گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ نمادها و آیینهایی که در میان جوامع شکل میگیرند اهمیت کار کردی دارند. آنها از یک سو نمودار نیاز و ضرورت کارکردی خویش و از سوی دیگر، منعکس کننده میزان اهتمام و آگاهی مردم به آن نیاز هستند. وجود هر دو ملاحظه لازم است تا یک کار کرد به وجود آید. نیاز و آگاهی بدان، نقش مکمل برای یکدیگر دارند. در موارد بسیاری به دلیل شدت نیاز، عنصر آگاهی در ناخودآگاه اعضای جامعه بر شکل گیری یک کار کرد تأثیر میگذارد. بنابراین، با مطالعه ساختارها، نهادها، نقش ها، نمادها و آیینهای موجود در جامعه میتوان از یک سو به نیازهای اجتماعی آن و از سوی دیگر به میزان آگاهی مردم در خصوص آن نیازها پی برد. جوامع با دولتهای نوظهور یا آنهایی که تحولات اجتماعی شگرفی، مانند انقلاب را پشت سر گذاشته اند، به دلیل مواجهه با وضعیتی جدید در اندیشه ساخت ابزاری نو برای پرداختن به مشکلات و مسائل هستند. نمادها و آیینهای جدیدی (موضوع مورد پژوهش در این مقاله) بروز مییابند که نشان دهنده دغدغهها و اهتمامات جدید آن اجتماع و نظام سیاسی هستند. ایران پس از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نیز از جوامع و نظامهای سیاسیای است که به دنبال انقلاب سال ۱۳۵۷هش با وضعیتی نوین روبه رو شده است. انقلابها در نوع ساختاری خود باعث تغییر ساختاری جامعه شده اند و با ارائه الگوهایی جدید در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... تحولاتی عظیم به بار میآورند: طبقات دچار جابه جایی میشوند، ساختار نظام سیاسی تغییر میکند، ارزشها و هنجارهای مستقر تقبیح و منسوخ میشوند و ارزشهای جدید بر جای آنها مینشینند و... تمامی این دگرگونیها باعث میشوند ظاهر فرهنگی جامعه که در قالب عناصری، مانند نمادها و آیینها تجلی یافته اند، شکل نوینی به خود بگیرد. نمادها و آیینهای پیشین از میان میروند و نمادهایی نو جایگزین آنها میشوند. در انقلابهای پیشین در سطح جهان نیز این اتفاقات مشاهده میشدند. از میان رفتن سلطنت لوئی چهاردهم و نمادهای آن نظام سلطنتی و جایگزینی آن با نمادهایی مانند سرود مارسی، شعارهای آزادی، برادری و برابری، جشن سالگرد انقلاب فرانسه، مجسمه آزادی و... جملگی نمودار روی کار آمدن نظامی سیاسی با اهتمامات لیبرالیستی و برآمده از اندیشههای لیبرال است. [۱]کتاب «انقلاب اسلامی و نبرد نمادها» نوشته «مجید استوار» یکی از آثاری است که با رویکردی جدید جریان شکل گیری و تکوین انقلاب اسلامی ایران را با در نظر گرفتن نمادها و تاثیر آنها در جریان سازی اجتماعی توضیح داده است. این پژوهش، نمادها و آیینهای پس از انقلاب اسلامی را بررسی کرده و میزان توجه به همبستگی ملی را در آنها سنجیده است. این کتاب در مباحث خود از مباحث نظری «پیر بوردیو» جامعه شناس برجسته فرانسوی بهره گرفته است. در جستار پیش رو به معرفی این کتاب و بیان محتوای فصول آن به اختصار پرداخته خواهد شد.
رژیم پهلوی تنها با سمبل سازیهای ایران باستان و فرهنگ غربگرایی بر مدرنیسم مطلقه تأکید میکرد و در مقابل ضد نمادی شکل گرفت که بر پایه سنت اسلامی، شیعی و فرهنگ دینی و حتی ملی، نمادهای اندیشه رقیب را به مبارزه فرامیخواند. درواقع سنت و تجدد در حال مبارزه با هم بودند و سنتگرایان با تکیهبر اندیشه دینی و تاریخی ایرانیان به جنگ اندیشه مدرنیسم مطلقه شتافتند. در این کارزار همهچیز رنگ و بوی نمادین گرفت وجه نمادین نبرد بین اسلام و مدرنیسم در نوع چهرهها، لباس پوشیدن، زیستن و سخن گفتن انقلابی، حرکات بدنی تجلی مییافت که همه برآمده از فرهنگ انقلابی و ساده زیستی بود که روحانیون مبلغ آن بودند
نگاه کلی به کتاباز دیدگاه نویسنده انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شمسی در ایران دارای یک بعد نمادین بود که در بیشتر تحلیلها مغفول ماند. ملت ایران با رجوع به آداب، سنن و فرهنگ خویش به ستیز با مظاهر فرهنگ بیگانهای رفت که خود را با آن همراه نمیدید. این ستیز از هر جهت متکی بر نمادهایی بر ساخته بود. رژیم پهلوی تنها با سمبل سازیهای ایران باستان و فرهنگ غرب گرایی بر مدرنیسم مطلقه تأکید میکرد و در مقابل ضد نمادی شکل گرفت که بر پایه سنت اسلامی، شیعی و فرهنگ دینی و حثی ملی، نمادهای اندیشه رقیب را به مبارزه فرا میخواند. در واقع سنت و تجدد در حال مبارزه با هم بودند و سنت گرایان با تکیه بر اندیشه دینی و تاریخی ایرانیان به جنگ اندیشه مدرنیسم مطلقه شتافتند. در این کارزار همه چیز رنگ و بوی نمادین گرفت وجه نمادین نبرد بین اسلام و مدرنیسم در نوع چهره ها، لباس پوشیدن، زیستن و سخن گفتن انقلابی، حرکات بدنی تجلی مییافت که همه برآمده از فرهنگ انقلابی و ساده زیستی بود که روحانیون مبلغ آن بودند. با ملاحظه اینکه در انقلاب اسلامی برای سرنگونی رژیم گذشته از قوه قهریه استفاده نشد و سرنگونی آن به آرامی صورت گرفت، نظر ما متوجه یک عامل نامریی میشود که در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار مؤثر واقع شد و آن نمادها و نشانههایی است که روحانیون و روشنفکران مذهبی برای انسجام جامعه ایرانی بکار گرفتند و عرصه نبرد را به سمت عرصههای نمادین هدایت کردند. یعنی در یک سو نمادهای اسلامی برگرفته از فرهنگ بومی و در سوی دیگر نمادهای افراطی ملی گرایی و فرهنگ غربی مقابل هم قرار گرفتند. این کتاب دارای چهار بخش است که هرکدام از این بخشها ذیل خود دارای فصول معین هستند و به مباحثی میپردازند. بخش نخست کتاب به «مباحث نظری» مربوط میشود و به جامعهشناسی نمادها و قدرت نمادین پرداخته است. بخش دوم کتاب به بحث «جهان نمادین ایران» اختصاص دارد که به بررسی تاریخچه و ابعاد نمادین ایران باستان و ابعاد جهان نمادین اسلامی- شیعه پرداخته و به آن توجه دارد. «تجدد و گسست در جهان نمادین ایران» بخش سوم این اثر است که نویسنده در آن تاریخچه و ابعاد ورود تجدد و نقش روشنفکران در همسوسازی ایران باستان و تجدد و جهان نمادین رضا شاه پهلوی و جهان نمادین محمدرضا شاه را مورد بررسی قرار میدهد. بخش چهارم و پایانی به «شکلگیری انقلاب اسلامی» اختصاص دارد که نویسنده نقش روشنفکران در شکلگیری جهان نمادین اسلامی - شیعی و نقش روحانیون در شکلگیری جهان نمادین اسلامی - شیعی را مورد بررسی قرار داده است. فهرست کلی مطالب کتاب در جدول زیر آورده شده اند.
بخش اول: مباحث نظری
گرچه برخی از روشنفکران مشروطه تلاشهای بسیاری برای همسویی «گفتمان اسلامی» انجام دادند، لیکن توفیقی نیافتند؛ گویا بههیچروی قرابت نمادهای این دو گفتمان امکانپذیر نبود. ناکامی در این همگرایی روشنفکران را بر آن داشت تا رجعت به «ایران باستان» و همسوسازی نمادین «جهان باستان» و «جهان تجدد» بتوانند طریقی برای رسیدن به اهداف مشروطه پیدا کنند، که درنهایت ماحصل این همدلی، رضاشاه پهلوی بود. زین پس «پهلویها» کارگزارانی بودند جهت تحقق بی، چونوچرای نمادهای غربی و متجددانه که حمایت روشنفکران غربگرا را نیز در پی داشت
به نظر نویسنده نظریه بوردیو در خصوص وجه نمادین ساختارها در تبیین و توصیف منازعه نمادها و در نهایت شکل گیری انقلاب اسلامی حایز اهمیت است. این کتاب با استفاده از نظریه بوردیو به بررسی جهان نمادین شیعی و جهان نمادین پهلوی پرداخته و نشان داده که در چه شرایطی عرصه مبارزه سیاسی در ایران بیش از پیش رنگ و بوی نمادین به خود گرفت و از خشونت فیزیکی دوری کرد. گفتارهایی از جرج هربرت مید، هربرت بلومر، تالکوت پارسونز، امیل دورکیم، رولان بارت، لویی آلتوسر و آنتونیو گرامشی درباره وجوه اجتماعی نمادها و جنبههای ساختاری و غیرساختاری آنها از جمله مطالب بخش اول یعنی مباحث نظری است.
بخش دوم: جهان نمادین ایراندر این بخش، نویسنده معتقد است که ایرانیان از آغاز تا کنون به دلایلی، چون موقعیت جغرافیایی، شیوه تولید و نبرد همیشگی با دیگر اقوام و... مردمانی اسطوره باور و نمادگرا هستند و نشان داده اند که نمادگرایی در فرهنگ ایرانیان در طول نهادینه شده است به این سان این نمادگرایی آن چنان در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است که هر قومی با ورود به ایران برای مانایی خود به نوعی جبرگرایانه تلاش کرده است تا نمادهای خود را با نمادهای پارسی همسو کند. تاریخ گواهی میدهد حکومتهایی که به این امر توفیق نیافتند، به زودی از ایران رخت بربستند. مسلمانان از جمله اقوامی بوده اند که گرچه تنها به صرف فره ایزدی بر ذهن ایرانیان وقوف نیافتند، لیکن اسلام توانست به مرور زمان برخی نمادهای خود را با نمادهای ایرانی همسو سازد و به بسط حضور خود در فرهنگ ایرانی بپردازد، همسویی نمادهایی مانند رستم و امام علی (ع) به عنوان نماد پهلوانی و شجاعت یا سیاوش و حضرت عباس به عنوان نماد از خود گذشتگی و ایثار موجبات قرابیت و علاقه مندی ایرانیان به فرهنگی «اسلام شیعی» را فراهم کرد. از دیدگاه نویسنده، سه دسته نماد وجود دارد که در جدول زیر آورده شده اند.
بخش سوم: تجدد و گسست در جهان نمادین ایراندر بخش سوم نویسنده عنوان میکند که در تکاپوی تعین این همگانیت و در دورانی نزدیکتر به ما یعنی عصر مشروطه ورود تجدد به عرصه سیاسی ـ فرهنگی ایران، شکاف فربهی را میان «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ اسلام شیعی» به وجود آورد. گرچه برخی از روشنفکران مشروطه تلاشهای بسیاری برای همسویی «گفتمان اسلامی» انجام دادند، لیکن توفیقی نیافتند؛ گویا به هیچ روی
این کتاب با استفاده از نظریه بوردیو به بررسی جهان نمادین شیعی و جهان نمادین پهلوی پرداخته و نشان داده که در چه شرایطی عرصه مبارزه سیاسی در ایران بیشازپیش رنگ و بوی نمادین به خود گرفت و از خشونت فیزیکی دوری کرد
قرابت نمادهای این دو گفتمان امکان پذیر نبود. ناکامی در این همگرایی روشنفکران را بر آن داشت تا رجعت به «ایران باستان» و همسو سازی نمادین «جهان باستان» و «جهان تجدد» بتوانند طریقی برای رسیدن به اهداف مشروطه پیدا کنند، که در نهایت ما حصل این همدلی، رضا شاه پهلوی بود. زین پس «پهلوی ها» کارگزارانی بودند جهت تحقق بی، چون و چرای نمادهای غربی و متجددانه که حمایت روشنفکران غرب گرا را نیز در پی داشت. رضا شاه و به خصوص محمدرضا شاه با خوانشی جدید از زیست ـ جهان ایرانی باستان، عامدانه موجب انزوای «اسلام شیعی» و نمادهای آن شدند. نیمه اول قرن ۱۴ شمسی، دوران یکه تازی نمادهای غربی به وسیله روشنفکران متجدد و دربار بود. آنها با اقداماتی نظیر تأسیس مراکز فرهنگی، فراموشخانه ها، تغییر چهره و زبان ایرانیان و حتی ظاهر شهرها و ... قصد داشتند هرچه سریعتر این نمادها را در فرهنگ مردمان غالب و آن را به سبک زندگی مبدل کنند. علاوه براین، پهلوی دوم با خوانشی جدید از نمادهای ایرانی، به ویژه کوروش کبیر به عنوان مظهر عظمت و قدرت ایران، در مقام همسویی