بررسی کارنامه چهل ساله جشنواره فیلم فجر در گفتگو با رضا درستکار؛
به‌طورکلی جشنواره فیلم فجر توانسته از مردمی بودن و سفارشی نبودن صیانت کند اما به‌جز دوران مدیریت سیف‌الله داد که این وجه هنری و مردمی آن از همه مدیران سرآمدتر بود، باقی مدیران همه به سیاست کاری در هنر متهم‌اند و نتوانسته‌اند این رسالت واقعی سینما را به تصویر کشند.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ جشنواره فیلم فجر از ابتدا تاکنون هرسال فرازوفرودها، متن و حواشی گوناگونی را رقم‌زده و کمتر دوره‌ای از جشنواره فیلم فجر بوده که بدون حواشی و اخبار برجسته و فیلم‌های جنجالی و خبرساز به‌پایان رسیده باشد؛ بنابراین تجربه دهه‌های گذشته و خصوصاً یک دهه‌ای که رو به اتمام است اثبات می‌کند که فجر محل التهابات و خبرسازی‌ها و البته اتفاقات متعددی در جامعه سینمایی و علاقه‌مندان به سینما در کشور بوده است؛ اما شاید لازم باشد تا دقیق‌تر به بررسی این مسئله بپردازیم که جشنواره فیلم فجر در چهل سالگی خود در کدام نقطه ایستاده است. موضوعی که به‌عنوان پرونده موردمطالعه و گفتگو قرار داده‌ایم. با رضا درستکار، نویسنده، منتقد و مدرس سینما هم‌کلام شده‌ایم.
رضا درستکار خود عضو هیئت انتخاب سی‌وهشـــتمین جشنواره فیلم فجر بوده است و مقاله‌های متعددی دراین‌باره قلم‌زده است. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما می‌گذرد:
 
 
اساساً ماهیت، هدف و غایت جشنواره فیلم فجر چیست و این جشنواره در چهار دهه گذشته چه میزان به اهداف خود دست پیداکرده است و در نگاهی دیگر آیا اصلا سیاستی مشخص بر جشنواره حاکم بوده است؟ چون برخی معتقداند که با آمد و شد دولت‌های مختلف، این دولتمردان با سیاست‌های دلخواه، مسیر جشنواره را بر اساس سلایق خود جلو برده اند. تحلیل و نظر شما چیست؟

درستکار: جشنواره فیلم فجر با نیت اینکه ما با سینما مخالف نیستیم شروع به‌کار کرد و این قصد وجود داشت که سینمایی بدون مختصات و مشخصات قبل از انقلاب و عاری از سکس و برهنگی و خشونت و کمی اخلاقی‌تر داشته باشند و برای همین جشنواره بنیانش گذاشته شد و برای حفظ و رسیدن به جایگاه جشنواره جهانی فیلم تهران و اینکه اعلام شود که ما دوره جدیدی در سینمای خود آغاز کرده‌ایم و بدون هنر و فرهنگ نیستیم، این جشنواره شروع شد. اما به‌جز دهه اول که جشنواره از یک سیاست روشن و مشخصی بهره می‌برد، تقریباً از دهه ۷۰ به بعد مأموریت اولیه جشنواره گویا به اتمام رسیده بود.
هیچ‌وقت فیلم و جشنواره در خدمت انگاره‌های سیاسی دولت‌ها درنمی‌آید مگر اینکه هنرمندی در خدمت آن‌ها دربیاید و البته که هنرمند واقعی هیچ‌وقت تسلیم سیاستمداران نخواهد شد؛ چون اساساً شأن هنر اجل از سیاست است و سینما هیچ‌وقت دست‌آموز آدم‌های سیاسی و سیاست نمی‌شود


یک اتفاق شگفت‌انگیز تقریباً الهی افتاد و باوجود تمام نقدهایی که بی‌خود و بی‌جهت از دریچه سینما معمولاً روانه دولت مستقر می‌شد و برخلاف همه این‌ها، خود سینما خودش را حفظ کرد و یک شکل پایدار به خود گرفت. برخی از منتقدین سینما و دست‌اندرکاران این حوزه نیز بدون اینکه قائل به نتیجه باشند، کمک کردند تا این وضعیت پایدار ادامه پیدا کند و صیانت از سینما و جشنواره در دستور کار قرار بگیرد.

 علیرغم اینکه دو دولت روحانی و احمدی‌نژاد به‌طور کامل از فرهنگ و هنر به دور بودند و به‌طور کلان هیچ اراده‌ای برای ارتقای فرهنگ وجود نداشت، یعنی نه برنامه‌ای داشتند و نه اراده‌ای، اما یک دست و قدرت بزرگ‌تر از این فضا، سینما و جشنواره را برای ما حفظ کرد.

