانه و فرهنگ شدنی نیست.

این‌پژوهشگر عرصه رسانه در پاسخ به این سوال که لزوم بازآرایی رسانه باید بر اساس رجوع به آرمان‌های انقلاب اسلامی باشد یا بر پایه مدرنیته و شیوه غربی و جهانی آن، گفت: ببینید رسانه به مثابه یک ابزار ارتباطی اصولاً استاندارد‌های حرفه‌ای روشنی دارد که چندان متأثر از خواستگاه رسانه، جهت‌گیری محتوایی آن یا فرهنگ حاکم بر آن نیست. فرض کنید که داریم درباره یک گزارش خوب صحبت می‌کنیم، ویژگی‌های گزارش خوب چه در خبرگزاری مهر، چه در خبرگزاری فارس و چه در خبرگزاری آسوشیتدپرس یکسان است. شاید آن چیزی که مد نظر شماست سیاستگذاری رسانه‌ای یا مدیریت کلان رسانه در کشور یا مثلاً جهت‌گیری محتوایی رسانه‌هاست.

بزرگان انقلاب بار‌ها گفته‌اند که انقلاب دست‌کم در صورت‌بندی اولیه خود، چیزی جدای از مردم نبوده استوی در ادامه گفت: در سنجش انقلابی‌گری و حتی حرفه‌ای‌گری یک رسانه به محوریت مردم قائل هستم و معتقدم که اگر نقش و جایگاه مردم در اصلاح ساختار یا به تعبیر شما بازآرایی رسانه مد نظر قرار بگیرد، عملاً در راستای انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن حرکت کرده‌ایم. من نمی‌دانم این نوع بازآرایی ممکن است تنافری با المان‌های مدرنیته یا شیوه غربی داشته باشد یا خیر. چون به هر حال هر کدام از این واژگان دریایی از معنی پشت سر خود دارند و من معمولاً در به کار بردن آن‌ها احتیاط می‌کنم. اما این را می‌توانم بگویم که اصلی‌ترین ضرورت در بازآرایی رسانه‌ای این است که ما طوری ساختار جدید رسانه‌ای کشور را طراحی کنیم که مردم تصویر خودشان را در خروجی رسانه‌ها ببیند. اگر این درهم تنیدگی بین سلیقه و خواست مردم و محتوای رسانه‌ها به‌وجود بیاید، آن روزی است که به اعتقاد من باید جشن بگیریم.

رضایی ثمرین در پاسخ این‌سوال که در بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ و بازآرایی ساختاری رسانه‌ای، تغییرات ساختاری و سیستمی اصل است یا تحول در رویکرد‌ها و صف، اینگونه پاسخ داد: قبل از هر دوی این‌ها معتقدم نیاز به تحول جدی در حوزه سیاست‌گذاری رسانه‌ای داریم. اگر حوزه‌های نیازمند تحول را صرفاً درون رسانه تعریف کنیم، احتمالاً راه واقع‌بینانه‌ای را انتخاب نکرده‌ایم. منکر ناکارآمدی و مشکلاتی که ریشه در درون رسانه و ساختار آن دارد نیستم، اما باید پذیرفت که بخش قابل توجهی از کارکرد‌ها و مشکلات موجود در حوزه رسانه، به سیاست‌گذاری‌های رسمی و نگاه بیرونی به رسانه‌ها بر می‌گردد. اگر بخواهیم رسانه تراز انقلاب اسلامی داشته باشیم، یعنی رسانه‌ای که لابلای سطر به سطر محتوای آن مردم دیده شوند، حتماً در درجه اول نیازمند اصلاح نگاه حکمرانان به رسانه هستیم. امروز اگر شاهد بحران مخاطب و افول مرجعیت رسانه‌ها در کشور هستیم، هم ما رسانه‌ای‌ها باید سهم خود را در ایجاد این وضع بپذیریم، هم مسئولان باید بپذیرند که این‌شرایط، حاصل سیاست‌ها و تصمیمات آنهاست. اگر غیر از این باشد، یعنی تصور کنیم که صرفاً با تغییراتِ حتی بسیار اساسی در ساختار و رویکرد رسانه می‌توان بر همه مشکلات فعلی فائق آمد، ساده‌انگاری کرده‌ایم.

وی همچنین در پایان درباره ایده و پیشنهاد خود برای این تحول و بازسازی گفت: ما هنوز یک ساختار غیردولتی و مستقل برای پایش روند تحولات در حوزه فرهنگ و به‌ویژه رسانه نداریم. اغلب دستگاه‌های فرهنگی و رسانه‌ای ما هم که عمدتاً بودجه‌بگیر دولت یا نهاد‌های انقلابی و حاکمیتی هستند، رسالت خود را در حوزه تولید محتوا تعریف کرده‌اند و عملاً هیچ‌اهتمامی در حوزه دیده‌بانی و پایش روند‌ها مشاهده نمی‌شود. پیش از همه‌چیز لازم است خوب شرایط موجود فعلی را ببینیم و صورت‌بندی کنیم. ما نمی‌توانیم بر مبنای مشاهدات یا استنتاجات شخصی، به دنبال تحول ساختاری برویم. روشن است که مبنای هر نوع تصمیم‌گیری کلان چه در حوزه سیاست‌گذاری و چه در حوزه بازآرایی ساختاری، مطالعات عمیق، علمی و مستقل است. من فکر می‌کنم قبل از تحول باید به فکر ایجاد مجموعه، ساختار یا دستگاهی باشیم که این نیاز را برطرف کند.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha