مروری بر تحول ساختاری کالبدشهری و برونداد آن در هویت شهروندی؛
همزمان با ورود مدرنیته به ساخت کالبد شهری، اکثر شهرهای ایران آمیزه‌هایی از نفوذ خرده‌فرهنگ‌های بیرونی شده‌اند. در شرایط کنونی، دامنه فرهنگی زندگی مردم از حصار و مرز شهر و کشور فراتر رفته و در اکثر شهرها می‌توان به پیوستاری فرهنگی برخورد کرد که یک سوی آن را کلان‌شهرهای اروپایی و آمریکایی تشکیل می‌دهند.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ امیرحسین شایسته:ازآنجایی‌که نمای هر شهری به‌عنوان عرضه ویترین تفکرات، علایق و دیالکتیک فرهنگی جامعه به دنیای بیرون و همچنین بستری برای شکل‌گیری حیات مدنی بوده، مسئله کالبد شهری هم پیوندی عمیقی با هویت شهری ایجاد می‌کند. مؤلفه‌های مصنوع به وجود آمده تحت لوای توسعه شهرنشینی شامل تک بناها، محله‌ها، میدان‌ها، بلوک‌های شهری، ساختمان‌های تجاری، بلندمرتبه‌سازی‌ها و. بوده که هرکدام مبتنی بر عواملی همچون مهاجرت به کلان‌شهرها، روند مدرنیته شهری، تغییر الگوهای فرهنگی و اقتصادی با یک نوع رفرم ساختاری مواجه شده است. اگر بناهای تاریخی موجود در هر شهر با به‌عنوان مؤلفه اول هویت‌بخش شهری بدانیم، معماری شهری به‌عنوان دومین عنصر هویت شهری در کلان‌شهرها مطرح بوده و نماد و نمود کنش‌های اجتماعی و ویژگی‌های فرهنگی، اقتصادی افراد جامعه را به نمایش می‌گذارد.

رابطه دوسویه کالبد و هویت شهری
اگر این نکته را بپذیریم که انسان‌ها از پدیده‌های ساخته خود در محیط بیرونی متأثر می‌گردند بنابراین شهرها با تنوع هویتی خود تأثیرات گوناگونی را بر حیات اجتماعی شهروندان ایجاد می‌کنند. درواقع کلیه اجزا و عناصر محیط شهری، ابزارهای فرهنگی مؤثری می‌باشند که با نوعی سازگاری اجتماعی بی‌صدا و مستتر، رفتار خود و جامعه را سامان می‌دهند. اگر عناصر محیط شهری شامل بناها، درختان، تابلوهای تبلیغاتی، ترافیک و... چیدمانی مبتنی بر رفتار مطلوب اجتماعی داشته باشد، طبیعتاً هویت شهروندی به وجود آمده نیز در راستای فرهنگ مطلوب شکل می‌گیرد.
 
همان‌طور که بیان شد، اهمیت کالبد و نمای بیرونی یک شهر از منظر زیباسازی، هویت بخشی و روان‌سازی روند زندگی روزمره شهروندان از اهمیت خاصی برخوردار است. در این میان ازآنجایی‌که مفهوم هویت یک نوع اتصال تاریخی به گذشته را داشته و ادراک انسان از فضای شهر اساساً از طریق محیط مادی صورت می‌گیرد، بنابراین نمای شهری باید هویت‌بخش تاریخ و قدمت آن باشد. ازاین‌روست که مفهوم خاطره در کالبد شهری با احساس تعلق شهری و مسئله هویت شهروندی گره می‌خورد. این خاطره‌های جمعی و فردی در محیط شهری، ناشی از مؤلفه‌ها، عناصر و نشانه‌های شهری بوده که نسل به نسل منتقل می‌گردد و به حفظ و ماندگاری هویت شهروندی کمک شایانی می‌کند.
 
نمادهای مطلوب کالبد شهری منبعث از فرهنگ بومی موجب تقویت حس تعلق به سکونت را در میان شهروندان تقویت کرده و به مشارکت آن‌ها در اداره امور شهر یا همان فعالیت‌های مدنی شهروندان کمک می‌کند. به‌عنوان‌مثال در گذشته؛ حسینیه ارشاد و خیابان شریعتی به‌عنوان یکی از کالبدهای هویت سیاسی شهر تهران شناخته می‌شده و یا مسجد ارگ تهران، محلی برای تجمعات مذهبی بوده و درنهایت خیابان لاله‌زار به محیطی برای تجمع مردم در راستای گذراندن اوقات فراغت مبدل شده بود. کنشگری اجتماعی مردم و همچنین فعالیت‌های جمعی یا همان فعالیت‌های مدنی آن‌ها ذیل این بسترهای محیطی که توسط کالبد شهری ایجادشده بود؛ معنا پیدا می‌کرد؛ بنابراین کالبدهای شهری در گذشته هرکدام به اقتضای چگونگی فعالیت‌های اجتماعی، برای شهروندان هویت‌ساز بودند و بخشی از هویت شهری را ایجاد می‌کردند.

نقش مدرنیته در رفرم هویت شهری و شهروندی
ازآنجایی‌که کالبد شهری با مقوله هویت شهری دارای هم پیوندی عمیقی بوده، بنابراین روند مدرنیته نیز به‌عنوان یکی از نماد و نمودهای تغییر کالبد شهری با مسئله هویت شهری پیوند ایجاد می‌کند. روند مدرنیته موجب شده تا در بطن شیوه زندگی شهری و الگوی کنشی و روابط اجتماعی و حتی سنت‌های فرهنگی تغییرات متعددی را شاهد باشیم. بر اثر مهاجرت، افراد از فضاهای فرهنگی و جغرافیایی خود جداشده و به مکان جدیدی با ویژگی‌های ناهمگون با هویت قبلی خود عزیمت می‌کنند که نتایج و پیامدهای روان‌شناختی و اجتماعی فراوانی را ایجاد می‌نماید.

در دهه‌های گذشته با ورود مدرنیته به ساخت کالبد شهری، اکثر شهرهای ایران آمیزه‌هایی از نفوذ خرده‌فرهنگ‌های بیرونی شده‌اند. در شرایط کنونی، دامنه فرهنگی زندگی مردم از حصار و مرز شهر و کشور فراتر رفته و در اکثر شهرها می‌توان به پیوستاری فرهنگی برخورد کرد که یک سوی آن را کلان‌شهرهای اروپایی، آمریکایی تشکیل می‌دهند. معماری غربی که شامل استفاده از ساختمان‌های تمام شیشه‌ای مغایر با بافت جغرافیایی کشور بوده و یا استفاده از بناهای رومی و تحمیل سبک زندگی جدیدی برای گذاران اوقات فراغت در مال‌ها، همه و همه نشان‌دهنده تغییرات ملموس نفوذ مدرنیته در کالبد شهرهاست.

افزایش گسترش مدرنیستم به‌تبع تغییراتی که در کالبد و نماهای بیرونی شهرها به وجود آورده، موجب شده تا روابط اجتماعی و انسانی یا به مفهوم بهتر روابط شهروندی نیز با تغییرات ملموسی روبرو گردد.


چرخه اثرگذاری مدرنیته در هویت شهری و شهروندی
- گسترش ایندیویژوالیسم (فردگرایی): وجود کلونی‌های محله محور در گذشته موجب شده بود تا ساکنین محله به‌منظور رفع نیاز همسایگان خود و یا افرادی که به دلایلی با مشکل مالی یا ورشکستگی مواجه شده‌اند قدم بردارند. گل‌ریزان در زورخانه‌ها و یا توسط معتمدین محله یکی از شیوه‌های حمایت از همنوع در کالبد شهری قدیم بوده است. در دوران مدرن، به دلیل وجود یک نوع بیگانگی با هویت مکانی جدید که شامل برج‌ها و یا ساختمان‌های بلندمرتبه بوده، شاهد گسترش فردگرایی و منفعت فردی باشیم به‌نحوی‌که در تعاملات روزمره منفعت شخصی بر هرگونه منفعت جمعی اولویت پیدا می‌کند.
 
- گسترش مناسبات سوداگرایانه: متأسفانه شیوه زیست شهری حاصل از مدرنیته به کمک ارتباطات در فضای مجازی موجب شده تا کالبد ساختمان‌ها به نمایی برای فخرفروشی و مصرف‌گرایی تبدیل شود. درواقع یک نوع رقابت چشم‌وهم‌چشمی پنهانی در میان خانواده‌ها ایجادشده تا نمای بیرونی ساختمان‌ها را به‌منظور پیروزی در این رقابت؛ تجملاتی‌تر و برگرفته از معماری غربی به‌منزله برتری فرهنگی به نمایش بگذارند.
 
- افزایش روابط چندلایه اجتماعی: اگر در گذشته ارتباط همسایگی موجب شده بود تا خانواده‌ها ساختمان خود را به همسایه خویش سپرده و به مسافرت بروند، ولی در حال حاضر میزان اعتماد اجتماعی و همچنین احساس امنیت به سبب مدل شهرنشینی کاهش پیداکرده است. افراد جامعه روابط چندلایه اجتماعی با یکدیگر داشته و حس صمیمیت و اعتماد نسبت به همنوع جای خود را به احتیاط و محاسبات عقلانی در روابط اجتماعی داده است. یک نقاب در روابط اجتماعی شکل‌گرفته که سطح روابط هر فرد با فرد دیگر را متناسب با چگونگی نیاز به افراد تنظیم می‌کند. این روابط چندلایه موجب گردیده تا اصطلاحاً مقوله روراستی و اعتماد زایی از جامعه رخت بربسته و شاهد تنزل کیفیت روابط اجتماعی و حتی اخلاق اجتماعی باشیم.

- سکونت بی‌دوام: فشار اقتصادی وارد بر شهرها به‌خصوص تهران موجب شده تا همراه با مهاجرت‌های متعدد به شهر، شاهد تغییر مداوم بافت اجتماعی باشیم. این تغییرات سکوت‌های شهروندان را بسیار کوتاه‌مدت کرده و همین امر موجب شده تا شاهد هیچ‌گونه علقه و تعلقی به هویت مکانی موجود نباشیم. این بی‌هویتی مکانی خود منجر به عدم تمایل به فعالیت‌های مدنی در راستای ارتقای سطح کیفی محله یا مکان زندگی می‌گردد.

در نهایت اینکه...
تحولات عمده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایجادشده در دهه‌های اخیر سبب گردیده تا درآمدهای نفتی اغلب در کلان‌شهرها خرج شود. تمرکز بر حوزه شهری موجب گسترش فضاهای جاذب همچون مراکز تفریحی، مراکز خرید مدرن، مراکز آموزشی و... گردیده که این مسئله خود به تقویت حوزه شهری و کاهش اهمیت به مناطق روستایی منجر شد. به‌طور طبیعی تمرکز فعالیت‌ها در شهرها، مهاجرت افسارگسیخته به شهرها را به وجود آورده و ترکیب و بافت جمعیت شهرها به‌شدت دگرگونه شده و به‌اصطلاح بافت کنگلومرایی پیدا کرد. مهاجرین به دلیل هویت بی‌مکانی با جامعه شهری، به‌صورت پراکنده در مناطق مختلف سکنی گزیده و محله‌های شهری به‌مرور رخت بربسته و شاهد محله‌هایی بودیم که هیچ‌گونه تجانس قومی، نژادی و مذهبی ندارد و بر اساس توان اقتصادی (برج نشینی بالا شهر یا شهرک‌نشینی پایین‌شهر) و یا در بهترین تصور تجانس شغلی یکجانشینی را انتخاب کرده‌اند. شهرک‌هایی که مسکن کارگران و کارمندان یک اداره بوده یک بی‌هویتی مکانی را ایجاد کرد. وقتی سطح توان مالی شهروندان تنها عامل همسایگی باشد طبیعتاً هیچ‌گونه علقه‌ای به روابط همسایگی وجود نخواهد داشت. 
 
عدم توجه به بافت فرهنگی شهر در طرح‌های معماری شهری، روند سیل مهاجرت، تقویت و امتیازدهی به نماهای ساختمانی غیر ایرانی و... هویت شهروندی را به یک هویت بیگانه با شهر مبدل کرده است. از آن جایی که هویت شهر یک مقوله چندوجهی بوده، اخذ یک رویکرد سیستمی و همه‌جانبه نگر به‌منظور هویت‌سازی شهری در کلان‌شهرها امری ضروری به نظر می‌رسد. رویکردهایی نظیر:
- جلوگیری از ساختمان‌های جدید با مصالح ناهمگون در محله‌هایی با بافت سنتی
- جلوگیری از بلندمرتبه‌سازی در کنار ابنیه‌های تاریخی و با ارزش
- لزوم حفظ معماری ایرانی اسلامی در نمای بیرونی ساختمان‌ها
- ساماندهی کاربری‌های اوقات فراغت (خوراکی‌فروشی‌ها و...)
- برنامه‌ریزی جهت افزایش مشارکت آحاد شهروندان در حوزه تصمیم‌گیری منطقه‌ای و محله‌ای
- تقویت فعالیت‌های جذاب خودجوش و سازمان‌یافته به‌منظور پیوند میان شهر و هویت شهروندی
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha