بررسی جایگاه اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌ها در نسبت با سیستم حکمرانی در گفتگو با علی سرزعیم؛
اندیشکده‌ها شکل گرفت تا به جای پژوهش‌های ۳۰۰ صفحه‌ای، پژوهش‌های ۳۰ صفحه‌ای با سرعت بالا و در موضوعات مختلف انجام دهد. پژوهش‌هایی که به درد حکمرانان بخورد. پس اندیشکده‌ها به عنوان کماندوهای فکری در این عرصه شروع به فعالیت کردند، به این شکل که مسائل و موضوعات را در ظرف چند هفته تحلیل و بررسی می‌کنند و گزارش آن را تحویل دستگاه اجرا می‌دهند. درست است که در این الگو جامعیت را از دست خواهیم داد، اما زمان را به دست می‌آوریم و در هزینه- فایده انجام شده نفعش بیشتر است.
گروه راهبرد «سدید»؛ دکتر علی سرزعیم؛ اقتصاددان و استادیار دانشگاه علامه طباطبائی، فارغ‌التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف، کارشناسی‌ارشد برنامه‌ریزی اقتصادی از مؤسسه عالی آموزش و پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی و دکتری اقتصاد را در دانشگاه میلان گذرانده است. او در سال‌های پیش، مشاور اقتصادی مرکز بررسی‌های استراتژیک و مدیر بخش اقتصادی شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی و از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ معاون امور اقتصاد و برنامه‌ریزی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود. پوپولیسم ایرانی به قلم سرزعیم یکی از مهم‌ترین تالیفات اوست. کتابی درباره دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و پیامدهای سیاست‌های اقتصادی او که البته مورد توجه نیز واقع شده است.
 
 
ما در این پرونده درصدد بررسی ارتباط نهاد تولید کننده علم (با مرجعیت رسمی دانشگاه) و نهاد‌های حکمرانی هستیم. به عنوان نخستین سوال و نقطه آغاز بحث، بنظر شما ارتباط این دو نهاد در سیستم حکمرانی ایران چگونه است؟ آیا مدل و الگویی برای این‌ها ارتباط در جامعه ما وجود دارد یا همه چیز بر اساس پیشامد‌ها مدیریت می‌شود؟

سرزعیم: در الگوی موجود و ترتیبات رسمی، ارتباط این دو نهاد از طریق پژوهشکده‌­های وابسته به دستگاه‌­های اجرایی تعریف شده­ است. به این صورت­‌ که درون دستگاه­‌های اجرایی پژوهشکده‌هایی وجود دارند که مرتبط با نهاد تولید علم یعنی دانشگاه‌­ها هستند و از خلال این ارتباط موظف به بررسی و حل مسائل اجرایی می‌باشند. اما در واقع شاهد شکاف بزرگی بین پژوهشکده‌­ها و دستگاه‌­های اجرایی هستیم. از مهم‌ترین دلایل وجود این فاصله می‌توان به دولتی شدن پژوهشکده­‌ها اشاره کرد. پژوهشگاه‌­های دولتی گرفتار ترتیبات اداری و فرآیند­های بورکراتیک مثل آیین ­نامه‌­های جذب و هیات علمی پژوهشی و ... هستند و چابکی مورد انتظار را ندارند. نتیجه این فرآیند این می‌شود که یک اندیشکده خصوصی با پنج-شش جوان بسار موثرتر واقع می‌­شود تا یک پژوهشکده‌­ای که شامل چهل نفر متخصص است. اگر پژوهشگاه‌­ها به صورت خصوصی اداره می­‌شدند هم از بند ترتیبات اداری بیهوده رها می­‌شدند و هم دستگاه­‌های اجرایی با خرید خدمت از پژوهشگاه­ها در کارایی بیشتر آن‌ها نقش بسزایی داشتند. البته ارتباط بین دو نهاد تولید علم و حکمرانی گاهی به صورت غیر رسمی و ارتباطات فردی بین افراد دانشگاهی و مسئولان اجرایی جریان دارد، اما مدل سیستماتیک وجود ندارد.
یک توهمی در بخشی از حاکمیت وجود داشت، با این رویکرد که همه امکانات فراهم است، این غرب زده‌ها هستند که اجازه تعمیر و آبادانی را نمی‌دهند، فقط کافی است که اراده کنیم تا وضعیت مطلوب شود. اما با تجربه کار در این چند ماه فهمیدند که این گزاره غلط است و ابعاد مشکل بزرگ‌تر از چیزی است که تصور می‌کردند



پس نهاد علم و دستگاه‌های حکمرانی از چه طریقی به یکدیگر متصل می‌شوند؟ فلسفه وجودی اندیشکده‌ها برقراری همین ارتباط بوده، این در حالی است که امروز بنا به هر دلیل، ارتباط وثیقی وجود ندارد. به نظر شما نقش این حلقه‌های ارتباط در پردازش فرایند تولید علم از یک سو و استفاده از علم در فرایند حکمرانی چگونه است؟

سرزعیم: انتظار می‌رفت که پژوهشگاه‌ها این نقش را ایفا کنند، اما در عمل شاهد تئوری­زدگی و بی اعتنایی به ملاحظات اجرایی موجود توسط پژوهشگاه‌ها بودیم؛ بنابراین موجودیت جدیدی تحت عنوان اندیشکده‌ها شکل گرفت. بدین صورت که از ترتیبات آکادمیک دور و به اجرا نزدیک‌تر باشد. اما ماهیت اندیشه‌ای خودش را تا حدی حفظ کند. به تعبیر ساده‌تر؛ به جای پژوهش‌های ۳۰۰ صفحه‌ای، پژوهش‌های ۳۰ صفحه‌ای، با سرعت بالا و در موضوعات مختلف انجام دهد. پژوهش‌هایی که به درد حکمرانان بخورد. پژوهش‌های ۳۰۰ صفحه‌ای حدود یکسال زمان می‌برد، در صورتی که برای مسائل دستگاه اجرا باید در حدود یک هفته تصمیم گیری شود و فرصت تعویق یکساله وجود ندارد. واضح است که رویه سابق نیاز دستگاه اجرایی را بر آورده نمی‌کند. پس اندیشکده‌ها به عنوان کماندوهای فکری در این عرصه شروع به فعالیت کردند، به این شکل که مسائل و موضوعات را در ظرف چند هفته تحلیل و بررسی می‌کنند و گزارش آن را تحویل دستگاه اجرا می‌دهند. بله... درست است که در این الگو جامعیت را از دست خواهیم داد، اما زمان را به دست می‌آوریم و در هزینه- فایده انجام شده نفعش بیشتر است. چون تعداد و تنوع نیازهای دستگاه اجرا افزایش یافته، شاید به صرفه یا مجبور باشیم که گاهی از عمق کار کم کنیم و سریع‌تر جواب‌ها را ارائه کنیم.


باوجود همه این بایسته‌ها، از جمله حفظ زمان و کاستن ناچار از عمق پژوهش‌ها، آیا استقبال دستگاه‌های اجرایی از تولیدات اندیشکده‌ها خوب است؟ به نظر شما سهم متناسب با همراهی پژوهشگران سی‌صفحه‌ای به آنان اختصاص داده می‌شود؟

سرزعیم: اندیشکده‌ها به دلیل جدیدالتأسیس بودن به‌نوعی نامشروع به محسوب می‌شوند و هنوز به رسمیت شناخته‌نشده‌اند. اما می‌جنگند که به دستگاه‌های اجرایی راه پیدا کنند و این‌گونه با نمایش کارآمدی و کارکردشان در حال ایجاد مشروعیت هستند. وقتی مرتب بر روی میز تصمیم‌­گیر گزارش گذاشته شود- گزارش‌هایی مختصر و کاربردی متناظر به نیازها- خودبه‌خود توجه دستگاه اجرا به اندیشکده‌ها بیشتر می‌شود و به دنبال چیستی آن‌ها می‌روند که در صورت نافع بودن از آن‌ها استفاده کنند. ائتلاف و پیوند بین دو نهاد تولید علم و حکمرانی توسط اندیشکده‌ها در حال پیگیری است. اندیشکده‌ها برای حل یک مسئله، صرفاً به تحلیل فکری و نظری آن بسنده نمی‌کنند، پیگیری‌ها، رایزنی‌ها و لابی‌گری‌هایش را نیز انجام می‌دهند. به همین دلیل در این عرصه پیشتاز هستند؛ و مشروعیت به همین شکل خلق می‌شود.


به نظر شما این نهادهای مولد علم و حلقه‌های وصل آنان با حکمرانی، درک درستی از شرایط اجتماع و اولویت‌های برنامه و مدیریت دارند؟

سرزعیم: متأسفانه شکاف بین این دو نهاد زیاد است. دانشگاهیان فاصله‌ی قابل توجهی با ملاحظات اجرایی دارند و دانش مجریان در نهادهای اجرایی روزآمد نیست؛ و علاوه بر این شکاف یک بدبینی شدیدی هم بین این دو طیف وجود دارد؛ به این صورت که مجریان دانشگاهیان را انسان‌های خیالباف تصور می‌کنند و دانشگاهیان نیز مجریان را بی‌سواد. در صورتی که واقعیت هیچکدام از این‌ها نیست، چیزی بین آن است. در حالت ایده آل هرکدام باید یک گام به یکدیگر نزدیک شوند.
مجریان دانشگاهیان را انسان‌های خیال‌باف تصور می‌کنند و دانشگاهیان نیز مجریان را بی‌سواد. درصورتی‌که واقعیت هیچ‌کدام از این‌ها نیست، چیزی بین آن است. در حالت ایده آل هرکدام باید یک گام به یکدیگر نزدیک شوند



در چنین فضایی که شما بخشی از تصویرش را در حین صحبت‌هایتان مورد اشاره قرار دادید، آینده دانشگاه به عنوان یکی از مراکز مهم تولید علم را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

سرزعیم: با توجه به شرایط پیش آمده در جهان اهمیت "مهارت" نسبت به "مدرک" در حال افزایش است و در نتیجه دانشگاه‌هایی که مزیت آن‌ها به مدرک دادن بود، در حال از دست دادن کارکرد خود هستند و این یک بحران برای آنهاست. دانشگاه‌ها اگر در مهارت محور و روزآمد کردن خود موفق نشوند، در بلند مدت محکوم به شکسته‌اند. حق انتخاب افراد روز به روز در حال افزایش است؛ دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد، دانشگاه مجازی ال اف بی لندن، و انتخاب هر یک توسط دانشجو تابع آن است که کدام مهارت بهتری را در بازار کار برای او به ارمغان می‌آورد.

دانشگاه‌های ما زمین‌گیر شده‌ی ترتیبات اداری بوروکراتیک‌اند. هیچ‌کدام استقلالی در برنامه‌ریزی آموزشی ندارند و همه تصمیمات باید در مراکزی مثل آموزش عالی تصویب شود. به همین دلیل دانشگاه‌ها تبدیل به موجودات لختی شده‌اند که با تأخیر به تغییرات محیطی واکنش نشان می‌دهند. دانشگاه هم به نوعی یک بنگاه اقتصادی است. بنگاه هر چه قدر کوچک باشد سریع‌تر به تحولات بازار واکنش نشان می‌دهد. به عنوان مثال یک سوپرمارکتی پس عرضه کالاهایش متوجه نیازهای مشتریان می‌شود و به‌سرعت و چابکی می‌تواند سبد محصولات عرضه‌شده را بر همان اساس تغییر دهد، اما یک فروشگاه زنجیره‌ای با چندین شعبه چطور؟!

از طرفی شرایط بحرانی کشور، اساتید را به دنبال منافع کوتاه مدت سوق داده و انگیزه‌ی پیگیری اهداف بلند مدت در آن‌ها مشاهده نمی‌شود. به این صورت که مملکت را در حال غرق شدن می‌دانند و دغدغه آن‌ها نوشتن چند مقاله علمی پژوهشی ناکارآمد است تا رتبه علمی خود را به دانشیار سپس به استاد ارتقا دهند که به دنبالش افزایش حقوق در پی داشته باشد و با این روند در حال بیرون کشیدن گلیم خود از آب هستند. این فضای داخل دانشگاه است.
از بیرون هم عامل محرکی برای رشد دانشگاه وجود ندارد. دلیل اصلی این بی‌تحرکی و بی‌انگیزگی هم دولتی بودن دانشگاه‌هاست. اگر دانشگاه‌ها دولتی نبودند، برای جذب سرمایه مجبور به جذب دانشجو می‌شدند و فشار رقابت آن‌ها را به تحرک وامی‌داشت.


نگاه مراجع صدور سیاست به رویکردهای مشارکتی در فرآیند سیاست‌گذاری چگونه است؟

سرزعیم: روند طی شده با بدبینی و احساس استغنای شدید مسئولین نسبت به مراجع تولید علم شروع شد. اما به‌مرور مسئولین متوجه شدند که دانای کل نیستند و باید برای پاسخ نیازهایشان به مراجع علمی رجوع کنند. البته تجربه نشان داده زمانی که پول نفت افزایش پیدا کند، احساس استغنای مسئولین نیز بیشتر می‌شود. من اصلاً قائل به این نیستم که سیاستمداران ما بدتر از سیاستمداران کشورهای در حال توسعه‌اند، علت تمایل بیشتر سیاستمداران خارجی به مراجع علمی این است که از پول نفت بی بهره‌اند. به همین دلیل زودتر با اشتباهات خود روبه‌رو می‌شوند. اما در ایران این‌طور نیست؛ و گاهی دیده‌شده در زمان‌هایی‌­که پول حاصل از فروش نفت افزایش پیدا می‌کند، مسئولین حتی حاضر به پذیرش اشتباهات خود نمی‌شوند. مثل دوره‌ی آقای احمدی‌نژاد. او مباهات می‌کرد که اقتصاد نخوانده و به حرف اقتصاد خوانده‌ها گوش نمی‌سپرد!

بله... به مرور که اوضاع وخیم‌تر شد و حالا که تنگنای مالی دولت رو به افزایش است، تواضع مسئولین برای استفاده از فکر و کمک دیگران هم بیشتر شده است. البته یک توهمی در بخشی از حاکمیت وجود داشت، با این رویکرد که همه امکانات فراهم است، این غرب‌زده‌ها هستند که اجازه تعمیر و آبادانی را نمی‌دهند، فقط کافی است که اراده کنیم تا وضعیت مطلوب شود. اما با تجربه کار در این چند ماه فهمیدند که این گزاره غلط است و ابعاد مشکل بزرگ‌تر از چیزی است که تصور می‌کردند.
از اول انقلاب گفته شد که علم اقتصاد غربی است و ما باید اقتصاد اسلامی داشته باشیم. اقتصاد اسلامی که تولید نشد، نتیجه این شد که اقتصاد غربی هم پیاده نشد. می‌توانستیم با اقتصاد غربی پیش برویم تا زمانی که اقتصاد اسلامی تولید شود. اما الآن ازاینجا رانده و ازآنجا مانده شده‌ایم. این بلاتکلیفی در سیاست‌گذاری اقتصاد باعث بروز هزینه‌های سنگین در بلندمدت شده است. هزینه‌اش عقب‌ماندگی در خاورمیانه است


به‌هرحال در صورت وجود تحریم‌ها (برای زمانی حدود یک سال و نیم آینده) و در صورت عدم وجود تحریم‌ها (حدود دو سال و نیم دیگر)، حاکمیت کاملاً به این نتیجه می‌رسد که به بن‌بست سیاستی رسیده و باید در سطوح مختلف به نهادهای تولید علم رجوع کند. زمانی­که منابع محدود شود، کسانی شایسته می‌شوند که عقلایی‌ترین راه را برای استفاده از آن‌ها ارائه کنند.


نظر شما راجع به این دعوای زیر بنایی که آیا ما باید در مرزهای جهانی علم حرکت کنیم یا علم بومی داشته باشیم که دانشگاه به نقطه مطلوب تولید علم برسد تا در فرآیند حکمرانی استفاده شود، چیست؟

سرزعیم: تصور علم بومی ما را از دیدن تجربه‌های دیگران محروم کرده است. وقتی در مسائل و مشکلاتمان دقیق شویم، می‌فهمیم که بسیاری از کشورهای دیگر در سی-چهل سال گذشته مبتلا به همین مسائل بوده‌اند، و ما فقط به دلیل انزوایی که پیدا کرده‌ایم، توهم خاص بودن مسائلمان را داریم. تصور می‌کنیم که دانش عمومی مختص ما نیست و حتماً باید علم بومی تولید کنیم. اما وظیفه ما تا وقتی که علم خودمان را خلق نکردیم، یادگیری و پیاده سازی علم روز است. از اول انقلاب گفته شد که علم اقتصاد غربی است و ما باید اقتصاد اسلامی داشته باشیم. اقتصاد اسلامی که تولید نشد، نتیجه این شد که اقتصاد غربی هم پیاده نشد. می‌توانستیم با اقتصاد غربی پیش برویم تا زمانی که اقتصاد اسلامی تولید شود. اما الآن از اینجا رانده و از آنجا مانده شده‌ایم. این بلاتکلیفی در سیاست‌گذاری اقتصاد باعث بروز هزینه‌های سنگین در بلند مدت شده است. هزینه‌اش عقب‌ماندگی در خاورمیانه است، می‌بیند که از لحاظ اقتصادی ما در مقایسه با امارات پیشرفت قابل توجهی نداشتیم.
 
 
و به عنوان جمع‌بندی اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

سرزعیم: چیزی که من متوجه می‌شوم این است که علوم جدید و مدرن، علوم مقدسی نیستند. بلکه ابزاری هستند که از آزمون‌وخطای بشر به‌دست آمده‌اند، انسان‌ها پس از آزمودن راه‌های مختلف و بازبینی و بازاندیشی، اصولی را استخراج کردند که دوباره دچار اشتباه نشوند و این را علم نامیدند. از طرفی به علت تغییر و تحولات سریع جهان و بروز تجربیات و خطاهای جدید، درس‌ها و عبرت‌های جدیدی هم به وجود آمدند که همه این اتفاقات باعث تصحیح و تکمیل علم شد؛ بنابراین هرچه قدر دانش در دانشگاه‌های ما روزآمدتر باشد، توصیه‌های ما برای نهادهای سیاست‌گذار اجرا پذیرتر و کامل‌تر می‌شود؛ بنابراین دانشگاه اگر می‌خواهد جایگاهی در بین نهاد سیاست‌گذار داشته باشد، باید یک گام جلوتر بیاید و دانش خودش را به روز کند. از طرف دیگر مدیران اجرایی هم باید باور کنند که ماه عسل و ایام خوش‌گذرانی حاصل از پول نفت تمام شده-است اکنون وقت تواضع برای یادگیری نزد افراد صاحب فکر است.
 
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha