معرفی کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن»؛
دانشگر در این کتاب با قلمی ساده و روان مسیری مقدس را روایت می‌کند که در جامعه بی‌حرکت امروز ما حکم کیمیا را دارد. بر اساس مطالبی که در کتاب آمده، شرکت بهیار از سال ۱۳۷۸ در زمینه تولید تجهیزات پزشکی با فناوری بالا در شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان فعالیت می‌کند و شرکتی تولیدی در زمینه تجهیزات پزشکی در داخل کشور است.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ این نوشتار به معرفی کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» می‌پردازد که به اهتمام بهزاد دانشگر نوشته و منتشر شده است. ناشر این کتاب ۳۰۴ صفحه‌ای نشر معارف است که برای اولین بار در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است. علل انتخاب این کتاب برای معرفی عبارتند از:
  • معرفی چهره‌های موفق و جوان ایرانی
  • ارائه الگو‌های موفقیت متناسب با بوم جامعه ایرانی
  • بازگویی زمینه‌ها و علل موفقیت نخبگان ایرانی
  • آشنایی با چالش‌ها و تجارب راه اندازی شرکت‌های دانش بنیان

 

رویکرد کلی کتاب
کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» با زیر عنوان «روایت حرکت به سوی یک اتفاق بزرگ» زندگی نوید نجات بخش، مدیر موفق و جوان شرکت دانش بنیان بهیار صنعت سپاهان را بازگو می‌کند. بهزاد دانشگر پیش از این آثاری، چون «تولد در لس‌آنجلس»، «دخترها بابایی‌اند»، «نفس» و... را برای مخاطبان جوان تولید کرده است. این کتاب حاصل مجموعه‌ای از گفتگوهای نوید نجات بخش با بهزاد دانشگر مدیر شرکت است. آن گونه که نویسنده در کتاب می‌گوید، مطالب کتاب در سال ۱۳۹۵ آماده شده است، اما این متن در این سال‌ها توفیق نشر نمی‌یافت، تنها به یک دلیل؛ نوید نجات بخش نگران بود که این متن در پی بت‌سازی از او و برجسته کردنش باشد. در این سال‌ها، او مدام تکرار می‌کرد نوید نجات بخش اهمیتی ندارد. این مسیر است که اهمیت دارد؛ مسیری که نوید نجات بخش با پیمودنش توفیقات زیادی به دست آورده است. پس باید از مسیر گفت. 

در پشت جلد کتاب آمده است: «اگر آمده‌اید من یک فرمول برایتان بگویم که با آن فرمول پولدار شوید یا مدیر شوید و اسمش را بگذارید موفقیت، اشتباه آمده‌اید. اگر فکر می‌کنید من وردی بلدم که آن را به شما یاد بدهم و شما هم آن را بخوانید و بشوید یکی از بهترین کارآفرین‌های این کشور و سرمایه‌تان در عرض یک دهه، ده‌ها برابر شود، همین‌الان بلند شوید و از این سالن بروید؛ چون من فقط می‌خواهم برای شما یک قصه بگویم. قصه زندگی خودم را. یک دانشجوی معمولی با نمره ۱۴. جوانی که نه بابای پول دار داشت، نه جایی پارتی داشت. اما حالا خیلی‌ها و از جمله استادهای دیروزش فکر می‌کنند او موفق‌ترین شاگردشان بوده است. شاید هم هیچ کدام یادشان نیست این آدم را پانزده سال قبل بارها و بارها از نزدیک دیده بودند و آن روزها باور نمی‌کردند این دانشجوی معمولی چنین ظرفیتی داشته باشد برای کار کردن و به قول شماها پیشرفت. باور کنید اگر راه دیگری داشتم تا به شما ثابت کنم که در وجود همه شماها دانشجوهای به ظاهر معمولی، یکی از همین آدم‌های به قول شما موفق پنهان شده، همان راه را می‌رفتم؛ اما هیچ راهی نیست غیر از اینکه من قصه زندگی خودم را بگویم و شما توی آن، قصه خودتان را پیدا کنید و قصد خودتان را بسازید».
 

خلاصه کتاب
دانشگر در این کتاب مراحل راه اندازی شرکت خود را با ۱۵ نفر و توسعه آن به ۴۵۰ نفر و سختی‌های پیش روی صنعت و تولید را به رشته تحریر در آورده است. مطالب کتاب حول شخصیت نوید نجات بخش، مدیر شرکت بیان شده‌اند. دانشگر در این کتاب با قلمی ساده و روان مسیری مقدس را روایت می‌کند که در جامعه بی حرکت امروز ما حکم کیمیا را دارد. بر اساس مطالبی که در کتاب آمده، شرکت بهیار از سال ۱۳۷۸ در زمینه تولید تجهیزات پزشکی با فناوری بالا در شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان فعالیت می‌کند و شرکتی تولیدی در زمینه تجهیزات پزشکی در داخل کشور است. شروع فعالیت شرکت با تولید برانکارد حرفه‌ای حمل بیمار رقم خورده و پس از آن با تولید انواع تخت‌های الکتریکال بستری، CCU، ICU و اتاق عمل، بهیار جای خود را در میدان تولید باز کرده است. از حدود سال ۹۱ در شرکت بهیار، ابر پروژه ساخت یکی از پیشرفته‌ترین دستگاه‌های پزشکی یعنی دستگاه شتاب‌دهنده خطی (رادیوتراپی) که در درمان سرطان مورد استفاده قرار می‌گیرد، مطرح شده است؛ پروژه‌ای که با توجه با نقطه‌ای که شرکت در آن قرار داشت که همان ساخت تجهیزات هتلینگ بیمارستانی بود و نظرات صاحب نظران در آن حوزه از همه لحاظ غیر عقلانی به نظر می‌رسید و در معادلات رایج، تصمیمی غیرعادی و انتحارگونه به نظر می‌رسید. امروزه در این شرکت بیش از ۴۵۰ نفر نیروی متخصص مشغول به کار و بیش از ۸۰ محصول در حال تولید بوده و بیش از ۱۸۰ پروژه با فناوری بالا در حال انجام است. شعار شرکت این است: «ما می‌توانیم با دانش و تخصص بومی از رنج بیماری بکاهیم».
 

مخاطبان کتاب
مخاطبان کتاب عموم علاقه‌مندان به موضوع پیشرفت و تجربه شرکت‌های دانش بنیان هستند؛ اما به طور ویژه می‌توان این کتاب را به دانشجویان، اساتید دانشگاه، مدیران (به ویژه حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی)، و شرکت‌های صنعتی پیشنهاد داد. همچنین این کتاب برای مدیران و کارآفرینان و کارگران و همه کسانی می‌خواهند در فضای جامعه کار کنند، مناسب است و به آن‌ها انگیزه و انرژی و امید می‌دهد.



بخش‌هایی از کتاب

(۱) آن روز‌ها قیمت برانکارد توی کشورمان هفتادهزار تومان بود. قیمتی که ما زدیم، یک میلیون و صدهزار تومان بود. البته قیمت آمریکایی، برانکاردی که ما از روش ساخته بودیم، چندین هزار دلار بود. یعنی با همه قیمت بالایی که برانکارد ما داشت، باز هم یک سوم یا یک چهارم قیمت خارجی‌اش بود. با این حال، هر کسی رسید، به من گفتند فروش نمی‌رود. من گفتم یکی یکی می‌فرستیم توی بیمارستان‌ها، جای خودش را باز می‌کند. همین طور هم شد و به مرور از برانکارد استقبال شد. برنامه‌ریزی خاصی نکرده بودیم. فقط روی باورم ایستادم که ما باید کار را درست انجام بدهیم. بقیه‌اش را خدا انجام می‌دهد. اصلاً شاید برای همین توکلمان هم بود که بعد از آن تخت، حدود بیست محصول دیگر هم تولید کردیم؛ ولی هنوز بهترین محصول ما همان تخت است. هنوز شرکت ما را به همان برانکاردش می‌شناسند. هم پرفروش‌ترین محصولمان بود و هم معروف‌ترینش. به هر حال ما صبر نمی‌کنیم. خسته هم نمی‌شویم. چون هم به لطف و عنایت خدا اعتقاد داریم، هم اطمینان داریم که به وظیفه‌مان عمل می‌کنیم. حالا به مرور تلاش‌هایمان هم دارد نتیجه می‌دهد.

(۲) حالا که برمی‌گردم به تجربه نصب دستگاه‌ها نگاه می‌کنم، گاهی از جسارت و نترسی خودم وحشت می‌کنم؛ اما آن روز فقط به این فکر می‌کردم که این کار باید انجام بشود، پس انجام بشود. اگر هم قرار است انجام بشود، چرا من انجامش ندهم؟ این است که می‌گویم همیشه نمی‌توانی بدون خطرکردن حرکت کنی. بالاخره یک روزی یک جایی می‌رسد که یا باید تن به خطر بدهی و ریسک کنی و این می‌شود مسیر رشدت. یا می‌ترسی و دنبال این هستی که بدون هزینه‌دادن و بدون خطرکردن فقط سر سالم از این مرحله به در ببری. این می‌شود که متوقف می‌شوی و بعد‌ها همین می‌شود عامل عقب‌گردت.

(۳) من منکر اشتباه مسئولان و مدیرانمان در بی‌توجهی به این افراد نیستم؛ ولی سؤال من این است که اگر یک روز بابای ما بِهِمان اخم کرد یا چیزی در سفره‌مان نبود، سریع رها می‌کنیم می‌رویم خانهٔ همسایه؟! یا اینکه نه، می‌ایستیم کنار پدر و مادرمان؟ می‌ایستیم ببینیم مشکل چیست و چگونه حل می‌شود؟ اصلاً می‌رویم کار می‌کنیم و غذایی می‌آوریم سر سفره تا برادر و خواهر کوچک‌ترمان گرسنه نمانند. آدمی که تا یک مشکل کوچکی پیش می‌آید، رها می‌کند و می‌رود، مثل همین آدمی است که خواهر و برادر کوچک‌ترش را رها کرده و رفته یک محلهٔ دیگر تا غذای بهتری بخورد. بعد هم ایستاده برای آن‌ها کار می‌کند و خانهٔ آن‌ها را می‌سازد، نه خانهٔ خودشان را. اگر ما در قبال خانه‌مان و خانواده‌مان احساس مسئولیت می‌کنیم، باید در قبال کشورمان هم که خانهٔ بزرگ‌ترمان است، احساس مسئولیت کنیم. گفتم شما توی کلاستان باید در کنار علم، این احساس مسئولیت را هم به بچه‌ها یاد بدهی. نه اینکه فقط علم یادشان بدهی.

(۴) کار در واحد تعمیرات تجهیزات پزشکی احتمالاً اساسی‌تر بود. اینکه یک دستگاه در حال مرگ را نجات بدهی، اینکه هر بار با یک دستگاه جدید و با یک ایراد جدید بجنگی، کیف بیشتری داشت. این‌طوری خود آدم هم احساس زنده‌بودن بیشتری می‌کند. بابا می‌گفتند جهاد به آدم حس زندگی می‌دهد. اینکه بتوانی جلوی شرارت بایستی، جلوه‌ای از حیات را در تو زنده می‌کند. حالا گاهی جهاد در بیرون توست و لابه‌لای خاک‌ریزها. گاهی هم در خود توست. جا‌هایی که بین دو انتخاب مانده‌ای. یکی برایت سود و منفعت بیشتری دارد. با رسیدن به آن شادی. می‌توانی راحت‌تر زندگی کنی؛ اما یکی دیگر تو را به سختی می‌اندازد. در عوض، اطرافیانت راحت‌تر زندگی می‌کنند؛ درست مثل یک مادر، مثل یک پدر. به خودشان سختی می‌دهند تا فرزندانشان راحت‌تر زندگی کنند؛ وگرنه که با درآمد کمتر و کار کمتری می‌توانند رفاه بیشتری برای خودشان فراهم کنند.

 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha