ظرفیت‌ها و چالش‌های پیش روی صدا و سیما در گفتگو با آرش فهیم؛
بیشتر سریال‌ها خنثی و بدون چالش محتوایی به آنتن می‌رسند و در نتیجه نمی‌توانند جریان ساز باشند. وقتی یک سریال مثل «گاندو» با وجود بعضی نقاط ضعف ساختاری پخش می‌شود، چون از وضعیت خنثی فاصله گرفته و درباره مسائل و چالش‌های روز جامعه حرف‌هایی برای گفتن دارد و اصطلاحا افشاگری می‌کند، می‌تواند هم مخاطب خاص و سیاستمداران را به خودش معطوف کند و هم اینکه بین عامه مردم موج ایجاد کند.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ محمد ابوالفضلی: یکی از معضلات کنونی سازمان صداو سیما، مسئله افت کیفی آثار نمایشی و به تبع آن، دوری و ریزش مخاطب می باشد. در هنگامه ای که رقبای داخلی و خارجی همچون شبکه های ماهواره ای، فضای مجازی، سینما و شبکه نمایش خانگی با تمام ظرفیت در حال تولید آثار و محصولات نمایشی مطلوب و با کیفیت هستند، صدا و سیما خاصه تلویزیون، با افت ملموس کیفیت آثار تولیدی، قافیه را به رقبای خود باخته و از قافله جذب و جلب مخاطب عقب مانده است. آرش فهیم، روزنامه نگار و منتقد سینما اما همچنان ظرفیت های این سازمان را علیرغم پیشرفت همه جانبه رقبای داخلی و خارجی، وسیع و عمیق می داند و معتقد است که با وجود تمامی کم کاری ها و کاستی ها، این رسانه برای خیلی از ایرانیان همچنان مرجع اصلی سرگرمی و کسب خبر است. متن کامل این گفت‌وگوی نسبتا کوتاه، پیشِ روی شماست.

 

به نظر شما رادیو و تلویزیون ایران، در مقایسه با گذشته (مثلا دو دهه قبل) در جذب مخاطب مسیر پیشرفت را طی کرده یا پسرفت؟

باید اذعان کنیم که مخاطب صداوسیما نسبت به دو دهه قبل، بسیار کاهش یافته است. این هم به طور مشخص هم به دلیل عقب ماندن برنامه های این رسانه از سلیقه و علاقه مخاطب است و هم ظهور رقبای گوناگون؛ از شبکه های اجتماعی و اینترنت گرفته تا وی او دی ها و نمایش خانگی و شبکه های ماهواره ای که هر کدام یک رقیب با سودای گرفتن جای صداوسیما هستند و به طور طبیعی بخشی از مردم را به خودشان جلب می کنند. اما به نظر می رسد که عموم جامعه، در کنار استفاده از این رقیبان، به مقدار کم یا زیاد برنامه های صداوسیما را می بینند. به طور مثال، برخی از جوانان هیچ یک از محصولات رسانه ملی را تماشا نمی کنند، اما پخش زنده مسابقات ورزشی را حتما از این رسانه می بینند. برخی از بانوان هستند که فقط برنامه های مختص خودشان را می بینند، بعضی از مردم هم موقع پخش برخی از بخش های خبری حتما سری به این بخش ها می زنند و ... حتی پخش اذان هم مخاطب دارد و برخی از مردم فقط برای آگاهی دقیق از اوقات شرعی، مثلا برای صرف افطار و سحری در ماه مبارک، برای چند دقیقه ای هم شده به صداوسیما مراجعه می کنند.

 

در حال حاضر وضعیت کلی صداوسیما در جذب مخاطب را چگونه می‌بینید؟

به نظرم به رغم نقاط ضعف و انتقاداتی که به صداوسیما وارد است و با وجود رقبای متنوع و سرسخت؛ اما این رسانه ملی، هنوز هم مرجع اصلی سرگرمی و کسب خبر نزد جامعه ایرانی است. فقط به برخی از اقشار که با تلویزیون ملی قهر هستند یا سرشان دائم در شبکه های اجتماعی یا رسانه های بیگانه است نگاه نکنید، هنوز هم بسیاری از مردم غیر از صداوسیما، منبع و وسیله دیگری برای سرگرمی و یا دسترسی به اخبار ندارند. البته این اعتماد و اقبال بیش از آنکه به عملکرد صداوسیما برگردد، به ملی بودن و انتساب این سازمان به جمهوری اسلامی بر می گردد. به هر حال، خیلی از مردم به رسانه کشور خودشان نسبت به دیگر رسانه ها اعتماد بیشتری دارند و این هم طبیعی است. ای کاش مدیران صداوسیما قدر این ظرفیت را بدانند!

 

در حال حاضر صداوسیما، چه جایگاهی در میان مردم (چه از نظر تاثیرگذاری اجتماعی و چه از نظر سرگرمی و فراغت) دارد؟

من فکر می کنم تأثیرگذاری صداوسیما در زمینه اخبار هنوز هم پا برجاست و بخش عمده جامعه ما از طریق برنامه های خبری رادیو یا تلویزیون به اطلاعات روزمره خودشان می رسند، اما تأثیرگذاری رسانه ملی در حوزه سریال ها و برنامه های سرگرم کننده نسبت به گذشته بسیار افت کرده است. این درحالی است که رسانه های امروز جهان بیشتر سیاست ها و راهبردهای خودشان را از طریق برنامه های سرگرم کننده و به ویژه سریال ها پیش می برند. متأسفانه صداوسیما چند سالی هست که در این زمینه به شدت کم می آورد؛ چون سریال های اخیر، هم از نظر محتوایی فاقد رویکرد نوین به مسائل روز جامعه هستند وهم از نظر ساختاری، قدرت درگیر کردن مخاطب با خودشان را ندارند.

 

در سال های اخیر آثار نمایشی تلویزیون نیز با ریزش چشمگیر مخاطب همراه بوده. به طوری که در حال حاضر ،بسیاری از مخاطبان در زمان پخش فلان سریال جدید از فلان شبکه، ترجیحشان تماشای فلان سریال قدیمی از شبکه آی فیلم است.

بله دقیقا همین طور است؛ چون رنگ و بوی خانوادگی و ایرانی در سریال های دو-سه سال اخیر صداوسیما کمرنگ شده است. دلیل اینکه خیلی از مردم بازپخش سریال های قدیمی را بر تماشای آثار جدید ترجیح می دهند –درحالی که باید برعکس باشد- به این بر می گردد که خانواده ها و به ویژه بانوان و افرادی در سنین میان سالی و کهنسالی، با حال و هوای سریال های جدید ارتباط خوبی برقرار نمی کنند و داستان سریال های قبلی که مناسبات خانوادگی و و زندگی روزمره را با رنگ و بوی اصیل تری نمایش می دادند، ترجیح می دهند. یکی از دلایل اینکه یکی از سریال های درحال پخش (برف بی صدا می بارد) هم تاحدودی نسبت به آثار اخیر در جذب مخاطب موفق تر است به همین رویکرد خانوادگی و توجه به فضای سنتی و ایرانی و زندگی روزمره در این سریال بر می گردد.

 

به نظر شما چه عاملی باعث افت کیفیت آثار نمایشی تلویزیون شده است؟

این مسئله بیش از آنکه به ضعف ساختاری برگردد، به دوری اغلب سریال ها از مسائل روز جهان و جامعه مربوط است. یعنی بیشتر سریال ها خنثی و بدون چالش محتوایی به آنتن می رسند و در نتیجه نمی توانند جریان ساز باشند. وقتی یک سریال مثل «گاندو» با وجود بعضی نقاط ضعف ساختاری پخش می شود، چون از وضعیت خنثی فاصله گرفته و درباره مسائل و چالش های روز جامعه حرف هایی برای گفتن دارد و اصطلاحا افشاگری می کند، می تواند هم مخاطب خاص و سیاستمداران را به خودش معطوف کند و هم اینکه بین عامه مردم موج ایجاد کند. باید همه سریال های سیما با هر موضوع و در هر قالبی، همین رویکرد را داشته باشند و بتوانند موج آفرین و جریان ساز باشند. من فکر می کنم حتی اگر یک سریال با ساختار و فرم خوبی ساخته شود اما محتوای چالش برانگیز و به روزی نداشته باشد، در جذب مخاطب موفق نخواهد بود.

متأسفانه برخی از مدیران میانی صداوسیما، در حد و اندازه مسئولیتی که به عهده می گیرند نیستند؛ طبیعتا این گونه از مدیران توان مفاهمه و تعامل با نخبگان و هنرمندان مطرح را ندارند. مدیریت فرهنگی با ریاست در حوزه اداری و نظامی متفاوت است

 

در سال های اخیر، تلویزیون با قهر و مهاجرت چهره های ممتاز زیادی از خانواده خود روبه رو بوده. که به طور مثال از شاخص ترین آنها می‌توان به رضا عطاران اشاره کرد. به نظر شما علت این ریزش ها چه بوده؟ در واقع مهم ترین علت این رفتن‌ها چیست؟

متأسفانه برخی از مدیران میانی صداوسیما، در حد و اندازه مسئولیتی که به عهده می گیرند نیستند؛ طبیعتا این گونه از مدیران توان مفاهمه و تعامل با نخبگان و هنرمندان مطرح را ندارند. مدیریت فرهنگی با ریاست در حوزه اداری و نظامی متفاوت است. در عرصه مدیریت فرهنگی، فرماندهی بر قلب هاست و یک مدیر باید آنقدر فرهیخته و با دانش باشد که بتواند رگ خواب هنرمندان مطرح را به دست آورد و نه تنها او را پای کار بیاورد که مطابق میل و هدفش، هدایت کند.

البته این را هم باید گفت که برخی از هنرمندان مطرح، انگیزه و انرژی گذشته را ندارند. فارغ از برخی از مدیریت ها و جریان های اداری رایج در صداوسیما، خیلی از هنرمندان مطرح نیز نمی توانند آثار گذشته را خلق کنند. به طور مثال، من بعید می دانم رضا عطاران بتواند آثاری که در دهه 80 تولید کرده بود را امروز بسازد. همچنانکه آثار اخیر مهران مدیری با سریال هایی که قبلا می ساخت قابل مقایسه نیستند!

 

در قالب یک پاسخ کوتاه، مسئله ریزش مخاطب در تلویزیون را با چه کلمه ای تعبیر می‌کنید؟ (سوء تفاهم، مشکل، معضل یا بحران)

یک معضل در آستانه بحران که در أثر برخی سوء تفاهم ها ایجاد شده است!

 

در حال حاضر برای حل این معضل در آستانه بحران، چه راهکاری مد نظر شماست؟ کوتاه مدت یا بلند مدت؟

راهکار کوتاه مدت، غنی سازی فیلمنامه های در دست ساخت و تزریق محتوای چالش برانگیز به آنهاست. همچنین نظارت کیفی با دقت بیشتری باید صورت بگیرد.
در بلند مدت نیز باید اتاق های فکر در صداوسیما به حد «تینک تانک» برسند؛ یعنی نوعی اتاق فکر که مثل جنگ افزار کار می کند و می تواند سرزمین را فتح کند. محفل هایی شامل برجسته ترین استراتژیست های آشنا با فیلمسازی و سریال های روز جهان؛ این افراد باید ایده و سوژه تولید برنامه و سریال را تعیین کنند و از مرحله نگارش تا پیش تولید و انتخاب بازیگر و عوامل تا تصویربرداری و تدوین و پخش را نظارت کنند. تینک تانک ها باید بتوانند ایده های بکر و به روز را به برنامه ها وارد سازند و آثار را کپی برداری و اختگی و خنثی زدگی به محصولاتی موج آفرین و جریان ساز تبدیل کنند تا خون تازه ای به رگ های جامعه بدمند. خیلی از تحولات و پیشرفت های آینده در کشور ما باید از طریق برنامه های سرگرم کننده و سریالها زمینه سازی شود.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha