قرآن کارکردهای چندی برای احسان و نیکوکاری بیان می‌کند؛
می‌توان این باور را تقویت کرد که انسان بدون عواطف و احساسات از مدار انسانیت بیرونی می‌رود و هویت انسانی خویش را از دست می‌دهد. ابراز و ارضای عواطف و احساسات انسانی است که به شاکله وجود انسان شکل می‌بخشد و به او هویت انسانی هدیه می‌کند. این رو انسان به شیوه‌های مختلف می‌کوشد تا هم عواطف و احساسات دیگری را نسبت به خود برانگیزد و هم عواطف و احساسات خویش را ابراز کند.

به گزارش «سدید»؛در مطلب حاضر نویسنده به اهمیت نقش عواطف در رفتارهای انسانی اشاره کرده و نیکوکاری و کمک و احسان به همنوع را مصداق بارزی از بعد عاطفی بشری برشمرده و به برخی از آثار و فواید احسان پرداخته است.


ظرفیت سازگاری و انعطاف انسان

بی‌گمان زندگی انسان بدون بعد عاطفی رنگ می‌بازد و آدمی را از هویت اصلی‌اش دور می‌سازد. انسان که برخی آن را برگفته از واژه عربی انس گرفته‌اند، به معنای الفت و ارتباط و سازگاری با محیط است. این حالت انعطافی انسان موجب می‌شود در همه شرایط خود را سازگار سازد و توانایی کنار آمدن با اوضاع متغیر بیرونی و درونی داشته باشد.

عنصر انعطاف‌سازواری در انسان، ارتباط تنگاتنگی نیز با مسئله انس دارد. از این رو گفته‌اند که انسان، آفریده‌ای است که خود را با همه چیز انس می‌ دهد و سازگار می‌سازد و بدون این عنصر بقا و پایداری‌اش در جهان متغیر درون و بیرون ممکن نبود.

بعد دیگر مسئله‌اش انس، به امر عاطفی انسان باز می‌گردد. به این معنا که انسان را از انسان گفته‌اند که بدون دیگری، نمی‌تواند زیست کند و تعادل روحی و روانی یابد. از این رو در داستان آ‌فرینش آدم به عنوان نخستین نمونه و آغاز نوع انسانی پس از آ‌فرینش و بیان توانمندی‌ها و ظرفیت‌های بشر به مسئله همسر آدم اشاره می‌شود و با شفافیت تمام بیان می‌گردد که آدم و همسرش تا چه اندازه به هم وابسته بودند و در زندگی بهشتی خویش دمی از کنار هم دور نشده و در خوشی و ناخوشی ارتباط عاطفی خویش را هم نگسستند و در تمام خطاب خداوند، آدم و همسرش با هم مخاطب قرار گرفته‌اند. این شیوه بیانی خداوند بیانگر این نکته است که آدم و همسرش تا چه اندازه از ارتباط عاطفی برخوردار بودند.

بنابراین ارتباط عاطفی در انسان چنان‌که در داستان آ‌فرینش ‌آمده است مسئله هویتی و ماهیتی انسان است و انسان بدون چنین ارتباطی از ماهیت انسانی دور می‌شود.


وجود عواطف، ملاک انسانیت

نکته دیگری که به عنوان گواه بر این مطلب بیان می‌شود مسئله زوال تعادل شخصیتی در انسان‌هایی است که از عنصر عاطفه بهره نبرده و یا دور از اجتماع قرار گرفته و از مردمان دور شده‌اند. این‌‌گونه مباحث روان‌شناختی به خوبی نشان می‌دهد که انسان چه اندازه وابسته به عواطف انسانی خویش است. این عواطف به اشکالی خود را نشان می‌دهد و می‌بایست به اشکال مختلف نیز برآورده شود. محبت و عشق، پیش از اشکالی مسئله کودکان و همسران باشد مسئله انسان است. انسان بدون محبت و عشق ابراز عواطف، خود را موجودی بی‌هویت می‌یابد.

بنابراین می‌توان این باور را تقویت کرد که انسان بدون عواطف و احساسات از مدار انسانیت بیرونی می‌رود و هویت انسانی خویش را از دست می‌دهد. ابراز و ارضای عواطف و احساسات انسانی است که به شاکله وجود انسان شکل می‌بخشد و به او هویت انسانی هدیه می‌کند. این رو انسان به شیوه‌های مختلف می‌کوشد تا هم عواطف و احساسات دیگری را نسبت به خود برانگیزد و هم عواطف و احساسات خویش را ابراز کند.

به سخنی دیگر، مسئله عواطف و احساسات یک مسئله مهم روان‌شناختی انسان است که باید از جهات مختلف تحلیل و تبیین شود . در آموزه‌های قرآنی به این مسئله از ابعاد مختلف پرداخته شده و کوشش شده است که به شیوه‌های مختلف این غریزه و عاطفه انسانی ابراز و ارضا شود تا شاکله وجودی شخصیت انسان در بهترین حالات شکل گیرد و به بهترین نحو در آید.

این عواطف و احساسات کارکردهای متعدد و متنوعی در زندگی شخصی و روانی انسان و نیز در حوزه عمل اجتماعی ایفا می‌کند. کارکردهایی که شناسایی و تبیین و تحلیل آن می‌تواند به خوبی نشان دهد که انسان تا چه اندازه از ظرفیت اسمایی برخوردار است و می‌تواند به عنوان خلیفه بر هستی خلافت کند و مدیریت آن را به عهده گیرد. ظرفیت اسمایی که موجب شده خدا، ولایت و امانت عظمای خویش را به انسان واگذار کند و توضیح دهد که چرا هستی از زمین و آسمان و پدیده‌های دیگرش از فرشته و جن و دیگران ناتوان از به عهده گرفتن آن بوده‌اند.

قرآن راهکارهایی برای ابراز درست عواطف و احساسات و بروز و ارضای آنها بیان داشته است. این راهکارها با توجه به دو بعد فردی و جمعی ارائه شده است. در این نوشتار تلاش می‌شود با توجه به بعد اجتماعی و کارکردهای آن در این حوزه، به تحلیل و تبیین یکی از سازوکارهای ابراز و ارضای عواطف و احساسات اشاره شود و آن مسئله احسان و نیکوکاری است.


آثار اجتماعی نیکوکاری

اصطلاح احسان که برگرفته از واژه حسن است در زبان عربی دو کاربرد دارد که یکی به معنای نعمت بخشیدن به دیگری است و دیگری کار نیک انجام دادن. نیکوکاری در بینش قرآنی از یک جنبه، برتر از عدالت است؛ زیرا عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد و آنچه سهم اوست بگیرد ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد. (مفردات راغب)

قرآن کارکردهای چندی برای احسان و نیکوکاری بیان می‌کند که از آن جمله می‌توان به ارتباط عاطفی میان افراد اشاره کرد. احسان موجب می‌شود صمیمیت و دوستی در میان افراد جامعه افزایش یابد و عوامل دشمنی و عداوت از میان برود و الفت و انس در بین آنها تقویت شود. قرآن می‌فرماید: «خوی نیکو در تاثیرگذاری با خوی زشت برابر نیست؛ پس با نیکوترین خوی خویش بدی‌های آنان را از میان بردار و دفع نما که در این صورت آن کس که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی دلسوز است.» (فصلت آیه 34)

اصولا خانواده و بنای آن، که کوچک‌ترین واحد اجتماع و هسته اصلی جامعه است، بر پایه عواطف و احساسات شکل می‌گیرد و با احسان تداوم می‌یابد. عدالت هرچند مورد تاکید خداوند و قرآن است و از خانواده خواسته می‌شود تا بر اساس عدالت عمل کنند که: هو اقرب للتقوی؛ عدالت به تقواپیشگی نزدیک است. (مائده/ آیه 8)؛ ولی احسان و عفو، اصل اساسی است که تداوم خانواده بدون آن امکان‌پذیر نیست. سفارش اکید و پافشاری قرآن بر احسان و نیکی به پدر و مادر به عنوان خاستگاه و ریشه خانه و خانواده از آن رو انجام می‌شود تا خانواده به عنوان هسته اصلی اجتماعی تقویت شود. (نساء/ آیه 36)

ارتباط عاطفی و محبت باید در میان همسران، آنچنان تقویت شود که مشکلات درونی و بیرونی نتواند آن را فروپاشد و فرزندان را دچار سرگردانی و حیرت کند؛ از این رو از همسران خواسته می‌شود تا بر پایه احسان عمل کنند و اصل عفو و گذشت را در میان خویش مراعات کنند. حصاری که قرآن با این عوامل بر دور خانه و خانواده می‌کشد، آن را از هجوم بیگانگان بازمی‌دارد. تاکید بر اصلاح میان همسران با استفاده از حکمیت، تلاشی است تا عناصر عاطفی میان خانواده در معرض خطر قرار نگیرد.

قرآن عفو و گذشت را از مصادیق احسان و نیکوکاری برمی‌شمارد. (مائده/ آیه 13) این بدان معناست که گذشت می‌تواند در میان اجتماع به عنوان عامل مهم و تاثیرگذاری جهت همبستگی عاطفی و روحی جامعه عمل کند. جامعه‌ای که افراد آن نسبت به خطاها و اشتباهات دیگری واکنش سرد از خود نشان نمی‌دهند و با خشونت به این کنش‌ها پاسخ نمی‌دهند، در چنین جامعه‌ای افراد نوعی ارتباط شدید عاطفی با یکدیگر پیدا می‌کنند و در فرآیندی به همبستگی و اجتماع واقعی و پایدار دست می‌یابند.
محبت و دوستی در میان مردم با احسان افزایش می‌یابد؛ زیرا نیکوکاری پاسخ عاطفی به درخواست‌های روحی فرد نیز می‌باشد؛ انسان با نیکوکاری، عواطف خویش را ابراز می‌کند و موجب می‌شود تا محبت دیگری را به خود جلب کند. (بقره/ آیه 195 و آل عمران/ آیه 134 و 148)

قرآن از آن رو بر احسان، بیش از عدالت تاکید می‌کند که کارکرد اجتماعی احسان و نیکوکاری در همگرایی و همبستگی و جلب عواطف موثرتر است. وقتی کسی از دیگری عواطف مثبت دریافت می‌کند می‌کوشد تا به طور طبیعی واکنش مثبت عاطفی از خود بروز دهد. این همان چیزی است که قرآن از آن به احسان در برابر احسان یاد می‌کند. (اسراء/ آیه 7)

اینکه قرآن بازگشت عواطف نیکوکاری و احسان را به خود شخص می‌داند، از آن‌روست که انسان پیش از آنکه بخواهد به دیگری نیکی کند، به خودش خدمت و نیکی کرده است؛ زیرا شخص با این روش، عواطف و نیازهای روحی خویش را ارضا و برآورده می‌سازد. لذا خداوند در آیه 7 سوره اسرا بازگشت فایده نیکوکاری را نخست به خود شخص می‌داند و می‌فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ اگر نیکی کنید نخست به خود نیکی کرده‌اید.

قرآن تنها به کارکردهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی احسان و نیکوکاری توجه نمی‌دهد بلکه می‌کوشد تا به گونه‌ای آن را هدایت کند که به بهترین شکل پاسخ‌های مثبتی را پدید آورد. به این معنا که با بیان جزئیات نیکوکاری کردن، به انسان می‌آموزد که چگونه می‌توان بهترین و بیشترین سود را از احسان به دست آورد و از نتایج کمال آن بهره‌مند شد.

لزوم دوری از زیاده‌روی و تبذیر حتی در احسان و نیکوکاری از آن رو تاکید می‌شود که تشدید و زیاده‌روی در هر امری بازتاب‌های منفی‌ای به دنبال خواهد داشت. به عنوان نمونه اگر کسی در انفاق که یک امر نیک و خداپسندانه و از مصادیق نیکوکاری به شمار می‌آید، زیاده‌روی کند به نوعی دچار تبذیر و خروج از راه میانه و اعتدال شده است که جز پشیمانی سودی نخواهد داشت. زیاده‌روی در این بخش موجب می‌شود تا شخص در حوزه مالی دچار تنگدستی شود و از نظر روحی و روانی به آشفتگی برسد و آرامش خویش را از دست بدهد، به ویژه که اگر ببیند با این همه سختی و رنجی که خود را بدان افکنده است شخص مقابل با سوءاستفاده از نیکوکاری وی از آن مواهب در راستای ضد انسانی و کمالی بهره گرفته است. از این رو از تبذیر و اسراف و زیاده‌روی حتی در امور احسان و نیکوکاری نهی شده است. (اسراء/ آیه 26 تا 29)

آنچه در احسان و نیکوکاری مهم است کمیت نیست؛ زیرا انسان ارتباط تنگاتنگی با عواطف انسانی دارد و عواطف بیش از آنکه مسئله کمیت و مقدار باشد، مسئله کیفیت است. از این رو در آیات قرآن سخن از کیفیت است و به عنوان نمونه از مرغوبیت چیزی که انفاق می‌شود (بقره/ آیه 215) و یا رفتار پسندیده داشتن(همان) و اخلاص(بقره/ آیه 177 و روم/ آیه 38) سخن به میان آمده است.
در حقیقت آن چیزی که موجب می‌شود که دل‌ها به هم نزدیک شود و عواطف برانگیخته گردد، شیوه رفتاری و گفتاری و منشی انسان نیکوکار است و اینکه به چه علتی و چگونه و به چه هدفی احسان می‌کند.

این مسئله در حوزه احسان‌های روحی و روانی شدیدتر است. به این معنا که کیفیت در حوزه محبت‌ورزی و عشق از حساسیت بیشتری برخوردار است. در احسان به پدر و مادر آنچه نیاز آنان را برآورده می‌سازد مقدار ارزش مادی مالی نیست که به آنان از سوی فرزندان بخشیده می‌شود؛ بلکه روش و رفتار فرزندان است. آنان پیش از آنکه از مالی که فرزند می‌بخشد خوشحال شوند، از محبتی که به آنان می‌شود خشنود می‌شوند. خوی و منش و کنش‌های مثبت ما نسبت به پدر و مادر آن چیزی است که آنان بدان نیاز دارند.

 

/انتهای پیام/
 
 
ارسال نظر
captcha