به عقیده من هیچ‌وقت فیلم و جشنواره در خدمت انگاره‌های سیاسی دولت‌ها درنمی‌آید مگر اینکه هنرمندی در خدمت آن‌ها دربیاید و البته که هنرمند واقعی هیچ‌وقت تسلیم سیاستمداران نخواهد شد؛ چون اساساً شأن هنر اجل از سیاست است و سینما هیچ‌وقت دست‌آموز آدم‌های سیاسی و سیاست نمی‌شود. سینما کارکرد خودش را دارد علیرغم اینکه نگهبانانی برای آن نیست، همیشه دست برتریان را حفظ کرده است.

 
در ادامه سؤال قبلی، کمی درباره نهادهای حاکمیتی که باقدرت و بودجه‌ای که در اختیارشان هست، شروع به فیلم‌سازی کرده‌اند، در جشنواره حضور دارند و گاها می‌خواهند جریان سازی کنند؛ از فارابی و حوزه هنری تا سازمان اوج. به نظرتان این سازمان‌ها چقدر توانسته‌اند بر مسیر جشنواره تأثیرگذار باشند؟

درستکار: در همه جای دنیا نهادهای حاکمیتی که بر مبنای ایدئولوژیک می‌خواهند کادر سازی و جریان سازی کنند، وجود دارد و معمولاً یک سری بودجه‌هایی را در اختیار دوستان خودشان قرار می‌دهند. اول شما باید با هنر سینما و تأثیرگذاری آن آشنا باشید و به‌اصطلاح بلد راه باشید تا بتوانید آن را در خدمت اهداف خود قرار دهید و آن وقت اگر آن فیلم به لحاظ هنری همه استانداردهای خودش را داشته باشد، خودبه‌خود در خدمت هنر درآمده است و نه آن نظام سیاسی و فکری؛ اگر سینمای ما در این ۴۰ سال به اسم سینمای دینی، معناگرا، اخلاقی و... توانسته قدمی بردارد و تأثیرگذار باشد، از این به بعد هم می‌تواند! که اگر توانسته بود در طی این سال‌ها و مثلاً در چارچوب سینما حقیقت، لااقل یک مستندساز درجه یک تحویل جامعه داده بود.
 

البته طبیعی و منطقی است که دولت‌ها و سیاستمداران از ابزار هنر و سینما استفاده کنند تا اهداف خود را در جامعه منتشر کنند و چه ابزاری قدرتمندتر از سینما؛ مگر بزرگان هالیوود از اسپیلبرگ تا اسکورسیزی، فیلم‌هایشان در خدمت نظام سیاسی هالیوود نیست؟ به‌احتمال‌زیاد در هالیوود نیز اگر همان بزرگان از سیاست‌های مدنظر سرپیچی کنند، همان ساختار دیگر برای اکران فیلم آن‌ها سالن‌های بی‌شمار خود را از آن‌ها دریغ خواهد کرد.

درستکار: این‌ها همه تفکرات رشدنیافته و توسعه‌نیافته منتقدین و عوامل این حکومت است. یعنی، چون خودشان این‌چنین فکر می‌کنند، به نظرشان در هالیوود نیز این‌گونه است. اسپیلبرگ یک فیلمساز یهودی است و تابه‌حال فیلم ضد انسانی و فیلم در خدمت یهودیان نساخته است و اگر هم همچنین فیلمی در کارنامه‌اش هست، حتماً بدانید که در خدمت بشریت پیش رفته است.

به‌جز دوران سیف‌الله داد، باقی مدیران به سیاسی‌کاری در هنر متهم‌اند.


هرچند با نظر شما مخالفم، اما اجازه دهید سؤال دیگری عرض کنم؛ چه باید کرد تا از این سینمای سفارشی ساز به سمت سینمای مردمی حرکت کنیم و آیا جشنواره در طی این سال‌ها به این سمت‌وسو رفته است؟

درستکار: نه خیلی، ولی به‌طورکلی توانسته از این موضوع صیانت کند. به عقیده من به‌جز دوران مدیریت سیف‌الله داد که این وجه هنری و مردمی آن از همه مدیران سرآمدتر بود، باقی مدیران همه به سیاست کاری در هنر متهم‌اند و نتوانسته‌اند این رسالت واقعی سینما را به تصویر کشند.


قدری در خصوص جشنواره بین‌المللی فیلم فجر صحبت کنیم. چند سالی بخش بین‌الملل از بخش داخلی جدا شد و به‌طور مستقل برگزار شد و به گفته دست‌اندرکاران آن حتی توانستند امتیازات مهمی در این خصوص بگیرند، اما بنا به دلایلی دوباره قرار شده تا این بخش به‌مانند گذشته‌های دورتر، با بخش داخلی یکپارچه شود. تحلیل شما در این خصوص چیست؟

