به گزارش «سدید»؛ همه ما نیاز به کار کردن داریم، نه صرفاً به خاطر معیشت و مسائل اقتصادی، بلکه به خاطر اینکه همه خلایق هستی ذاتاً نیاز به کارکردن دارند. شما حتی یک موجود از مخلوقات خداوند را نمیتوانید پیدا کنید که کارکردی در هستی نداشته باشد. تمام موجودات عالم برای کارکردی خلق شدهاند و انسان نیز فارغ از این قاعده نیست. کارکردن برای انسان تا جایی مهم است که وقتی قصد معرفی خود را به کسی دارد با ذکر شغل یا مشاغل خود این کار را انجام میدهد و حتی قدیمترها افراد را با شغلشان میشناختند و حتی فامیلی امروز خیلیها از شغل اجدادشان ریشه گرفته است. تجربههایی که در ادامه میخوانید تأکیدی بر این موضوع است که همه ما نیاز به کارکردن داریم، حتی اگر نیاز اقتصادی نداشته باشیم.
احساس میکردم سربار خانواده هستم
نیلوفر صادقی، کارمند یک شرکت خصوصی
در تمام دورانی که در دانشگاه درس میخواندم، هزینه تحصیل و مخارج شخصیام بر عهده خانواده بود. میدیدم که پدرم هر روز صبح اول وقت از خانه میزند بیرون، دوشیفت کار میکند و بعضی وقتها تا پاسی از شب سرکار است، البته وضع مالی خوبی داشتیم و من هرچه میخواستم تأمین میشد، اما یک چیز همیشه مرا آزار میداد؛ احساس میکردم سربار خانواده هستم و مثل یک موجود بیمصرف از نتیجه تلاش دیگران استفاده و بلکه سوءاستفاده میکنم. دوست داشتم کار کنم و مخارج تحصیلم را خودم تأمین کنم، اما هر وقت موضوع را با پدرم در میان میگذاشتم، میگفت دخترم فکر و ذکرت درس خواندن باشد، مگر کم و کسری داری؟وقتی لیسانسم را گرفتم بلافاصله فوقلیسانس قبول شدم و با توجه به هزینه سنگین دانشگاه آزاد به اولین چیزی که فکر کردم، کارکردن بود. به رغم مخالفت والدینم در یک شرکت خصوصی کار پیدا کردم و حالا، هم درس میخوانم، هم کار میکنم. اولین حقوقم را که گرفتم خانواده را شام بیرون میهمان کردم و به قدری از این کار احساس لذت و غرور میکردم که وصفشدنی نیست. کارکردن سوای استقلال اقتصادی، به آدم احساس شخصیت و هویت میدهد. من تعجب میکنم جوانانی را میبینم که دانشگاه و سربازی رفتهاند، اما هنوز دستشان توی جیب والدینشان است. درست است که کار کم پیدا میشود، اما همه دنبال کار بیدردسر هستند، وگرنه میتوان با پایین آوردن توقع، کارهای زیادی پیدا کرد و برای خود و جامعه مفید بود.
پدرم فرزندانش را به کار کردن عادت داد
احمد سعیدی، معلم
تابستانها که مدرسه تعطیل میشد، پدرم اجازه نمیداد حتی یک روز بیکار بمانیم، البته نه اینکه اجازه تفریح و استراحت ندهد، نه، ولی برایمان کاری دست و پا میکرد تا اولاً سرگرم شویم، ثانیاً کاری یاد بگیریم و مفید باشیم، ثالثاً وقت خود را به بطالت نگذرانیم. بعدها که بزرگ شدم و برای خودم کاری دست و پا کردم، متوجه شدم بعضی از قدیمیها خیلی خردمند بودند و با اینکه سواد چندانی نداشتند ولی خیلی سرشان میشد. امروز که یک تحصیلکرده و مدرس شدهام، میبینم استدلالهای پدرم برای کارکردن چقدر عمیق بود. در واقع نه تنها یک نوجوان و جوان، بلکه یک بزرگسال هم در صورت بیکار بودن به انحراف و بطالت کشیده و حتی به احساس پوچی دچار میشود. شاید اگر آن روزها پدرم چنین کاری نمیکرد، امروز من و برادرهایم اینقدر اهل کار و تلاش نبودیم. تربیت آن سالها از ما مردانی تلاشگر ساخته است که از کارکردن عار نداریم و خوشبختانه همهمان در کار خود موفق هستیم.
یک روز هم نمیتوانم بیکار باشم
علی باقری، کارمند بخش دولتی
دوسه روزی که تعطیل میشود و در خانه میمانم حوصلهام سر میرود و شروع میکنم به رسیدگی به گلدانها، رفت و روب خانه، تعمیر وسایل خراب شده و به کارهای عقبمانده منزل میرسم. همسرم میگوید چرا به خودت استراحت نمیدهی؟ چند روز تعطیل را تفریح کن، چرت بزن و به خودت برس..، اما من نمیتوانم، یعنی بیکار بودن و بیکار نشستن در ذات من نیست. یک سال دیگر به سن بازنشستگی میرسم و از الان ماتم گرفتهام با وقت خود چه کار باید بکنم، به همین دلیل چند بار به محل کسب و کار رفقایم سرزدهام تا برای دوران بازنشستگی خودم کاری دست و پا کنم. به نظر من این تصور که کار فقط برای پول درآوردن است یک نگاه اشتباه و حداقل باید گفت یک نگاه ناقص است. آدمی به کار و تلاش زنده است و کار به آدم احساس مفید بودن میدهد.
چرا کار میکنیم؟
چرا کار میکنیم؟ چرا به جای اینکه زندگیمان را مدام سرشار از ماجراجوییهای هیجانانگیز کنیم، هر روز صبح خود را از رختخواب بیرون میکشیم؟ چه سؤال احمقانهای. خب ما کار میکنیم برای گذران زندگی. درست است، اما همین و بس؟ البته که نه. وقتی از افرادی که خود را در کارشان غرق کردهاند، بپرسیم چرا چنین میکنید، تقریباً هیچگاه پول به عنوان اولین عامل مطرح نمیشود. فهرست دلایل غیرپولی افراد برای انجام کارشان بلندبالا و شنیدنی است.
بری شوارتز در کتاب خود با عنوان «چرا کار میکنیم؟» به نکات جالبی درباره اهداف و انگیزههای کارکردن پرداخته است. کتاب او با ترجمه سیدشمسالدین میرابوطالبی توسط وبسایت ترجمان منتشر شده است. در گزیدهای از این کتاب به نقل از ترجمان آمده است: «کارگرانِ راضی خود را وقف کارشان میکنند. آنها خود را در کار غرق میکنند، البته نه تمام مدت، ولی اغلب به حدی که کاملاً چشمگیر است. کارگران راضی با کارشان به چالش کشیده میشوند. کار آنها را وادار میکند، حتی از آسایش خود نیز بگذرند. این افرادِ خوشاقبال معتقدند کاری که انجام میدهند تفریحی چالشی است، همانند حل جدول یا سودوکو.
دیگر دلایل افراد برای کارکردن چیست؟ افراد رضایتمند کارشان را به این دلیل انجام میدهند که احساس مسئولبودن برایشان به همراه دارد. کار روزانه تا حدودی به آنها استقلال و آزادی عمل میدهد و آنها از آن اختیار و آزادی عمل برای رسیدن به استادی یا خبرگی بهره میبرند. چیزهای جدیدی که یاد میگیرند، باعث رشد فردی و حرفهای آنها میشود. این افراد کارشان را به این دلیل انجام میدهند که آن را فرصتی برای مشارکت اجتماعی تلقی میکنند. آنها بسیاری از وظایفشان را به مثابه جزئی از یک گروه انجام میدهند و حتی وقتی به تنهایی کار میکنند، در خلال سکوت کاری، فرصتهای بسیاری برای تعاملات اجتماعی دارند. نهایتاً این افراد از کارشان راضی هستند، زیرا احساس میکنند آنچه انجام میدهند برایشان معنادار است. کار آنها احتمالاً تغییری در دنیا ایجاد میکند، باعث بهترشدن زندگی دیگران میشود و حتی ممکن است دگرگونی اساسی زندگی انسانها را در پی داشته باشد.
البته مشاغل کمی تمام این ویژگیها را یکجا دارند و فکر میکنم هیچ شغلی وجود ندارد که تمام این ویژگیها را به صورت دائمی داشته باشد، اما ویژگیهایی از این دست باعث میشوند ما به خاطر کار از خانه بیرون بیاییم، کارمان را با خود به خانه ببریم، در مورد کارمان با دیگران صحبت کنیم و تمایلی به بازنشستگی نداشته باشیم. این صحیح است که اگر پول نمیگرفتیم کار نمیکردیم، اما دلیل اصلی ما برای تندادن به کاری که انجام میدهیم پول نیست و در کل، از نظر ما، پاداش مادی دلیل بسیار بدی برای کارکردن است. در حقیقت، وقتی میگوییم «طرف برای پولش تو این کار مونده»، فقط توصیفی از او ارائه نمیکنیم، بلکه داریم در مورد او قضاوت هم میکنیم.»
/انتهای پیام/