بررسی کارنامه چهل ساله جشنواره فیلم فجر در گفتگو با یزدان عشیری؛
متاسفانه بستری بین رشته‌ای برای مباحث جامعه شناسی، ادبیات، فلسفه و حوزه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و ارتباطشان با سینما به عنوان یک رسانه نافذ، فراگیر و گسترده در بستر جشنواره فجر اتفاق نیافتاده است و این موارد دست به دست هم داده تا به یک وضعیت بغرنجی درخصوص سینما برسیم. سینمایی که برای سر پا ماندن خودش گا‌ها باید از ارزش‌های فرهنگی خود نزول کند و می‌بینیم که به لحاظ ضریب جذب مخاطب و ظرفیت مخاطب پذیری هم این سینما نتوانسته چندان موفق عمل کند.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ جشنواره فیلم فجر از ابتدا تاکنون هرسال فرازوفرودها، متن و حواشی گوناگونی را رقم‌زده و کمتر دوره‌ای از جشنواره فیلم فجر بوده که بدون حواشی و اخبار برجسته و فیلم‌های جنجالی و خبرساز به‌پایان رسیده باشد؛ بنابراین تجربه دهه‌های گذشته و خصوصاً یک دهه‌ای که رو به اتمام است اثبات می‌کند که فجر محل التهابات و خبرسازی‌ها و البته اتفاقات متعددی در جامعه سینمایی و علاقه‌مندان به سینما در کشور بوده است؛ اما شاید لازم باشد تا دقیق‌تر به بررسی این مسئله بپردازیم که جشنواره فیلم فجر در چهل سالگی خود در کدام نقطه ایستاده است. موضوعی که به‌عنوان پرونده مورد مطالعه و گفتگو قرار داده‌ایم. با یزدان عشیری، مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی که در دوره سی ام و سی یکم روابط عمومی جشنواره فیلم فجر را نیز بر عهده داشته هم کلام شده ایم.


اساساً ماهیت، هدف و غایت جشنواره فیلم فجر چیست و این جشنواره در چهار دهه گذشته چه میزان به اهداف خود دست پیداکرده است؟

عشیری: جشنواره فیلم فجر که در حال حاضر بزرگترین رویداد فرهنگی اجتماعی و ویترین تولیدات سالیانه سینمای ایران به شمار می‌رود، با گذشت بیش از چهار دهه فراز و نشیب و آزمون و خطا، قطعا در نقطه اربعین خود این توقع می‌رود که به بلوغ، پختگی، بالندگی و یک ساختار پایدار و رو به استعلایی رسیده باشد، ولی اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم، شاید همچین اتفاقی نیافتاده باشد و فضا و ظرفیتی را که این جشنواره می‌توانست در چهلمین نقطه خود رقم بزند، برای سینمای ایران اتفاق نیافتاده است.

تحلیل‌های مختلفی می‌شود برای این موضوع ارائه داد. جشنواره فیلم فجر شاید به تعبیری پل ارتباطی بدنه اجتماعی و پهنه جامعه با فضای سینما تلقی شود و مهمترین سرپل ارتباطی با متن جامعه و طیف‌های مختلف آن با سینما را می‌شود با بستر جشنواره رقم زد که البته در دوره‌هایی شاهد این تجلی، ارتباط و کارکرد‌ها در مقاطعی بوده ایم.

نکته دیگری که بسیار اهمیت داشت، فراتر از مباحث حوزه سینما، مباحث فنی و درون خانواده سینما این است که جشنواره فیلم فجر و خروجی و فیلم‌های آن یک ظرفیت اجتماعی را دارا بود که از این رسانه به مثابه آیینه‌ای برای انعکاس مسائل مختلف اجتماعی عمل می‌کرد. اما متاسفانه از این ظرفیت هم به درستی استفاده نشده و نتوانستیم به یک مارکتینگ چه در مقیاس داخل کشور و ملی و چه در حوزه بین المللی در سال‌هایی که جشنواره به صورت بین المللی برگزار می‌شد، رقم بزنیم.

نکته کلیدی دیگری که باز احساس می‌کنم فراموش شده و در دوره‌های مختلف هرازگاهی یک گریز‌هایی به آن زده می‌شد، ایجاد بستری بین رشته‌ای برای مباحث جامعه شناسی، ادبیات، فلسفه و حوزه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و ارتباطشان با سینما به عنوان یک رسانه نافذ، فراگیر و گسترده در بستر جشنواره فجر است که اتفاق نیافتاده است و همه این موارد دست به دست هم داده تا به یک وضعیت بغرنجی درخصوص سینما برسیم. سینمایی که برای سر پا ماندن خودش گا‌ها باید از ارزش‌های فرهنگی خود نزول کند و می‌بینیم که به لحاظ ضریب جذب مخاطب و ظرفیت مخاطب پذیری هم این سینما نتوانسته چندان موفق عمل کند. چرا که اگر این مقایسه با مشارکت‌های مدنی طیف‌های مختلف مردم مانند انتخابات و یا عرصه‌های اجتماعی دیگر صورت پذیرد، حتی بخش کوچکی از آن مشارکت‌های مدنی را در تماشاگران سینما نمی‌بینیم و شاید پرفروش‌ترین فیلم‌های ما درصد بسیار ناچیزی از جمعیت کشور را دربر بگیرند و همه این‌ها نشان می‌دهد که در این فراز و نشیب، سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر نتوانسته به آن ایده آل ها، دستاورد‌ها و شاخصه‌های خودش دست پیدا کند.

جشنواره فیلم فجر چه میزان از حالت مردمی بودن به سمت سازمانی شدن رفته است؟ (مشارکت مردمی، حضور تماشاگران، فیلم برگزیده تماشاگران و... چه میزان جدیت گذشته را دارد)

عشیری: در دوره‌هایی که همه ما عشق سینما داشتیم، لحظات خاطره انگیز و نوستالژیکی از استقبال و تماشای مردم از جشنواره فیلم فجر شاهد بودیم. اگر نخواهیم به خاطراتمان نیز سرک بکشیم، اخیرا آقای مجیدی به نقل از یک منتقد فرانسوی اشاره می‌کرد که در سال‌های دور و در جشنواره بین المللی فیلم فجر با انبوهی از جامعه و مردم در تهران مواجه می‌شدیم که دیدن آن‌ها برایمان بسیار جذاب بود و به سبب حضور در جشنواره، فیلم‌ها و استعداد‌های فراوانی از سینمای ایران را می‌شد ببینیم و رصد کنیم.
ما در حوزه برنامه ریزی در اهداف سینما با یک توسعه پایدار مواجه هستیم و کمتر آمده ایم با یک رویکرد و سیاست آینده نگرانه و پژوهش محور به حوزه تولیدات سینمایی نگاه کنیم

ما دیگر آن حال و هوا و استقبال مردمی را کمتر در دوره‌های اخیر تجربه کردیم و این بی ارتباط با شخصیت فیلم‌های حاضر در جشنواره نیست. پرمخاطب‌ترین فیلم‌های ما مانند عقاب ها، کانی مانگا، فیلم‌های دهه شصت حتی فیلم‌های کمدی مانند اجاره نشین‌ها که به لحاظ ساختار محتوایی و شخصیت فرهنگی، فیلم‌های سالم و پاکی بودند و کمتر از تیکه‌های جنسی که در فیلم‌های کمدی حال حاضر به وفور دیده می‌شود، آن زمان خبری نبود و همه ان‌ها شاکله فرهنگی پر رنگ‌تر و برجسته تری داشتند و مردم اتفاقا از همان فیلم‌ها استقبال می‌کردند که در مقایسه با پرفروش‌های حال حاضر نیز قابل مقایسه نیستند و آمار و حضور بیشتری از مردم را تجربه کردند.
 

البته این را هم نمی‌شود نادیده گرفت که مردم در آن زمان مجبور بودند تا از همان فیلم‌های روی پرده دیدن کنند و امروزه به دلیل ارتباطات گسترده، رشد تکنولوژی و دسترسی به مدیوم‌های مختلف و پلتفرم‌ها کمک کرده تا بسیاری از علاقه‌مندان سینما به نوعی بخشی از خواسته هایشان را از طرق دیگر تامین کنند و این نگرانی وجود دارد که اگر سینما نتواند خودش را در مواجه با رشد اجتماعی و شتاب جامعه به جلو بیاورد، ممکن است از این قافله عقب بیافتد و عملا همین مخاطبان موجود را نیز از دست بدهد.

جشنواره چه میزان توانسته حامی گفتمان‌های جدید در سینما باشد؟ وقتی در یک دوره‌ای جوایز اصلی جشنواره را به یک سری فیلم‌ها با موضوعات خاص می‌دهیم درواقع داریم به سینماگر خود این پالس را می‌دهیم که نگاه و سلیقه مدیران سینمایی شاید بر این مدار باشد و شاهد هستیم که بعد از آن بسیاری از فیلم‌های سال بعد با همان موضوعات ساخته می‌شوند.

عشیری: می‌شود گفت که جشنواره در زمان‌های دورتری منشا این اتفاقات بوده است. این احساس می‌شود که ما در حوزه برنامه ریزی در اهداف سینما با یک توسعه پایدار مواجه هستیم و کمتر آمده ایم با یک رویکرد و سیاست آینده نگرانه و پژوهش محور به حوزه تولیدات سینمایی نگاه کنیم. با یک ارزیابی متوجه خواهید شد که ما در بعضی از سال‌ها با تعداد زیادی از فیلم‌های اجتماعی مواجه ایم درحالی که در کنار ان‌ها از سایر گونه‌های سینمایی و موضوعات و ژانر‌های مختلفی که بخش زیادی از مردم می‌تواند مخاطب ان‌ها باشد، خبری نیست؛ فیلم‌هایی که مبتنی بر فرهنگ فولکوریک و فرهنگ اقوام مختلف ایرانی باشد.
معدود فیلم‌های ما نه بر اساس یک جریان و استراتژی بلکه به صورت اتفاقی محصول خلاقیت‌های فردی بوده است
 
در یک دوره‌ای ما به شدت با فیلم‌های تلنبارشده اجتماعی و اپارتمانی مواجه شدیم و همه این‌ها نشان می‌دهد که ما فاقد سیاست گذاری ها، استراتژی‌ها و چشم انداز‌های بلند مدت هستیم درحالیکه این نگرانی در سطوح متولیان حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی حس می‌شود. ما نتوانسته ایم در پاسخ به مقتضیات و نیاز‌های معاصر جوان‌ها و نیاز‌های امروز جامعه براساس نیازسنجی، برنامه ریزی کنیم و این نداشتن استراتژی باعث شده که ما در حوزه‌های مختلف چه فیلم‌های استراتژیک و راهبردی که الان مطرح می‌شود و می‌تواند ما را در دیپلماسی فرهنگی کمک کند و چه فیلم‌های مردم محور از نقاط مختلف ایران که می‌توانست ما را در دیپلماسی عمومی در دنیا معرفی کند و زیبایی‌های فرهنگی، معماری و طبیعت بکرمان را نشان دهد و در کنار همه این‌ها نتوانستیم از ادبیات و هنر اقتباس بوسیله ابزار سینما استفاده کنیم تا مخاطبان مختلف بتوانند از این سفره متنوع بهره‌مند شوند. به همین خاطر می‌بینیم تصویری که دنیا از کشور ما دارد، تصویری مردم شناسانه در حد راز بقایی است و هیچ وقت نتوانستیم در سپهر تصویرسازی جهان نقشی ایفا کنیم. معدود فیلم‌های ما نه بر اساس یک جریان و استراتژی بلکه به صورت اتفاقی محصول خلاقیت‌های فردی بوده و مثلا اگر فیلمی از آقای فرهادی به عنوان نماینده ایران در فستیوال‌های بین المللی و یا داخلی حضور پیدا می‌کند، همه نتیجه همان استعداد‌های فردی است نه مبتنی بر برنامه ریزی‌های بلند مدت و جشنواره فیلم فجر در این زمینه هم نتوانسته خیلی به ما کمک کند و حتی بسیاری از فیلم‌هایی که در جشنواره سیمرغ‌های مختلف بدست آوردند، گا‌ها در گیشه با استقبال عموم مواجه نشدند و این‌ها نشان می‌دهد که ما باید در انتخاب پارامتر‌ها و مولفه‌های خود بازنگری کنیم که بازتاب خواسته‌ها و مطالبات متن جامعه در فیلم‌ها هم دیده شود و بازخورد آن هم در استقبال مردم دیده شود.

به نظر می‌رسد که اگر این سیاست ها، مولفه ها، شاخص‌ها و استراتژی‌های جشنواره فیلم فجر مشخص شوند، علاوه بر خروجی مشخص فیلم‌ها احتمالا از حاشیه‌های هر ساله هیات انتخاب و داوران نیز به دور باشیم. چون این تصور همیشه وجود داشته که خروجی فیلم‌ها سلیقه هیات داوری آن سال بوده و اگر به جای آن‌ها افراد دیگری حضور داشتند، قطعا فیلم‌های دیگری انتخاب و برنده می‌شدند.
 
عشیری: بله؛ متاسفانه یک رهاشدگی احساس می‌شود که فیلم ساز‌ها مسیر خودشان را می‌روند که برخی‌ها به هدف و
مدل تربیت نیروی انسانی در سینمای ما کاملا از یک ساختار قدیمی، کهنه و کلیشه‌ای و قبیله‌ای برخوردار است و حتی دانشگاه‌های ما نگران سرنوشت فارغ التحصیلان خود نیستند
بعضی‌ها به بیراهه می‌رسند. من فکر می‌کنم نکته دیگری که سینمای ما با چالشی اساسی در کنار آن بحث استراتژیک، با ان مواجه است، بحث تولید نظریه سینما و فیلمسازی است. به تعبیر یکی از دوستان که سینمای ما فیلسوف ندارد. بخشی از بدنه مولد در حوزه سینما و خالقان اثار هم متاسفانه تکنسین‌های سینما هستند نه سینماگر مولف و فیلمسازی که با تکیه بر مطالعات پشتیبان عمیق فلسفی و اجتماعی در کنار تجارب سینمایی بخواهد فیلم بسازد. فیلم سازان ما حتی فیلم‌های دیگران را هم به خوبی نمی‌بینند تا لااقل به دستاورد‌ها و افق‌ها و نگاه‌های جدیدتری در فیلمسازی خود برسند. به همین خاطر ما در کنار بحث برنامه ریزی استراتژیک برای سینما به یک مقوله دیگری نیاز داریم؛ چون مدل تربیت نیروی انسانی در سینمای ما کاملا از یک ساختار قدیمی، کهنه و کلیشه‌ای و قبیله‌ای برخوردار است و حتی دانشگاه‌های ما نگران سرنوشت فارغ التحصیلان خود نیستند که ایا این‌ها در خدمت فرهنگ و سینمای جامعه قرار می‌گرند یا نه؟ به همین خاطر ما درگام دوم سینما به کرسی‌های اندیشه ورزی نیاز داریم که یک مجموعه‌ای از نیرو‌های نخبه و نظریه پرداز در حوزه سینما نزدیک شویم که دیگر شاهد این نباشیم که سینمای ما در حال درجا زدن و استفاده از نسخه‌های کپی دیگران است و حتی تحت تاثیر چند نمونه موفق بومی نباشد بلکه سینماگر ما بتواند به مسیر‌های تازه و نگاه‌های جدیدتری برسد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha