قابل درک‌بودن ارزش‌ها اعضای جامعه را متعهد می‌کند؛
واژه تعهد، مفهومی کاملا زیربنایی است. تعهد، با بستن یک عهد، پیمان و میثاق درباره آینده، شروع می‌شود.. وقتی یک نفر متعهد است به اینکه اصل احترام در سازمانی که کار می‌کند جاری باشد، یعنی هر عضو در یک سازمان عهد می‌بندد تمام گفت‌وگوهایش محترمانه و در قالب احترام اتفاق بیفتد. هر جا می‌بیند احترام حاضر نیست، همان جا درنگ می‌کند و سراغ تصویر تحقق‌یافته‌اش از آن اصل می‌رود. 

به گزارش «سدید»؛ تا به حال شده وضعیت خانواده، محیط کار، جامعه و به‌طور کلی هر جمعی را که به‌نحوی در آن حاضر هستید، بررسی کنید و ببینید چقدر آن جمع و محیط در راستای آنچه برایش تعریف شده است گام بر می‌دارد و کارآمد هست یا خیر؟ آیا اصلا تعریفی برای جمع‌هایی که در آنها حضور دارید و عضوی از آنها هستید دارید؟ مثلا به‌عنوان عضو یک خانواده، عضو یک سازمان، شهروند یک شهر، یکی از افرادی که برای تفریح به طبیعت آمده است یا حتی بیماری که در صف انتظار پزشک است.... هر جا جمعیتی با هدفی مشترک حاضر باشند، نیاز به سازماندهی، هدف‌یابی و تعهد تک‌تک اعضای حاضر دارند تا به درستی برای نیل به هدف، ‌گام بردارند. حال باید دید این جمع‌های سازمان‌یافته (از شرکت‌های بزرگ گرفته تا خانواده‌ای چند نفره یا مراجعان به یک مرکز خاص) برای دستیابی به اهدافشان بهتر است چه مسیرهایی را بر گزینند؟ به گواه بسیاری از جامعه‌شناسان و کارشناسان راهبری، شاهراه تمام این مسیرها رسیدن به وحدت و یکپارچگی و یکدستی در کل جامعه است. حال باید دید چطور می‌شود به این یکدستی و یکپارچگی دست یافت؟ یکی از پایه‌های اساسی و کلیدی دستیابی به یکپارچگی، اصول و ارزش‌های تعریف شده است. در واقع ارزش‌ها چونان ستون‌های بنیادین هر جامعه عمل می‌کنند.

فرایندهای تولد ارزش‌ها
اصول و ارزش‌ها در واقع مفاهیمی هستند که بین همه اعضای جامعه (حتی نهاد کوچکی چون خانواده) قابل درک و قابل اجراست. اما باید دید این مفاهیم چطور و طی چه فرایندی شکل می‌گیرند؟ در بیشتر موارد، سه گزینه برای مطالعه، تحقیق و تحقق ارزش‌ها در هر سازمان وجود دارد. فرهنگ رایج به این صورت است که راهبران، بزرگ‌ترها یا مدیران ارشد با هم گفت‌وگو می‌کنند، مفاهیمی از جنس ارزش و اصول می‌سازند و بعد آنها را با دیگر اعضای گروه به اشتراک می‌گذارند و درخواست می‌کنند، آن ارزش‌ها را ایجاد و در وظیفه و مسئولیت روزمره‌شان پیاده کنند. غافل از اینکه بعضی از ارزش‌ها اصلا برای افراد جامعه یا سازمان هنوز شفاف نیست. روش دوم این است که اصول و ارزش‌ها باز هم پشت درهای بسته ایجاد می‌شود بعد آنها در اختیار دیگر اعضا قرار می‌گیرد و نظر آنها درباره‌شان خواسته می‌شود. اما در نتیجه عمل با حالت قبل چندان تفاوتی ندارد. در حالت اول اعضا ارزش‌های تعیین‌شده را می‌پذیرند و در حالت دوم نظرشان را درباره ارزش‌های تعیین‌شده می‌گویند و راهبر و مدیر پس از دانستن نظرها، ممکن است اصلاحاتی را هم انجام دهد اما در نهایت حرف حرف خودش است. چیزی که ما از آن غافلیم این است که ارزش، کاملا در یک مشارکت، قابل اجراست؛ یعنی لازم است تک‌تک افراد، ارزش‌های جمع و سازمان را ارزش‌های خودشان بدانند.

ایجاد زبان واحد برای همه
آن چیزی که لازم است در یک جمع و سازمان یکپارچه اتفاق بیفتد این است که اصول و ارزش‌ها به‌صورت اشتراکی و مشورتی با اعضا و همکاران ایجاد شود؛ یعنی سازمانی که یکپارچه است وقتی می‌خواهد اصلی مثل «احترام» را ایجاد کند لازم است درباره آن احترام با همه اعضا جلسه بگذارد، نکات مربوط را مطرح کند و برای ایجاد آن اصل از آنها مشورت بگیرد. در این صورت تک‌تک نفرات می‌توانند آن اصول و ارزش‌ها را برای خود بدانند، چون ذی‌نفع هستند در تصمیم‌گیری چون با آنها مشورت‌شده و مدیران ارشد این فرصت را دارند که از نظرهای جمعی و دینامیک گروهی استفاده کنند تا اصول و ارزش‌ها در تمامی سطوح سازمان جاری شود. مثالی می‌زنم؛ پدر و مادر خانواده به این نتیجه می‌رسند که «سلامتی» برایشان یک اصل است و می‌خواهند این اصل مهم را در خانواده ایجاد کنند. بهترین روش این است که در گام اول پدر و مادر تصویر تحقق یافته‌شان از «سلامتی» را برای بقیه اعضای خانواده شرح دهند. و در گام بعد لازم است تصویر تحقق‌یافته و مصداق‌های «سلامتی» حتی برای فرزندان کوچک خانواده هم شفاف و قابل درک باشد. وقتی اعضای خانواده این فرصت را داشته باشند که به تعریف و تصویر «سلامتی» از نگاه خودشان دست یابند، این مفهوم به یک ارزش مهم برایشان تبدیل می‌شود و همه اعضای خانواده به یک زبان واحد در راستای تحقق این ارزش می‌رسند

 

تعهدی برای تمام فصول
نکته بعدی که در یکپارچگی جامعه‌ها و سازمان‌ها اهمیت دارد، سطح تعهد افراد به تک‌تک این اصول و ارزش‌هاست. واژه تعهد، مفهومی کاملا زیربنایی است. تعهد، با بستن یک عهد، پیمان و میثاق درباره آینده، شروع می‌شود. بر‌می‌گردیم به همان مثال احترام. وقتی یک نفر متعهد است به اینکه اصل احترام در سازمانی که کار می‌کند جاری باشد، یعنی هر عضو در یک سازمان عهد می‌بندد تمام گفت‌وگوهایش محترمانه و در قالب احترام اتفاق بیفتد. هر جا می‌بیند احترام حاضر نیست، همان جا درنگ می‌کند و سراغ تصویر تحقق‌یافته‌اش از آن اصل می‌رود. بعد نگاه می‌کند که چه قدم‌هایی ممکن است در راستای تحقق دوباره آن اصل و ارزش بردارد و اقدام و عمل جدیدی انجام می‌دهد. این باعث می‌شود تک‌تک آدم‌ها متعهدانه به اقدام برای آن اصل گام بردارند و بخشی از یکپارچگی در سازمان شکل بگیرد.

/انتهای پیام/

منبع: روزنامه همشهری 

ارسال نظر
captcha