به گزارش «سدید»؛ در روزهایی که بر ما گذشت، از چهل و سومین سالروز تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران عبور کردیم. هم از این روی و در مقال پی آمده، بسترهای نظری و عملی این رویداد تاریخی را باز خواندهایم. مستندات این نوشتار بر تارنمای پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه محققان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
بسترهای اجتماعی برقراری جمهوری اسلامی در جامعه ایرانی
بیتردید برقراری طبیعی هر نظام سیاسی در هر کشوری، بیش و پیش از هر چیز معلول بسترهای موجود اجتماعی در آن محدوده جغرافیایی است. چه اینکه نهایتاً و در عمل آن محقق میشود که مردمان طالب آنند و زمینهاش را مهیا میکنند. در انقلاب کبیر اسلامی ایران نیز، بدنه اجتماعی ایرانیان به طور قاطع جمهوری اسلامی میخواستند، با مختصاتی که امام خمینی از سالها پیش به ویژه در دوران اقامت در نوفل لوشاتو به تبیین آن پرداخته بود. زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در ترسیم فضای اجتماعی ایران در آن مقطع چنین مینویسد: «استیصال و بلاتکلیفی حکومتهای غربی در قبال تحولات سیاسی ایران در سال ۱۳۵۷ باعث شده بود که آنان هیچگونه تصور درستی در مورد آینده ایران و حکومت احتمالی نداشته باشند. با این حال تسریع روند فروپاشی حکومت در ماههای منتهی به انقلاب، برخی سناریوهای پیش روی حکومت آینده ایران را نشان داد. یکی از این سناریوها حکومت اسلامی بود که برخی محورهای آن، بارها از سوی امام خمینی مطرح شده بود. بر همین اساس بود که امریکا و دیگر کشورهای غربی، بهتدریج به سوی یافتن راههایی برای مذاکره با امام و حکومت جدید برآمدند، چراکه تحقق آن را نزدیک میدیدند. این موضوع بارها در منابع مختلف از جمله در اسناد سفارت امریکا نمود یافته است. در این اسناد مشخص شده است که امریکا در ماههای آخر انقلاب، تأسیس حکومت جمهوری اسلامی ایران را نزدیک و محتمل میدید. بهرغم آنکه زوایای حکومت جمهوری اسلامی موردنظر امام خمینی از سوی ایشان در نوفللوشاتو مطرح میشد، اما تمام تلاش رهبر انقلاب بر برچیدن حکومت پهلوی و استقرار حکومتی بر پایه اسلام و مردم متمرکز بود. بنای تنها طرح او یعنی جمهوری اسلامی، بر نفی حکومت سلطنتی پهلوی استوار بود. بر اساس همین واقعیت بود که شبکه سی. بی. اس یکی از شبکههای رادیویی و تلویزیونی مطرح امریکا در ۱۲ ژانویه گفت: جمهوری اسلامی در ایران نزدیک است. آنها میدانستند در هر شرایطی خواست نهایی مردم حکومت جمهوری اسلامی است. بهزعم تحلیلگران غربی و سفارت امریکا اگر جنگ داخلی آغاز شود، تودههای مردم برای برپایی یک جمهوری اسلامی خواهند جنگید. محور خواستههای مخالفان و ناراضیان نیز همین موضوع، یعنی استقرار حکومت جمهوری اسلامی بود. به عبارتی خواسته افراد برای تشکیل حکومت اسلامی بهقدری جدی و پررنگ شده بود که بسیاری از گروههای اجتماعی و اقتصادی نیز به آن پی برده بودند. برای مثال در یکی از اسناد سفارت امریکا از وضعیت بازاریان چنین تحلیل آمده است: بازاریها از ناآرامیهای موجود خسته شدهاند و از لحاظ پولی در مرحله ورشکستگی هستند. یکی از آنها گفت: هماکنون میزان بدهیهای او بالغ بر ۶۰ میلیون ریال (حدود یکمیلیون دلار) شده است! آنها میدانند که آیتالله خمینی در پاریس در انتظار خروج شاه و حتی سقوط نظام شاهنشاهی و برقرار کردن جمهوری اسلامی به جای آن میباشد!... همانگونه که در این سند اشارت رفته بسیاری از مردم و انقلابیون خواستار بازگشت سریع امام خمینی به کشور و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی از سوی ایشان بودند. انتظار بازگشت امام را پس از خروج شاه همه داشتند، اما هر کسی آن را به نوعی تعبیر میکرد. برای اکثریت مردم آمدن امام پیروزی بزرگ بود و برای آزادی و استقلال حکومت اسلامی، حضور امام را لازم داشتند. قبلاً دولت بختیار سعی داشت تا بازگشت امام را هر چه ممکن است به تأخیر گذارد و امریکا هم در این مورد اقدام کرده بود و نظر بر این بود که دولت سوسیالدموکراسی بختیار فرصت پیدا کند و بر اوضاع به نحوی مسلط گردد، اما درست به همین علت امام میخواست که هر چه زودتر در تهران باشد. امریکا در ابتدا درک روشن و صحیحی از اعتراضهای مردمی نداشت. این کشور سقوط حکومت پهلوی را امری بعید و ناممکن میدانست. ازاینرو موضوع سناریوهای حکومتی محتمل در بعد از سقوط حکومت پهلوی نیز مطرح نبود، اما بهتدریج و بعد از روشن شدن واقعیتهای سیاسی، این کشور استقرار حکومت اسلامی را امری جدی و پررنگ یافت. گرچه امام خمینی پیش از آن بارها حکومت موردنظر خویش را در قالب حکومت جمهوری اسلامی بیان کرده بود، بنا به همان دلایلی که مورد اشاره قرار گرفت، عملی شدن آن از نظر امریکا بعید و دور از انتظار بود. در نهایت با مسجل شدن رهبری بلامنازع امام، به خصوص بعد از فرار محمدرضا پهلوی، امریکا به این نتیجه رسید که بهزودی حکومت موردنظر رهبر انقلاب اسلامی تشکیل خواهد شد، چراکه شعارها و خواستههای اکثریت مردم نیز بر همین محور قرار داشت، ازاینرو امریکا برای دور نماندن از قافله، مذاکره با حکومت جدید را در دستور کار خود قرار داد، تلاشی که تقریباً نافرجام بود...»
جمهوری اسلامی، در آیینه شعارهای انقلابی
انقلابها معمولاً، از طریق شعارهای خود، حکومت آرمانی خویش را معرفی میکنند. انقلاب اسلامی ایران نیز به لحاظ قریحه سرشار مردمان این دیار، شعار شفاف و آشکار فراوان دارد. این شعارها معمولاً در وجه سلبی خویش به نفی سلطنت نظر داشت و در جنبه ایجابی به برقراری حکومت اسلامی در قالب جمهوری اسلامی. سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در ارزیابی این شعارها آورده است:
«هر انقلابی دو وجه سلبی و ایجابی دارد: از یکسو به نفی ارزشهای حکومت موجود میپردازد و از سوی دیگر، حکومتی بدیل را ارائه میکند. شعارهای انقلابی بهعنوان سندی دست اول از اهداف و آرمانهای انقلابیون میتواند وجوه سلبی و ایجابی انقلاب را دربرگیرد. شعار انقلابی عبارتی نسبتاً موزون، ساده و عام فهم است که دسته جمعی ادا میشود و با تکیه بر عواطف و احساسات تودهای، ارزیابی مثبت و منفیای از وضع موجود یا وضع ایدهآل یا شخصیتهای سیاسی آن را ارائه میدهد. شعار انقلابی با قضاوت ارزشی، به تودهها جهت میدهد و آنها را دعوت به عمل سیاسی جمعی میکند تا نظام حاکم را براندازد و نظامی آرمانی را جایگزین آن کند. در انقلاب ایران، شعارهای زیادی مطرح شده و شاید در مقایسه با آن هیچ انقلابی این قدر شعار نداشته است! گویی که شعار، جانشین سلاح در انقلاب ایران شده است. در جریان انقلاب اسلامی درباره شکل و محتوای حکومت بعدی شعارهای انقلابی متعددی داده میشد که برخی از آنها سلبی و برخی ایجابی بود. برتری اسلام و نیروهای اسلامی در جریان انقلاب که به واسطه نفوذ مذهب در میان مردم تقویت شد، موجب گشت تا شعارهای مردم نیز در وجه سلبی و ایجابی دورنمای حکومتی اسلامی و جمهوری را نوید دهد. به هر حال، شعارهای هر انقلابی، چکیدهای از ایدئولوژی آن انقلاب است که در قالب عبارتها و جملههای کوتاه، مهیج، شورآفرین و وحدتبخش، در بین انقلابیون و تودههای انقلابی مطرح شده و عامل اساسی بسیج انقلابی میشود. وجه سلبی شعارهای انقلاب اسلامی ایران، به نفی سلطنت و ضدیت با شخص محمدرضا پهلوی ختم میشد. تقابل مردم با رژیم پهلوی بیشترین سهم را در شعارهای سلبی به خود اختصاص میداد. این شعارها شامل مواردی، چون مرگ بر شاه،ای شاه خائن آواره گردی، خاک وطن را ویرانه کردی، سلطنت پهلوی نابود باید گردد، پیروز باد ملت بر شاه ننگ و نفرت، میکشی جوانان را حامیان قرآن را، مرگ بر این شاه و... بود. گویی ملت ایران همه فشارهای سیاسی تاریخ خود، استبداد، اختناق و تحقیر شدن چندهزارساله خویش را در قالب این شعارها ریخته و آنها را شجاعانه و بیپروا، نثار شاه به عنوان سمبل نظام استبدادی چندهزارساله کردهاند. وجه ایجابی شعارهای انقلابی درباره نوع حکومت و اشاره صریح به حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی دارد. شعارهایی، چون نه قانون اساسی، نه سازش سیاسی، حکومت اسلامی؛ ما کارگران، حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی میخواهیم؛ نظام شاهنشاهی، عامل هر فساد است/ جمهوری اسلامی، مظهر عدل و داد است؛ کار شاه تمام است، خمینی امام است/ استقلال و آزادی جمهوری اسلامی آخرین کلام است؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد؛ این کشور ویرانه آباد باید گردد؛ دوران سلطنت فناست/ جمهوری اسلامی به پاست؛ آزادی نهایی، جمهوری اسلامی، پیروزی نهایی، اخراج امریکایی؛ برقرار باد جمهوری اسلامی؛ دیروز اسارت، امروز انقلاب، فردا آزادی، دیروز سلطنت، امروز انقلاب، فردا جمهوری اسلامی و نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی. ارزشهای انقلابیون درباره نوع حکومت به نفی سلطنت و تمام معایب و بدیهای آن که در قالب حکومت شاه نمود یافته بود، میپرداخت. چنانکه انتقاد امام خمینی از حکومت سلطنتی موروثی، در شعارهای انقلابی نیز تأثیر داشته و خود را نشان داده است؛ شعارهایی که در عین نفی سلطنت ارثی، مزایای حکومت جمهوری را در مقابل نظام سلطنتی برمیشمرد: استقلال، آزادی، نه شاه مادرزادی؛ جمهوری اسلامی آری، حکومت خودکامگان هرگز، برقرار باد جمهوری عدل اسلامی.»
رهبر انقلاب، تئوریپرداز تعامل جمهوریت با اسلامیت
جمهوری اسلامی در تبیین مبانی نظری خویش، قبل از هر چیز، مرهون روشنگریهای امام خمینی است. به عبارت دیگر از این نظام حکومتی، اگرچه میتواند تفسیرهای متنوعی صورت گیرد و راه هم بر آن باز است، اما مفهوم کلان و مورد عمل را باید در بیانات رهبرانقلاب اسلامی و در دوران اوجگیری این حرکت عظیم جست. رضا سرحدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران دراینباره آورده است:
«امام خمینی آینده ایران را در جمهوری اسلامی میدید که مشخصکننده شکل حکومت بود که آن نیز به رأی عمومی سپرده میشد. در این شکل از حکومت قرار بود تمامی نواقصی که شاه پیش آورده بود تا حد امکان ترمیم شود. در این جمهوری، مجلسی ملی مرکب از منتخبان واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد و حقوق مردم محترم شمرده خواهد شد. امام بیان کردند که نه به کسی ظلم میشود و نه زیربار ظلم خواهیم رفت. امام خمینی تأکید ویژهای بر جمهوری اسلامی داشتند و در متن اولیهای که ابراهیم یزدی نوشته بود، ایشان با خط خودشان واژه حکومت اسلامی را خط زدند و نوشتند جمهوری اسلامی، یعنی در حقیقت نوع حکومت مشخصتر شد که جمهوری اسلامی باشد. رهبر انقلاب تأکید داشتند تا استقرار جمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت اجتماعی باشد، مبارزه ادامه دارد. در حقیقت امام خمینی ساقط کردن رژیم پهلوی و کوتاه شدن دست اجانب را در کنار زدن موانع برای برپایی حکومت اسلامی میدانستند؛ موانعی که ملت را به مسیری برخلاف عقاید و خواستههایی که داشتند، منحرف میکردند. امام انقلاب را به رفتن محمدرضا پهلوی و کوتاه شدن دست امریکا از خاک ایران محدود نکردند، بلکه مقصد نهایی آن را هدفی میدانستند که «خدای تبارکوتعالی» امر کرده و آن امر این است که حکومت، الهی و اسلامی باشد. امام خمینی نوید آیندهای را در ایران میداد که در آن خرابیهایی که شاه مسبب آنها بود، اصلاح میشد. آیندهای که در آن تمام چارچوبهای پوسیده و بیمحتوایی را که در ۵۰ سال مردم را به غربزدگی کشانده است، خراب میشد. امام از جامعه میخواست تا بر پایههای اسلامی خویش تکیه کنند و بر غرب و غربزدگان که موجب نابودی فرهنگ آنها شدهاند، پشت پا بزنند تا ایرانِ آینده از وابستگی نظامی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به هر وسیلهای نجات پیدا کند. در آینده ایران، حکومتی اسلامی هدایتگر جامعه خواهد بود که تمامی انسانها در آن آزاد و مستقل هستند و بر حسْب اصول و معارف تشیع با تمامی ملتها و دولتهایی که با حکومت شیعه خوشرفتاری کنند، احترام متقابل شکل میگیرد. همچنین امام تأکید داشتند که در آینده، ایران به ملتهای غرب نهتنها هیچ نظر سوئی نخواهد داشت، بلکه اگر به ایران احترام گذارند با آنها روابط مناسبی نیز برقرار خواهد کرد. ترسیم تصویر آینده ایرانِ بعد از انقلاب، از چشمگیرترین فعالیتهای مربوط به انقلاب اسلامی است. امام خمینی، رهبر انقلاب مؤلفهها و شاخصهایی برای آینده ایران در نظر داشتند که مهمترین آنها گسست از تاریخ پذیرفتهشده ایرانیان و نابودی سلطنت بود. پس از آن جمهوری اسلامی جانشین سلطنت میشد که دو عنصر عدالت و اقتصاد ملی، مهمترین ویژگیهای آن بودند. امام خمینی خطوط سیاست خارجی ایرانِ پساانقلاب را احترام به کشورهای غیرمتخاصم و مقابله با کشورهای متخاصم بیان کردند که در نهایت به سیاست نه شرقی و نه غربی ختم میشد. ایشان با رویکرد انقلابی، نهتنها سازوکار موجود را ویران میکردند، بلکه معمار نظمی نوین نیز بودند که در کلیت خود جمهوری اسلامی نام داشت. در نهایت چنین باید نتیجه گرفت که حمایت عظیم جامعه از مبارزه امام خمینی نشان داد که آنها بهقدر کافی افکار اسلامی را درک کرده و متوجه آینده شدهاند...»
حاکمیت ایمان و عقیده، در زمره کلانترین حقوق انسانی
با این همه، همچنان جای این پرسش باقی است که سلسله جنبان انقلاب اسلامی و یاران اندیشمندش، در همراهی جمهوریت و اسلامیت، چه دیدگاهی داشتند و آن را چگونه تئوریزه کردند؟ سمیه صادقانی، پژوهشگر تاریخ ایران، این موضوع را از منظر ذیل دیده است:
«هنگامی که جمهوری اسلامی، بهعنوان نوع حکومت مطلوب انقلابیون معرفی میشود، امام خمینی در پاسخ به پرسش خبرنگار فاینشنال تایمز انگلیس، رابطه میان جمهوریت و اسلامیت را بدینگونه شرح دادند: ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم، جمهوری شکل حقوقی حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی یعنی محتوای آن، فرم که قوانین الهی است... این تلاش برای ایجاد وفاق میان مؤلفههای اسلامی و غربی، وجه دیگری از رویه بازسازی اسلام، بر مبنای مقتضیات زمان بود. چنانچه شهید مطهری نیز در راستای ایجاد این وفاق میگوید: اسلامی بودن با جمهوری حاکمیت ملی یا بهطور کـلی بـا دموکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دموکراسی، ایجاب نمیکند کـه بـر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد... یا او این منافات را اشتباه کسانی میداند که دموکراسی مورد قبول آنـان، هـنوز هـمان دموکراسی قرن هجدهم است که در آن حقوق انسان در مسائل مربوط به معیشت، خـوراک، مـسکن، پوشاک و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی، خلاصه میشود، اما اینکه مکتب، عقیده و وابستگی به ایمان هم جزء حقوق انـسانی است به کـلی به فـراموشی سپرده شده است!... توجه امام به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه موجب شد تا آرای مردم در تعیین شکل حکومت، مهم و اثرگذار تلقی گردد. در واقع ایده اسلامی بودن حکومت، هنگامی توانست عینیت یابد که به جامعه متصل شد و مردم را پشتوانه خود قرار داد. از اینجاست که جمهوری اسلامی بهعنوان قالبی برای آمیختگی آموزههای اسلامی با مقتضیات زمان عیان گردید. در واقع جمهوریت بر مبنای شناخت از تجربیات دیگر کشورها و ظرفی برای مختصات بومی و مکانی خاص ایران بود. این جمهوریت بدون توجه به نقش و جایگاه مردم میسر نبود. امام حتی برای تجویز اسلامی بودن حکومت نیز به نقش مردم توجه داشتند. ایشان با استدلالی بر پایه مسلمان بودن قریب به اتفاق جامعه ایران و اینکه در همه مراحل کار، اسلام تنها ملاک و ضابطه نظام اجتماعی و نوع حکومت خواهد بود، نتیجه گرفتند: بدیهی است که مردم جز به حکومت اسلامی راضی نشوند. بدین ترتیب در مسیر تعیین شکل حکومت اسلامی، از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷، به تدریج ایده ولایت فقیه شکلی ملموستر گرفت، چراکه در میان برخورد و منازعه آرای سیاسی موجود در آن مقطع امام خمینی با شناخت از شرایط و مقتضیات کامل جامعه به ترکیب جمهوری اسلامی دست یافت. ایشان برای آنکه بتواند به ایده حکومتی برخاسته از اسلام سیاسی، نمود عینی و بیرونی بدهد، بر حق ملت تأکید میکرد و آنها را شریک در سرنوشت جامعه اسلامی دانست. ایشان از جمله حقوق اولیه هر ملت را حق تعیین سرنوشت میدانست و از سویی نیز احترام به حق آرای عمومی را مهم ارزیابی میکرد. در نتیجه در روندی تدریجی در نظرگاه ایشان جمهوریت و اسلامیت به همنشینی رسیدند و ثمره انقلاب اسلامی، حکومتی اسلامی گردید که با شرایط زمانه وفق داده شده بود. ولی فقیه در این الگوی حکومتی، مقام نخست حکومت بود، اما مردم در قالب جمهوریت نظام به عرصه آمده بودند تا بتوانند ایده اسلامی حکومت و به ویژه حکومتی شیعی را برای نخستینبار عینیت بخشند. چنانچه ایشان در جایی میگویند: ما خواهان استقرار یک جمهورى اسلامى هستیم و آن حکومتى است متکى به آراى عمومى، شکل نهایى حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونى جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد...»
انتهای پیام/