اولویت سنجی حوزه هنر‌های نمایشی در گفتگو با محمدرضا آزاد؛
اساساً کار دولت‌ها ریل‌گذاری و سیاست‌گذاری‌های کلان و بالادستی است. البته شاید سیاست‌گذاری‌ها توسط دولت‌ها انجام شود، اما گفتمان سازی باید توسط همان نهادهای مردمی انجام شود. گفتمانی که تفکر آن توسط دولت پایه‌ریزی شده است و اگر دولت‌ها درست گفتمان سازی کنند، همان گفتمان توسط خود مردم اجرا خواهد شد. نمونه بارز آن محرم و صفر است؛ این دو ماه نمونه بارز یک جریان مردم‌نهاد است.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ ما در میز فرهنگی پرونده‌ای درباره «ضرورت بازسازی ساختار نهاد‌های فرهنگی و هنری» بازکرده‌ایم که پیرامون آن با صاحب‌نظران حوزه فرهنگ و هنر به گپ‌وگفت نشسته‌ایم. ناگفته نماند که قرار است در این پرونده به سراغ تک‌تک نهاد‌های فرهنگی برویم تا به‌صورت جزئی‌تر مسئله ساختار‌های فرهنگی را موردبررسی قرار دهیم. صداوسیما، بخش فرهنگی سپاه پاسداران، سازمان تبلیغات، حوزه علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و باقی نهاد‌های فرهنگی؛ البته وزارت ارشاد که نهاد‌های زیرمجموعه آن به‌صورت محصول محور (سینما، هنر‌های نمایشی، موسیقی، هنر‌های تجسمی و...) اداره می‌شود موضوع اصلی و اساسی پرونده است و در حال حاضر به سراغ حوزه «تئاتر» و «گروه‌های هنر‌های نمایشی»، رفته‌ایم و مشکلات و سیاست‌گذاری‌های درست و یا نادرست این چندساله را مرود کنکاش قرار داده‌ایم از همین رو پای صحبت‌های محمدرضا آزاد نشسته‌ایم.

آزاد سال‌ها در حوزه نویسندگی و کارگردانی تئاتر فعالیت کرده و هم‌اکنون مدیر هنر‌های نمایشی حوزه هنری قم است. آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح این گفتگو است:

 

چهاردهه از دوران انقلاب می‌گذرد و هنر‌های نمایشی از تئاتر تا تعزیه و نقالی فراز و فرود‌های بسیاری را تجربه کرده است. گاه موجب رشد و توسعه بوده است و گاهی انفعال به همراه داشته است. اگر شما به عنوان کارشناس حوزه تئاتر بخواهید گره‌های این حوزه را در این چندین و چند ساله تحلیل کنید از چه عواملی نام می‌برید؟

آزاد: من محمدرضا آزاد هستم کسی که با انقلاب رشد پیدا کرد و اگر بخواهیم یک نگاهی به این مسئله داشته باشم می‌گویم که اولا نگاه ما به فرهنگ از آن چیزی که باید باشد، یک نگاه کاملا متفاوت است و یک اختلاف دیدگاهی داریم که اساسا در این ۴۲ سال هم حل نشده است. حرف زیاد زدیم، ولی هیچ وقت با این حرف‌ها نتوانستیم به معنای درست ارتباط برقرار کنیم؛ یعنی خیلی می‌گوییم فرهنگ خوب است، فرهنگ ارزش اقتصادی دارد، همه این‌ها را می‌گوییم، ولی وقتی خودمان می‌خواهیم به یک تعریف و درکی از فرهنگ و هنر برسیم، اینجاست که اختلاف دیدگاه پیدا می‌کنیم.

بعضی‌ها فرهنگ را در ادب و رفتار اجتماعی تعریف می‌کنند، ولی به نظرم فرهنگ یعنی یک ویژگی یا برتری روابط انسانی که یک بخشی از آن همین هنر است و ما بیشتر با آن کار داریم و یک بخش مهمی از این فرهنگ، تئاتر است که بحثمان در این مورد است و اولین اشکالی که ما داریم این است که از اساس با فرهنگ، با یک درک دیگری روبه رو شدیم. در تعریف دانشگاهی یک سری پژوهش‌ها و کار‌هایی کرده‌ایم، ولی این درک درست از فرهنگ، در ذهن آدم‌های تاثیرگذار و برنامه ریز اتفاق نیافتاده است.

وقتی به ساختار نظام نگاه می‌کنیم انقلاب ما یک انقلاب سیاسی نبوده بلکه هدفمان فرهنگی بوده است. انقلاب برای این بوده که فرهنگ اسلامی را جا بیندازیم، ولی ما هنوز که ۴۲ سال از این انقلاب گذشته آنقدر که به ساختار سیاست و اقتصادی فکر می‌کنیم، به فرهنگ فکر نمی‌کنیم. چون سیاست مدارانمان به درک درستی از فرهنگ نرسیدند، همیشه آن را در اولویت‌های بعدی می‌گذارند.

چرا در جنگ موفق شدیم؛ چه شد که توانستیم بسیج و سپاه را راه اندازی کنیم و به یک سیستم متعالی از فرهنگ دست پیدا کنیم؟ در جنگ اول فرهنگِ بسیجی راه افتاد. در ابتدا فرهنگ بسیج و روحیه بسیجی شکل گرفت که یک دفعه مردم راه افتادند و از کشور دفاع کردند و تشکیلات بسیج، بعد از جنگ اتفاق افتاد. اگر اکنون هم با همین نگرش به فرهنگ نگاه کنیم خیلی از مشکلات ما حل می‌شود. آیا این ۴۲ سال که از انقلاب گذشته برای تغییر این مسیر، برنامه و راهبردی داشته‌ایم؟ وقتی کمونیست در دنیا رشد پیدا می‌کند به عنوان یک جریان مذهبی مطرح نمی‌شود بلکه به عنوان یک جریان فرهنگی، رمان نویس‌ها و داستان نویس‌ها فیلم نامه‌های زیادی را به کمونیسم اختصاص می‌دهند و خیلی فکر‌ها را تحت تسلط خود می‌گیرد. بعد من به عنوان نماینده تمدن اسلامی با این همه قدمت و توانایی آیا در این زمینه کاری کردم؟ ما چه قدر در قرآن کار کردیم چه قدر در احکام و تاریخ اسلامی کار کردیم به نظرم این همان چیزی است که کلید ماست و می‌دانستیم هم مهم است، ولی در فرم و قالب فرهنگی درست عمل نکردیم.

اگر از همان روز‌های نخست انقلاب، نهاد‌های فرهنگی با این تفکر که فرهنگ است که آدم‌ها را می‌سازد و این زیرساخت فرهنگی است که فکر را می‌سازد و می‌تواند انقلاب را پیش ببرد، برای تئاتر و سایر هنر‌های ما برنامه ریزی و سیاست گذاری می‌کردند، شاید امروز دانشجویی که تئاتر می‌خواند دغدغه‌اش این بود که چطور می‌شود با تعزیه کار کند

واقعیت این است که تئاتر برای ما غریبه است؛ حتی آخوندزاده که تئاتر مدرن را برای ما به ارمغان آورد، از همان اول مثل یک خارجی برای ما بود. اولین برخورد ما با جهان تئاتر دنیا از تفلیس آمد و همان موقع که می‌توانستیم از شکسپیر وام بگیریم، داشتیم از مولیر وام می‌گرفتیم، بعد به سمت کمدی دلارته‌ها رفتیم. همیشه تئاتر متاسفانه یا خوشبختانه برای ما غریبه و مثل یک وصله به لباس ما بوده است. یعنی ما می‌توانستیم بگوییم تعزیه یک هنر است؛ از دل مقتل‌ها آن را واعظ کاشفی‌ها نوشتند و کم کم رشد پیدا کرده و بعد در زمان صفویه با آیین‌ها ترکیب شده و در قاجار به صورت تئاتر درآمده و در دوره محمدرضا شاه سر و شکل کامل تری پیدا کرده است. اما همین دانشجویان امروزی، آن را به عنوان تئاتر قبول ندارند. این اتفاق در هند نمی‌افتد به دلیل اینکه در هند، مصر و یا یونان باستان این فکر که این تعزیه می‌تواند به تئاتر تبدیل بشود، وجود داشته است. ولی امروز با وجود انقلاب فرهنگی که انجام دادیم، فکر نکردیم که می‌شود تعزیه را به تئاتر تبدیل کرد. البته بهرام بیضایی به این فکر کرده و انجامش داده است. ولی هیچ کدام از سیاست مداران ما به این فکر نبودند که دانشگاهی اختصاصی برای این کار تاسیس کنند؛ امروز حتی دو واحد درسی به اجبار در دانشگاه‌ها به نام هنر‌های آیینی وجود دارد. اگر فکر می‌کردیم که این تعزیه می‌تواند یک ارزش فرهنگی باشد و ملت ما را بسازد و تحول ایجاد کند، قطعا به نحو دیگری رفتار می‌کردیم.


به خاطر همین اگر از همان روز‌های نخست انقلاب، نهاد‌های فرهنگی با این تفکر که فرهنگ است که آدم‌ها را می‌سازد و این زیرساخت فرهنگی است که فکر را می‌سازد و می‌تواند انقلاب را پیش ببرد، برای تئاتر و سایر هنر‌های ما برنامه ریزی و سیاست گذاری می‌کردند، شاید امروز دانشجویی که تئاتر می‌خواند دغدغه‌اش این بود که چطور می‌شود با تعزیه کار کند همان طور که استاد بیضایی پس از سال‌ها کار کردن، می‌گوید که نمایش هزار و یک شب خود را از تعزیه الهام گرفته است. چه اتفاقی می‌افتد که هنرمندانی مثل پیتر بروک، روبرتو چولی، گروتوفسکی همه در کارهایشان می‌گویند که بعضا از تعزیه وام گرفته‌اند و یا چطور می‌شود که آقای باربان به ایران می‌آید و به سعید اسدی (مدیر وقت تئاتر شهر) می‌گوید که چه خوب است شما هنری مانند تعزیه دارید، ولی دانشجوی خودمان از تعزیه اصلا به عنوان یک ارزش فرهنگی اهمیتی نمی‌دهد. دانشجوی ما آنقدر که به کمدی دلارته و یا حتی به نمایش نامه‌های بکت و ایپسن توجه دارد، به این جریان کاری ندارد. به نظرم تعزیه یک هنری است که اگر ابتر نمی‌ماند و در زیست جامعه ما رشد پیدا می‌کرد، بدون شک به تئاتری تبدیل می‌شد که متعلق به فرهنگ خود ما بود.

چرا سیاست گذاری نهاد‌های فرهنگی از روز اول به این سمت و سو نرفته و یا شاید اصلا به دلیل عدم سیاست گذاری و نشستن مدیران اشتباهی در این مسند، بازنمایی درستی از هنر‌های نمایشی در جامعه وجود ندارد و اغلب فکر می‌کنند که تئاتر مخصوص نخبگان جامعه است و مخاطب مردمی ندارد. تماشاگران و مخاطب تئاتر‌های تهران نیز که اغلب یا دانشجویان این رشته‌اند و یا مشتریان ثابتی که سال‌ها از این نمایش به سراغ تماشای نمایشی دیگر می‌روند.

آزاد: من حرف شما را کاملا قبول دارم که در حوزه هنر‌های نمایشی و تئاتر هیچ رویه و سیاست مشخصی نداشته‌ایم. سیاست‌های ما برای تئاتر مقطعی و جشنواره‌ای بوده و اغلب تابع جریان‌های روزمرگی شده است. هر مدیر کل هنر‌های نمایشی که آمده یک رویه‌ای برای خودش پیش گرفته که گاهی موفق و گاهی ناموفق بوده، ولی هیچ وقت راه و روش اساسی و دورنمایی برای این هنر نداشتیم. هیچ وقت به این نکته فکر نکردیم که نباید دانشجویان تئاتر را به حال خود رها کنیم و برایشان هیچ سیاست و چشم انداز مشخصی نداشته‌ایم. ما یک دهه به سراغ تئاتر‌های رئالیستی و سیاسی رفتیم، یک دهه همه به دنبال کار‌های سوریالیستی بودیم و همین طور بدون برنامه ادامه دادیم و هیچ وقت جریان سازی نکردیم.

سیاست‌های ما برای تئاتر مقطعی و جشنواره‌ای بوده و اغلب تابع جریان‌های روزمرگی شده است. هر مدیر کل هنر‌های نمایشی که آمده یک رویه‌ای برای خودش پیش گرفته که گاهی موفق و گاهی ناموفق بوده، ولی هیچ وقت راه و روش اساسی و دورنمایی برای این هنر نداشتیم

به عنوان مثال صداوسیما درباره پاسداشت زبان فارسی صحبت می‌کند، ولی می‌خواهد ظرف یکی دو سال به نتیجه مطلوب خودش برسد درصورتی که این گفتمان سازی نیاز به شاید زمانی ۳۰ ساله داشته باشد. رهبر انقلاب درباره واژه سازی سخنرانی می‌کنند و هر دفعه در سخنرانی خود یک واژه‌ای برای ما درست می‌کند و ما کلی در موردش حرف می‌زنیم. ایشان شخصیتی فرهنگی است و روی این کلمات فکر می‌کند در هر سخنرانی یک واژه‌ای برای ما می‌سازد که جامعه در موردش صحبت می‌کند. در مورد تئاتر این کار‌ها را نکردیم پس می‌گوییم چیزی را نکاشتیم که امروز بخواهیم آن را برداشت کنیم. ۴۲ سال از انقلاب گذشته و ما در این سال‌ها آیا توانسته‌ایم تئاتر شاخصی داشته باشیم؟ آیا تئاتر ما جایگاهی در جشنواره‌های بین المللی دارد؟ در سینما مثلا می‌گوییم مدل سینمای کیارستمی، اما درباره تئاتر همچین مدلی داریم که بگویند این تئاتر ایرانی است؟!

 

بیایید قدری درباره متولی اصلی هنر‌های نمایشی صحبت کنیم، چون به مانند سینما، متولی اصلی تئاتر هم وزارت ارشاد است، ولی گا‌ها احساس می‌شود که مجموعه‌ها و نهاد‌های مختلف فرهنگی بنا بر دغدغه‌ای که دارند، انجمن تاسیس می‌کنند، شروع به آموزش می‌کنند و معلوم نیست که حتی این آموزش در مسیر درستی پیش می‌رود یا نه.

آزاد: من حرف‌هایم یک ذره تلخ است؛ چه طور در سیاست و مباحث نظامی، شورای عالی امنیت ملی داریم و هر کسی در این باره حق اظهار نظر ندارد، اما وقتی شورای انقلاب فرهنگی مان مهمترین عملکردش این می‌شود که رئیس فلان دانشگاه را انتخاب کند، باید فاتحه این ماجرا را خواند. اصولا یک پدری بالای سر این فرهنگ نیست که به همه این نهاد‌ها بگوید چه کار باید بکنند. می‌خواهیم راهپیمایی ۲۲ بهمن راه بیندازیم، شورای تبلیغاتی داریم که همه بیانیه‌ها در تمام شهر‌ها شبیه هم است، شعار‌هایی که در خیابان پخش می‌شود شبیه هم هستند، ولی در فرهنگ، این نهاد بالاسری وجود ندارد و سختی هنر و تئاتر این است که نمی‌شود با چاپ ۴ پوستر، همه را هماهنگ کرد؛ کار هنری نیاز به فکر و برنامه ریزی دارد. این فاجعه است که بعد از ۴۲ سال از انقلاب می‌بینیم که جوانان با ما همراه نمی‌شوند و عملا در حال از دست دادن سرمایه بزرگی هستیم. این جوانان اکثرشان خوب هستند، بد که نیستند، ولی وقتی من بد عمل می‌کنم جوان با من همراه نمی‌شود.

 

در شورای انقلاب فرهنگی افرادی حضور دارند که بخشی از آن‌ها به فرهنگ و هنر مسلط نیستند تا برنامه ریزی‌های لازم را برای این حوزه انجام دهند. آثار روانی و اقتصادی همین کرونا ۴ و ۵ سال دیگر در جامعه پیدا و مشخص می‌شود؛ ما برای آن روز چه برنامه ریزی مشخصی کرده‌ایم؟ چقدر از هنر و تئاتر برای درمان این بلا استفاده کرده‌ایم؟

آزاد: من اهل قم هستم، در قم گروه‌های تئاتری برای اجاره مکان باید هزینه به نسیت زیادی پرداخت کنند؛ اساسا تئاتر در شهرستان پولی درنمی آورد. به ارشاد می‌گوییم که آقای ارشاد این هزینه را شما تقبل کنید، ولی این نمایش به شدت روی شهر تاثیر مثبت می‌گذارد. می‌گوید که نه نمی‌شود! کسی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی است اگر بداند تئاتر چه تاثیری می‌تواند بگذارد، برای آن هزینه و برنامه ریزی می‌کند. چرا فرانسه وقتی می‌خواست اشغال بشود فرانسوی‌ها در زیرزمین‌ها و کافه‌هایشان تئاتر اجرا می‌کردند. اگر من در شورای عالی انقلاب فرهنگی به این نتیجه برسم که برای این نظام هم به موشک نیاز داریم و هم به تئاتر و بعد برای تئاتر شروع به برنامه ریزی کنم، مثل آن سیاست موشک که خیلی خوب عمل کردیم و امروز سرمان را بالا می‌گیریم می‌گوییم از نظر نظامی خیلی خوب هستیم، آن وقت از نظر فرهنگی درجه یک می‌شویم.

 ۴۲ سال از انقلاب گذشته و ما در این سال‌ها آیا توانسته‌ایم تئاتر شاخصی داشته باشیم؟ آیا تئاتر ما جایگاهی در جشنواره‌های بین المللی دارد؟ در سینما مثلا می‌گوییم مدل سینمای کیارستمی، اما درباره تئاتر همچین مدلی داریم که بگویند این تئاتر ایرانی است؟!

بعد از انقلاب از نظر پزشکی خیلی پیشرفت و رشد کردیم، چون می‌دانستیم به آن احتیاج داریم. گفتمان جامعه را سیاست غالب می‌سازد و هنرمندان گفتمان کلی را منتقل می‌کنند. اگر گفتمان جامعه را سیاست گذاران بسازند که مثلا ارزش تئاتر ایرانی از تئاتر غربی بیشتر است به مرور این جریان سازی و گفتمان تاثیرات خود را می‌گذارد. امروز دانشجوی من که وارد تئاتر می‌شود اول می‌خواهد از «برشت» و‌ای کاش برشت بود، می‌خواهد از یونان باستان و شکسپیر اقتباس کند. اگر منِ تئاتری، تئاتر مذهبی به روی صحنه ببرم، به کسی تبدیل می‌شوم که امل و بی سواد است. آدمی می‌شوم که تئاتر نمی‌فهمد.

حضرت آقا در سخنرانی شان گفتند اقتصاد را دولتی نکنید فرهنگ نباید دولت نهاد باشد بلکه باید مردم نهاد باشد. ما داریم تئاتر را دولت نهاد می‌کنیم، یعنی رویکرد مردمی آن را حذف می‌کنیم. یک روزی می‌خواستم تعزیه اجرا کنم و هرچه قدر تلاش کردم، نشد. همان موقع در کوچه و پس کوچه‌ها و در تکیه‌ها تعزیه اجرا می‌شد، ده برابر من هم پول می‌دادند و ده برابر اجرای من تماشاگر می‌آمد. من می‌خواستم سیصد تومان به تعزیه خوان بدهم، پول نداشتم، اما آن‌ها به همان تعزیه خوان در مسجد یک میلیون می‌دادند. اصلا چه دلیلی دارد منِ حوزه هنری پول بدهم تا تعزیه اجرا شود.

 

بله درست است؛ وقتی خودش به صورت مردمی اجرا می‌شود چرا باید نهاد‌های دولتی دخالت‌های بیجا داشته باشند.

آزاد: وقتی دو سه سال اخیر سیل آمد، کسی مثل حاج قاسم همه کار‌ها را به مردم می‌سپرد. هیچ وقت لباس نظامی در کار‌های رسمی نمی‌پوشید. وقتی سپاه خودش گروه تئاتر درست می‌کند و اجرا می‌کند، نمی‌گویم پول ندهد اتفاقا خوب است؛ ولی دولت وقتی پول می‌دهد، می‌خواهد زیر آن پرچمش بایستد و همین باعث می‌شود خط کش بگذاریم و نتیجه کار این می‌شود که یک تئاتر فاخر داریم، ولی دولت نهاد است و در نتیجه همان ضربه‌ای که برای به راه انداختن تعزیه می‌خوردم که نه تماشاگر و نه سالنی داشتم، اتفاق می‌افتد.

اگر من در شورای عالی انقلاب فرهنگی به این نتیجه برسم که برای این نظام هم به موشک نیاز داریم و هم به تئاتر و بعد برای تئاتر شروع به برنامه ریزی کنم، مثل آن سیاست موشک که خیلی خوب عمل کردیم و امروز سرمان را بالا می‌گیریم می‌گوییم از نظر نظامی خیلی خوب هستیم، آن وقت از نظر فرهنگی درجه یک می‌شویم

 

دولت در این زمینه باید چه راهبرد اساسی را در اولویت خود قرار دهد؟ بحث آموزش را جدی بگیرد، سیاست گذاری‌های کلی را انجام بدهد و بستر را برای اجرا‌های مردمی آماده کند؟ بالاخره این مردم برای اینکه در مسیر درست قرار بگیرند و دچار انحراف نشوند نیاز به آموزش‌هایی دارند. دولت چه چیزی را باید در راس اولویت‌های خود قرار دهد؟

آزاد: دولت‌ها اساسا کارشان ریل گذاری و سیاست گذاری‌های کلان و بالادستی است. البته شاید سیاست گذاری‌ها توسط دولت‌ها انجام شود، اما اجرای گفتمان باید توسط همان نهاد‌های مردمی انجام شود. گفتمانی که تفکر آن توسط دولت پایه ریزی شده است و اگر دولت‌ها درست گفتمان سازی کنند، همان گفتمان توسط خود مردم اجرا خواهد شد. نمونه بارز آن محرم و صفر است؛ این دو ماه نمونه بارز یک جریان مردم نهاد است. مردم خودشان در تکایا و حسینیه‌ها هر شب شام می‌دهند و مجلس برگزار می‌شود؛ نظم دارد، قاعده دارد و دولت هم نیامده بگوید که مردم شما دیگر تکیه هایتان را ببندید و همه در مسجد جامع شهر جمع شوید ما برایتان روضه می‌گیریم. یک جشنواره‌ای در دنیا برگزار می‌شود به نام «ادینبورگ» که مثل عاشورای ما در آنجا تئاتر اجرا می‌شود. به این شکل که افرادی در خانه شان نشستند و پارکینگ خانه شان را برای اجرای تئاتر به گروه‌های مختلف اجاره می‌دهند و از همین راه درآمد به دست می‌آورند؛ شبیه اینجا که هر کسی در حیاط خانه‌اش تکیه کوچکی برپا می‌کند. یا به عنوان مثال، «پیاده روی اربعین» که نمونه عالی از یک جریان مردم نهاد است. البته که تلویزیون نیز به این شور و هیجان و گفتمان کمک می‌کند.

ما در تئاتر هم باید این کار را می‌کردیم که مثلا جشنواره خیابانی را به یک جریان مردم نهاد تبدیل می‌کردیم. مانند مردم مریوان که به صورت مردمی این کار را انجام می‌دادند، ولی حالا سر این موضوع که پایین بنر آن جشنواره اسم فلان نهاد دولتی باشد دعوا به راه می‌افتد.

به نظرم اگر به این نتیجه برسیم که واقعا تئاتر مهم است و می‌تواند جریان فرهنگی ایجاد کند و باید برای آن گفتمان سازی کرد و نباید دولت نهاد باشد، گفتمان آن را باید سیاست غالب بسازد. البته که باید به روش آن آگاه باشد و بداند که این کار دستوری نیست. با دستور نمی‌شود در مورد دفاع مقدس تئاتر ساخت. مثل برگزاری جشنواره‌هایی به اسم رضوی و یا سردار دل‌ها؛ البته فی نفسه همه این‌ها خوب است، اما اشکال کار اینجاست که همه آن‌ها توسط دولت برگزار می‌شود نه به اراده مردم. البته جشنواره دفاع مقدس کم کم داشت شکل و شمایل خود را پیدا می‌کرد و تبدیل به گفتمان می‌شد که آن هم با عوض شدن دولت‌ها و تغییر سیاست‌ها همه چیز به گوشه‌ای پرتاب شد.

 

به نظرتان آموزش می‌تواند به این گفتمان سازی کمک کند؟ و البته که در مرحله بعد این گفتمان نیاز به ترویج دارد و آیا اساتید ما در دانشگاه‌ها می‌توانند این گفتمان مطلوب را ترویج دهند؟

آزاد: بحث آموزش را که پیش کشیدید، یاد خاطره‌ای افتادم. با یک استادی صحبت می‌کردیم، این استاد می‌گفت من ترم اولی که دانشجو وارد دانشگاه می‌شود باید با او کلاس بگیرم. اما بعضی استادان دیگر معتقداند که بگذارید دانشجو چند ترم بیشتر بگذراند، اما آن استاد به من گفت دانشجویی که روز اول وارد دانشگاه می‌شود، فکر و ذهنش هنوز آلوده مسائل مختلف نشده و بهترین موقع برای تاثیرگذاری بر دانشجوست و او اولین استاد خوبی که می‌بیند برایش مراد و الگو می‌شود. برخی از اساتید در سخنرانی‌ها و کلاس هایشان جریان سازی می‌کنند؛ اگر این اساتید جریان ساز در دانشگاه‌ها زیاد شوند و بتوانند همان سیاست‌های مطلوب را ترویج کنند، قطعا اوضاع بهتر خواهد شد. بعد از گذشت ۴۲ سال از انقلاب چقدر توانسته‌ایم همچین اساتیدی تربیت کنیم که بعدا انتظار تحول و جریان سازی داشته باشیم.

اگر به این نتیجه برسیم که واقعا تئاتر مهم است و می‌تواند جریان فرهنگی ایجاد کند و باید برای آن گفتمان سازی کرد و نباید دولت نهاد باشد، گفتمان آن را باید سیاست غالب بسازد

مثلا آقای فرهاد مهندس‌پور در دانشگاه تهران کلاس داشت و من به عنوان مهمان چند جلسه‌ای را پیش ایشان می‌رفتم؛ از دوستان قدیم ما بود و من دیدیم که در کلاس داشت سوره واقعه می‌خواند و جنبه‌های دراماتیک این سوره را برای دانشجویانش می‌گفت. استاد می‌تواند فکر دانشجویش را در روز‌های اول بر مدار خودش تنظیم کند. اساتیدی داریم که با یک کلمه و جمله دانشجو را تا ۵ ترم دنبال خودشان می‌کشانند.

در این سال‌ها نه خبری از برنامه ریزی بوده و نه سرمایه گذاری و نباید یک شبه انتظار داشته باشیم تا جشنواره تراز انقلابی برگزار کنیم.

 

اگر از فردا بگویند آقای محمدرضا آزاد شما متولی هنر و تئاتر مملکت هستید و این بودجه و سرمایه در اختیار شماست. در یک دوره دو سه ساله هم نه، طی طرحی ده ساله، اولویت نخست شما برای این اصلاح امور و گره‌های تئاتر چیست؟

آزاد: من واقعا مدیریت بلد نیستم، اما یک تفکری را در اسلام و در تمدن اسلامی قبول دارم؛ حاج قاسم سلیمانی چه طور در دل مردم محبوب شد؟ چون فلان عملیات بزرگ را انجام داده و یا فرمانده سپاه بوده است؟ اتفاقا او هیچ عملیاتی را تا آخر در میدان نبوده تا بگوییم این فتح، کار حاج قاسم سلیمانی است. شیوه حاج قاسم «تاثیر فردی» بوده و سعی می‌کرده در زندگی با تک تک آدم‌هایی که در ارتباط است، صحبت و گفتگو کند و در آخر همین مرام و شیوه زندگی او در خاطره تک تک ما مانده و هر کس بنا بر آن لحظه‌ای که با او بوده، یک جنس خاطره و منش از او به یادگار دارد. به نظرم شیوه‌ای که حاج قاسم برای کار فرهنگی انجام می‌داده فوق العاده خوب است.

من این کار او را «منتشره» می‌نامم. یعنی جز به جز مثل آیینه‌هایی که در سقف حرم‌های ائمه است، خرده آیینه‌ای که همه درش هستیم، ولی خودمان نیستیم مثل معماری اسلیمی می‌ماند.

من اعتقادم این است که تفکراتمان را باید به همین افراد نزدیک خودمان منتشر کنیم؛ ولی یک چیزی مهم است و آن هم اینکه نیاز به زیرساخت دارد؛ چرا می‌خواهیم یک دفعه در تمام ایران یک جریان درست کنیم؟ اما در حالت منتشره، یک فرد می‌رود در محله‌ای، یک مسجد و یا یک خانه فرهنگ درست می‌کند، یک کارگاه درست می‌کند و یک دفعه شش سال بعد کلی آدم تربیت می‌شود.

ما باید ابتدا فکرهایمان را درست کنیم؛ شاید در حد یک مدرسه، یک خانه، اداره، سالن تئاتر بتوانیم تاثیرگذار باشیم، فکر نکنیم باید مرکز هنر‌های نمایشی کل کشور را درست کنم.

اگر من این مسئولیتی را که گفتید، عهده دار باشم، به اندازه‌ای که توان دارم جست و جو می‌کنم تا آدم‌هایی که این تفکر را دارند کشف کنم، عجله هم نمی‌کنم. من اگر سیاست گذار این جامعه باشم دنبال حرف‌های بزرگ نیستم، بلکه دنبال همین منتشره هستم. من ۵۲ ساله ممکن است ده سال دیگر زنده باشم، پس سالی دو نفر هم تربیت کنم نتیجه بخش بوده است.  

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha