در رثای سلوک معنوی و سیره تربیتی استاد زنده یاد آیت الله سیدعبدالله فاطمی نیا؛
نوشتن و گفتن در فراق بزرگمردی که خود بحری ژرف از معانی بود، غواصی چیره دست می‌خواهد که در بضاعت حقیری، چون من نیست، اما دست قضا بر آن شده که حداقل وضوی عشقی در ساحل این دریا بسازم و با چشم دل کرانه‌های آن را سیر نمایم. اخلاص، درخشان‌ترین درّی است که در سیره و شیوه او می‌درخشد. مرحوم پدرم اخلاص عجیبی در انجام کار‌های خود داشت.

به گزارش  «سدید»؛ نوشتن و گفتن در فراق بزرگمردی که خود بحری ژرف از معانی بود، غواصی چیره دست می‌خواهد که در بضاعت حقیری، چون من نیست، اما دست قضا بر آن شده که حداقل وضوی عشقی در ساحل این دریا بسازم و با چشم دل کرانه‌های آن را سیر نمایم. اخلاص، درخشان‌ترین درّی است که در سیره و شیوه او می‌درخشد. مرحوم پدرم اخلاص عجیبی در انجام کار‌های خود داشت.


به وضوح در خاطرم نقش بسته است که در دهه اول محرم سال‌های اولیه دهه ۶۰، ایشان مجالس خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کردند که نزدیک اذان ظهر حتماً به یکی از مجالس خصوصی برسند. آن مجلس در یک خانه کوچک در پس کوچه‌های یکی از خیابان‌های مرکز شهر قرار داشت. مستمعین مجالسی که پدرم مجلس‌شان را کوتاه می‌کرد تا به آن جلسه برسد، قریب به هزار نفر بودند، اما آن منزل کوچک کمتر از ۱۰ نفر مستمع داشت. پیرمردی سپید موی پای سماور می‌نشست و خود برای اعضای جلسه چای می‌ریخت و تقدیم می‌نمود و چه گوارا بود. توفیق داشتم در آن سال‌ها همراه پدر، او را به جلسات مختلف می‌رساندم از او سؤال کردم: جلسه به این کوچکی چه مزیتی دارد که جلسات بزرگ خود را کوتاه می‌کنید؟ و با خود فکر می‌کردم که شاید آن جلسات با مستمعین بیشتر منشأ اثر بیشتری باشد. هیچگاه فراموش نمی‌کنم که مرحوم پدرم با لحنی مهربان و ته بغضی در گلو فرمودند: پسرجان اخلاصی که نزد این پیرمرد وجود دارد، تا هست جلسه‌اش را ترک نخواهم کرد.


قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
یکی دیگر از گوهر‌های تابناک بحر وجودی مرحوم پدرم مهر و محبت بود. پیر و جوان، اقوام دور و نزدیک و دوستان همراه و یاران، همه و همه نسبت به او احساس نزدیکی داشتند. حتی افرادی که گاه ادبیات اعتقادی آن‌ها شاید در بادی امر دور از دفتر روحانیت و مجالس عزا با اهل بیت علیهم السلام بود، از لطف و رحمت مرحوم پدرم بهره‌مند بودند. گاه با ابلاغ سلام یا صحبتی با تلفن یا دیداری حضوری از ایشان دلجویی نموده و می‌فرمودند سعی کنید افرادی را که حتی کوچک‌ترین بارقه‌ای از محبت اهل بیت در آن‌ها وجود دارد فراموش نکنید. چه بسا با همین گفت و شنود‌ها همان ذره کوچک شعله‌ور شود و موجب عاقبت به خیری آن‌ها گردد.

به خاطر دارم بیش از هفت سال نداشتم که دیدم پدرم در منزل کفش‌های خود را به دوره‌گردی می‌فروشد. سؤال کردم: پدر جان چرا کفش‌های خود را می‌فروشی؟ فرمودند: برای تهیه نان و غذا. خدمتشان عرض کردم: الان لب طاقچه اتاق مقدار زیادی پول هست، چرا از آن استفاده نمی‌کنید؟ با لحنی مهربان، اما با صلابتی درخور فرمودند: آن‌ها دم عقرب است، آن‌ها پول مردم است که داده‌اند تا به دست مراجع‌شان برسانم، مبادا به آن‌ها نزدیک شوی که بسیار خطرناک است. به یاد دارم از آن پس به جای واژه حق‌الناس کلمه دم عقرب در منزل ما رواج داشت و هر چه رنگ و بوی حق‌الناس داشت با دم عقرب شناخته می‌شد.


عشق ایشان به کتاب و کتابخوانی از وی دریای عمیقی از علم ساخته بود که تواضع و فروتنی‌شان مانع از جلوه‌گری آن می‌شد و به حق درس‌آموز بود.
سال ۱۳۵۲ کلاس اول دبستان بودم. یک روز که از مدرسه به خانه آمدم، روان نویس زیبایی را که در آن زمان شاید تازه به بازار آمده بود، پدرم به من هدیه دادند. با شوق فراوان آن را گرفتم و مشغول نوشتن چند کلمه یا حرفی که یاد گرفته بودم شدم و بعد از آن هم چند صفحه‌ای را نقاشی و خط خطی کردم. صبح زمان رفتن به مدرسه، کتاب شریف صحیفه سجادیه را به من نشان دادند و فرمودند: حسن جان من می‌خواهم شرحی که بر این کتاب شریف نگاشته شده را تصحیح کنم و روی آن کار علمی انجام دهم، دوست‌داری با روان‌نویس تو این مطالب را بنویسم تا توهم در ثواب این کار بزرگ و خداپسندانه شریک شوی؟ با اشتیاق قبول کردم. از مدرسه که به خانه بازگشتم، ضمن بیان فضایل حضرت سجاد علیه‌السلام و اهمیت کتاب شریف صحیفه سجادیه صفحاتی را که نوشته بودند به من نشان دادند و فرمودند: تو در ثواب این‌ها شریک هستی. فردا صبح دوباره همین داستان تکرار شد و روز‌های بعد هم، با این عمل ایشان چنان شوق و اشتیاقی نسبت به حضرت سید الساجدین علیه‌السلام و صحیفه سجادیه در من ایجاد شد که هنوز که هنوز است این اشتیاق وجود دارد و قلم از بیان آن عاجز است.


ایشان در سال‌های آخر عمر شریفشان به شرح صحیفه سجادیه می‌پرداختند و کلاس درس صحیفه داشتند من نیز خوش دارم که در پایان این نوشتار از صحیفه سجادیه کمک بگیرم و برای شادی روح آن مرحوم چند فراز از صحیفه را با هم مرور کنیم.
در دعای یازدهم صحیفه می‌خوانیم: «یا من ذکره شرفا للذاکرین و یا من شکره فوزا لشاکرین و یا من طاعته نجاتا للمطیعین» پس از این سه فراز نورانی حضرت می‌فرمایند، «فصل علی محمد و آل محمد» دوستان اهل علم بعضی مطلعند که این «فا»‌ای که در ابتدای «فصل» آمده است بدین معناست که بگوید در صلوات، ذکر شکر و اطاعت نهفته است و به حق چنین است. چنان که روزی به حضرت والد رحمت‌الله علیه ذکر کردم اگر ذکری بالاتر از صلوات بود خداوند به جای «ان‌الله و ملائکته یصلون علی النبی» شاید می‌فرمودند: «ان‌الله و ملائکته یقولون»، ذکر صلوات آنچنان شریف است که تمام ملائکه و خود حضرت حق به این ذکر اشتغال دائم دارند و این بدان معناست که برکات بسیاری در ذکر صلوات هست و چنین است که ذکر خدا، یاد خدا و شکر نعمت‌های خدا و اطاعت خدا همه در صلوات نهفته است و چه زیباست که ما نیز همنوا با حضرت حق و ملائکةالله لب به صلوات بگشاییم و این سرود هستی بخش را مرتباً تکرار کنیم.

یک زندگی یک نگاه
نفیسه فاطمی‌نیا/ آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا، روحانی شیعه، استاد اخلاق، از خطیبان نامدار و کتاب‌شناس بود، او را در دانش رجال و عرفان نظری صاحب‌نظر دانسته‌اند که به تفسیر نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه نیز می‌پرداخت. در تاریخ ولادت وی چند نقل آمده است: نقل اول سال ۱۳۱۷ ه. ش، نقل دوم در کتاب سه جلدی نکته‌ها از گفته‌ها سال ۱۳۲۴ ه. ش و در نقل سوم سال ۱۳۲۵ ه. ش ذکر شده است. آن بزرگوار در تبریز به دنیا آمد. پدرش سید اسماعیل اصفیایی شندآبادی (۱۳۲۸-۱۴۱۰ ه. ق)، مدفون در قبرستان باغ بهشت قم (مقبره العلماء)، عالم و عارف و از استادان حوزه علمیه تبریز بود. سید عبدالله فاطمی‌نیا تحصیل علوم دینی را نزد پدرش آغاز کرد و پس از آن نزدیک به ۳۰ سال نزد حسن مصطفوی تبریزی، از شاگردان سید علی قاضی، به تربیت اخلاقی و عرفان عملی پرداخت.


به همین دلیل او را در عرفان با واسطه شاگرد سید علی قاضی شمرده‌اند. وی همچنین شاگرد سید محمدحسین طباطبائی، سید محمدحسن الهی طباطبایی، محمدتقی بهجت، سیدرضا بهاءالدینی، محمدتقی آملی از عالمان و عارفان شیعه و محمدعلی اراکی بود. پدر بزرگوار وی (میراسماعیل) از علما و عارفان بزرگ در عصر خویش به شمار می‌رفت که سیدعبدالله از همان کودکی تحت تربیت این، ولی الهی قرار می‌گیرد. اندکی بعد وی را نزد حضرت آیت‌الله مصطفوی‌تبریزی (عارف کبیر و از شاگردان حضرت آیت‌الله سیدعلی قاضی) برای تربیت و علم‌آموزی می‌فرستند که نزدیک به ۳۰ سال تحت تربیت ظاهری و باطنی این مرد بزرگ قرار داشت.
وی در همین زمان، تحصیلات حوزوی خویش را هم دنبال می‌کرد. پس از آیت‌الله مصطفوی محضر استادانی همچون حضرت علامه محمدحسین طباطبایی، حضرت آیت‌الله الهی تبریزی (برادر علامه طباطبایی)، حضرت آیت‌الله محمدتقی آملی، حضرت آیت‌الله سیدرضا بهاءالدینی، حضرت آیت‌الله بهجت و دیگر بزرگان را درک کرد تا جایی که از اصحاب سرّ ایشان محسوب می‌شد. از طرفی می‌توان گفت که وی با یک واسطه، از شاگردان حضرت آیت‌الله قاضی است؛ چرا که تقریباً تمام استادان وی از شاگردان سرّ حضرت آیت‌الله قاضی بودند.


فعالیت‌های علمی
استاد فاطمی‌نیا از کارشناسان علوم اسلامی بود که به تحقیق و پژوهش در این زمینه نیز اشتغال داشت از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به تدریس در حوزه‌های علمیه، حضور در برنامه‌های مذهبی صداوسیما به‌عنوان کارشناس و سخنرانی در مراکز حوزوی و دانشگاهی اشاره کرد. وی در مورد علم رجال و عرفان نظری دارای آگاهی گسترده بود و در عین حال بیشتر به خطابه در منابر عمومی اشتغال داشت و با این کار خود را مکتوم کرد تا جایی که بسیاری او را به‌عنوان یک خطیب توانا و استاد برجسته سخن می‌شناسند و از زوایای علمی او بی‌خبر هستند. استاد از مفسران معروف و زبردست صحیفه سجادیه و نهج‌البلاغه به‌شمار می‌رفت و در جلسات متعددی در این موارد به سخنرانی پرداخته است.
کتاب‌های فاطمی‌نیا اغلب در زمینه آگاهی اسلامی و شرح مفاهیم شیعی است:
نکته‌ها از گفته‌ها: گزیده‌ای از سخنرانی‌های فاطمی‌نیا، گردآورنده و ناشر: بخش فرهنگی مسجد و حسینیه الزهراء مشهد، دوره سه جلدی، ۱۳۸۵.
فرهنگ انتظار: در مورد غیبت امام زمان و مباحث اسلامی دیگر، ۱۳۷۵.
فرجام عشق: شرحی بر غزل سید روح‌الله خمینی، به زبان فارسی و اردو، ۱۳۶۹.

 

انتهای پیام/

منبع:روزنامه ایران

ارسال نظر
captcha