 درستکار: امر تفکیک جشنواره و اضافه شدن یک ایونت و رویداد به سایر فستیوال‌های فرهنگی، کاملاً درست و بجا بود و باید اتفاق می‌افتاد و من طرفدار ده جشنواره دیگر با اسم‌ورسم‌های دیگر هم هستم و من به‌شخصه از هر رویداد و اتفاق فرهنگی استقبال می‌کنم. اجازه دهید این‌گونه شرح دهم که دو دولت قبلی را نه دیپلماسی خارجی و تحریم کمرشان را شکاند و نه تلاش مفتضحی که برای اقتصاد مردم انجام دادند؛ آنچه که باعث نابودی آن‌ها شد، عدم اراده فرهنگی آن‌ها بود و اساساً به موضوعات فرهنگی بی‌اهمیت بودند؛ همان روز اول آقای روحانی با حمایت همین سلبریتی‌ها و دولبریتی‌ها بر سرکار آمد، ولی اتفاقاً همین آدم‌ها زیرآب دولت را زدند و شروع به اعتراض کردند و عملاً دولت‌ها با شکست فرهنگی مواجه شدند.
دو دولت قبلی را نه دیپلماسی خارجی و تحریم کمرشان را شکاند و نه تلاش مفتضحی که برای اقتصاد مردم انجام دادند؛ آنچه که باعث نابودی آن‌ها شد، عدم اراده فرهنگی آن‌ها بود و اساساً به موضوعات فرهنگی بی‌اهمیت بودند؛ همان روز اول آقای روحانی با حمایت همین سلبریتی‌ها و دولبریتی‌ها بر سرکار آمد، ولی اتفاقاً همین آدم‌ها زیرآب دولت را زدند


من با ایده جدا کردن جشنواره موافق بودم، اما اجرای آن را به‌دست یک گروه رانت‌خوار سپردند. گروهی که نه هدف، نه برنامه و نه حتی آرمان مشخصی برای اداره این بخش داشت و به خاطر همین عملکرد بد این جشنواره ناکام ماند؛ دوستان حال حاضر نیز به‌جای اینکه ریشه‌یابی کنند و ببینند تا مشکلات بخش بین‌الملل از کجا نشأت گرفته، عملاً صورت مسئله را پاک کردند و دوباره داستان را به خانه اول برگرداندند.

 
یک نگاه دیگری بر اجرای جشنواره فیلم فجر به صورت بین‌الملل وجود دارد. اصولاً اعتبار و اهمیت یک جشنواره بین‌المللی بر پایه حضور میهمانان و فیلم‌های کارگردان‌های مهمی است که دران فستیوال حضور دارند و کشور ما، چون به یک سری الزامات دینی و مذهبی پایبند است، اساساً شاید یک کارگردان مهم و شناخته‌شده، تمایلی به اکران فیلم خود برای اولین بار در فجر نداشته باشد، چون قاعدتاً باید فیلم خود را قدری سانسور کند و احتمالاً زیر بار این کار نرود و احتمالاً فجر شاهد فیلم‌های دسته چندم سینمای جهان خواهد بود. نگاهی دیگر معتقد است که سینمای ایران در سطح جهان با اصول و سیاست‌ها و چهارچوب‌های اخلاقی خود شناخته‌شده است و می‌شود با اعلام این سیاست‌های اخلاق مدارانه، دیگران را برای حضور، ملزم به رعایت این چهارچوب‌ها کرد و به‌مرور پای فیلم‌سازان منطقه و سطح اول دنیا را به این فستیوال باز کرد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟

درستکار: اولاً به دلیل تحریم‌ها، افراد سرشناس و هنرمندان خارجی تمایلی به آمدن به ایران ندارند و ثانیاً در گذشته با سیاست‌های غلط خارجی، ایران را کشوری ترسناک و موافق وحشت نشان داده‌ایم. حالا می‌خواهیم جشنواره بین‌المللی برگزار کنیم و انتظار داریم همه به جشنواره ما بیایند و این کار کمی دور از انتظار است. خب الآن چه راهکاری پیش روی ماست؟ اینکه جشنواره را تعطیل کنیم؟ اینکه ما ادعا داریم تا کشوری با فرهنگ و تاریخ کهن هستیم باید یک جایی نمو داشته باشد و مطمئناً بهترین جا برایان سینماست. من یک سالی عضو هیئت انتخاب بخش بین‌الملل جشنواره بودم و بر اساس سیاست‌گذاری‌ها قرار بود یک سال بر روی خاورمیانه، سال بعد بر روی آسیای شرقی و ... توجه کنیم و اتفاقاً با همین رویکرد توانستیم مهمانان خوبی دعوت کنیم. قرار شد کمی آستانه تحملمان را بالاتر ببریم، کمتر سانسور کنیم و بدون شک اینجا اولین جایی است که می‌شود این اتفاقات بیافتد.


خب چرا همین نگاه در دوره‌های بعدی ادامه پیدا نکرد؟

درستکار: به یک دلیل کاملاً ساده؛ تغییر همه عوامل جشنواره از دبیر تا هیئت انتخاب که هر سال معمولاً اتفاق می‌افتد و باعث می‌شود که سیاست‌ها ابتر باقی بماند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha