مروری بر نسبت فرهنگ و سرمایه داری؛
طاغوت اجتماعی همواره در طول تاریخ درصدد بوده اند تا با تحمیل الگو‌های خودخواسته، فردیت‌ها را نابود کنند، اما همانطور که گفته شد فردیت و اراده انسانی جز در بستر رهایی از طواغیت درونی معنا ندارد و متاخر از رهایی از نفسانیات است که اراده انسانی شکوفا می‌شود.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ سرمایه داری با ظهور نئولیبرالیسم و تجاری سازی فرهنگ، موجب به انحطاط کشیده شدن فرهنگ و ابتذال و سطحی شدن آن شده است. یکی از ابعاد نفوذ سرمایه داری، تسری استیلای ایدئولوژیک خویش به حوزه فرهنگ و هنجارسازی به وسیله‌ی صنعت فرهنگ است.

ماتریالیسم فرهنگی
فرهنگ سرمایه دارانه، فرهنگی است که همه چیز را به پای بت ماتریالیسم ذبح می‌کند. در واقع سرمایه داری شهروندان خود را در سطحی‌ترین و نازل‌ترین لایه‌های فرهنگ مشغول می‌کند. "متأسفانه آن فرهنگ اگر چه خیره کننده، باشکوه و فریبنده است، اما دائما با امیال و آرزو‌ها بازی می‌کند بدون آنکه هرگز فراتر از هویت محدود فروشگاه‌های خرید و هیجانات مرتبط با زیبایی و جذابیت (در مورد زنان) یا هیجان مرتبط با تملک مادی، رضایت ایجاد کند. «می خرم پس هستم» و فردگرایی مال دوستانه روی هم دنیایی از رضایت‌های کاذب ایجاد می‌کند که در سطح هیجان برانگیز است و در عمق پوچ و تهی" (هاروی: ص ۲۳۸)

صنعت فرهنگ و آدورنو
آدرنو روشنفکر مکتب فرانکفورت در بررسی لایه‌های فرهنگ سرمایه داری، به مواجهه ماتریالیستی سرمایه داری با فرهنگ ارائه می‌پردازد. او معتقد است که فرهنگ در نئولیبرالیسم، مبتنی بر نفع سرمایه دارانه است لذا می‌توان بر روی آن نام صنعت فرهنگ را نهاد. صنعت فرهنگ زمانی بوجود می‌آید که کالا‌ها و خدمات فرهنگی در راستای اهداف صنعتی و تجاری و بدون توجه به توسعه فرهنگی، تولید و توزیع می‌شوند. آدرنو معتقد است که صنعت فرهنگ با ایجاد رفاه و آسایش کاذب انسان را در توهم آسایش غرق می‌کند و استفاده از محصولات این صنعت را به او تحمیل می‌کند و با این عمل است که اختیار و فردیت را شهروندان خود می‌گیرد.

نقد ریشه‌های فکری آدورنو
البته آنچه آدرنو از فردیت در پی آن است مبتنی بر اندیشه‌های روشنگری است که به نظر، خود از نواقص عمده‌ای رنج می‌برد. فردیت اگر چنانچه در بستر روشنگری قرار گیرد معنایی جز خروج از قیمومیت‌ها ندارد که یکی از آن‌ها خروج از قیمومیت مذهب است. به نظر می‌رسد فردگرایی مد نظر روشنگری در حقیقت اسارت در هوای نفس است و اراده تنها در صورتی محقق می‌شود که انسان بتواند قوای نفسانی خویش را به تعادل برساند و عقل را به مملکت وجودی خویش حاکم سازد. توضیح آنکه در انسان شناسی فلسفی، انسان دارای سه قوه‌ی غضبی، شهوی و عقلانی است. قوه‌ی شهویه عهده دار ادامه حیات و جلب منافع است که شامل اشتیاق به خوردن، آشامیدن، امور جنسی و ... است. قوه غضبی نیز قوایی است که انسان با آن دفع ضرر می‌کند که فضیلت شجاعت از آن حاصل می‌شود. اما قوه‌ای که انسان با آن حقایق را درک می‌کند و حسن و قبح را می‌یابد، قوه‌ی عاقله است که فرمانروای وجود انسان است. اگر چنانچه انسان نتواند عقل را بر تخت سلطنت خویش بنشاند، در حقیقت چیزی به نام اراده در انسان محقق نشده است که حاصل آن فردیت باشد بلکه انسان در اعماق نفس خویش بازیچه‌ی قوای نازله وجودی خود است. در بعد اجتماعی نیز حقیقت بر همین اساس فردی بنا شده است. در حقیقت انسان اگر چنانچه از هوای نفس خویش نرسته باشد و فردیت خویش را بروز نداده باشد، در اجتماع بازیچه اهواء طواغیت می‌شود. آنچه امروز سرمایه داری با عنوان مد صنعتی سازی کرده است، در حقیقت در راستای ایجاد الگو‌های یکواخت در عرصه اجتماع است که چیزی به نام فردگرایی باقی نمی‌گذارد. به عبارت دیگر سرمایه داری حتی در جزئی‌ترین و شخصی‌ترین عرصه‌های زندگی شخصی ورود کرده و سبک زندگی صنعتی شده خویش را بر توده‌ها تحمیل می‌کند.
 
توده‌ها تصور می‌کنند که با انتخاب از میان الگو‌های ارائه شده، از آزادی برخوردارند و سرمایه داری با پز روشنفکری لیبرالیسم را به رخ می‌کشد، اما این انتخاب تنها چیز‌هایی است که از قبل انتخاب شده اند. قدرت هنجارسازی سرمایه داری در طول سالیان، غیرهنجاری‌ترین سبک زندگی‌ها را تبدیل به هنجار حاکم کرده است. در حقیقت این فردیت‌ها نیست که انتخاب می‌کنند بلکه سرمایه داری است که در راستای منافع تجاری و ابقای حیات خویش، الگو‌های از پیش تعیین شده‌ای را برای فروش ارائه می‌دهد. هم چنان در داستان جین‌های پاره می‌بینیم که چگونه یک پتانسیل اعتراض به رویه‌های سرمایه داری، در صنعت مد هضم می‌شود و در واقع سرمایه داری از نماد‌های ضدسرمایه داری در جهت منافع خویش بهره می‌برد. پوشیدن جین در واقع نشان از اعتراض اجتماعی به نظام سرمایه داری و اعلام همبستگی با طبقه کارگر اجتماع بود. جوانان جین هایشان رو دوست داشتند و برای مدت طولانی آن‌ها را بر تن می‌کردند. جین انتخاب اول ان‌ها برای ماجراجوی و تفریح بود. برای جوانان آن دوره ساییدگی رنگ و پارگی‌های روی زانو که نشان از ماجراجویی داشت دلیل کافی برای دور انداختن و خرید شلوار‌های نو نبود و پوشیدن شلوار‌های جینی که بر اثر استفاده زیاد و کهنگی پاره بودند تبدیل به انتخاب اگاهانه وسبک لباس پوشیدن جوانان شد. وقتی گروه موسیقی "Ramones "با شلوار‌های جین پاره پاره بر روی سن رفتند محبوبیت این سبک افزایش یافت و جوانان بیشتری برای تقلید از موزیسین‌های مورد علاقه خود به پوشیدن شلوار‌های پاره ادامه دادند.
 
در دهه ۸۰ و ۹۰ اعضای بند‌های محبوب راک، پانک و متال که درونمایه اصلی شعرهایشان ضدیت با نظام سرمایه داری و همبستگی با طبقه متوسط و کارگر بود به پوشیدن جین‌های پاره ادامه دادند و مد شلوار‌های جین پاره با قدرت بیشتری به حیات خود ادامه داد. سرمایه داری با نشانه زدایی از مد‌های ضد سرمایه دارانه آن را به وسیله‌ای برای اهداف تجاری خویش تبدیل کرد و پس از مدتی آن را در صنعت مد خویش هضم نمود. طواغیت اجتماعی همواره در طول تاریخ درصدد بوده اند تا با تحمیل الگو‌های خودخواسته، فردیت‌ها را نابود کنند، اما همانطور که گفته شد فردیت و اراده انسانی جز در بستر رهایی از طواغیت درونی معنا ندارد و متاخر از رهایی از نفسانیات است که اراده انسانی شکوفا می‌شود. سرمایه داری هم هرچند با شعار‌های اومانیستی بروز تمدنی یافت لکن با توجه به ذات پارادوکسیکال، فردیت‌ها را در سایه ظهور سلطه گران سرمایه دار به چالش کشید. وقتی ذات انسانی در اعماق وجود اسیر باشد، فردیت در عرصه اجتماع معنای محصلی ندارد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha