لزوم تغییر ریل در سیاست‌گذاری هنرهای نمایشی در گفتگو با سیدحسین فدایی حسین؛
آیا به این فکر کرده ایم که «تئاتر کودک» چه جایگاهی در جامعه دارد؟ تئاتر کودکی که می‌تواند هم فرهنگ ساز باشد، هم مخاطب ساز و هم بهترین سرمایه برای جامعه باشد. شما اگر تئاتر کودک را فعال کنید، مشکلات تئاتر بزرگسالتان هم حل می‌شود؛ مخاطبی که در کودکی تئاتر دیده و به دیدن این نمایش عادت کرده و به تئاتر علاقه‌مند شده، قطعا در بزرگسالی از مخاطبان و تماشاگران تئاتر خواهد بود.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ ما در میز فرهنگی پرونده‌ای درباره «ضرورت بازسازی ساختار نهادهای فرهنگی و هنری» بازکرده‌ایم که پیرامون آن با صاحب‌نظران حوزه فرهنگ و هنر به گپ‌وگفت نشسته‌ایم. ناگفته نماند که قرار است در این پرونده به سراغ تک‌تک نهادهای فرهنگی برویم تا به‌صورت جزئی‌تر مسئله ساختارهای فرهنگی را موردبررسی قرار دهیم. صداوسیما، بخش فرهنگی سپاه پاسداران، سازمان تبلیغات، حوزه علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و باقی نهادهای فرهنگی؛ البته وزارت ارشاد که نهادهای زیرمجموعه آن به‌صورت محصول محور (سینما، هنرهای نمایشی، موسیقی، هنرهای تجسمی و...) اداره می‌شود موضوع اصلی و اساسی پرونده است و در حال حاضر به سراغ حوزه «تئاتر» و «گروه‌های هنرهای نمایشی»، رفته‌ایم و مشکلات و سیاست‌گذاری‌های درست و یا نادرست این چندساله را مرود کنکاش قرار داده‌ایم از همین رو پای صحبت‌های سیدحسین فدایی حسین نشسته‌ایم.

فدایی حسین پژوهشگر حوزه تئاتر است و سال‌ها در عرصه نمایشنامه‌نویسی فعالیت کرده است. کارنامه او در حوزه تئاتر کودک و نوجوان پررنگ‌تر است و اغلب وقت خود را صرف قشری کرده است که کمتر مورد توجه قرار دارند. مشروح گفتگو با سیدحسین حسین فدایی در ادامه از منظر شما می‌گذرد:

 

برای شروع بحث باز هم سراغ همان بحث همیشگی می‌رویم. چند دهه از تجربه حضور تئاتر با همان معنای وارداتی آن می‌گذرد اما به نظر می‌رسد هنوز هم نتوانسته‌ایم یک بسته جامع برای مخاطب ارائه دهیم. به نظر شما گره اصلی تئاتر ایران کجاست؟

فدایی حسین: عمده‌ترین مشکل تئاتر در حال حاضر حاصل اتفاقاتی است که هم ما به عنوان هنرمندان در آن مقصر بودیم و هم متولیانی که باید با برنامه ریزی و تخصیص بودجه وظیفه خود را انجام می‌دانند، مقصر بودند و هم کسانی که کارشناس این حوزه هستند، کسانی که معمولا بنیان‌های تئاتر را پایه گذاری می‌کنند و اساتید این حوزه هستند و هنرمندان آینده را تربیت می‌کنند؛ چون به هر حال هر فعالیتی در جامعه منفک از این سه گروه نیست و وضعیت فعلی تئاتر حاصل عدم هماهنگی این سه گروه با همدیگر است و بدون شک نقش برخی از این گروه‌ها در ایجاد این وضعیت بیشتر و نقش برخی کمتر بوده است که بزرگترین معضل را من در عدم ارتباط تئاتر با جامعه و مردم می‌دانم.

بار‌ها این شعار داده شده که تئاتر مخصوص یک قشر خاص، آدم‌های متفکر و نخبگانی است و متولیانی که مسئول تخصیص بودجه برای تئاتر هستند، همین را بهانه قرار دادند و می‌گویند تئاتری که مخاطب ندارد و ویژه گروه مخاطبان خاصی است و حرف مردم را نمی‌زند، بودجه اندکی برای آن کنار می‌گذارند

بار‌ها این شعار داده شده که تئاتر مخصوص یک قشر خاص، آدم‌های متفکر و نخبگانی است و متولیانی که مسئول تخصیص بودجه برای تئاتر هستند، همین را بهانه قرار دادند و می‌گویند تئاتری که مخاطب ندارد و ویژه گروه مخاطبان خاصی است و حرف مردم را نمی‌زند، بودجه اندکی برای آن کنار می‌گذارند؛ البته به نظر من همه این‌ها به یک نحوی درست است. یعنی نه اینکه آن‌ها این موضوع را بهانه قرار می‌دهند تا به تئاتر کمک نکنند، بلکه از این جهت حرفشان درست است که تئاتر باید یک فکری به حال خودش بکند و از این وضعیت بیرون بیاید. حتی آن‌هایی هم که صحبت از تئاتر خصوصی می‌کنند درواقع دارند برای اصلاح این روند تلاش می‌کنند؛ چون وقتی صحبت از تئاتر خصوصی می‌شود، منظور این است که این هنر به سمت مردم برود و سعی کند تا از آن‌ها به عنوان مخاطب، ارتزاق کند و به نظرم این حرف درستی است، چون تا الان بخش عمده‌ای از تئاتر از این مساله فاصله داشته است. یعنی همیشه منتظر بوده تا برای آن برنامه ریزی شود، بودجه‌ای تخصیص داده شود تا بتواند فعالیت کند.

این روند با اضافه شدن بودجه حل نمی‌شود. این مسیر با ساخت سالن‌های بیشتر تئاتر در همه شهرستان‌ها هم به نتیجه نمی‌رسد. اینکه دانشجویان بیشتری در رشته تئاتر جذب کنیم و به آن‌ها آموزش بیشتری دهیم و یا از گروه‌های تئاتری بیشتری حمایت کنیم، حتی با برگزاری انواع جشنواره‌ها، تئاتر رونق نخواهد گرفت. تئاتر تا زمانی که به مخاطب اصلی خود یعنی مردم نزدیک نشود، مشکلاتش حل نخواهد شد.

 

خب چه اتفاقی افتاده که این فاصله تئاتر بین مردم ایجاد شده است؟

فدایی حسین: گرچه من ابتدا عرض کردم که هر سه این گروه‌ها در وضعیت امروز تئاتر مقصر بودند، ولی در درجه اصلی شاید ریشه این مشکلات به سیاست گذارانی برمی‌گردد که برای این هنر برنامه ریزی می‌کنند و بودجه تخصیص می‌دهند. واقعیت ماجرا این بوده که ما همیشه منفعل عمل کرده‌ایم؛ مدیران سیاست گذار که نباید منتظر گروه‌های نمایشی باشند تا از آن‌ها تقاضای پول بشود و بعد این بودجه را تزریق کنند. بلکه آن‌ها باید برای این بودجه یک برنامه و سیاست مشخصی داشته باشند و بعد از برنامه ریزی و مشخص کردن اهداف، حالا گروه‌های نمایشی فعال را خبر کنند و از آن‌ها بخواهند که این اهداف را عملی کنند.

هیچ کس به این موضوع فکر نمی‌کند که مثلا برگزاری جشنواره تئاتر فجر با این همه هزینه قرار است چه تاثیری بر جامعه بگذارد؟ من معتقدم چهل سال برگزاری جشنواره تئاتر فجرهیچ تاثیری بر جامعه و مردم نداشته است

آن چیزی که الان در اداره کل هنر‌های نمایشی اتفاق می‌افتد این است که آنجا یک اداره کاملا منفعل است؛ منفعل به این معنی که یک بودجه‌ای در اختیار دارد و مدیران در اتاق هایشان نشسته اند و منتظر مراجعه گروه‌های نمایشی اند تا فلان مبلغ را با چانه زنی به آن‌ها بدهند و خودشان برای آن بودجه هیچ برنامه ریزی مدون، شفاف و مشخصی ندارند و در این مسیر هنرمندان ما هم به افرادی تبدیل می‌شوند که به فکر لابی گری برای گرفتن بودجه از این اداره هستند تا کارشان به روی صحنه برود.

