گفتگو با «بهنام باقری» درباره «سلول‌های بهاری» کتاب برگزیده جایزه جلال؛
توجه به مکتوب کردن تاریخ شفاهی در کشورمان عمر چندانی ندارد، با این‌حال چندی است که شاهد ورود نویسندگان جوان به شاخه‌های تازه‌ای از آن هستیم. «سلول‌های بهاری» نوشته «بهنام باقری» ازجمله آثاری است که در این حیطه جای می‌گیرد، گریزی به کارنامه علمی و فراز‌هایی از زندگی شخصی «دکترحسین بهاروند»، پدر «علم سلول‌های بنیادی ایران» که با روایتی داستانی پیش روی خوانندگان قرارگرفته است.
به گزارش «سدید»؛ توجه به مکتوب کردن تاریخ شفاهی در کشورمان عمر چندانی ندارد، با این‌حال چندی است که شاهد ورود نویسندگان جوان به شاخه‌های تازه‌ای از آن هستیم. «سلول‌های بهاری» نوشته «بهنام باقری» ازجمله آثاری است که در این حیطه جای می‌گیرد، گریزی به کارنامه علمی و فراز‌هایی از زندگی شخصی «دکترحسین بهاروند»، پدر «علم سلول‌های بنیادی ایران» که با روایتی داستانی پیش روی خوانندگان قرارگرفته است. باقری این کتاب را نوشته تا جوانان بدانند می‌توان ماند، تلاش کرد و در همین آب‌وخاک بر قله‌های علمی ایستاد. او تأکید دارد مطالعه زندگی چنین دانشمندانی قادر است به سرمشقی انگیزه‌ساز برای نسل آینده تبدیل شود. باقری، بابت تألیف این کتاب موفق به دریافت جایزه بخش ویژه چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال شده است. نکات بیشتر درباره «سلول‌های بهاری» را در گفت‌وگویی با این نویسنده و محقق می‌خوانید.

«سلول‌های بهاری» کتابی در حیطه مستندنگاری، با بهره‌گیری از ادبیات و با روایتی داستان‌گونه است. در شرایطی که در عرصه‌هایی نظیر مستندنگاری جنگ تحمیلی هنوز با کار‌های ناکرده زیادی روبه‌رو هستیم چطور به سراغ مستندنویسی علمی و بخش تازه‌ای از تاریخ شفاهی کشورمان رفتید؟
همان‌طور که شما هم اشاره کردید، ما همچنان در حوزه مستندنگاری دفاع مقدس و انقلاب با کار‌های ناکرده بسیاری روبه‌رو هستیم. هرچند که در تألیف چنین آثاری نیز ضرورت بسیار احساس می‌شود. «سلول‌های بهاری» در حیطه ثبت تاریخ علمی کشورمان است، اما همچنان در راستای همان اهدافی است که انقلاب‌مان بابت آن رخ داد. جدا از آن‌ها نیست.

ارتباط این کتاب با انقلاب را از باب روایت پیشرفت‌ها در حیطه علمی می‌دانید؟
بله، اتفاقاً این یکی از تأکیدات اخیر رهبر معظم انقلاب است، اینکه روایت پیشرفت‌ها از کار‌های واجب و چه‌بسا فوری است که باید موردتوجه اهالی کتاب هم قرار بگیرد.

چطور شد که سراغ تألیف کتابی درباره روند «تولید و توسعه دانش سلول‌های بنیادین» رفتید؟
حول‌وحوش سال ۹۵، شاید هم ۹۶ با جمعی از دوستان به این نتیجه رسیدیم که نیاز بسیاری به روایت پیشرفت‌هایی داریم که در کشورمان حاصل‌شده است. خب تا من نویسنده درباره این‌ها ننویسم مردم چطور درباره‌شان باخبر شوند؟ اغلب مردم به‌رغم خدمات بی‌شمار دانشمندان کشورمان و پیشرفت‌هایی که رخ‌داده چیزی درباره این‌ها نمی‌دانند. خود من وقتی بار‌ها پای صحبت با اقشار مختلف نشسته‌ام این را متوجه شده‌ام، حتی گاهی می‌پرسند انقلاب کردیم که چه بشود؟ از اینجا بود که تصمیم به این کار گرفتیم، روایت پیشرفت‌های علمی با بهره‌مندی از ادبیات. تلاش من و دیگر همکارانم بر این است که نشان بدهیم در عرصه جهانی چقدر حرف برای گفتن داریم وگرنه قبول دارم که در حیطه تاریخ شفاهی‌مان، بویژه درباره تاریخ دفاع مقدس هنوز کار‌های زیادی بر زمین‌مانده است.

در مقدمه کتاب، بخشی از ضرورت تألیف این اثر را در ضرورت مواجهه با جنگ نرم خوانده‌اید، آثاری از این‌دست چقدر در خنثی کردن این قبیل اقدامات مؤثر هستند؟
تولیدات فرهنگی و هنری تأثیری به‌مراتب بیشتر از انتشار مطالب خبری صرف دارند. این مسأله در چند سال اخیر که با هجمه‌های زیادی در راستای هویت‌زدایی از جوانان‌مان روبه‌رو شده‌ایم اهمیت بیشتری پیداکرده است. خود من در دوران دانشجویی‌ام از دانشجویان نخبه، دراین‌باره می‌شنیدم که پیشرفت را در مهاجرت می‌دانستند و باورشان نمی‌شد اینجا هم می‌توان مدارج ترقی را طی کرد. آن‌هایی که این تفکر را در میان جوانان نهادینه کرده‌اند به دنبال خدشه‌دار کردن هویت ایرانی‌مان هستند. جنگ نرم از همین موارد شروع می‌شود و اگر چاره‌ای اندیشیده نشود آسیب‌های زیادی را سبب می‌شود. یکی از هدف‌هایی که سبب شد سراغ تألیف چنین کتابی بروم در همین موضوع بود، اینکه به‌نوبه خودم کاری کنم تا جوانان بدانند آن‌هایی که ماندند و تلاش کردند در همین آب‌وخاک به قله‌های علمی رسیدند. این یک واقعیت است که چه داخل مرز‌های کشورمان و چه فراسوی آن باید کوشید و در غیر این صورت نمی‌توان انتظار وقوع اتفاقات مثبت را داشت.

با آنکه روایت کتاب داستان‌گونه است، اما مضمون آن علمی است. از طرفی مصاحبه‌هایی که برای تألیف کتاب با «حسین بهاروند» پدر دانش سلول‌های بنیادین ایران انجام داده‌اید هم نیازمند دانش تخصصی درباره این حیطه هستند. تحصیلات دانشگاهی خودتان با زمینه موضوعی کتاب مرتبط است؟
نه، رشته تحصیلی من در حیطه علوم انسانی جای می‌گیرد. راستش خودم فقه و حقوق خوانده‌ام.

با توجه به‌ضرورت برخورداری‌تان از دانش کافی برای چنین مصاحبه‌ای، آن هم در شرایطی که رشته دانشگاهی‌تان کاملاً متفاوت بوده قدری از دشواری‌های انجام این سلسله مصاحبه‌ها و تألیف کتاب مذکور بگویید؟
با توجه به نکاتی که خودتان اشاره کردید، انجام گفتگو‌های لازم برای تألیف «سلول‌های بهاری» بسیار دشوار بود. انجام مصاحبه‌هایی با مضمون علمی و تخصصی نیازمند اطلاعات خاصی است. وقتی بحث صحبت با یک دانشمند درمیان باشد نمی‌توان به یک‌سری سؤالات کلی اکتفا کرد. ناگزیر به مطالعه کتاب‌های زیادی درباره سلول‌های بنیادی بودم. این دنیای تازه و ناشناسی که خودم را در مواجهه با آن می‌دیدم بی‌اغراق هم نوعی فرصت و هم تهدیدی برای من بود. با این‌حال نمی‌خواستم کم بیاورم. گذشته از مطالعه آثار مرتبط، حتی سراغ برخی استادان این رشته رفتم. با دانشجویان پژوهشکده رویان صحبت کردم، از آنان حتی درباره چگونگی تشکیل سلول‌های بنیادی پرسیدم و از این طریق موفق به تدوین سؤالات قابل قبولی شدم. اغراق نیست اگر بگویم زمان زیادی را صرف مطالعه و مشورت با دانشجویان و استادان مرتبط با این شاخه علمی کردم.

بعد از اتمام و انتشار کتاب چه بازخورد‌هایی از فعالان این رشته داشتید؟
خوشبختانه با وجود تخصصی بودن مبحث کتاب، اغلب از این گفتند که «سلول‌های بهاری» هم نوشته‌ای قابل‌فهم برای عموم مردم شده و هم اینکه محتوای آن از نظر علمی مورد قبول است.

از ضرورت انعکاس پیشرفت‌های علمی در قالب آثار فرهنگی- هنری گفتید، روایت پیشرفت‌ها حیطه گسترده‌ای را در برمی‌گیرد؛ چطور شد که سراغ این موضوع رفتید؟
اواسط دهه نود هم در سطح کشورمان و هم در عرصه جهانی به بحث سلول‌های بنیادی توجه زیادی نشان داده شد. مسلم بود که به اتکای چنین دانشی در آینده علم پزشکی با انقلابی عظیم روبه‌رو خواهیم شد و به‌طور قطع کشور‌هایی برنده خواهند بود که حرفی در این زمینه داشته باشند. ساخت دست یا اندام‌های داخلی نظیر قلب مصنوعی نیازمند دستیابی به چنین علمی است. دستیابی به چنین دانشی شاید در شرایط فعلی دور از تصور باشد، اما علم، در عرصه‌های مختلف همچون پزشکی با سرعت وصف‌ناپذیری در حال پیشرفت است؛ بنابراین عجیب نیست اگر بحث سلول‌های بنیادی را دانشی استراتژیک بدانیم. اگر برای کشور‌هایی همچون امریکا مقدور بود مشابه محدودسازی دستیابی به دانش هسته‌ای، برای این عرصه هم یک شورای حکام دستیابی به سلول‌های بنیادی تشکیل می‌داد تا جز چند کشور خاص هیچ ملتی از این امکان بهره‌مند نشود.

چرا سراغ حسین بهاروند رفتید؟
«حسین بهاروند» هم از نظر جایگاه علمی در عرصه داخلی و هم در حیطه بین‌المللی از جمله دانشمندان شناخته‌شده است. البته علاقه چندانی به گفتگو نداشت که اگر بخواهم ساده‌تر بگویم اصلاً فرصتی برای این کار نداشت! خیلی خوش‌شانس بودم که در نهایت موافقت کرد. درباره دکتر بهاروند، کارنامه کاری وی تنها مشخصه وی نیست، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی او را باید در خودساخته بودنش جست. به‌راحتی به جایگاهی که امروز به دست آورده که حتی سبب شده وی را «پدر علم سلول‌های بنیادی» بدانند نرسیده است. دکتر بهاروند متولد و پرورش‌یافته در منطقه و خانواده‌ای محروم بوده و درنتیجه کوشش بسیار است که توانسته ایران را به قله‌های این دانش برساند.

در کنار درج کارنامه علمی دکتر بهاروند نگاهی هم به زندگی شخصی‌اش داشته‌اید، این از جهت شکستن فضای خشک مضمون و جلب‌توجه بیشتر خواننده به کتاب بوده؟
در اواسط انجام مصاحبه‌ها متوجه جذابیت‌های زندگی شخصی خود دکتر بهاروند شدم که اتفاقاً با روند روایت موردنظر نیز درآمیختگی داشت.

در اغلب صفحات کتاب، نه‌تن‌ها تصاویر مرتبط را آورده‌اید بلکه حتی برخی فرمول‌ها را هم درج کرده‌اید. نگران نبودید که این شیوه تألیف سبب محدود شدن کتاب به قشر محدودی از خوانندگان شود؟
نگران که بودم. راستش همین مسأله سبب شد در کنار ثبت فرازوفرود‌های دستیابی دکتر بهاروند به این دانش، سراغ بخش‌هایی از زندگی شخصی‌اش هم بروم. نمی‌خواستم به قول شما کتاب تنها به قشر خاصی از خوانندگان محدود شود. اتفاقاً برخی خوانندگان در عین اینکه از زیاد بودن مباحث تخصصی کتاب می‌گویند تأکید دارند که توجه به زندگی شخصی‌اش کمک به هضم آن کرده است. هرچند که مضامین کتاب به‌سادگی هرچه‌تمام‌تر عنوان‌شده‌اند.

استفاده از روایت داستانی هم به این منظور بوده؟
بله، روایت داستانی به کمک اتفاقی واقعی آمده، سبک نگارش داستانی است، اما خب، مضمون بدون هیچ دخل و تصرفی در برابر خوانندگان قرارگرفته است. حاصل کار باوجود همه دشواری‌ها، به‌خوبی پیش رفت، حتی خود دکتر بهاروند هم درنهایت نظر مثبتی نسبت به نتیجه داشت.

با توجه به مضمون کاملاً علمی کتاب، نتیجه نهایی مقبول مصاحبه‌شونده هم قرار گرفت؟
کار که تمام شد نتیجه نهایی را به دست خود دکتر بهاروند رساندم، در مباحث علمی تغییری ایجاد نکرد و موردقبول وی بود. اما بخش‌هایی را به زندگی شخصی‌اش اضافه کرد که درباره‌اش نپرسیده بودم. فصل هجدهم را به‌صورت نوشتاری در اختیارم گذشت، برهه‌ای از زندگی وی که همسرش فوت می‌کند و...

در خلال گفتگو به این نکته اشاره کردید که آقای بهاروند دانشجویی خودساخته و از خانواده‌ای محروم بوده، مطالعه زندگی وی چه تأثیری در مخاطبان کم سن و سال و تشویق آنان در حرکت به‌سوی اهداف‌شان دارد؟
به‌طورکلی اغلب ما در زندگی شخصی‌مان وقتی قصد دستیابی به هدفی را داریم خواه‌ناخواه فرد یا افرادی را الگوی خود قرار می‌دهیم تا مسیر سهل‌تری در راستای خواسته‌مان بیابیم. انتشار کتاب‌هایی نظیر «سلول‌های بهاری» که همزمان به زندگی شخصی و حرفه‌ای دانشمندان کشورمان اشاره دارد تأثیر بسزایی به‌جای خواهند گذاشت. این‌ها جلوی فضای ناامیدی را می‌گیرند و برای نسل آینده انگیزه‌ساز خواهند بود.

بحث روایت داستانی کتاب برای ارتباط بهتر با مخاطبان به میان آمد، در تألیف چنین آثاری که باهدف انگیزشی و از سویی ثبت بخشی از تاریخ علمی‌مان خلق می‌شوند ادبیات به‌عنوان یک ابزار، چقدر به نویسنده در راستای دستیابی به هدف خود کمک می‌کند؟
هنر در هر شاخه‌ای که باشد ابزاری کارآمد در راستای ماندگار کردن چنین موضوعاتی به شمار می‌آید، در این بین ادبیات به گمانم قدرتمندتر از سایر هنرهاست چراکه قادر است منشأیی برای ساخت فیلم و خلق دیگر آثار هنری هم بشود.

کتاب دیگری هم با مضمون مشابه سلول‌های بهاری نوشته‌اید، کتاب «داستان رویان» که البته نویسنده آن فرد دیگری است و شما به‌عنوان محقق اثر در تألیف آن همکاری کرده‌اید. این کتاب هم در راستای همان پروژه تاریخ شفاهی پیشرفت و علمی بوده؟
بله، همزمان با پروژه سلول‌های بنیادی، کار دیگری را هم درباره زندگینامه زنده‌یاد «سعید کاظمی آشتیانی» شروع کردیم. مصاحبه‌های آن را با همراهی دوستان و اطرافیان دکتر آشتیانی گرفتیم. کار تألیف آن را هم «محمدعلی زمانیان» انجام داد.

پروژه روایت پیشرفت‌ها تنها به این دو کتاب محدود می‌شود یا آن را با همراهی دیگر همکارانتان ادامه خواهید داد؟
اتفاقاً چند کتاب دیگر هم با همراهی مؤسسه فرهنگی- هنری «خاکریز» در مرحله تدوین هستند که موضوعات مختلفی را شامل می‌شوند. توضیحات مرتبط با این کتاب‌ها را که آن‌ها هم با همراهی انتشارات «راه‌یار» روانه کتابفروشی‌ها خواهند شد بعدتر رسانه‌ای خواهیم کرد.

در آخر سراغ جایزه جلال هم برویم، «سلول‌های بهاری» امسال موفق به کسب عنوان برگزیده بخش ویژه این رویداد ادبی هم شد. چه ویژگی خاصی در نوشته‌تان می‌بینید که در جلب‌توجه هیأت داوران موفق عمل کرده؟‌
نمی‌دانم. اما شاید به قول یکی از دست‌اندرکاران برگزاری این جایزه، آنچه سبب جلب نظر هیأت داوران شده تازه بودن موضوع آن باشد. در ارتباط با تاریخ شفاهی، همان‌طور که شما هم اشاره کردید عموم نویسندگان به سراغ جنگ و موضوعات مرتبط با دفاع مقدس می‌روند.

برگزاری جوایزی همچون جایزه «جلال» یا «کتاب سال» که دایره موضوعی گسترده‌ای را شامل می‌شوند چقدر در تشویق نویسندگان جوان به ورود در چنین عرصه‌هایی مؤثر است؟
به عقیده من از مهم‌ترین اثرات برگزاری جوایزی همچون جلال یا رویداد‌های رقابتی مشابه، نقش تشویقی آن‌ها در علاقه‌مندی نویسندگان جوان به ارائه کار‌های باکیفیت‌تر است. حالا بماند که برخی از این‌ها قادرند با در نظر گرفتن بخش‌های ویژه، نویسندگان را به‌سوی چنین آثاری نیز متمایل کنند. امیدوارم چه در خلال برگزاری جوایز بخش خصوصی و چه بخش دولتی شاهد تنوع موضوعی بیشتری باشیم تا آثار بررسی‌شده تنها به حوزه‌هایی نظیر داستان کوتاه یا رمان محدود نشود. اینکه من نویسنده بدانم که فرصتی برای بررسی و دیده شدن اثرم وجود دارد اتفاق مهمی است. امیدوارم در انتخاب داوران جوایز، بویژه در حیطه آثار علمی شاهد تخصص‌گرایی بیشتری باشیم.
 
انتهای پیام/
منبع:روزنامه ایران
ارسال نظر
captcha