نمادهای ایرانی و غربی قرار گرفت. بر مبنای دیدگاه نویسنده، با ظهور روشنفکران مذهبی از دهه ۳۰ به بعد، خوانشی جدید از اسلام شیعی نمایان شد که توانست نمادهای این گفتمان را در میدان اجتماعی ـ سیاسی کشور باز تولید کند. استوار گرچه در کتابش به نقش روشنفکرانی، چون «فخرالدین شادمان، بومیگرای ایرانی»، «جلال آلاحمد، سنتگرای غربستیز»، «صمد بهرنگی، ادیب غربستیز»، «داریوش شایگان، اشراقگرای ایرانی»، «احسان نراقی، جامعهشناس هویتگرا» و «علی شریعتی، روشنفکر نمادساز» در شکلگیری جهان نمادین اسلامی – شیعی اشاره دارد، اما نقش پررنگی برای روحانیون قائل است که با افزایش رویکرد به مذهب طی دهه ۵۰، قدرت آنها نیز فزونی یافت و در این دوره «مراکز و آئینهای مذهبی به همراه کاربست نمادهای شیعی از سوی روحانیان، ویژگی نمادین پیدا کردند و در بسیج سیاسی مردم نقشی برجسته یافتند.
بخش چهارم: شکلگیری انقلاب اسلامینگارنده در این فصل توضیح میدهد که که شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حاصل نزاع نمادهایی است که در این مواجهه نمادهای اسلامی که از سوی مخالفان حکومت شاه مورد توجه بود در برابر نمادهای سیستم پهلوی از جمله مدرنیسم و... پیروز شده و این سرآغازی بر پایان حکومت پهلوی و به موازات آن پیروزی انقلاب اسلامی بود. به عقیده نویسنده، با تغییر نظام ارزشی ایران از اواخر دهه ۵۰، پایههای مشروعیت رژیم پهلوی که متکی بر همسوسازی جهان نمادین باستان و تجدد بود ترک برداشت و جهان نمادهای شیعی با تلاش روشنفکران و روحانیان شکل جدیدی به خود گرفت. بر مبنای یک تحقیق در سال ۱۳۵۳ که از سوی پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا انجام گرفت، ۷۵ درصد جامعه موافق حجاب (۶۰ درصد شهرنشین و ۸۶ درصد روستانشین) بوده و ۸۳ درصد جامعه به طور منظم نماز میخواندند، ۳۴ درصد افراد خمس و زکات پرداخت کرده و ۷۴ درصد مردان متاهل با کار زنان در بیرون مخالف و ۱۶.۴ درصد جامعه موافق قتل زن خائن به شوهر بودند. در جایی از کتاب اشاره شده است که از جمله نخستین حرکتهای نمادین در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، تشبیه شخص شاه به یزید و ارتش
نویسنده معتقد است که ایرانیان از آغاز تاکنون به دلایلی، چون موقعیت جغرافیایی، شیوه تولید و نبرد همیشگی با دیگر اقوام و... مردمانی اسطوره باور و نمادگرا هستند و نشان دادهاند که نمادگرایی در فرهنگ ایرانیان در طول نهادینهشده است به اینسان این نمادگرایی آنچنان در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است که هر قومی با ورود به ایران برای مانایی خود بهنوعی جبرگرایانه تلاش کرده است تا نمادهای خود را با نمادهای پارسی همسو کند
شاه به سپاه یزید بود. امثال این شبیه سازیهای نمادین باعث میشد که مردم معترض در جریان تظاهرات خیابانی از شهامتی بی همتا برخوردار شوند و خود را از یاران امام حسین (ع) تصور کنند که با سپاه ظلم در حال جنگاند و عنوان میشود که عقب نشینی ارتش حاکی از این واقعیت است که سربازان رژیم پهلوی در مقابل این نمادسازیها مستأصل و توان برخورد با تظاهرکنندگان را از دست داده بودند. امام خمینی (ره) در مخالفت با حکومت پهلوی از نمادهای شیعی بهره میجستند و بارها در سخنرانیها و خطبههایی که ایراد میفرمودند از نمادهای عاشورا، امام حسین (ع) و کربلا در مبارزه با رژیم شاه استفاده میکردند و اذهان ایرانیان را تحت تأثیر قرار میدادند. مردم در کشاکش مبارزات با سیستم پهلوی در باور خود، شاه را یزید و میدان سیاسی مبارزه را به میدان کربلا تشبیه میکردند. امام خمینی (ره) و مرحوم دکتر علی شریعتی از اصلیترین نمادسازان شیعی در شکلگیری انقلاب اسلامی بودند که امام خمینی (ره) با تأکید بر مفاهیمی همچون عاشورا و امام حسین (ع) به بسیج سیاسی و مردم اقدام کرد و مرحوم دکتر علی شریعتی با استفاده از چهرههای نمادین، نظیر ابوذر و امام حسین (ع) جنبههای نمادین به شخصیتهای تاریخی صدر اسلام بخشید. یکی از نمادهای تأثیرگذار در شکل گیری انقلاب اسلامی که کتاب بدان اشاره دارد، توجه به مظلومیت امام حسین (ع) بود. علاقه به امام حسین (ع) به عنوان شاخص نمادهای شیعی حتی در پایینترین گروههای اجتماعی و آلونک نشینان نیز نفوذ داشت. در تفکر ایرانیان، کربلا و امام حسین (ع) نماد مقابله خوبیها با بدی هاست. مثلاً درباب تصدیق این مسأله به سبب جدال روشنایی و تاریکی در قالب سیاوش در ایران باستان، که خونش ناحق ریخته شد و ایرانیان سوگوار شدند. این نماد در عصر اسلامی هم در قامت خون امام حسین (ع) در اذهان ایرانیان تداوم یافت. در نتیجه، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم در ایران سابقه باستانی دارد و از عصر ایران باستان تا عصر شیعی، استمرار یافته است. او بیان میکند که چهرههایی همچون علی شریعتی و آیت ا... خمینی به عنوان دو نفر از چهرههای نماد ساز، با زنده کردن نمادهای شیعی، نمادهای غربی را به چالش کشیدند و نبرد نمادین نوینی در عرصه فرهنگی ـ سیاسی کشور آغاز شد. از سویی، شریعتی به عنوان روشنفکری مذهبی با برجسته کردن نام امام حسین (ع) و ابوذر به عنوان نمادهای مبارز شیعی به باز تولید «اسلامی انقلابی» از «اسلامی واتیکانیزه شده» پرداخت. از دیگر سو، امام خمینی با تأکید بر عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی، به عنوان نماد مبارزه حق علیه باطل، توانست در بسیج کردن توده مردم علیه نمادهای غربی و ضد شیعی و ایجاد فضای انقلابی، نقش به سزایی ایفا کند. اوج این مبارزات را در دهه ۵۰ و به خصوص در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، شاهد بودیم که منجر به براندازی رژیم پهلوی و پیروزی اسلام شیعی و نمادهای شیعی در نبرد نمادها شد. از دید نویسنده، از خرداد ٤٢ تا بهمن ٥٧ شمسی اهمیت نمادهای شیعه تاثیر زیادی در زنده نگاه داشتن مبارزه با ظلم برای جامعه فراهم ساخت. نمادگرایی شیعه یکی از ویژگیهای مبارزه ملت ایران علیه ظلم و ستم محسوب میگردد که در نبود احزاب سیاسی مستقل، به عنوان عناصری وحدت بخش میان گروههای اجتماعی عمل میکرد و در مناسبتهای مختلف سبب بسیج سیاسی میشد. مهمترین نمادهای شیعه را میتوان به صورت جدول زیر نشان داد.
در نهایت اینکه....
تاریخ گواهی میدهد حکومتهایی که به امر نمادسازی اهمیت ندادند و درباره آن توفیق نیافتند، بهزودی از ایران رخت بربستند. مسلمانان ازجمله اقوامی بودهاند که گرچه تنها بهصرف فره ایزدی بر ذهن ایرانیان وقوف نیافتند، لیکن اسلام توانست بهمرورزمان برخی نمادهای خود را با نمادهای ایرانی همسو سازد و به بسط حضور خود در فرهنگ ایرانی بپردازد
این کتاب با تحلیل نظریه قدرت نمادین و استفاده آکادمیک از آن در قالب تحلیل انقلاب اسلامی ایران، توانسته است بینش و تحلیل بدیعی از مسأله به کارگیری نمادهای اسلامی و شیعی در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ارائه دهد. فارغ از جزییات استدلالهای نویسنده و شیوه نتیجه گیری او، کلیت بحث ارائه شده قابل توجه و مهم است. از این کتاب چند نکته مهم میتوان استخراج کرد:
- طی سالهای گذشته، توجه زیادی به نمادها و آیینهای تقویت کننده هویت ایرانی مبذول نشده است؛ ولی شواهد نشان میدهد گذر زمان اهمیت این مطلب را بیشتر برجسته کرده و در سالهای اخیر نیز این توجه افزایش یافته است. چالشهای هویتی پیش روی نظام جمهوری اسلامی گوشزد میکنند که باید به تقویت هویت ملی بچردازد، به میراث ایرانی اهمیت دهد و آن را در تعارض با میراث اسلامی قلمداد نکند.
- مواجهه با نمادها به این صورت میتواند باشد که نمادها، اسطورهها و آیینهای پاک گذشته احیا شوند و از بزرگان ایرانی در دوره معاصر نیز تجلیل و تمجید بعمل آید. اهمیت دادن به نمادها نه تنها شامل نمادهای باستانی و دینی است بلکه شامل نمادسازی در عصر حاضر و استمراربخشی به فرآیندهای منتج به آن نیز میشود. شخصیتها و بزرگان مدام باید شناخته و برجسته شوند.
- مولف کتاب علت پیروزی اسلام شیعی را در این نبرد، نخست در عدم توانایی رژیم پهلوی در سازش با نمادهای تشیع و ترویج یکسویه نمادهای غربی در بین توده مردم و در جایگاه دوم قرابتی را که مردم بین نمادهای شیعی و باستانی در سبک زندگی خود احساس میکردند، میداند. این موضوع نشان میدهد که همواره فرهنگ، تعیین کنندهتر از سیاست است و اگر در نهایت نمادهای فرهنگی و دینی توانستند در میان مردم نقش آفرینی کنند، بخاطر ریشه قوی آنها در دل جامعه بود. در حال حاضر نیز نمادهایی وجود دارند که ممکن است چندان قرابتی با گفتمان انقلاب اسلامی و یا آموزههای اسلامی نداشته باشند. این دسته از نمادها لازم است شناسایی شوند و مخاطرات و ظرفیتهای آنها شناخته شوند و در صورتی که کلیت آنها بتواند ظرفیتی فرهنگی محسوب شود، لازم است مورد توجه قرار گیرند.
- چنانکه نویسنده نیز اذعان میکند، اگر جمهوری اسلامی نسبت به نهادها، خرده فرهنگها و گروههای تولید کننده نماد بی اعتنایی نشان دهد نمادهای جدیدی در حاشیه شکل میگیرند، در زمانی غیر قابل تصور اذهان را به تسخیر در میآورند و مشروعیتی بر پایه قدرت نمادین ایجاد میکنند؛ بنابراین هم دولتها و هم حاکمیت برای مانایی خود باید به دنبال ایجاد تعادل در بین هر سه جهان نمادین، یعنی ایرانیت، اسلامیت و تجدد باشند.
- توجه به سنتهای دینی متکی بر آموزههای شیعه به همراه موج غرب ستیزی، ضد وابستگی و ضد دیکتاتوری در ایران سبب شد که جنبش اجتماعی با اتکای به روحانیون و گروههای مذهبی شکل گرفته و انقلاب را به سوی پیروزی ببرد. جهان نمادین ایران را ترکیبی از سه الگوی باستان، تشیع و تجدد است که بدون هر کدام از این عناصر نمیتوان الگوی موفقی برای آینده ایران در نظر گرفت.
- بر مبنای مطالب کتاب و دیدگاههای نویسنده، جمهوری اسلامی علاوه بر حفظ ظرفیت نمادهای شکل گرفته از گذشته تا حال حاضر باید نمادهای جدید نیز تولید کند و این ممکن نمیشود مگر با همکاری هیاتهای نمادساز. به میزانی که از ظرفیت هیئتهای نمادساز استفاده شود، قدرت نهادینه شده حاکمیت نیز میتواند افزایش پیدا کند و نقش مثبت و منفی روشنفکران در این فرآیند نیز قابل توجه است.
[۱]. نمادها و آیینها در ایران پس از انقلاب و نقش آنها در همبستگی ملی، علی مرشدی زاد، فصلنامه مطالعات ملی، دوره ۹، شماره ۳۶.
/انتهای پیام/