در این ماجرایی که برای شما توصیف کردم همه از مسئول تا هنرمند به فکر خودشان هستند؛ اصلا بعد از این همه دوندگی و گرفتن بودجه و تمرین گروه، یک نمایش هم به روی صحنه رفت. چه کسی قرار است مخاطب این تئاتر باشد؟ آیا قرار است فقط همان مدیر و کارشناسان اداره مخاطب این تئاتر باشند یا قرار است با این نمایش بر جامعه تاثیر گذار باشیم؟ وقتی کسی به این موضوع فکر نمی‌کند شما انتظار دارید تئاتر هنری تاثیرگذار بر جامعه باشد؟!

هیچ کس به این موضوع فکر نمی‌کند که مثلا برگزاری جشنواره تئاتر فجر با این همه هزینه قرار است چه تاثیری بر جامعه بگذارد؟ بله؛ در خوشبینانه‌ترین حالت این است که موجب تشویق و ترغیب هنرمندان تئاتر برای ادامه فعالیت هایشان می‌شود البته که من معتقدم چهل سال برگزاری جشنواره تئاتر فجر هیچ تاثیری بر جامعه و مردم نداشته است. برگزاری این همه جشنواره چه ارزش افزوده‌ای برای مردم داشته است؟ در این تئاتر مردم هیچ جایگاهی نداشته اند و هیچ وقت دیده نشده اند. البته بسیاری از مدیران این حوزه همیشه شعار تئاتر برای مردم را داده اند، اما اگر بخواهم شفاف عرض کنم سیاست گذاران و مدیران تئاتر همیشه مردم را به عنوان عابر بانک‌هایی دیده اند که می‌توانند به ما پول بدهند و دیگر به این فکر نمی‌کنند که ما به ازای این پول قرار است چه آورده‌ای برای آن‌ها داشته باشیم.

حالا این وسط هنرمندان تئاتر که به فکر بردن کار‌های خود به روی صحنه اند، آن مسئول هم در اداره نشسته تا بیلان کاری به مسئول بالاتر خود ارائه کند که فلان بودجه را به فلان گروه داده است و کارشناسانی هم که باید به عنوان مغز متفکر این حوزه، با مطالعات و پژوهش‌های خود، تئاتر را در مسیر درست خود هدایت کنند، آن‌ها هم به فکر پژوهش‌های کلاسیک خودشان هستند و دیگر به این کاری ندارند که نتیجه این پژوهش‌ها بر جامعه تئاتری تاثیر گذاشته است یا خیر و همه این سه گروه به عنوان جزیره‌هایی جدا جدا کار خودشان را می‌کنند و جامعه هم بدون توجه به این حوزه، مسیر خودش را طی می‌کند.

 

در صحبت‌های شما سهم مدیران وسیاست گذاران این حوزه را بیشتر از گروه‌های دیگر عنوان کردید. حالا اگر به جای این مدیرانی که کاربلد نیستند، افراد آگاه و دلسوز به این حوزه بر روی صندلی مدیریت تئاتر بنشینند، برای اینکه این حوزه سر و سامان بگیرد و به قول شما تاثیرگذاری مفیدی بر جامعه و مردم داشته باشد، اولویت‌های کاری این مدیر چه باید باشد؟

ما یک تئاتری به نام «تئاتر کاربردی» داریم که هدفش این است به جای اینکه مردم به آن مراجعه کنند، او به سراغ مردم می‌رود. چقدر ما به این نوع تئاتر فکر کرده ایم و چقدر امکان رشد آن را فراهم کرده ایم؟

فدایی حسین: شاید مهمترین اولویت کاری او این باشد که در ابتدای راه باید جامعه را به خوبی بشناسد و به نیاز اصلی مردم آگاه باشد؛ حالا تئاتر چه کمکی می‌تواند به این نیاز مردم داشته باشد؟ این مطلبی است که هیچ مدیری به آن فکر نمی‌کند. اداره کل هنر‌های نمایشی افراد زیادی را دور خود جمع کرده که وقت زیادی از مدیران این اداره صرف رسیدگی به امور این افراد خواهد شد. قسمتی از وقت این مدیر صرف مسائل ریز و درشت بودجه می‌شود و بخش دیگری از آن به داستان ممیزی‌ها و ماجرا‌های قضایی برمی گردد -که این مورد آخر انرژی بسیار زیادی از یک مدیر می‌گیرد- و وقت زیادی از کارشناسان این اداره کل و هیات نظارت صرف رفت و آمد برای حل مشکلات قضایی این هنر است تا لاقل به حیات اندک خود ادامه دهد.

ما یک تئاتری به نام «تئاتر کاربردی» داریم که هدفش این است به جای اینکه مردم به آن مراجعه کنند، او به سراغ مردم می‌رود. چقدر ما به این نوع تئاتر فکر کرده ایم و چقدر امکان رشد آن را فراهم کرده ایم؟ فقط یک زمانی در مشهد این تئاتر دانشجو می‌گرفت که با عدم استقبال، به تعطیلی کشیده شد. واقعا ما باید در سیاست هایمان تجدید نظر کنیم و از دانشگاه شروع کنیم و به دانشجویانمان بفهمانیم که تئاتر حال حاضر هیچ تاثیری بر جامعه نداشته و حالا باید برای این تاثیرگذاری چه اقداماتی انجام دهیم. باید در سرفصل‌های آموزشی خود تجدید نظر کنیم و به این سمت برویم که دانشجویان خود را با تئاتر کاربردی بیشتر آشنا کنیم.

در مقوله‌ای دیگر آیا به این فکر کرده ایم که «تئاتر کودک» چه جایگاهی در جامعه دارد؟ تئاتر کودکی که می‌تواند هم فرهنگ ساز باشد، هم مخاطب ساز و هم بهترین سرمایه برای جامعه باشد. شما اگر تئاتر کودک را فعال کنید، مشکلات تئاتر بزرگسالتان هم حل می‌شود؛ مخاطبی که در کودکی تئاتر دیده و به دیدن این نمایش عادت کرده و به تئاتر علاقه‌مند شده، قطعا در بزرگسالی از مخاطبان و تماشاگران تئاتر خواهد بود. چرا تئاتر کودک در ایران همیشه در آخرین اولویت‌های مدیران قرار داشته است. چرا در دانشگاه، فقط دو واحد تئاتر کودک و آن هم به شکل اختیاری تدریس می‌شود؟ به نظر من یک دانشجوی تئاتر حداقل باید ۲۰ واحد تئاتر کودک آموزش ببیند. اما متاسفانه مدیران دانشکده‌های تئاتر ما سال هاست که همین مسیر اشتباه را طی می‌کنند. داستان همین است که همه ما هنرمندان، دانشجویان تئاتر، مدیران این حوزه و سیاست گذاران این رشته باید یک تجدید نظر جدی بر روی فعالیت هایمان داشته باشیم و تئاتر را از منظر مردم نگاه کنیم.

به عقیده من شاید کمترین مشکل تئاتر مربوط به بحث بودجه باشد و بیشتر به بهانه شبیه است تا واقعیت؛ بودجه اصلی خود مردم هستند؛ مردم که امروزه در همه امور هزینه می‌کنند، پس چرا برای تئاتر خرج نمی‌کنند؟ چون همین مردم دارند می‌بینند که تئاتری که روی صحنه است، به هیچ یک از نیاز‌های آن‌ها پاسخ نمی‌دهد. اما برخلاف تئاتر‌های مرسوم روی صحنه، مردم به دیدن اصطلاحا تئاتر آزاد می‌روند و برای آن هزینه می‌کنند، چون این نمایش‌ها توانسته اند به زبان مشترک با مردم برسند. باید بپذیریم که بین هنرمند و جامعه فاصله افتاده و تا این فاصله از بین نرود، مشکل اصلی تئاتر حل نمی‌شود.

 

چون بیشتر پژوهش ها، مقالات و فعالیت‌های شما حول تئاتر کودک جریان دارد، قدری هم درباره این موضوع صحبت کنیم؛ از جایگاه تئاتر کودک در جامعه خود تئاتری‌ها تا مردم نظرتان را بیان کنید، از مشکلات این حوزه و اینکه چرا آموزش و پرورش از این ظرفیت مهم برای رشد دانش آموزان استفاده نمی‌کند؟

فدایی حسین: من مشکل جدی تئاتر کودک و نوجوان را در عدم آگاهی کسانی می‌دانم که می‌توانند به این عرصه کمک کنند؛ یعنی آن‌ها از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های تئاتر کودک آگاهی ندارند و همین باعث شده تا تئاتر کودک به عنوان یک طفل ناخواسته شناخته شود. حتی در بین خود تئاتری‌ها هم تئاتر کودک مظلوم واقع شده است و گویا یک موجود اضافه است.

 

بازنمایی بیرونی تئاتر کودک گا‌ها بدین شکل است، کسی که تئاتر کودک کار می‌کند، حتما مهارت کمتری نسبت به کسی دارد که تئاتر جدی و بزرگسال کار می‌کند.

فدایی حسین: دقیقا همین طور است و ما این را در عمل داریم مشاهده می‌کنیم. یعنی دانشجوی تئاتر فارغ التحصیل که می‌شود و در گروه‌های تئاتر جدی جایی برای خود پیدا نمی‌کند، به ناچار مشغول فعالیت در تئاتر کودک می‌شود و همه این‌ها از آنجایی نشات می‌گیرد که ما نسبت به ظرفیت عظیم تئاتر کودک نا آشناییم. هیچ هنرمند و بازیگر حرفه‌ای وارد این حوزه نمی‌شود، (البته بودجه تئاتر کودک آنقدر پایین است که کمتر بازیگر تئاتری را ترغیب به بازی کردن می‌کند) و حتی هیچ کارگردانی حاضر نمی‌شود که با این رقم‌های پایین کار کودک انجام دهد و از ان طرف سالن‌های حرفه‌ای هم پذیرای تئاتر کودک نمی‌شوند و نتیجه این شده که تئاتر کودک در همچین وضعیتی گرفتار شده است. در مرحله‌ای بالاتر هیچ وقت در اداره کل هنر‌های نمایشی به اندازه تئاتر بزرگسال، به تئاتر کودک اهمیت داده نشده است.

به عقیده من دو حوزه‌ای که می‌توانند بیشترین تاثیر را در رونق گرفتن تئاتر داشته باشند، یکی تئاتر شهرستان است و دیگری تئاتر کودک که در این سال‌ها هر دو به فراموشی سپرده شده اند و توجه لازم به آن‌ها نشده است

به عقیده من دو حوزه‌ای که می‌توانند بیشترین تاثیر را در رونق گرفتن تئاتر داشته باشند، یکی تئاتر شهرستان است و دیگری تئاتر کودک که در این سال‌ها هر دو به فراموشی سپرده شده اند و توجه لازم به آن‌ها نشده است.

شما وقتی به تئاتر کودک در میان خود تئاتری‌ها بی توجه اید، توقع دارید که حالا آموزش و پرورش به آن توجه کند و متولی این کار شود؟ جدای از این مقوله که خود آموزش و پرورش به نحوی از تئاتر گریزان است و آن را مخل فعالیت‌های آموزشی می‌داند. درحالی که من ریشه همه این‌ها را در ناآگاهی می‌دانم. چون آن مدیر مدرسه این آگاهی را ندارد که اگر گروه تئاتری در مدرسه راه بیافتد، اصلا روند استقبال بچه‌ها از محیط مدرسه، از درس، از شناختشان و ارتباطشان با همدیگر بیشتر خواهد شد و آن مدیر از همه این‌ها آگاهی لازم را ندارد. او از تئاتر فقط همین را متوجه می‌شود که وقت بچه‌ها تلف می‌شود و این نگاهی است که متاسفانه خانواده‌ها هم دارند و این اجازه را نمی‌دهند که بچه‌ها در این فعالیت‌ها شرکت کنند.

اصلا سال‌ها وقت و تلاش ما صرف این موضوع شد تا به دوستان بفهمانیم که تئاتر کودک تفاوت‌های زیادی با تئاتر بزرگسال دارد. باید این تفاوت‌ها را دید و اتفاقا بر روی همین‌ها برنامه ریزی کرد. یکی از موضوعات قابل بحث من با سایر دوستان بر روی این موضوع بوده که آیا مخاطبان تئاتر کودک با بزرگسال فرق می‌کند؟ و اگر جواب مثبت است، آیا برای مخاطب تئاتر کودک باید همان کاری را انجام بدهیم که برای مخاطب بزرگسال انجام داده ایم؟ آیا موضوعاتی که انتخاب می‌کنیم نباید فرق کند؟ امکاناتی که به کار می‌گیریم، جذابیت‌هایی که باید به کار ببندیم، جنس بازی ها، متنی که برای این کار استفاده می‌شود، سالنی که برای این کار استفاده می‌کنید و وقتی همه این پارامتر‌ها را بررسی می‌کنید، متوجه می‌شوید که تئاتر کودک تفاوت‌های بسیاری با تئاتر بزرگسال دارد و آن وقت است که متوجه می‌شوید که تئاتر کودک چه دشواری‌هایی دارد و اجرای آن کار هر کسی نیست، چون کسی که تئاتر کودک کار می‌کند، علاوه بر دانش هنر تئاتر، باید حتما با روانشناسی کودک آشنا باشد و این فقط به بازیگر ختم نمی‌شود بلکه تمام عوامل یک نمایش باید با حوزه روانشناسی کودک آشنا باشند؛ از کارگردان و بازیگر و نویسنده گرفته تا طراح صحنه، نور، موسیقی و ... که همه باید علاوه بر روانشناسی با ادبیات کودک هم آشنا باشند.

 

قدری هم درباره موضوع پژوهش در تئاتر صحبت کنیم که به قول شما اگر این پژوهش‌ها شکل کاربردی به خودش نگیرند، آن تاثیرگذاری لازم را نخواهند داشت.

فدایی حسین: همه ما می‌دانیم که امروزه کمتر پژوهشی به عرصه عمل نزدیک می‌شود و هیچ پژوهشی جنبه کاربردی پیدا نمی‌کند. یکی از علت‌های آن این است که فردی و یا مدیری که مشغول فعالیت است، هیچ وقت از این پژوهش‌ها برای ارتقاء کار خود استفاده نمی‌کند. حتی هیچ نویسنده و نمایشنامه نویسی برای پی بردن به ضعف‌های کار خود سراغ موضوعات پژوهشی نمی‌رود. نکته بعدی این است که سیاست گذاران ما هم به پژوهش هیچ توجهی ندارند. حداقل‌ترین کار ممکن این است که من مدیر وقتی که می‌خواهم برای سال آینده جشنواره‌ای برگزار کنم و برای آن بودجه‌ای تعیین کنم، آیا به پژوهش‌هایی که در سال گذشته درباره آن جشنواره انجام شده، توجهی دارم تا با مشکلات و ایرادات جشنواره مطلع شده و آن‌ها را در سال بعد رفع کنم؟!

واقعیت ماجرا این است که پژوهش هم دارد ساز خودش را می‌زند. پژوهش‌ها معمولا به حوزه دانشگاه اختصاص پیدا کرده اند درحالیکه آنچه باید این‌ها را به هم پیوند بزند، عرصه عمل است تا بتوانند تاثیرگذار باشند. عمده این پژوهش‌ها معمولا یا برای آوردن رتبه است، یا برای چاپ به عنوان مقالات علمی پژوهشی و یا عمدتا برای پایان نامه‌های دانشگاهی انجام می‌شود.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha